به گزارش خبرنگار رسانه ایرنا، خبرنگاران سرویس فرهنگ و هنر همواره درگیر برنامهها، رویدادها، اجراها و تازهترین اخبار سینما، تئاتر، موسیقی، نقاشی، تلویزیون و ادبیاتاند. آنها باید هم زیر و بم هنر را بهخوبی بشناسند و هم بر خبرررسانی مسلط باشند و بتوانند بین اهالی هنر و مخاطبان رویدادهای هنری پل بزنند.
در این مسیر هنرینویسان با چالشهایی چون دشواری دسترسی به چهرهها و ستارههای مشهور، همکاری کمرنگ مدیران، حساسیتهای اجتماعی و سیاسی و کمتوجهی برخی مدیران رسانه به اخبار فرهنگی روبرو هستند.
در گفتوگو با جمعی از این خبرنگاران، از تفاوتهای زیست روزنامهنگارانه در سرویس فرهنگ و هنر و نوع تعاملشان با هنرمندان و مدیران فرهنگی پرسیدیم. خاطرههای عجیبشان از هدایای روز خبرنگار را شنیدیم، سراغ اثرگذارترین گزارشهایی رفتیم که در یک سال گذشته نوشتهاند و از آنها پرسیدیم اگر خبرنگار نمیشدند، سراغ چه حرفهای میرفتند. پاسخهای این همکاران تصویری ملموس از زیست روزنامهنگارانه در عرصه فرهنگ و هنر ارائه میدهد.
مجتبی برزگر (تسنیم)، احمدرضا معراجی (میزان)، مصطفی قاسمیان (فرهیختگان)، احمد محمدتبریزی (روزنامه جوان) از جمله خبرنگارانی هستند که در گفتوگو با ایرنا در بخش اول این گزارش نظرات خود را بیان کردند.
کارِ ما هم فال است و هم تماشا
۱. فعالیت در سرویس فرهنگی و هنری چه تفاوتی با دیگر سرویسها دارد؟
مصطفی قاسمیان
یکی از مزیتهای اصلی این حوزه، جذابیت ذاتی هنر و خصوصا فیلم و سریال برای افراد است که باعث میشود فعالیت در سرویس فرهنگی و هنری، هم فال باشد و هم تماشا. عیبش آن است که امکان زیادی برای تولید اخبار مهم به دست نمیدهد و چون فرهنگ و هنر از نظر بسیاری از افراد، جنبه تزئینی دارد، در مواقع بحران، بهسرعت از زندگی حذف شده و اهمیت خود را از دست میدهد. این سرویس از لحاظ مساله مهم خطوط قرمز هم حالت بینابینی دارد، زیرا خطوط قرمز آن نسبت به حوزهای مثل ورزشی بستهتر و نسبت به حوزهای مثل سیاسی یا حوادث بازتر است.
احمد محمدتبریزی
مهمترین تفاوتی که فعالیت در سرویس فرهنگی با دیگر حوزههای خبری دارد، این است که مثلاً در سرویس اقتصادی، ساعات مشخصی برای فعالیت بازار وجود دارد و بعد از آن، خبرنگار تا حدی از پیگیری روزمره فاصله میگیرد. یا در برخی سرویسها مانند سرویسهای علمی، رویدادها و اخبار بیشتر بر اساس یک زمانبندی خاص انجام میشود. اما در سرویس فرهنگی و هنری، خبرنگار همواره در معرض برنامهها، اخبار، فیلم، تئاتر و کنسرت است. به همین دلیل، این حوزه تقریباً تعطیلیناپذیر است. حتی در روزهای تعطیل نیز خبرنگار باید فیلم ببیند، نقد بنویسد، به تئاتر و کنسرت برود. در واقع، حضور در دل ماجرا یک الزام است.
این موضوع یکی از مهمترین تفاوتهای سرویس فرهنگی با سایر حوزههاست؛ تعطیلیبردار نیست، حتی در ایام عید نیز برنامههای فرهنگی ادامه دارد و باید آنها را پوشش داد.
