به گزارش ایرنا، بدون شک اگر بخواهیم از بهترین دروازهبانهای خارجی تاریخ لیگ ایران نام ببریم و یاد کنیم، یکی از آنها آرمناک پطروسیان است. گلری که در مقایسه با سایر همپستیهای خود، قامتِ کوتاهی داشت اما جسور بود و به راحتی قفل دروازهاش باز نمیشد. اوج درخشش آرمناک در پیراهن سپاهان بود؛ جایی که او به افتخارات فراوانی رسید و عضوی از نسل طلایی این باشگاه بود. از آنهایی که نمایشهای کمنقص آرمناک را به یاد دارند، سن و سالی گذشته؛ این سن و سال وقتی بیشتر به چشم میآید که بدانیم پطروسیان این روزها و به جای حضور در فوتبال، مشغول سر و کله زدن با نوههایش است. او در ۶۰ سالگی، مشغول رتق و فتق امور زندگیاش است و به هیچ وجه علاقهای به حضور در فوتبال نشان نمیدهد. میگوید سالها در فوتبال حضور داشته و الان میخواهد به زندگیاش برسد. و البته یک جمله تاریخی از او: «مگر در قبر، جیب دارم که به فوتبال برگردم و برای پول کار کنم؟»
گپ و گفت خبرنگار ایرنا با آرمناک پیش رویتان است.
هر وقت با شما صحبت میکنم، بیشتر به این نکته پی میبرم که حتی علاقهای به تماشای فوتبال ندارید، چه برسد به پیگیری اخبارش.
دقیقاً. خدا را شکر شما هم این موضوع را میدانید.
اما نمیشود که محرم نویدکیا، همتیمی قدیمی شما سرمربی سپاهان باشد و صحبتی در این رابطه انجام ندهید.
این را که میدانم محرم به سپاهان برگشته و سرمربی این تیم شده. آیا هادی عقیلی هم کنارش حضور دارد؟
بله. عقیلی هم یکی از همکارانش است.
به نظرم خوب است و امیدوارم موفق باشند. اینها در سپاهان بزرگ شدند، به افتخارات بسیاری رسیدند و عمده شهرتشان هم از این باشگاه است. پس باید کارشان را به بهترین شکل ممکن انجام بدهند و سپاهان را قهرمان کنند.
چقدر به آنها امید داری؟
واقعیتش همانطور که بارها گفتهام، من فوتبال را زیاد دنبال نمیکنم. نمیدانم تیم در چه شرایطی بسته شده و کدام بازیکنان را جذب کرده است. فقط میدانم که محرم و هادی عقیلی در سپاهان حضور دارند. از نقل و انتقالات تیم خبر ندارم اما سپاهان همیشه سپاهان است. بهترین مسیر برای موفقیت این است که محرم بتواند در سپاهان، یک خانواده خوب و کمحاشیه تشکیل بدهد و فقط روی بحث فنی تمرکز کند.

گفتید خانواده. سپاهان یک روش خوب را پیش گرفته و آن هم استفاده از بازیکنان اسبق در کادر فنی و مدیریتی است. از محرم نویدکیا و هادی عقیلی بگیرید و به رسول نویدکیا، احمد جمشیدیان و محمد سواری برسید.
این اتفاق خوبی است که سپاهانیهای قدیمی آمدند و جزئی از کادر فنی شدند. با این حال همه چیز وقتی خوب است که برنده شوی اما اگر ببازی، دیگر کسی به کار، ایده و روش مناسب نگاه نمیکند.
مگر در قبر هم جیب دارم که میلیونها دلار با خودم به آن دنیا ببرم؟همه زندگی که پول نیست. مثلاً بروی خانه و بگویی پول آوردهام؟ پس بقیه زندگی چه؟ از آن به بعد هم دیگر کسی تماس نگرفت و پیشنهادی به من نداد. هر چند خودم هم علاقهای ندارم در فوتبال باشم و شاید باورتان نشود، اما مسابقات را هم دنبال نمیکنم.
در سالهای اخیر، سپاهان پیشنهاد همکاری به شما نداده؟
برای چه؟ کجا کار کنم؟
در سپاهان و به عنوان یکی از اعضای کادر فنی؛ به عنوان نمونه مربی دروازهبانها.
الان شما یک شغلی دارید که به آن علاقهمند هستید. آیا دوست دارید سراغ شغل دیگری بروید؟ جواب سوال من را بدهید.
اما شما سالها در فوتبال بودید و این رشته تقریباً شغل اصلی شما محسوب میشود.
بودم که بودم. قبل از من هم خیلیها در سپاهان حضور داشتند و بعد از من هم خیلیها آمدند و پیراهن این تیم را پوشیدند. من وقتی از ایران به ارمنستان برگشتم، برای همیشه فوتبال را کنار گذاشتم. فوتبال خیلی سخت است.
