به گزارش خبرنگار سیاست خارجی ایرنا، وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران روزهای مهم و سرنوشت سازی را پشت سر می گذارد. در یک سال گذشته از آغاز به کار دولت چهاردهم، تحولات ناشی از تداوم جنگ رژیم اسرائیل در غزه که موج آن کشورهای لبنان، سوریه، یمن و اخیرا ایران را در بر گرفت مسئولیت سنگین تلاش برای مدیریت تنش در مرحله نخست و دست و پنجه نرم کردن با تبعات سیاسی، امنیتی و نظامی تجاوز رژیم صهیونیستی و ایالات متحده به ایران در مرحله بعد را بر عهده دستگاه دیپلماسی گذاشت.
در فضای توقف تجاوز رژیم صهیونیستی و ابهام در چند و چون آغاز مذاکرات ایران و ایالات متحده، گفت و گوهای میان ایران و اروپا ادامه دارد و البته کشورهای منطقه نیز در مسیر مدیریت تنش گام های اساسی برداشته اند.
با محمد کشاورززاده، سفیر اسبق ایران در چین که در کارنامه کاری قریب به چهل ساله خود در وزارت خارجه سابقه حضور در راس سفارتخانه های ایران در ازبکستان و ونزوئلا را هم دارد درباره چرایی شکل گیری تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی و آمریکا به ایران، مسئولیت خطیر دستگاه دیپلماسی در این بازه زمانی و نقشی که دوستان شرقی ایران نظیر چین می توانند در کنترل تنش در ماه های پیش رو ایفا کنند گفت و گو کردیم.
دولت ترامپ دچار یک اشتباه محاسباتی در حمله به ایران شد
در حال حاضر، ما شاهد یک توقف تجاوز از سوی رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا هستیم. البته این توقف، بیشتر جنبه نظامی دارد و هنوز تهدیدهای شفاهی و تحرکات در منطقه ادامه دارد. سؤال اساسی و ابتدایی از شما، با توجه به سابقه بیش از سه دههایتان در حوزه سیاست خارجی، این است که ما در میانه مذاکرات دیپلماتیک با ایالات متحده آمریکا بودیم، فضای خوشبینی نیز غالب بود و بسیاری از دیپلماتهای ایرانی و حتی دیپلماتهای کشورهای دیگر امیدوار بودند که در یک بازه زمانی، حداقل تهران و واشنگتن بتوانند با همان قالب مذاکرات غیرمستقیم، به یک توافق موقت برای مدیریت تنش دست یابند. اما ناگهان شاهد تجاوز رژیم صهیونیستی بودیم. به نظر شما چرا دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، در این بازه زمانی که دیپلماسی فرصت مناسبی برای حل برخی مناقشات داشت، ناگهان به گزینه نظامی از سوی تلآویو چراغ سبز نشان داد؟
در پاسخ باید چند نکته را در نظر بگیریم. جمهوری اسلامی ایران از بدو تأسیس، همواره مورد تهاجم آمریکا و رژیم صهیونیستی بوده و این موضوع چیز تازهای نیست. اگر خاطرتان باشد، ما زمانی شاهد تجاوز مستقیم نظامی آمریکا در صحرای طبس نیز بودیم که البته به نتیجه نرسید.
به نظر من دولت ترامپ دچار یک اشتباه محاسباتی بسیار جدی شد؛ اشتباهی که در واقع کلاه گشادی بود که نتانیاهو بر سر ترامپ گذاشت. بر اساس محاسباتی که داشتند، فکر میکردند ظرف چند روز میتوانند کار ایران را تمام کنند. در این دوره نیز، من فکر میکنم با روی کار آمدن دولت جدید آمریکا، که برخی از افراد جنگطلب در آن حضور دارند، و از طرف دیگر رژیم صهیونیستی که اساساً بنیان آن بر تجاوز و خوی وحشیگری استوار است، نمونههای آن را امروز در غزه میبینیم، واقعاً جامعه بشری در هیچ دورهای به این میزان از فضاحت نرسیده است. اگر به تاریخ تمدن بشر نگاه کنیم و به قتلعامهای بزرگی که رخ داده، توجه کنیم، فکر نمیکنم چیزی که اکنون در غزه رخ میدهد، کمتر از آنها باشد. این نشان میدهد که تجاوزگری، ریشهای در رفتار اسرائیلیها دارد.