احمدرضا معراجی
تفاوت عمده میان سرویس فرهنگی و سایر حوزهها، این است که متأسفانه غالباً به این حوزه با دید سرگرمی نگریسته میشود. در حالیکه فرهنگ، زیربنای بسیاری تحولات اجتماعی و فکری است، متأسفانه خبرنگاران این حوزه همواره در مظلومیت بهسر میبرند و جدیت لازم نسبت به فعالیت آنان وجود ندارد.
مجتبی برزگر
کار کردن در سرویس فرهنگی و هنری، با بقیه سرویسهای خبری فرقهای اساسی دارد. اینجا خبری از دعواهای تند سیاسی یا بالا و پایین شدن نرخ ارز نیست؛ بیشتر با لایههای ظریفتر و انسانیتری از جامعه سر و کار داریم. عرصههایی مثل هنر، ادبیات، موسیقی، سینما، تلویزیون و حتی سبک زندگی؛ موضوعاتی که نیاز به دقت، فهم عمیق و شناخت درست از فرهنگ مردم دارند.
در حوزه فرهنگی، معمولاً افراد شناختهشده و مشهوری حضور دارند که گفتگو با آنها دشوار است
در سرویسهای دیگر، سرعت و شتاب در ارسال خبر، حرف اول را میزند. اما اینجا «چطور گفتن» مهمتر از «چه گفتن» است. قرار است مخاطب را درگیر کنیم، تأثیر بگذاریم و گاهی حتی حالش را بهتر کنیم. به همین خاطر، خبرنگار فرهنگی و هنری باید هم با زبان رسانه آشنا باشد، هم زبان هنر و زیبایی را بداند.
از طرفی، ارتباط گرفتن با هنرمندان و چهرههای فرهنگی نیازمند مهارت خاصی است. چون دنیای فکری و دغدغههایشان با آدمهای سیاسی یا اقتصادی خیلی فرق دارد. اصطلاحاً باید بلد باشی، شنونده خوبی باشی و با ظرافت حرف بزنی.
در نهایت، کار در سرویس فرهنگی و هنری، بیشتر از یک شغل معمولی، یک عاشقانه دغدغهمندانه است؛ ترکیبی از سواد، سلیقه، دقت و البته یک حس لطیف نسبت به جامعه و آدمهایش.

هنرمندان ترجیح میدهند نظرات خود را در صفحات شخصیشان منتشر کنند
۲. آیا از نحوه تعامل هنرمندان و مدیران فرهنگی با خبرنگاران راضی هستید؟
مصطفی قاسمیان
از هیچکدام راضی نیستم. هردو گروه به قدر لازم پاسخگو نیستند و نسبت به نقد ظرفیت زیادی ندارند. جالب این که بر خلاف تصور رایج، این هنرمنداناند که نسبت به مدیران فرهنگی، کمتر نقد و نظر منفی را برمیتابند و اغلب انتظار دارند از آثارشان تمجید و تحسین شود.
احمد محمدتبریزی
افرادی که در حوزه فرهنگ و هنر فعالیت میکنند، بهراحتی قابل دسترسی نیستند. به عنوان مثال، در حوزه اجتماعی، برای ارتباط با مدیران شهری یا کارشناسان اجتماعی، خبرنگار به سادگی میتواند تماس بگیرد یا مصاحبه ترتیب دهد.
بر خلاف تصور رایج، این هنرمنداناند که نسبت به مدیران فرهنگی، کمتر نقد و نظر منفی را برمیتابند
اما در حوزه فرهنگی، معمولاً افراد شناختهشده و مشهوری حضور دارند که گفتوگو با آنها دشوارتر است. برخلاف دیگر حوزهها که افراد علاقهمند هستند خبرنگاران سراغشان بروند، در حوزه فرهنگ و هنر گاهی اینگونه برداشت میشود که اگر خبرنگاری سراغ فردی رفته، این لطف آن شخص بوده است. این نگاه معکوس در برخی موارد وجود دارد.
