پایگاه خبری جماران: یک فعال سیاسی اصلاحطلب با تأکید بر اینکه «امر ملی» یک پارادایم شیفت در فضای گفتمانی سیاست کلان کشور است، گفت: در شرایط ویژهای که اتفاق افتاده، حتما ائتلافهایی شکل میگیرد. به نظر من در ساحت سیاست داخلی ایران، بلافاصله بعد از فضای آن جنگ و فضای پر تنشی که کشور را در آستانه بحران برد، با یک مقاومت میهنی و همدلی میهندوستانه توانستیم در آن ۱۲ روز مقاومت کنیم و عنصر «میهن»، «وطن» و «ایران» محور مقاومت ما شد؛ تا جایی که رهبری در اولین حضورشان در یک جلسه عمومی، شب عاشورا در حسینیه تأکید کردند که مداح به جای ذکر نوحه، از ایران بخواند.
مشروح گفتوگوی خبرنگار جماران با سعید شریعتی را در ادامه میخوانید:
پس از سالها شکاف سیاسی و نزاعهای حاد حوزه سیاست داخلی، به نظر میرسد جنگ ۱۲ روزه با سوق دادن خطوط جریانها به سمت «امر ملی»، زمینهساز آرایش تازهای در این حوزه شده است. تحلیل شما در این خصوص چیست؟
جناحبندیهای سیاسی معطوف به نگرشها و گرایشهای نیروهای سیاسی در حوزه مسائل مبتلا به جامعه و ارائه طریقهایی است که هر نیروی سیاسی برای حل مسأله دارد. لذا اینکه ما بگوییم عناوین سنتی رایج در ادبیات سیاسی ایران با یک اتفاق هرچند بزرگ، مثل جنگ، خالی از معنا یا محتوا میشوند، یک مقدار با تحلیل سیاسی فاصله دارد. اگرچه این را باید اضافه کنم که برخی از این دستهبندیها معطوف به گرایشات یا موضعگیریهای سیاسی نیروهای سیاسی نیست و بیشتر عناوین هویتی با عناوین سیاسی برای جریانها است.
یعنی فرض کنید شما به یک عده از نیروهای سیاسی اصولگرا میگویید. ولی شما میبینید که بعضا در بین اصولگرایانی که لفظا اسمشان اصولگرا است، عدهای واپسگرا و عدهای تحولطلب هستند؛ ولی چون به طور سنتی در اردوگاه اصولگرایان قرار گرفتهاند، وصف اصولگرایی برای آنها میشود. به عنوان مثال، خدا آقای احمد توکلی را رحمت کند. او در ابتدای شکلگیری جناحهای سیاسی بعد از انقلاب اسلامی، به لحاظ خط مشی، دیدگاهها، رفتارها و موضعگیریهای سیاسی متعلق به اردوگاه راست سیاسی بود، اما کم کم از گرایشات راست اقتصادی و راست سیاسی به یک عنصر عدالتخواه، جامعهگرا و سوسیالیست سیاسی تبدیل شد. ولی کماکان به عنوان یک سیاستمدار راستگرا شناخته میشد.
یعنی این عناوین یک موقع برچسبهای سیاسی به جریانات و یک موقع معطوف به مواضع سیاسی نیروهای سیاسی است. به نظر من در حال حاضر معطوف به انتظار تحولی که بعد از جنگ ۱۲ روزه در فضای سیاسی کشور به وجود آمده که «امر ملی» شکل بگیرد، یک کلان تحلیل سیاسی در جامعه سیاسی ایران شکل گرفته که نیروهای سیاسی باید موضع خودشان را نسبت به آن کلان تحلیل روشن کنند. آن وقت میشود آن گرایشات را از هم تفکیک کرد و دید که چه تفکیک یا فصل ممیزی بین نیروهای سیاسی قرار دارد.
من میگویم آن «امر ملی» که شما از آن یاد میکنید، یک پارادایم شیفت در فضای گفتمانی سیاست کلان کشور است؛ از راهبرد توسعه عمق استراتژیک به پارادایم «اول ایران». من خیلی دقیق دارم این واژهها را استفاده میکنم. «توسعه عمق استراتژیک ایران» راهبردی بود که تا پیش از این در سیاست خارجی ایران حاکم بود و عنوانش را «جبهه مقاومت» یا هر چیزی میگذاشتند. از هفتم اکتبر در ۲۰۲۳ تا امروز که نزدیک دو سال از آن تاریخ میگذرد، در غرب آسیا و خاورمیانه تحولات بزرگی اتفاق افتاده که به رویارویی گرم ایران و اسرائیل منتهی شده است. به نظر میرسد مجموعه این اتفاقات آن «توسعه عمق استراتژیک» را به پارادایم «اول ایران» تبدیل کرده است.
