به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای استان خوزستان، در میانه تحولات ارتباطی مرتبط با جنگ ۱۲روزه میان ایران و رژیم صهیونیستی، پیش از آغاز، حین رخداد و پس از آن، شاهد شکلگیری کارزاری پیچیده و چندلایه رسانهای بودیم؛ کارزاری که فراتر از اطلاعرسانی صرف، به صحنهای برای کنشگری راهبردی رسانهها بدل شد. در این میان، نقش سیاستگذاران، تحلیلگران و حتی شخص رئیسجمهور ایالات متحده اصلیترین حامی رژیم صهیونیستی برجسته بود. آنها رسانه را نه صرفاً ابزار، بلکه میدان نبرد دیپلماتیک و نرمافزاری تلقی کردند.
میدان دیپلماسی در قاب رسانه
نمونههای روشن این رویکرد را میتوان در گفتوگوهای چهرههایی مانند دونالد ترامپ با شبکه فاکسنیوز، مسعود پزشکیان با تاکر کارلسون، و بنیامین نتانیاهو با شبکه ایران اینترنشنال یافت. همزمان، شبکههای تأثیرگذاری همچون الجزیره و سیانان نیز با برنامههای گفتوگومحور، تحلیلی و تبیینی، به میدانهایی برای بازتعریف معنا تبدیل شدند؛ معناهایی که هدفشان نه صرفاً توضیح واقعه، بلکه معناسازی، تفسیر چرایی جنگ، توجیه سیاستها و طراحی آینده بود.
در این فضا، نظریه گفتمان به کار میآید؛ چرا که نشان میدهد این کنشهای رسانهای با هدف شکلدهی به گفتمانی مسلط انجام شد. گفتمانی که با بازتعریف تاریخ، احضار مفاهیم مشترک، و برجستهسازی قرائتهای خاص، تلاش داشت بر ذهن مخاطب سیطره یابد. رسانه، نه صرفاً بازتابدهنده واقعیت، بلکه سازنده آن تلقی شد؛ ابزاری در خدمت قدرت نرم، جنگ روانی و دیپلماسی عمومی.
رسانه بهمثابه کنشگر راهبردی
در این چارچوب، گفتوگوهای رسانهای به مثابه ابزار دیپلماسی غیرمستقیم عمل کردند. سیاستگذاران از طریق این گفتوگوها نه تنها دیدگاههای رسمی خود را بیان کردند، بلکه کوشیدند استراتژیهای طرف مقابل را نیز تحلیل و در معرض افکار عمومی قرار دهند. نمونه بارز آن، گفتوگوی وزیر امور خارجه ایران در برنامه تلویزیونی «ماجرای جنگ» بود که تنها چند ساعت پس از پخش، واکنش رئیسجمهور آمریکا را برانگیخت؛ رویدادی که قدرت تأثیرگذاری سریع رسانه را در سیاست جهانی نشان داد.
دو هدف اصلی در ارتباطات رسانهای
از منظر ارتباطات راهبردی، این گفتوگوها دو هدف کلیدی را دنبال میکردند:
۱. تأثیر بر گفتمان غالب و شکلدهی به نگرش عمومی: با استفاده از تکنیکهای «برجستهسازی» و «چارچوبسازی»، رسانهها تعیین کردند چه موضوعی در مرکز توجه باشد و با چه تفسیری در ذهن مخاطب نقش ببندد.
۲. نقش فعال رسانه در خلق معنا: رسانهها فقط بستر گفتوگو نیستند؛ آنها با انتخاب سوژه، تقطیع محتوا، طراحی پرسش و گزینش لحظات خاص، معنا را هدایت میکنند. به همین دلیل، چند ثانیه از یک گفتوگوی چندساعته میتواند بهعنوان «خلاصه کلی» در ذهن مخاطب نقش ببندد.
اقتصاد توجه و مهندسی برداشتها
در پرتو نظریه اقتصاد توجه، این تکنیکها حتی مؤثرتر میشوند؛ چرا که مخاطب امروزی زمان و تمرکز کافی برای بررسی کامل محتوا ندارد. او همان برشهای کوتاه را میبیند و بر اساس آنها قضاوت میکند. در این روند، یک برداشت کلی از فرد یا رخداد، بر پایه گزیدهای تقطیعشده شکل میگیرد؛ فرآیندی که رسانه آن را هوشمندانه هدایت میکند.
امروز ابزارهای برجستهسازی رسانهای از تیترهای خبری فراتر رفته و به برشهای تصویری، کلیپهای کوتاه، و لحظات ویرایششده رسیدهاند. این ابزارها متناسب با اهداف سیاسی و رسانهای هر بازیگر، در خدمت ساخت گفتمان مطلوب قرار میگیرند؛ گاه برای جهتدهی به افکار عمومی، و گاه برای ارسال پیامهای ضمنی به نخبگان و تصمیمگیران.
در پایان باید تأکید کرد: هیچ برش کوتاه و ویترینی از یک گفتوگوی رسانهای را نباید معادل با تمام آن دانست. این برش، نتیجه فرآیندی پیچیده از برجستهسازی، تقطیع و جهتدهی است. رسانه در عصر اقتصاد توجه میخواهد مخاطب آنگونه بیندیشد که او طراحی کرده است. این همان قدرت شگرف، و گاه خطرناک رسانهها در دنیای معاصر است.
نویسنده: مهران نیکاندیش