در مورد مدیران فرهنگی نیز شرایط متنوع است. برخی مدیران تعامل خوبی با رسانه دارند و برخی دیگر دشوارتر در دسترس قرار میگیرند. این موضوع تا حد زیادی به شرایط کلی و حتی تغییر دولتها بستگی دارد. برای مثال، در سطوح بالای مدیریتی مانند معاونتهای وزارت ارشاد یا رؤسای سازمانهایی مانند سازمان سینمایی یا بنیاد فارابی، معمولاً دسترسی رسانهها سختتر است و این افراد کمتر رویکرد رسانهای دارند.
احمدرضا معراجی
هنرمندان به طور کلی تعامل مناسبی با خبرنگاران ندارند. بهویژه در سالهای اخیر و با گسترش فضای مجازی، بسیاری هنرمندان ترجیح میدهند نظرهای خود را در صفحات شخصیشان منتشر کنند و کمتر تن به مصاحبه با خبرنگاران بدهند. در بسیاری موارد، مصاحبهها به تعاریف و تمجیدهای کلیشهای محدود میشود و در صورت طرح پرسشهای چالشی، پاسخگویی را به تعویق انداخته یا از آن طفره میروند و حتی گاه ناراحتی خود را ابراز میکنند.
درباره مدیران نیز وضعیت چندان مطلوبی وجود ندارد. این موضوع آنچنان بدیهی است که نیاز به توضیح بیشتر ندارد. متأسفانه در بسیاری مواقع، پس از انتشار گزارش یا انتقادی از عملکرد یک مدیر، وی بلافاصله با مسئولان بالادستی رسانه تماس میگیرد و برای خبرنگارانی که دغدغه دارند و مسئولانه عمل میکنند، چالشهایی ایجاد میشود.
مجتبی برزگر
در واقعیت امر، تعامل هنرمندان و مدیران فرهنگی با خبرنگاران همیشه به یک صورت نیست. بستگی به آدمها، شرایط و حتی زمان دارد. گاهی با هنرمندانی روبرو میشویم که آنقدر خوشبرخورد، صمیمی و حرفهایاند که گفتوگو با آنها دلنشین و دلچسب است. گویی با یک رفیق قدیمی حرف میزنیم که دغدغههایش برایمان آشناست. اما گاهی هم پیش میآید بعضیها هنوز فکر میکنند خبرنگار مزاحمی است که آمده فقط حاشیه بسازد.
از سویی دیگر، بعضی مدیران فرهنگی واقعاً همراهند و میدانند رسانه میتواند آنها را کمک کند کارها بهتر دیده شود و پیش برود. اما بعضیها هنوز در لاک کارهای اداری و محافظهکاریشان ماندهاند و با رسانه راحت نیستند و در واقع قرابتی ندارند.
در مجموع، تعامل خوب هست، اما جا برای بهتر شدن آن زیاد است. اگر از هر دو طرف، یعنی هم خبرنگاران با صداقت و احترام پیش بروند و هم هنرمندان و مدیران با اعتماد و شفافیت، آن زمان است که گفتوگوها نهتنها راحتتر، بلکه خیلی پربارتر و دلنشینتر خواهد بود.
۳. اگر خبرنگار نمیشدید، چه حرفه دیگری را دنبال میکردید؟
مصطفی قاسمیان
احتمالا به رشته تحصیلیام میپرداختم و در زمینه الکترونیک فعالیت میکردم.
