کمتر از یک سال پیش، کشورهای عرب حوزه خلیج فارس در اوج بودند. بحران انرژی که پس از پاندمی کرونا بهوجود آمد، خزانههای آنها را پر کرده و نقششان را بهعنوان مدیران بازار جهانی نفت احیا کرده بود و در مورد قطر، بهعنوان منبع قابل اعتماد گاز طبیعی مایع. طی چند سال گذشته، کشورهای خلیج فارس با مهارت در رقابت قدرتهای بزرگ میان چین، روسیه و ایالات متحده حرکت کرده و روابط خود را با رقبای منطقهای، از جمله ایران و ترکیه، بهخوبی مدیریت کرده بودند. اما همه این برنامهریزیهای جاهطلبانه با جنگ دوازده روزه و ورود دور از انتظار ترامپ به جنگ موجب شگفتی کشورهای حوزه خلیج فارس شد.
فارنافرز در گزارشی به تغییرات عمیق موقعیت کشورهای حوزه خلیج فارس بعد از درگیری ایران با اسرائیل و آمریکا پرداخته است. این گزارش در دو بخش ترجمه شده که بخش اول پیش از این منتشر شده و در ادامه بخش دوم و پایانی آن را میخوانید.
فروپاشی توهم صلحساز ترامپ
کشورهای عرب خلیج فارس قمار بزرگی روی اعتبار ترامپ بهعنوان صلحساز انجام دادند؛ کسی که در کارزار انتخاباتیاش وعده داده بود دخالت آمریکا در جنگهای بیپایان را خاتمه بخشد و تنشها را در اوراسیا و خاورمیانه کاهش دهد. فیصل بن فرحان در داووس به جمعی شکاک گفت: «من معتقدم دولت جدید آمریکا باعث افزایش خطر جنگ نخواهد شد. برعکس، رئیسجمهور ترامپ کاملاً روشن گفته که طرفدار درگیری نیست». این دیدگاه را مقامات ارشد عرب خلیج در گفتوگوهای خصوصی بارها تکرار میکردند. آنها معتقد بودند ترامپ در برابر نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو میایستد، کاری که جو بایدن نکرد. حتی اگر هیچ چیز دیگر نباشد، فکر میکردند ترامپ به خاطر چشمانداز قراردادهای سودآور با کشورهای خلیج، نرم خواهد شد.
در ابتدا، امیدهای خلیج فارس منطقی به نظر میرسید. ترامپ اسرائیل را برای پذیرش آتشبس دوماهه در غزه تحت فشار قرار داد و با مصر و قطر برای رسیدن به توافق صلحی پایدار همکاری کرد. دولت ترامپ همچنین چند دور از مذاکرات هستهای با ایران را تسهیل کرد و آتشبسی با حوثیها ترتیب داد که البته مانع حملات حوثیها علیه اسرائیل نمیشود. در سفر خود به ریاض در ماه مه، ترامپ به درخواست محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان با رهبر جدید سوریه، احمد الشرع، دیدار کرد و تحریمهای آمریکا علیه آن کشور را لغو کرد. اسرائیل با این اقدام مخالفت کرد و از زمان سقوط حکومت بشار اسد در دسامبر، صدها حمله به سوریه انجام داده است. حتی بخشی از خاک سوریه را نیز بهطور «نامحدود» اشغال کرده و مانع از توافق شده است.
اما زمانی که اسرائیل حملات خود به ایران را آغاز کرد و ایالات متحده نیز به آن پیوست، بسیاری از توهمات فرو ریختند. کشورهای عرب خلیج فارس بار دیگر با این واقعیت تلخ روبهرو شدند که کاخ سفید شریکی قابل اعتماد برای مهار اسرائیل یا پایان دادن پایدار به جنگ در منطقه نیست. با وجود ناامیدیشان، کشورهای خلیج باید توازن حساسی را حفظ میکردند؛ توازنی که مستلزم پرهیز از تحریک ترامپ است. به همین دلیل، عمان، قطر و عربستان سعودی همگی حملات آمریکا به ایران را محکوم کردند، اما این محکومیتها صرفاً صوری و ملایم بودند؛ قطر حتی نامی از ایالات متحده نبرد. محکومیتی شدیدتر میتوانست روابط آنها با واشنگتن که شریک امنیتی اصلی آنهاست را در شرایطی که جنگ در ایران جریان داشت، به خطر اندازد و حتی باعث خشم ترامپ شود.
گسترش بیاعتمادی
بهجای آنکه این جنگ ۱۲ روزه ایران را متقاعد کند تا مسیر خود را تغییر دهد، تنها باعث تقویت دیدگاههایی خواهد شد که غرب را خائن میدانند و دیپلماسی را بیثمر. استفاده ترامپ از دیپلماسی بهعنوان ابزاری برای فریب -چرا که اسرائیل تنها دو روز پیش از آغاز دور جدید مذاکرات هستهای ایران و آمریکا دست به حمله زد- احتمالاً برای کسانی که همواره به ایالات متحده بیاعتماد بودند، تأییدی بر مواضعشان بود. تأییدهای بعدی کشورهای عضو اتحادیه اروپا از جمله فرانسه و آلمان، و همچنین بریتانیا، نسبت به حمله اسرائیل نیز در نگاه ایران آن کشورها را از فهرست میانجیهای قابل اعتماد و بیطرف خارج کرده است.