درباره اینکه چرا آمریکا در میانه مذاکرات چنین تصمیمی گرفت، به نظر من دولت ترامپ دچار یک اشتباه محاسباتی بسیار جدی شد؛ اشتباهی که در واقع کلاه گشادی بود که نتانیاهو بر سر ترامپ گذاشت. نتانیاهو دنبال این بود که به هر طریقی شده، به ایران حمله نظامی کند. بر اساس محاسباتی که داشتند، فکر میکردند ظرف چند روز میتوانند کار ایران را تمام کنند. برنامه بسیار سنگینی در این زمینه طراحی کرده و هزینه گزافی نیز پرداختند، اما خوشبختانه به نتیجه نرسید.
توهم تضعیف ایران ترامپ را به سمت امتحان کردن شانس امریکا برای تغییر نظام در ایران برد
شما گفتید که اشتباه محاسباتی رخ داده. آیا فکر میکنید دونالد ترامپ ناگهان در میانه مذاکرات دیپلماتیک به این فکر افتاد که میتواند ایده تغییر نظام سیاسی در ایران را از طریق گزینه نظامی دنبال کند؟
با شناختی که من از آمریکا دارم، دولت ترامپ به دنبال این بود که بیشترین منفعت را از منطقه خلیج فارس نصیب خود کند. معضل ایران، همیشه برای آمریکا یک معضل بزرگ بوده است. اگر خاطرتان باشد، ترامپ در دوره اول ریاستجمهوریاش هم دنبال این بود که به هر طریق ممکن ایران را پای میز مذاکره بکشاند و خواستههایش را تحمیل کند. در مذاکرات پیش از تجاوز رژیم صهیونیستی هم، خود آقای ویتکاف که در مذاکرات حضور داشت، نکتهای میگفت و سایر اعضای دولت ترامپ حرف دیگری میزدند. من فکر میکنم این وعدهای که بنا بر برخی منابع، نتانیاهو به ترامپ داده بود که ظرف چند روز میتواند کار ایران را تمام کند ترامپ را به طمع انداخت تا این اقدام را عملی کند.
هیچ کشوری به کشور دیگر اعتماد ندارد. حتی وقتی بر سر میز مذاکره مینشینید، مذاکرهتان بر پایه اعتماد نیست، بلکه بر اساس منافع است. منِ دیپلمات وقتی وارد مذاکره میشوم، اساس را بر اعتماد به طرف مقابل نمیگذارم. خاطرهای خدمتتان عرض کنم: در همان اوایل موضوع برجام، ما هیچگاه به آمریکا اعتماد نداشتیم و نباید هم داشته باشیم. هیچ کشوری به کشور دیگر اعتماد ندارد. حتی وقتی بر سر میز مذاکره مینشینید، مذاکرهتان بر پایه اعتماد نیست، بلکه بر اساس منافع است. منِ دیپلمات وقتی وارد مذاکره میشوم، اساس را بر اعتماد به طرف مقابل نمیگذارم. در همان دوره، یکی از دیپلماتهای کهنهکار اروپایی به ما گفت: «هیچگاه آمریکا با دولت ایران، حکومت ایران و نظام ایران کنار نخواهد آمد.» این همیشه بوده. بنابراین فکر نکنید که در دوره برجام یا پس از آن، خوشبینی و یا اعتماد وجود داشته. خیر، در همه دورهها میدانستیم که اگر آمریکاییها فرصت پیدا کنند، زهر خود را خواهند ریخت.
اگر هم نشده نتوانستند، به دلیل محدودیتها و بازدارندگیها بوده، نه نبودِ نیت. به تحریمها در این ۴۰ سال نگاه کنید؛ ما هیچ روند مثبتی با آمریکا نداشتهایم. حتی دوره برجام هم صرفاً یک دوره مقطعی بود. اینکه ترامپ چرا وارد این مسیر شد، به نظر من ناشی از همان اشتباه محاسباتی و شاید هم طمع بود. طمعی که با تبلیغات گسترده مبنی بر اینکه ایران ضعیف شده، همراه بود.