احمد محمدتبریزی
اگر خبرنگار یا روزنامهنگار نمیشدم، احتمالاً سراغ مشاغلی میرفتم که باز هم در فضای فرهنگ و کتاب و هنر قرار دارند. شاید کتابفروش میشدم، یا یک کافهکتاب راه میانداختم تا در فضایی آرام با موضوعات فرهنگی تعامل داشته باشم. علاقهمند بودم که در چنین فضایی نشستوبرخاستهای فرهنگی داشته باشم. اگر زبانم را بهتر میدانستم، شاید مترجم میشدم. بهطور کلی، مسیرهای مورد علاقهام همچنان حول محور فرهنگ، کتاب، فیلم و سینما میچرخید. حتی کار در گروههای برنامهسازی یا دستیار کارگردان بودن در پروژههای سینمایی برایم جذاب است و تجربهکردن آنها را دوست دارم.
احمدرضا معراجی
اگر روزنامهنگار نمیشدم، ترجیح میدادم یا به حرفه کشاورزی و زراعت بپردازم تا از فضای رسانهای بهکلی دور باشم، یا وارد عرصه سیاست شوم؛ البته این تمایل صرفاً از سر علاقه است و نه لزوماً از روی توانایی یا شایستگی.
مجتبی برزگر
اگر روزنامهنگار نمیشدم، شاید میرفتم و در مناطق محروم به بچهها درس میدادم. چون معلمی را هم دوست دارم و یک مدتی این کار را کردهام. البته در حال حاضر هم گهگاه سواد رسانهای را در کارگاههایی درس میدهم.
اما در کل تصور آن سخت است که با خودم بگویم روزنامهنگار نمیشدم. چون از همان روزها، کنکاش کردن برای رسیدن به یک پاسخِ درست، نوشتن و قصه گفتن را دوست داشتم و دارم. اما اگر قرار بود مسیرم اتفاق دیگری باشد، احتمالاً یا معلمی را انتخاب میکردم یا سراغ کاری میرفتم که باز هم با آدمها و روایت زندگیشان سروکار داشته باشد یا شاید نویسنده تمام وقت یا حتی مستندساز.
یک کاری میکردم که در آن بتوان نگاه کرد، شنید، نوشت و تأثیر گذاشت. چون اصلِ ماجرا برای من همیشه، همین است؛ روایت کردنِ زندگی، چه با قلم، چه با دوربین یا حتی پای تخته کلاس.
مانع انتصاب فردی ناکارآمد شدم
۴. تأثیرگذارترین مطلبی که در سال گذشته نوشتید چه بود؟
مصطفی قاسمیان
یک سال پیش در همین روزها گزارشی تحلیلی درباره گزارش شفافیت یک بنیاد سینمایی نوشتم که هرچند به جوابیه نرسید، مدیران وقت بنیاد را به تکاپو انداخت تا با انتشار پاسخهای غیرمستقیم در رسانههای مختلف، در مقام دفاع از عملکرد خود برآیند.
احمد محمدتبریزی
در سال گذشته، تمرکز من بیشتر بر موضوعات مرتبط با شبکه نمایش خانگی بود. چند گزارش و نقد درباره این حوزه نوشتم که بازتاب زیادی داشت. بهویژه آثاری مانند «تاسیان» و «قهوهای پدری» از جمله آثاری بودند که نقدهای آنها بازخوردهای فراوانی داشت. همچنین تحلیلهای کلی درباره سیاستگذاریها و فضای عمومی شبکه نمایش خانگی برایم بسیار تأثیرگذار و پررنگ بود.
احمدرضا معراجی
بیشتر چالشهای کاریام با مدیران و مسئولان حوزه فرهنگ بوده است؛ زیرا آنها با در اختیار داشتن بودجه و امکانات، به نوعی تأثیرگذارترین افراد این حوزه بهشمار میروند. از جمله اخبار تأثیرگذاری که در سالهای اخیر منتشر کردهام و بهطور جدی پیگیر آن بودهام، خبری بود که مانع از انتصاب فردی ناکارآمد به یکی از حساسترین سمتهای فرهنگی کشور شد. همین موضوع را میتوان از نظر شخصی، یکی از مؤثرترین اقدامات رسانهای خود بدانم.