این کشور کوچک و به شدت ثروتمند، به بازیگری بزرگ در صحنه جهانی تبدیل شده و در تلاش است برخی از پیچیدهترین منازعات را حل کند. چه چیزی پشت این پروژه قرار دارد؟
پس از عبور از حملات اسرائیل، بهاحتمال زیاد جمهوری اسلامی ایران برنامه هستهای خود را تقویت کرده و قابلیتهای موشکیاش را ارتقا خواهد داد تا در برابر حملات آینده بازدارندگی یا توان تلافی داشته باشد.
ایران همچنین گزینههای متعددی دارد، از جمله حملات مرگبار به پایگاهها و نیروهای آمریکایی در منطقه، حمله به زیرساختهای انرژی کشورهای عرب خلیج، و بستن تنگه هرمز، مسیری که بیشتر نفت و گاز طبیعی مایع خلیج فارس از آن صادر میشود. با وجود تجربه این کشورها از اختلالات دریایی در دوران «جنگ نفتکشها» در دهه ۱۹۸۰ و حملات حوثیها به تأسیسات انرژی عربستان در سال ۲۰۱۹، توانایی کشورهای عرب خلیج و شرکای غربیشان در پاسخ سریع به پیامدهای یک جنگ تمامعیار هنوز آزمایش نشده است.
نگران از «طراحی نوین» خاورمیانه
کشورهای عرب خلیج فارس از تصور رویارویی با ایرانی خشمگین عمیقاً نگرانند. آنها بیش از یک سال و نیم شاهد بمباران حوثیها توسط آمریکا و بریتانیا بودهاند؛ حملاتی که اگرچه توانمندیهای حوثیها را کاهش داده، اما در نهایت نتوانسته این گروه را باز دارد. کشورهای عرب خلیج همچنین تردید دارند که اگر در آینده جنگ گستردهتری رخ دهد، ایالات متحده کمک نظامی بلندمدت ارائه دهد.
اکنون اسرائیل ممکن است بیش از پیش احساس قدرت کند تا بهجای دیپلماسی، به حملات نظامی بدون تحریک قبلی متوسل شود. اسرائیل منطقه را صحنهای باز برای درگیری میبیند و عملیاتهای نظامی متعددی را در غزه، ایران، لبنان، سوریه و یمن انجام داده، بیآنکه چندان به مشروعیت حقوقی این حملات یا تأثیرات آنها بر مردم و همسایگان این کشورها توجهی داشته باشد. کشورهای عرب خلیج فارس عمیقاً نگران تمایل اعلامشده بنیامین نتانیاهو برای «طراحی نوین» خاورمیانه هستند، طرحی که تقریباً بهطور حتم منافع آنها را نادیده گرفته یا کماهمیت خواهد شمرد و میتواند نیروهای افراطگرایی را که آنها دو دهه با آنها جنگیدهاند، دوباره احیا کند.
این چشمانداز، تصویری از اسرائیل بهوجود میآورد که مانند یک پادگان نفوذناپذیر شکوفا شده و بهراحتی تهدیدات نظامی از سوی دولتهای شکست خورده اطراف خود را مدیریت میکند. وضعیتی که تقریباً تمام کشورهای منطقه آن را نسخهای برای بیثباتی دائمی میدانند.
منافع راهبردی اصلی کشورهای عرب خلیج این است که هیچ قدرتی نتواند بر منطقه مسلط شود. آنها بر این باور بودند که ترامپ با گرهزدن این دیدگاه به منافع اقتصادی گستردهتر، به تحقق آن کمک خواهد کرد. اما در نهایت، طرح بزرگ نتانیاهو بود که بر کاخ سفید غلبه یافت. اکنون کشورهای خلیج باید ظاهری آرام و مقاوم به خود بگیرند و برای خاورمیانهای بیثباتتر برنامهریزی کنند.
راهی برای عبور
با وجود وضعیت کنونی، شرایط همچنان برای تکرار درگیری مستقیم میان ایران و اسرائیل مهیاست. کشورهای عرب خلیج باید دمای تنش را کاهش دهند و ریسکهای فزاینده را مهار کنند. در غیاب میانجیهای قابلاعتماد دیگر، آنها باید خود برای تسهیل یک توافق هستهای میان ایران و ایالات متحده وارد عمل شوند. این تنها راه برای شکستن چرخه درگیری و بیثباتی است که منطقه را گرفتار کرده است. و کشورهای خلیج نسبت به بسیاری دیگر شانس موفقیت بیشتری دارند.
جزایری وجود دارد که شاید مناقشه هستهای ایران با غرب را حل کنند.
مواضع اصولی آنها در برابر حملات آمریکا و اسرائیل به آنها اعتبار لازم برای ایفای نقش بهعنوان میانجیهای بیطرف را میدهد. نقش حیاتی قطر در پایان دادن به جنگ عمدتاً از طریق پذیرش حمله کوچک ایران اعتبار سیاسی این کشور را در تهران افزایش خواهد داد. از دیدگاه ایران، عمان خود را بهعنوان یک میانجی مورد اعتماد تثبیت کرده، و نفوذ عربستان سعودی و امارات در واشنگتن، حتی اگر رو به کاهش باشد، همچنان یک دارایی ارزشمند بهشمار میرود.
میانجیگری برای توافقی جدید میان ایران و ایالات متحده، کاری عظیم و دشوار خواهد بود. برای تحقق آن، کشورهای عرب خلیج فارس باید از تمام ابزارهای نفوذی که در واشنگتن، تهران و تلآویو در اختیار دارند بهره بگیرند تا منطقه را از مسیر جنگ دور کنند. آینده آنها به این تلاش وابسته است.
∎