وقتی این پارادایم شیفت دارد در فضای گفتمانی سیاست ایران اتفاق میافتد، باید ببینیم نیروها را بر اساس این پارادایم شیفت بزرگ چگونه تقسیم میکنیم. به نظر من نیروهای سیاسی داخل کشور ما در حال حاضر به دو دسته کلان تقسیم میشوند؛ کسانی که معتقدند این پارادیم شیفت واقعی است و باید اتفاق بیفتد و «اول ایران» پارادایم اصلی سیاست در ایران باشد و بقیه سیاست در ایران حول این پارادایم چیده شود و یک عده کماکان معتقدند که ما باید به همان توسعه عمق استراتژیکمان بپردازیم؛ علیرغم ضرباتی که خوردیم، هزینههایی که اینجا دادیم و اینکه تمام امکانات و قوای ما در این عمق استراتژیک مضمحل شده، کماکان باید به سمت احیای آن برویم. در بین اصولگرایان، اصلاحطلبان و نیروهای مستقل هستند کسانی که به هر یک از این دو سمت باور دارند.
به نظر میرسد که نگاه اصولگراها بیشتر به این باشد که باید همان عمق استراتژیک را ادامه بدهیم. نظر شما در این خصوص چیست؟
در خود اصولگرایان هم هستند کسانی که میگویند «اول ایران»، و حالا بقیه سیاست را چطور بچینیم و در واقع پردازش سیاست در ایران حول این پاردایم چگونه شکل بگیرد، تفاوت هست؛ اصولگرایان روایتی دارند و ممکن است اصلاحطلبان روایت دیگری داشته باشند. ولی هستند در اردوگاه اصولگرایان نیروهایی که به «اول ایران» معتقدند و هستند در میان اصلاحطلبان نیروهایی که میگویند ما باید کماکان توسعه عمق استراتژیک را دنبال کنیم.
آیا امکان این هست که حول همین پارادایم «اول ایران» ائتلافهایی هم بین نیروهای جناحهای سیاسی شکل بگیرد؟
در شرایط ویژهای که اتفاق افتاده، حتما ائتلافهایی شکل میگیرد. به نظر من در ساحت سیاست داخلی ایران، بلافاصله بعد از فضای آن جنگ و فضای پر تنشی که کشور را در آستانه بحران برد، با یک مقاومت میهنی و همدلی میهندوستانه توانستیم در آن ۱۲ روز مقاومت کنیم و عنصر «میهن»، «وطن» و «ایران» محور مقاومت ما شد؛ تا جایی که رهبری در اولین حضورشان در یک جلسه عمومی، شب عاشورا در حسینیه تأکید کردند که مداح به جای ذکر نوحه، از ایران بخواند.
به نظر من آنجا یک نقطه عطفی بود که نیروهای سیاسی میتوانند محکم به آن دست بزنند و بگویند از آن نقطه این شعار «اول ایران» و یا پارادایم «اول ایران» تثبیت شده است. حالا در اینکه این «اول ایران» چه ملزومات و الزاماتی دارد، ممکن است نیروها با هم مباحثه کنند و طرح و ایده بدهند، تغییرات بخواهند و مطالبهگری کنند. ولی بر سر این اول ایران یک اتحاد، ائتلاف و اجماع بزرگ در کشور شکل گرفته؛ طوری که قائلین به تداوم توسعه عمق استراتژیک امروز در اقلیت هستند و نمیتوانند در این خصوص خیلی زبانآوری کنند.
اگر هم میخواهند کماکان به آن سیاست بپردازند و از آن دفاع کنند، فعلا آن را در پرتو «اول ایران» مطرح میکنند و میگویند این اول ایران، یک عمق استراتژیک هم نیاز دارد. این قابل بحث است که اگر اول ایران شعار شد، آن وقت عمق استراتژیکش را باید چطوری تعریف کنیم. ولی به طور کلی من معتقدم که آرایش نیروهای سیاسی و آکسیونهای سیاسی در حال حاضر حول این دو سویه از سیاست قرار میگیرد که ما به «اول ایران» یا «تداوم توسعه عمق استراتژیک» معتقدیم.