مجتبی برزگر
بعضی خبرها هستند که فقط تیتر نیستند، در واقع خودشان یک تکه از دل آدماند. برای من تأثیرگذارترین خبری که سال گذشته نوشتم، گزارشهایی درباره مشکلات هنرمندان نوشتم. مثلاً موضوع مرحوم صدرالدین حجازی را پیگیری کردم که چرا مشکل بیمه دارد، چرا کسی به فکرِ هزینههای بیمارستان او نیست. یا رضا رویگری که مشکلات دیگری داشت.
یا گزارش درباره پلتفرمها و گرانی اشتراکشان، بعضاً محتوا و کیفیت پایین آثارشان نوشتم و پیگیری کردم؛ البته بیشتر در این باره موضوع حقوق مخاطب را دنبال کردم که مهمتر از همه است. یا بازگشت هنرمندان به تلویزیون و سریالهای خاطرانگیز همچون پایتخت را به جدّ دنبال کردیم.
بعضیها هنوز فکر میکنند خبرنگار مزاحمی است که آمده فقط حاشیه بسازد
احساس میکنم نهتنها من، بلکه دیگر همکاران که در این زمینه پیگیری کردند بازخوردهای بینظیری داشت. خصوصاً شنیدم از همسرِ مرحوم صدرالدین حجازی یک عده مسئولان سری زدند یا تماس گرفتند. بسیاری متوجه تخلفات در گرانیهای پلتفرمها شدند و به یک دغدغه برایشان تبدیل شد.
یا در حمایت از هنرمندان پیشکسوت و کاربلد، یک نوع دغدغهمندی برای صندوق اعتباری هنر ایجاد شد. حداقل برای صداوسیماییها این نکته درنظر گرفته شد اگر به صندوقچه اسرارآمیز آثار فاخر و خاطرانگیزشان سری نزنند همینطور از کاروان پیشرفت و توسعه رسانه عقبتر میمانند.
وقتی این اخبار و اتفاقات را مرور میکنم این حسّ در من شکل میگیرد کار ما فقط خبر نوشتن نیست؛ گاهی میتواند زندگیها را متحول کند. مرورشان این تصور را در من ایجاد میکند یک خبر کوچک اگر با دل نوشته شود میتواند تبدیل بشود به یک اتفاق بزرگ؛ همین حس که باعث میشود با همه سختیهایش عاشق این کار بمانی.
۵. بهترین خبری که در سال گذشته به عنوان یک مخاطب خواندید چه بود؟
مصطفی قاسمیان
حالا که جنگ روی همه شئون زندگی ما تاثیر گذاشته، سخت میتوانم اخبار خوب فرهنگی و هنری را از سال گذشته به خاطر بیاورم. به نظرم تقویت آمادگی دفاعی کشور، بهترین خبر یک سال گذشته بوده است.
احمد محمدتبریزی
بهترین خبرهایی که ما خبرنگاران میتوانیم بخوانیم، خبرهای حمایتی، تشویقی و صنفی هستند. اخباری که به بهبود وضعیت صنفی خبرنگاران اشاره میکنند، مثل افزایش امنیت شغلی، بهبود وضعیت معیشتی یا ارتقاء جایگاه خبرنگاری. اینها خبرهای مثبتی هستند که دوست داریم بیشتر از آنها بخوانیم. با این حال، متأسفانه هرچه زمان میگذرد، تعداد این خبرهای خوب کمتر میشود.
احمدرضا معراجی
از اشاره مستقیم به یک خبر خاص صرفنظر میکنم، زیرا چنین کاری اغراقآمیز خواهد بود. واقعیت آن است که در سال گذشته خبر خوشایند و دلگرمکنندهای در حوزه فرهنگ منتشر نشده است. با این حال، استقبال پرشور مخاطبان از رویدادهایی همچون کنسرتها، نمایشگاههای هنری و اکران فیلمها، برای من اخبار مسرتبخشی بوده و هست.
