سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سید ضیا میررحیمی: خیابان قیام، از گذرگاههای کهن یزد، شاهد شکلگیری جریانهای فرهنگی فراوانی بوده است. قدم زدن در این خیابان و کوچههای اطراف، گویی عبور از تونل زمان است؛ بوی تاریخ و فرهنگ درهم آمیخته و از دیوارهای فرسوده و مغازههای قدیمی به مشام میرسد.
در ادامه مسیر، کمی پس از مسجد ملا اسماعیل و پیش از رسیدن به میدانامیرچخماق، به بنبست گلبهار میرسیم. این کوچه کوچک از ابتدا تا انتها، حالوهوایی کاملاً سنتی دارد. دیوارهایش نشان از سالها فرسایش دارند و سکوت خاصی بر آن حاکم است. در انتهای این بنبست، دری زنگزده با تابلویی کوچک نظر را جلب میکند: چاپخانه گلبهار.
ورود به چاپخانه، سفری ناگهانی به دل تاریخ یزد است. چندین اتاقک جلوتر قرار دارند که روزگاری انباشته از کاغذ و محصولات چاپی بودهاند، اما امروز تنها سکوت و لایههای ضخیم گردوغبار بر آن نشسته. عبور از این فضا و رسیدن به بخش اصلی چاپخانه، حس و حالی متفاوت دارد. اینجا، نفسهای تاریخ محسوستر است.
در قلب چاپخانه، زمانایستاده به نظر میرسد، یک رادیوی قدیمی، وفادارانه همچنان روی موج رادیو یزد تنظیم شده، دستگاههای چاپ قدیمی و میزهای فرسوده، با شکوهی خاموش، گواهان سالها تلاش فرهنگی هستند. هر یک از این ابزار، روایتی ناگفته از تلاش برای ماندگاری فرهنگ یزد در خود دارند. چند استادکار کهنهکار، نگهبانان فعلی این میراث هستند و با حوصله، کارهای جاری چاپخانه را پیش میبرند.
آنچه در چاپخانه گلبهار دیده میشود، گواهی بیچونوچرا بر تاریخ غنی یزد و پشتکار مردم آن است. این مکان و امثال آن، سکوی پرتابی بودند که ماندگاری و شناختهشدن جهانی یزد را ممکن ساختند.
انتظار برای روایتگری تاریخ
ساعت هشت صبح، طبق وعده قبلی، برای دیدار با یکی از پیشکسوتان چاپخانه گلبهار در بنبست حضور یافتیم. کوچه در سکوت صبحگاهی فرو رفته بود و اثری از کسی نبود. دقایقی در سکوت انتظار کشیدم. چهرهای آشنا از دور نمایان شد: پیرمردی با موهای سپید و قامتی خمیده از سالیان دراز کار. با احوالپرسی، هویت وی روشن شد؛ آقای گلستانی، مردی که اکنون مدیریت عملیات چاپخانه گلبهار بر دوش اوست.
آقای گلستانی با کلیدهای خود، دو قفل زنگارگرفته درِ چاپخانه را گشود. گویی درِ گنجینهای را میگشاید. به نظر میرسید نگران قطعی برق صبحگاهی بود و به شاگردانش گفته بود دیرتر بیایند، اما با روشن کردن چراغ، خوشبختانه برق بود. اولین حرکت او پس از ورود، روشن کردن همان رادیوی قدیمی گوشه کارگاه بود. گویی این رادیو، روح این مکان است و بیصدایش، چاپخانه ناقص است. پس از گردشی کوتاه در میان دستگاههای خاموش، بر صندلی خود نشست، آماده روایت خاطراتی که با دیوارهای اینجا عجین شدهاند.
روایتِ آقای گلستانی از اوج تا امروز
گلستانی، با چهرهای که گویای عمری تجربه بود، سخن را آغاز کرد: از سال ۱۳۴۵ خورشیدی پا به این کارگاه گذاشتم و از آن روز تاکنون، اینجا خانه دوم من بوده است.
وی با اشاره به تاریخچه این چاپخانه گفت: این چاپخانه، قدیمیترین چاپخانه یزد است، بنیانگذارش آقای مدرس بود. پس از او، پسرش محمد مدرس زمام امور را در دست گرفت. اکنون وی در یزد حضور ندارد.
روزهای اوج؛ در آغاز، قلب تپنده اینجا حروفچینی دستی بود. آن زمان، ۱۵ شاگرد پرتلاش، فضای این کارگاه را زنده نگه داشته بودند. دستگاهها روز و شب میچرخیدند. اما در تغییر روزگار؛ رفتهرفته، با پیشرفت تکنولوژی و ظهور چاپخانههای مدرن و دیجیتال، رونق اینجا کاسته شد. کار حروفچینی دستی، دیگر صرفهای نداشت و متوقف شد.
این پیشکسوت عرصه چاپ یزد گفت: امروز، چاپخانه گلبهار با تنها سه کارگر به حیات خود ادامه میدهد. فعالیت اصلی ما محدود به چاپ دفترچههای کوچک، برگههای یادداشت، فاکتورهای تجاری و کارتهای عروسی است. همین سفارشهای کوچک، چرخ این میراث تاریخی را میچرخاند.