پس از تحولات هفتم اکتبر...
بله، آنها فکر میکردند قدرت ایران صرفاً متکی به نیروهایی است که آنها «نیروهای نیابتی» یا به قول خودشان «پراکسیها» مینامند. گمان میکردند ایران دیگر چنین نیروهایی ندارد و میتوانند خیلی راحت حکومت ایران را سرنگون کنند؛ مردم ایران به خیابان بریزند. اما نتیجه کاملاً معکوس داد. من فکر میکنم همین مسئله، بهتنهایی، عامل مهمی برای ایجاد یک بازدارندگی قوی بود.
ایران همزمان با مذاکرات، استطاعت نظامی خود را حفظ کرد
امروز که همچنان هم در جمهوری اسلامی ایران و هم در ایالات متحده آمریکا بررسیهایی در جریان است درباره اینکه با چه شرایطی، با چه پیششرطهایی و در چه فضایی به میز مذاکره بازگردند، یک سؤال بسیار مهم مطرح میشود؛ سؤالی که هم در افکار عمومی جایگاه دارد و هم در میان اهالی سیاست، و باید بتوانیم پاسخی منطقی به آن بدهیم تا مسیر آینده مشخص شود. این سؤال این است: آیا مذاکرات پیش از تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی و ایالات متحده را یک تله میدانید؟ یعنی آیا معتقد هستید که در آن پنج دور مذاکره، در حالی که ما پشت میز مذاکره بودیم، ایالات متحده در پشت پرده مشغول طراحی یک حمله نظامی گسترده بود؟ و اگر این مذاکرات را تله بدانیم، آیا اساساً ایران گزینهی دیگری در اختیار داشت، با توجه به پروندهای که در زمینه برنامه هستهای ایران و تلاشهای کشور برای رفع تحریمها وجود دارد؟
اگر بخواهیم تفسیر کنیم "تله" چیست، یعنی اینکه ما به طرف مقابل اعتماد کنیم و او ما را فریب دهد و در نتیجه ما استطاعت نظامی خود را کاهش دهیم، خب، چنین چیزی نبوده است. ما در همان دوران نیز توان نظامی خود را حفظ کرده بودیم و در عین حال مذاکره هم میکردیم. اجازه بدهید مثالی بزنم: شما در خانهتان هستید و همه تمهیدات لازم را برای حفظ امنیت خود فراهم کردهاید، اما ناگهان دزدی به شما شبیخون میزند. در این شرایط، شما مقصر نیستید. کاری که صهیونیستها کردند نیز همین بود، شبیخون زدند. اگر به سایر جنگهایی که رژیم صهیونیستی به راه انداخته نگاه کنید، میبینید که روش نظامی آنها همین شبیخون زدن است.
بنابراین اگر بخواهیم بگوییم این مذاکرات یک تله بوده، یعنی مثل این است که عده ای به شما بگوید خیالتان راحت باشد، آنها حمله نمیکنند؛ در حالیکه چنین نبوده. ما همه امکانات نظامیمان را داشتیم و همزمان مذاکره هم انجام دادیم.
مذاکره باید در هر شرایطی صورت بگیرد؛ چرا که ما استدلالهای خودمان را داریم. همانطور که در میدان نبرد با قدرت میجنگیم، در میدان دیپلماسی نیز باید مقتدر باشیم. کاری که دستگاه دیپلماسی انجام داد باعث شد صدای بسیاری از منتقدان قطع شود. ما نشان دادیم که فرصت دادیم، اما نتیجه این شد. الان هم به نظر من فرصت وجود دارد. باید هم با اروپا و هم با آمریکا صحبت کرد. این کار ایرادی ندارد. مبانی ما کاملاً مشخص است؛ مبانیای که تغییر نمیکند. ما قدرت نظامی خود را نیز داریم.
من حدود یک سال پیش هم گفته بودم که باید قدرت نظامی خود را افزایش دهیم. در هیچ مقطعی نباید از افزایش توان دفاعیمان غافل شویم. ما باید این توان را به بالاترین سطح برسانیم. بله، در عین حال مذاکره هم میکنیم.