بعضی از تحلیلها، فعالان یا نیروهای سیاسی را به چهار بخش اصولگرایان و اصلاحطلبان میانه و تندرو تقسیم میکنند و معتقدند که اگر قرار باشد این ائتلاف شکل بگیرد، بین میانهروهای هر دو جناح است و تندروها به این ائتلاف نمیپیوندند. نظر شما آیا این «اول ایران» میتواند نیروهای رادیکال سیاسی را هم به این ائتلاف اضافه کند یا دوگانههای سیاسی کماکان وجود خواهد داشت؟
من به یک دلیلی مایل نیستم در این بحث از واژههای تندرو، میانهرو و امثال اینها استفاده کنم. این تندرو و میانهرو یک نکته ظریفی دارد. وقتی آدم خودش را محور عالم بگیرد و بگوید سیاست من محور است، کسانی که از من راستتر باشند محافظهکار و کندرو، کسانی که حول و حوش من هستند میانه و کسانی که احیانا چپتر از من هستند تندرو میشوند. مثلا اگر شما در موضع سلطنتطلبان بایستید، آنها هم مدعی میانهروی هستند. ولی اگر اصلاحطلبان بگویند ما سیاست میانه را پیگیری میکنیم، آن وقت سطنتطلبان، براندازان و تحولخواهان تندرو میشوند. لذا شما باید بگویید مبدأ چه کسی است تا آن وقت تندرو و کندرو با آن مبدأ و محور مختصات مشخص شود.
شاید از یک نگاه ملاک تندرو و کندرو به دلیل اصرار افراد روی مواضع خودشان باشد. یعنی هر نیروی سیاسی که روی مواضع خودش اصرار کند، تندرو تلقی شود.
بالأخره هر نیروی سیاسی روی مواضع خودش اصرار دارد؛ این که ملاک نمیشود.
آیا بعد از شکل گرفتن ائتلاف حول محور «اول ایران» که شما به آن اشاره کردید، دوگانههای اصلاح طلب/ اصولگرا، غربگرا/ درونگرا و امثال اینها که در سیاست ما مصطلح هست، کماکان کارکرد خودشان را حفظ میکنند یا دچار دگرگونی میشوند؟
وقتی پارادایم سیاست ایران در این نقطه نشسته، اگر در این نقطه مسأله را حل کنیم و بگوییم «اول ایران» و این پارادایم اصلی شود و اکثریت نیروهای سیاسی و جامعه بگوید «اول ایران» پارادایم اصلی ما شده، در مرحله بعد همه میگویند راجع به ملزومات این شعار بحث کنیم. آیا تداوم وضع، ساختار، روابط و مقامات موجود میتوانند حامل شعار «اول ایران» باشند و الزامات آن را برآورده کنند؟ بعد نیروها تقسیم میشوند.
آن چهارچوب اصلاح طلب/ اصولگرا، محافظهکار/ تحولخواه که در شرایط قبل از این پارادایم شیفت مواضعشان روشن بود و تقسیمبندی میشدند، در این پارادایم دیگر رنگ میبازد یا نیاز به بازتعریف دارد. مثلا آقای اردشیر زاهدی یکی از وابستگان سلطنت و داماد سابق شاه، علیالقاعده طرفدار جمهوری اسلامی نبود و برانداز محسوب میشد، در شعار «اول ایران» کنار یک سری نیروهایی ایستاد که در داخل طرفدار جمهوری اسلامی بودند؛ گفت اگر متجاوز به ایران حمله کند، من کنار ایران هستم با هر حاکمیتی که در آن باشد. خیلی از نیروهایی که در خارج کشور به شدت منتقد جمهوری اسلامی هستند را در این ماجرا دیدیم که گفتند «اول ایران»؛ یعنی وقتی موجودیت ایران در خطر است، همه گرایشات سیاسی رنگ میبازد و نظم و آرایش قبلی به هم میریزد.
اینجا تفکیکهای اصلاحطلب/ اصولگرا، سلطنتطلب/ جمهوریخواه، چپ کمونیست/ چپ کارگری و امثال اینها همه به هم میریزد و حول «اول ایران» و الزاماتش آرایش جدیدی شکل میگیرد. به نظر من الآن این آرایش در حال تکوین است و خیلی نمیشود گفت که این آرایش چطوری شد.
یعنی اگر رقابتی هم در آینده بنا باشد شکل بگیرد، حول همین محور «اول ایران» خواهد بود؟
به نظر من این جنگ باعث شد که این شیفت به سمت «اول ایران» صورت بگیرد. در این ترکیب جدید خیلی چیزها باید تغییر کند. نیروها جایگشتهای مختلفی پیدا میکنند، ائتلافهای جدید شکل میگیرد، مسائل و دغدغهها و سؤالات و پرسشهای جدید شکل میگیرد و در این فضا نیروی سیاسی باید به این پرسشها پاسخ بدهد و موضع خودش را روشن کند.