مجتبی برزگر
اگر بخواهم در وهله اول از نگاه یک مخاطب بگویم؛ بهترین خبری که سال گذشته خواندم خبرهایی بوده که حس امید را در من زنده کرده است. مثلاً درباره برگشت مجری مثلِ فرزاد حسنی به تلویزیون، بازگشت سریالی خاطرانگیز مثلِ «پایتخت» که اتفاقاً ایام ماه مبارک رمضان و عید نوروز خوش درخشید. آن لحظههایی که خبری به گوش میرسد هنرمندی بازگشته یا یک پروژه فرهنگی و هنری دوباره جان گرفته، یک طور حالِ خوب به آدمی منتقل میکند. انگار یک چیزی از نو زنده میشود، نه فقط در صحنه هنر بلکه در دلِ خود آدمی.
برای من یک خبر خوب این نیست که فقط اطلاعات بدهد، بلکه امید هم تزریق کند. اگر از آن خبرهایی باشد که لبخند روی لبان آدم بیاورد یا یک چیزی ته دل آدم روشن کند، همان بهترین است.
همانگونه که وقتی در ایام جشنواره فیلم فجر سال گذشته، خبر حل و فصل برخی فیلمهای توقیف شده را میشنیدم خوشحال میشدم. با هماهنگی دبیر جشنواره و مسئولان سازمان سینمایی و وزارت فرهنگ و ارشاد، برخی از آنها روی پرده رفتند که یکی از آنها اتفاقاً برخلاف خیلی از نظرات، یک مسیر رو به رشدی را جلوی پای کارگردانان جوان قرار داد و بازی درخشانی را به معرض نگاه مخاطبان آورد. فیلم «پیر پسر» با کارگردانی اکتای براهنی و بازی درخشان حسن پورشیرازی؛ اتفاق خوبی بود که خودش هم با تلاش اهالی رسانه به اکران عمومی هم درآمد.
هدیههای بامزه؛ از ماساژور تا بوق
۶. عجیبترین هدیهای که در روز خبرنگار گرفتید چه بود؟
مصطفی قاسمیان
همه هدایایی که تاکنون گرفتهام، مفید بودهاند یا ارتباطی مفهومی با فعالیت شخص یا نهاد هدیهدهنده داشتند و به همین دلیل هدیهای عجیب به یاد ندارم.
احمد محمدتبریزی
یکی از بامزهترین و در عین حال عجیبترین هدایایی که در روز خبرنگار دریافت کردم، مربوط به چند سال پیش است. در یکی از مراسمها، یک ماساژور گردن بهعنوان هدیه روز خبرنگار اهدا شد. این ماساژور در یک بسته شکیل و بامزه قرار داشت، اما هنوز برای من سؤال است که دقیقاً باید با آن چه کار کنم! چون عملاً خیلی کاربردی نیست و معلوم نیست چرا چنین هدیهای انتخاب شده بود.
احمدرضا معراجی
هدیهای که بتوان آن را «عجیبترین» دانست بهخاطر نمیآورم، اما خندهدارترین و خاطرهانگیزترین هدیهای که دریافت کردم، مربوط به سفری به آبادان بود که هنوز هم یادآوری آن لبخند به لبم میآورد.
مجتبی برزگر
دیدم پیک برام یک بسته آورد. گفتم حتماً مثلِ خیلی از دستگاههای فرهنگی و هنری که زحمت میکشند هدیه ارسال میکنند یا کارت هدیه یا یکی از محصولات و تجهیزات مرتبط با عرصه فرهنگ و هنر است. اما این بار با یک بوق مواجه شدم که همان شب به پسر هفت سالهام دادم. این بوق البته نشانهای از سریال «بوقچی» بود که حسن پورشیرازی و بیژن امکانیان در آن نقشآفرینی میکردند.
(ادامه دارد)