مذاکره باید در هر شرایطی صورت بگیرد؛ چرا که ما استدلالهای خودمان را داریم. همانطور که در میدان نبرد با قدرت میجنگیم، در میدان دیپلماسی نیز باید مقتدر باشیم. کاری که دستگاه دیپلماسی انجام داد باعث شد صدای بسیاری از منتقدان قطع شود. ما نشان دادیم که فرصت دادیم، اما نتیجه این شد. الان هم به نظر من فرصت وجود دارد. باید هم با اروپا و هم با آمریکا صحبت کرد. ما دیپلماتهای بسیار قوی داریم. ما بیش از ۴۰ سال تجربه دیپلماتیک داریم. اگر بخواهم مقایسهای انجام بدهم بین آقای دکتر عراقچی و آقای ویتکوف، باید بگویم که آقای عراقچی حدود ۳۰ تا ۴۰ سال است که در این نظام حضور دارد. یا حتی وزیر خارجه آمریکا—آقای مارکو روبیو—در دورهای که من مدیرکل آمریکا وزرات خارجه بودم، میدانم که از لحاظ توانمندی فردی دیپلماتیک در سطح بالایی نبود. بله، آنها امکانات گسترده دارند، سیستمهای جاسوسی پیشرفته و فناوریهای بالا در اختیارشان است، اما از نظر فردی، دیپلماتهای ما در سطح بسیار بالایی هستند. هر کدام از این دیپلماتهایی که اکنون در مذاکرات حضور دارند—از معاونان وزیر گرفته تا مدیران کل و شخص وزیر خارجه—این توان را دارند، و همه میدانند که دستگاه دیپلماسی ما از این توان برخوردار است و میتواند مذاکرات را بهخوبی پیش ببرد.
باید در حوزه دیپلماسی عمومی، مسیرهای جایگزین و ثانویه را فعال کنیم
شما اشاره کردید که یکی از دیپلماتهای اروپایی به شما گفته بود که آمریکاییها هیچگاه بهطور کامل با دولت و نظام جمهوری اسلامی ایران کنار نمیآیند. ما تجربههای بسیار زیادی در این زمینه داریم؛ چه در حوزه افغانستان، چه در عراق و چه در برخی پروندههای مشخص منطقهای که به هر حال همکاریهایی، هرچند مقطعی، شکل گرفته بود. مهمترینِ این همکاریها برجام بود که در نهایت به توافقی منجر شد. شما خودتان در آن زمان در میدان دیپلماسی حضور داشتید و در جریان جزئیات بودید. شاید اکنون این سؤال مطرح باشد که اساساً چه میتوان کرد بین ایران و آمریکا؟ حالا که یک نزاع مستقیم نظامی هم رخ داده و تأسیسات هستهای ایران هدف حمله مستقیم آمریکا قرار گرفته، اصلاً اگر ما همچنان اینجا نشستهایم و از امکان مذاکره میان تهران و واشنگتن صحبت میکنیم، آیا این کار عاقلانه است؟ و اگر عاقلانه نیست، پس برای دوستانی که معتقدند مذاکره میان ایران و آمریکا هیچگاه نتیجه نمیدهد، چه گزینهای وجود دارد؟
آنچه که در آمریکا اتفاق میافتد و آنچه که ما نسبت به آن اعتراض داریم، بهطور مستقیم مربوط به مردم آمریکا نیست. انتقاد ما متوجه دولت آمریکاست؛ آن هم در دولتهای مختلف. مثلاً ببینید، زمانی دولت وقت آمریکا فاجعه ویتنام را رقم زد، اما مردم آمریکا چه واکنشی نشان دادند؟ تظاهرات کردند. ما با مردم آمریکا دشمنی نداریم؛ اتفاقاً مردم ایران و مردم آمریکا میتوانند دوستان بسیار خوبی برای یکدیگر باشند و منافع مشترک زیادی هم دارند. آمریکا در هر صورت یک کشور پیشرفته است و تعداد زیادی از ایرانیان نیز در آنجا زندگی میکنند.