یعنی دوست ندارید دوباره با این سختی مواجه شوید؟
نه؛ واقعاً نه.
پس میخواهید زندگیتان را بکنید.
دستت درد نکند که خوب مرا شناختهای. فوتبال همهاش حاشیه است. اگر قهرمان شوی تشویقات میکنند و وقتی نشوی، همانها به تو ناسزا میگویند.
الان میتوانم زندگی آرمناک را شرح بدهم. به دور از حواشی فوتبال هستید و با خیال راحت عمرتان را میگذرانید. همین است؟
باریکلا. من چند سال در فوتبال بودم و سختی کشیدم. الان بچه دارم، نوه دارم و میخواهم وقتم را با آنها صرف کنم.
نوه دارید؟ یعنی ما که فوتبال شما را از نزدیک میدیدیم، اینقدر پیر شدهایم؟
( میخندد ) شاید. من سه تا نوه دارم و اغلب اوقات فراغتم را با آنها میگذرانم. همیشه جوان نمیمانم که سرحال باشم. بنابراین الان بهترین زمان است تا از وجود آنها لذت ببرم.

یک سوال به ذهنم رسید؛ وقتی کسی خبر نداشت که علاقهای به مربیگری ندارید، آیا پیشنهادی به شما دادند یا نه؟
سپاهانیها نه؛ اما سال اولی که از ایران برگشتم، یکی از مربیان که سابقه کار در سپاهان را داشت، به من گفت که بیا و کمکم کن.
رسول کربکندی؟
نه، نه. او نبود. آن مربی گفت میآیی کمکم کنی و من هم گفتم نه. در دوران فوتبال، هرگز نتوانستم به خانوادهام برسم و همان زمان به خودم قول دادم که بعد از خداحافظی بیشتر برای آنها وقت بگذارم. از طرفی دیگر، آن زمان بچههایم مدرسه میرفتند و باید تنها به ایران میآمدم. وقتی هم که تنها باشی، زندگی در ایران واقعاً سخت است. به همین خاطر عذرخواهی کردم و گفتم نمیتوانم بیایم.
اما میتوانستید در مربیگری هم درآمدی بهدست بیاورید.
آقا من نمیخواهم. مگر در قبر هم جیب دارم که میلیونها دلار با خودم به آن دنیا ببرم؟ همه زندگی که پول نیست. مثلاً بروی خانه و بگویی پول آوردهام؟ پس بقیه زندگی چه؟ از آن به بعد هم دیگر کسی تماس نگرفت و پیشنهادی به من نداد. هر چند خودم هم علاقهای ندارم در فوتبال باشم و شاید باورتان نشود، اما مسابقات را هم دنبال نمیکنم. البته یک ماجرای دیگر هم اهمیت دارد.
چه ماجرایی؟
من آنقدر جوان نیستم که بروم و با گلرها کار کنم. کسی با دروازهبانها کار میکند که بدنش آماده باشد. من خودم سالها دروازهبانی کردم. اینکه فایده ندارد یک مربی با دست، توپ را برای تو بیاندازد و تو هم شیرجه بروی. الان مربیان دروازهبانی باید با آخرین متدها آشنا باشند، راحت شوت بزنند و بتوانند دروازهبان را در بهترین حالت به مرز آمادگی برسانند. اینکه نمیشود چون یک دروازهبان در دوران فوتبالش خوب بوده، حتما مربی دروازهبانی خوبی هم باشد.
گفتید سه تا نوه دارید. آیا آنها را تشویق میکنید که فوتبالیست شوند؟
من دخالتی در تصمیمات آنها ندارم. داماد من خودش گلر بوده و در لیگ ارمنستان بازی کرده است. بعد از یک مصدومیت زانو، فوتبال را کنار گذاشت. نوه بزرگ من هم شش سال دارد و الان در مدرسه فوتبال مشغول است. ورزش واقعاً سخت است و موفقیت، زحمت و وقت میخواهد. شما باید ۱۶،۱۷ سال تلاش کنی تا شاید نتیجه بگیری و شاید هم نه. اگر شما به دانشگاه بروید، ۴ سال درس میخوانید و بعد شغل خود را دارید. اینطور نیست؟
تقریباً؛ نه به طور قطع.
در ورزش و حوزه تخصصی ما فوتبال، باید سالها تلاش کنی. اگر مصدوم شوی، تمام زحماتات بر باد میرود و نقش بر آب میشود. درست است در فوتبال پول خوبی بهدست میآوری اما تمام آنهایی که سراغ این رشته میروند، به موفقیت که نمیرسند.