صفحاتی از تاریخ مطبوعات در چاپخانه گلبهار
گلستانی بیان کرد: در روزگار رونق، اینجا چاپخانه روزنامههای مهمی بود؛ روزنامههایی مثل ملک، ناصر و طوفان با حروفچینی دستی همین کارگاه به دست مردم میرسید.
وی در نقش این چاپخانه در انقلاب گفت: حتی در روزهای پرالتهاب انقلاب اسلامی، این چاپخانه نقش خود را ایفا کرد. بسیاری از آگهیها و اطلاعیههای مربوط به انقلاب در همین جا به چاپ میرسید. این چاپخانه همیشه در بزنگاههای تاریخ یزد حاضر بوده است.
گلستانی با اشاره به تاریخ فرهنگ یزد گفت: دو بال یک فرهنگ در ابتدا، کتابفروشی گلبهار و چاپخانه، در کنار هم و احتمالاً در یک مکان واحد فعالیت میکردند. این همجواری معنادار بود. با گذشت زمان، این دو از هم جدا شدند. اکنون کتابفروشی در خیابان اصلی فعال است و چاپخانه، در سکوت این بنبست تاریخی به کار خود ادامه میدهد.
فراخوانی برای ماندگاری
گلستانی در پایان، با لحنی آمیخته به غرور و اندوه تأکید کرد: کتابفروشی و چاپخانه گلبهار، برگ زرینی از تاریخ این شهر و دیار هستند. این مکان، گواه زنده توجه به فرهنگ و دانش در استان یزد بوده و هست. چنین میراثی را باید ماندگار کرد و برای حفاظت از آن کوشید. نگاهش به دستگاههای خاموش و فضای خلوت کارگاه، گویاتر از هر سخنی بود؛ روایتی صامت از شکوه گذشته و ضرورت پاسداشت آن برای آینده. گردوغبار نشسته بر ماشینآلات قدیمی، نه نشانه فراموشی که یادآور مسئولیتی سنگین در قبال تاریخ زنده این شهر است. چاپخانه گلبهار، بیش از یک بنای قدیمی، کتابِ گشوده فرهنگ و مقاومت یزد است که صفحههایش نیازمند خوانده شدن و حفظ شدن است.
پژوهشی در تاریخ چاپ یزد؛ روایت حسین مسرت
پس از این بازدید تاملبرانگیز، به سراغ حسین مسرت، نویسنده و پژوهشگر برجسته تاریخ یزد رفتیم تا پیشینه چاپ در این شهر، بهویژه چاپخانه گلبهار را از زبان او بشنویم.
مسرت در مورد تاریخ چاپ یزد گفت: فن چاپ پس از دوره فتحعلیشاه قاجار رونق گرفت و تا حدود ۱۲۰۳ شمسی در تبریز و تهران فعال بود و به تدریج به شهرهای دیگر از جمله یزد رسید. قدیمیترین نشانه، چاپ کتاب «مجموعه البدایة أو الهدایة» در سال ۱۲۷۷ قمری، ۲۸ سال پس از ورود چاپ سنگی به ایران در کارخانه استاد ملا محمد فرزند آخوند ملا حسن یزد است.
وی با اشاره به نخستین چاپخانه مدرن استان ادامه داد: شیخ احمد مدیر، سردبیر هفتهنامه شیرکوه، بنیانگذار نخستین چاپخانه به سبک امروزی در یزد بود. فعالیت این چاپخانه از چاپ ژلاتینی شروع شد و سپس به چاپ سنگی و بعدها چاپ سربی ارتقا یافت.
تولد چاپخانه گلبهار دیگر گفتاری از مسرت بود؛ در سال ۱۳۱۲ شمسی با راهاندازی چاپخانه گلبهار، تجهیزات سربی چاپخانه شیخ احمد مدیر به این چاپخانه جدید فروخته شد. چاپخانه گلبهار علاوه بر چاپ نشریات مهمی مانند هفتهنامه گلبهار به سردبیری محمد کیوانفر و روزنامه شیرکوه، محل چاپ دهها کتاب ارزشمند از جمله «تاریخ یزد» اثر عبدالحسین آیتی، «دیوان قوامالاشعار یزدی» و «تاریخ جدید یزد» اثر احمد کاتب یزدی بوده است.
این پیشکسوت فرهنگی یزد با اشاره به چاپخانههای همعصر گلبهار گفت: همزمان با گلبهار، چاپخانههای دیگری مانند کوثر که شیرکوه نیز مدتی در آن چاپ میشد و مدرسی ناشر هفتهنامه باران بهار نیز در یزد فعال بودند.
وی بیان کرد: چاپخانه گلبهار تنها یک بنای قدیمی نیست؛ موزهای زنده است که نفسهای آخر تاریخ صنعت چاپ و فرهنگ مکتوب یزد را در سینه دارد. گردوغبار نشسته بر دستگاهها و اتاقکهای خالی، فریاد خاموش نیاز به احیای این گنجینه فرهنگی است. حفظ و بازسازی چنین مکانهایی، پاسداشت حقیقی هویت شهری است که تاریخ و فرهنگش، جهانیشدنش را رقمزده است.
∎