اگر دستگاه دیپلماسی، به تشخیص خود، وارد گفتوگو و تعامل شود حتی با مردم آمریکا این بسیار مفید خواهد بود. کاری که آقای دکتر عراقچی انجام داد و با شبکه فاکسنیوز مصاحبه کرد، نمونهای از همین مسیر است. باید مستقیماً مردم آمریکا را مخاطب قرار دهیم؛ از طریق رسانههای داخلی آن کشور، از طریق اندیشکدهها، حتی با دعوت از مردم آمریکا برای سفر به ایران. آنچه امروز در حال رخ دادن است—که متأسفانه شدت آن بیشتر هم شده—این است که دولت بزرگی مانند آمریکا تبدیل به بازیچه دست اسرائیل و لابیهای صهیونیستی شده است. این نکتهای بسیار مهم است و به نظر من ما نباید از آن غافل شویم. هدف صهیونیسم و لابی یهودیها این است که ما را از صحنه تأثیرگذاری در آمریکا کنار بزنند.
به نظر من، در حوزه دیپلماسی عمومی، ما باید مسیرهای جایگزین و ثانویه را فعال کنیم؛ از جمله ارتباط با دانشگاهیان. بزرگترین تظاهرات جهانی در آمریکا درباره غزه برگزار شده است. بزرگترین تظاهرات در مورد بسیاری از مسائل جهانی نیز در همانجاست؛ چون مردم آمریکا انسانهایی آگاه و برخوردار از حس حقوق بشر هستند. از نظر من، حتی از برخی مردم اروپا هم آگاهتر و فهیمترند. در تجربههای شخصی خودم، وقتی با مردم آمریکا صحبت کردهام، با افراد گوناگون، متوجه شدهام که ما با آنان دشمنی نداریم.
اگر دستگاه دیپلماسی، به تشخیص خود، وارد گفتوگو و تعامل شود—حتی با مردم آمریکا—این بسیار مفید خواهد بود. کاری که آقای دکتر عراقچی انجام داد و با شبکه فاکسنیوز مصاحبه کرد، نمونهای از همین مسیر است. باید مستقیماً مردم آمریکا را مخاطب قرار دهیم؛ از طریق رسانههای داخلی آن کشور، از طریق اندیشکدهها، حتی با دعوت از مردم آمریکا برای سفر به ایران.
قبلاً هم چنین اتفاقاتی میافتاد؛ افراد مختلفی از آمریکا به ایران سفر میکردند. این خود بهنوعی مانعی برای سیاستهای خصمانه دولتهای آمریکا علیه ایران خواهد بود. به همین دلیل، من فکر میکنم دستگاه دیپلماسی باید فعالتر شود. نباید دست این دستگاه را ببندیم. دستگاه دیپلماسی یکی از بالهای اصلی نظام است، که در کنار بال نظامی، میتواند منافع ملت ایران را تأمین کند.
مخالفت گروهی در داخل، تلاش ایران برای لابی سازی در آمریکا را زمین گیر کرد
من میخواهم از تجربه حضور شما در بخش آمریکا در وزارت امور خارجه استفاده کنم. بسیاری از کشورها در چند دهه گذشته در ایالات متحده اقدام به لابیسازی گسترده کردهاند. البته رژیم صهیونیستی به دلیل ماهیت خاص رابطهاش با آمریکا، وضعیت متفاوتی دارد، اما سایر کشورها نیز چنین سیاستهایی را در پیش گرفتهاند. با در نظر داشتن خصومتی که میان ایران و آمریکا وجود داشته، آیا اساساً امکان تلاش برای لابیسازی از سوی تهران در واشنگتن وجود داشته است؟ و اگر این امکان وجود داشته، چرا مورد استفاده قرار نگرفته است؟
در دوره ای لابی در آمریکا ایجاد شد. همانطور که شاهد بودید، گروههای تروریستی مثل منافقین را در آن دوره به عنوان گروه تروریستی اعلام کردند. پس میتوان نتیجه گرفت که کار کردن در این زمینه ممکن است. متأسفانه، ارتباطاتی که باید با برخی اندیشکدهها و افراد مختلف در آمریکا برقرار میشد، به دلیل فشارهایی که از داخل کشور وارد شد، متوقف یا مختل شد. برخی گروهها و جناحهای داخلی این مسیر را نمیپذیرفتند و با فشار بر دستگاه دیپلماسی، آن را در این حوزه زمینگیر کردند.