در ایران، وقتی با ستارههای فوتبال مصاحبه میکنند، از آنها این سوال را میپرسند که اگر دختر داشته باشید، اجازه میدهید او با یک فوتبالیست ازدواج کند؟ شما چطور با این موضوع کنار آمدید که دامادتان فوتبالیست باشد؟
( چند لحظه صدای آرمناک قطع میشود. انگار که او دارد فکر میکند ) منظورت را نمیفهمم.
شما سالها در فوتبال حضور داشتید و خوب میدانید که یک فوتبالیست با اینکه پول خوبی دریافت میکند اما در اغلب روزهای سال کنار خانواده نیست و در اردوهای متفاوت ملی و باشگاهی حضور دارد. این باعث میشود تا خیلی از پیشکسوتان این رشته بگویند: «ما به فوتبالیست، دختر نمیدهیم.» منظور من این بود.
من چهکارهام که برای دخترم تصمیم بگیرم. او خودش میخواست با یک فوتبالیست ازدواج کند و من در این مقولهها ورود نکردم و نمیکنم. شاید برخی اوقات به آنها مشورت بدهم اما هرگز در کارشان دخالت نمیکنم. فردا روز، اگر اتفاقی در زندگیاش بیافتد، من تقصیری ندارم. حالا اگر میخواست با هنرپیشه، خواننده و یا هر کسی دیگر ازدواج کند، من کاری با دخترم نداشتم. درست مثل حالا که دامادم فوتبالیست بوده است.
فوتبال همهاش حاشیه است. اگر قهرمان شوی تشویقات میکنند و وقتی نشوی، همانها به تو ناسزا میگویند. من چند سال در فوتبال بودم و سختی کشیدم. الان بچه دارم، نوه دارم و میخواهم وقتم را با آنها صرف کنم.
درست است که میگویید اخبار فوتبال را دنبال نمیکنید اما حتماً شنیدهاید که در ایران قرارداد بازیکنان به بالاترین حد ممکن رسیده است.
خبر ندارم. مگر مبلغ قراردادها چقدر شده؟
بالغ بر ۱۰۰ میلیارد تومان. میشود یک میلیون و ۲۰۰ هزار دلار.
پس چطور میگویند در ایران پول نیست؟
پول هست. بهخصوص برای فوتبال.
من با هر کسی حرف میزنم، گریه میکند و میگوید مبلغ قراردادها پایین است. یعنی واقعیت را به من نمیگویند؟
شاید همینطور است؟
زمانی که ما در ایران بازی میکردیم، همه میگفتند بهتر است به خارج از کشور برویم تا پول خوبی بگیریم. الان اما شرایط تغییر کرده. فوتبالیستها اگر در ایران بمانند، انگار پول بیشتری دریافت میکنند.
خودت با آن سطح از دروازهبانی و با مبالغ فعلی، اگر الان بازی میکردی، چقدر میگرفتی؟
نمیدانم؛ نمیتوانم بگویم. در دوران بازی ما اغلب تیمها دولتی بودند اما حالا را نمیدانم. هنوز هم بیشتر باشگاهها دولتی هستند؟
به جز دو سه باشگاه، بقیه چنین شرایطی دارند.
یعنی دولت حاضر است به فوتبالیستها پول بدهد؟ خب اینکه خوب است و مشکلی ندارد. به نظر من اما بهتر است همه ساله هزینه یکی دو بازیکن را خرج آکادمی کنند. مثلاً مربیان خوب استخدام کنند تا استعدادها را کشف و سپس به شکوفایی برسانند. متأسفانه در ایران، اغلب، مربیانی را برای تیمهای پایه به کار میگرفتند که آموزش نمیدادند و فقط دو تیم تشکیل میدادند و بازیکنان را به زمین میفرستادند تا فوتبال بازی کنند. در این شرایط که نمیشود به فوتبالیست آموزش درست و درمان داد. مربی اگر خوب باشد، چندین و چند استعداد کشف میکند و به سطح اول میرساند.
شما در ارمنستان به این نکته پی بردید اما در ایران هیچکس به چنین موضوع مهمی، فکر هم نمیکند!
در ارمنستان هم چنین شرایطی وجود دارد؛ البته به جز برخی باشگاهها که خصوصی هستند. اینجا هم کسی گردن نمیگیرد و برنامهریزی نمیکند که بازیکنِ خوب بسازد. این پروسه، چندین سال طول میکشد و واقعیتش کسی حاضر نیست مثلاً ۵ سال صبر کند و با برنامهریزی به نقطهای که باید، برسد. همه میخواهند همین الان به نتیجه برسند. شما حدود ۳۰ سال قبل و باشگاه آژاکس در هلند را به یاد دارید که چطور استعدادها را ساخت و به تیمهای دیگر فروخت؟
دقیقاً یادمان هست. میخواهید نام بازیکنانش را برایتان بگویم؟
بگو تا ببینم درست میگویی یا نه.