در آن زمان که من مدیرکل آمریکا در وزارت خارجه بودم، ما سیستمی داشتیم که به مسیر دوم یا بهاصطلاح «track ۲ » معروف بود و کارهای بسیار خوبی هم در آن صورت میگرفت. نه فقط در زمینه سیاسی، بلکه در حوزههای دیگر مانند پزشکی، کنفرانسهای بزرگ برگزار میکردیم. افراد متخصص با علاقه فراوان شرکت میکردند. در زمینههایی مانند محیط زیست، چرا نباید با آمریکا همکاری کنیم؟ ما میتوانیم در حوزههای انسانی، محیط زیستی، کشاورزی، صنایع پزشکی و سایر حوزهها همکاریهای جدی و مؤثری داشته باشیم.
در دوره ای لابی در آمریکا ایجاد شد. گروههای تروریستی مثل منافقین را در آن دوره به عنوان گروه تروریستی اعلام کردند. پس میتوان نتیجه گرفت که کار کردن در این زمینه ممکن است. متأسفانه، ارتباطاتی که باید با برخی اندیشکدهها و افراد مختلف در آمریکا برقرار میشد، به دلیل فشارهایی که از داخل کشور وارد شد، متوقف یا مختل شد. برای این کار باید گروههایی تشکیل شوند که اجازه فعالیت داشته باشند. اما متأسفانه، در داخل کشور، آمریکا بهصورت یکپارچه دیده میشود؛ یعنی دولت آمریکا، مردم آمریکا، و حتی اقدامات خاص مانند آنچه ترامپ انجام داد، همه یککاسه در نظر گرفته میشود. بله، کارهایی که ترامپ کرد، فجیع بود. اما ترامپ چهار سال یا نهایتاً چند سال دیگر در قدرت است و بعد میرود. دولت دیگری روی کار میآید. شما نباید کل محاسباتتان را فقط بر اساس رفتار یک فرد تنظیم کنید.
آمریکا یک کشور بزرگ است، با اقتصاد و فناوری قوی، و مردمی که علاقهمند به ایران هستند. چرا نباید مردم ایران و مردم آمریکا رفتوآمد و تعامل داشته باشند؟ ما حتی میتوانیم افرادی که به ایران علاقه دارند را در حوزههای مختلف مانند کشاورزی، پزشکی، محیط زیست و... دعوت کنیم. آنها میتوانند کمکهای زیادی به ما بکنند. انجمنها و NGO های بسیار قویای در آمریکا وجود دارند.
اما متأسفانه، به دلیل فشارهای واردشده، باید اعتراف کنم که حتی دیپلماتهای دستگاه دیپلماسی ما دچار خودسانسوری شدهاند. یک فضای هراس ایجاد شده است؛ بهطوریکه اگر یک دیپلمات ایرانی با یک فرد عادی آمریکایی تماس بگیرد، ممکن است فردا به او اتهام جاسوسی زده شود. این مسئله نیز هدایتشده است و منشأ آن از برخی مراکز مشخص است. به عنوان مثال، بنده که دیپلمات شناختهشدهای هستم، اگر با یک آمریکایی صحبت کنم، ممکن است فردا این موضوع رسانهای شود. خب آمریکا ۳۰۰ میلیون جمعیت دارد، چرا باید چنین برخوردی شود؟ مثلاً اگر ما با یک فرانسوی، آلمانی یا سوئدی گفتوگو کنیم، چنین حساسیتی وجود ندارد.
فشار یک اقلیت مانع استفاده ایران از ظرفیت دیپلماسی عمومی در امریکا شد
ولی چیزی بدون مجوز که انجام نمیشود، آقای کشاورزاده؟
بله، ببینید، برای مسیر دوم ما مجوز هم داشتیم. یعنی زمانی که یک آمریکایی به ایران میآمد، خود من یادم هست در زمانی که مدیرکل آمریکا بودم، دوستانی از بخش اطلاعات و نهادهای مختلف حضور داشتند و موضوع را بررسی میکردند. اما بعدها این مسیر را بستند. اکنون فشار یک اقلیت باعث شده که ما از این ظرفیت بسیار مهم که میتوانست منافع ملی کشور را تأمین کند، غافل شویم.