ادوین وندرسار، وینستون بوگارد، مایکل رایزیگر ( حرف ما را به نشانه تأیید قطع میکند )
اوهوم، اوهوم. آفرین.
کلارنس سیدورف، ادگارد داویدز، مارک اوورمارس، پاتریک کلایورت، مایکل دیبوئر، فرانک دیبوئر و.. باز هم مثال بزنم؟
نه؛ بس است. باریکلا. دیدید که آژاکس چطور روی استعدادها کار کرد و با یک برنامهریزی مدون، آنها را به بالاترین سطح رساند و بعد، از کنارشان درآمدِ هنگفت بهدست آورد. بعدها بارسلونا نیز با آکادمی لاماسیا همین راه را رفت و استعدادهای بزرگی را به شکوفایی رساند. این کار، صبر میخواهد که متأسفانه در خیلی از کشورها وجود ندارد. الان در ایران اغلب باشگاهها دولتی هستند. فکر میکنید دولت برای یک باشگاه هزینه میکند تا به چه هدفی برسد؟ میخواهد جوانها در خیابان نمانند و این واقعاً فکر خوبی است و باید از مسئولان تقدیر کرد. با این حال باید امکانات هم بدهی و الگوهای موفق را به درستی معرفی کنی تا جوانها انگیزه بگیرند. باید به آنها نشان بدهید که مثلاً فلان بازیکن، این مسیر را رفت و به موفقیت رسید. من برای شما مثال دیگری بزنم؟
بفرمایید.
زیاد که حرف نمیزنم؟
نه؛ استفاده میکنیم.
در شوروی، هر نوجوانی که به هر رشتهای علاقه داشت، اجازه دادند تا در آن فعالیت کند. یکی در بوکس، دیگری در کشتی و خیلیها هم در فوتبال. برنامه و متد این بود که کسی در بدو ورود به آنها نگوید در این رشته موفق نمیشوی یا استعداد نداری. سیاست کشور این نبود که قهرمان جهان بسازد، بلکه هدف این بود که نوجوانی در خیابان نماند تا به اعتیاد رو بیاورد. در نهایت هم بعد از مدتی، همان نوجوان تشخیص میداد که مثلاً بوکسور خوبی میشود یا نه؟ یا در کشتی استعداد دارد یا به هدفش نمیرسد؟ الان نمیگویم هزینهای که برای فوتبالیستها انجام میدهند، زیاد است؛ امیدوارم بیشتر هم خرج کنند اما بخشی از آن را به آکادمی، استخدام مربیان مجرب و در کلاس جهانی و سپس کشف استعدادها اختصاص بدهند.
نمیدانم سپاهان در چه شرایطی بسته شده و کدام بازیکنان را جذب کرده است. فقط میدانم که محرم و هادی عقیلی در سپاهان حضور دارند. از نقل و انتقالات تیم خبر ندارم اما سپاهان همیشه سپاهان است. بهترین مسیر برای موفقیت این است که محرم بتواند در سپاهان، یک خانواده خوب و کمحاشیه تشکیل بدهد و فقط روی بحث فنی تمرکز کند.
یکی دو سئوال دیگر بپرسم و گپ را به پایان برسانم. برای اولین بار است از شما میپرسم. دوست دارم بدانم الگوی شما در دروازهبانی، رنات داسایِف افسانهای بود یا گلری دیگر؟
داسایف در شوروی مثالزدنی بود و الگوی خیلی از دروازهبانهای جوان، از جمله خود من. الگوی دیگرم، ژان ماری فاف بود که در تیم ملی بلژیک حضور داشت و همچنین میشل پرودوم. آنها را میشناسید؟
صد در صد. پرودوم همان دروازهبانی است که موهای فرفری داشت و در جام جهانی ۱۹۹۴ درون دروازه تیم ملی بلژیک قرار گرفت.
دقیقاً. او یکی از الگوهای من بود. اتفاقاً سال ۱۹۹۴ در تیم ملی هم مقابل او بازی کردم. عجب دورانی بود.
یک سوال خصوصی دیگر. الان که در فوتبال فعالیتی ندارید، در ارمنستان چهکار میکنید؟
( کمی مکث میکند ) بیزینس. بدون کار که نمیَشود روزها را سپری کرد. مرد باید کار کند و مشغول باشد. در خانه بنشینی، پیر میشوی و زود میمیری. این را همیشه یادتان باشد.
تشکر از شما. مصاحبه را خودتان تمام کنید..
برای سپاهان آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم بهترین اتفاقات برای فوتبال شما، بهخصوص در ردههای پایه بیفتد و همیشه موفق باشید.