اگر در مذاکرات، پشتوانه مردمی نداشته باشیم، تمام قدرت دیپلماتیک ما برابر صفر خواهد بود
بعد از ماجراهای هفتم اکتبر، و بهویژه پس از اتفاقاتی که در لبنان افتاد، و مسئله پیجرها، دبیرکل وقت حزبالله لبنان، شهید نصرالله، سخنرانی مهمی داشتند. در یکی از فرازهای آن سخنرانی، ایشان فرمودند: ما ضربه سنگینی خوردیم و باید تلاش کنیم این ضربه را جبران کنیم. تجاوز ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی و آمریکا به ایران نیز، بهرغم آنکه توفیقهایی در بخش نظامی برای ما داشت، اما همزمان تجربهای تلخ بود. امروز اگر شما بخواهید بهعنوان یک دیپلمات، بفرمایید که اولویتهای سیاست خارجی ما پس از آن تجاوز ۱۲ روزه، و درسهایی که باید از آن گرفت، چیست، چه سه مورد مشخصی را بیان میکنید؟
پیش از آنکه وارد بحث سیاست خارجی شوم، اجازه بدهید به یک نکته مهم اشاره کنم. من بهعنوان دیپلماتی که در دوران جنگ هم حضور داشتم، در جریان قضایای قطعنامه ۵۹۸ بودم، و از سال ۱۳۶۱ تاکنون در وزارت خارجه فعالیت دارم. از منظر من، یکی از موهبتهای این واقعه تلخ—که قطعاً برای ما تلخ بود، چرا که عزیزانی را از دست دادیم و خسارات زیادی متحمل شدیم—اتحاد ملی مردم ایران بود.
نباید اجازه داد این سرمایه اجتماعی به نفع یک جناح یا گروه خاص مصادره شود. این اتحاد، متعلق به ملت ایران است. همه مردم ایران—با هر گرایش فکری، سیاسی یا اجتماعی—در این موضوع مشترکند، و آن اینکه ایران را خانه خود میدانند. هیچ دیپلماتی، در هیچ کجای دنیا، بدون پشتوانه مردمی نمیتواند موفق شود. من با اطمینان میگویم که اگر در مذاکرات، پشتوانه مردمی نداشته باشیم، تمام قدرت دیپلماتیک ما برابر صفر خواهد بود. این پشتوانه، نعمتی است که باید از آن پاسداری شود.
نباید اجازه داد این سرمایه اجتماعی به نفع یک جناح یا گروه خاص مصادره شود. این اتحاد، متعلق به ملت ایران است. همه مردم ایران—با هر گرایش فکری، سیاسی یا اجتماعی—در این موضوع مشترکند، و آن اینکه ایران را خانه خود میدانند. این همان نکتهای است که همیشه مقام معظم رهبری نیز بر آن تأکید داشتهاند. ممکن است فردی در برخی مسائل منتقد نظام باشد، اما در عشق به وطن با همه مشترک است. در طول تاریخ، هر زمان که در برابر تجاوز خارجی ایستادگی کردیم، پشتوانه ما همین مردم بودند. این، برای منِ دیپلمات، با سابقهای طولانی، درس بزرگی بود.
اما در حوزه سیاست خارجی، سه نکته کلیدی و اولویتدار را باید مطرح کرد: سیاست خارجی باید در درجه اول «دفع شر» کند. یعنی دستگاه دیپلماسی، مأموریتش جنگطلبی نیست، بلکه هدفش این است که با ابزارهایی که در اختیار دارد، شر را دفع کند. اجازه بدهید تجربهای از کشور چین بگویم: امروز تایوان برای چین خط قرمز است. آمریکاییها بهطور مکرر چین را تحریک میکنند تا وارد جنگ شود، اما چینیها عاقلتر از آن هستند که وارد بازی آمریکا شوند. با این حال، منافعشان را هم حفظ کردهاند. امروز تولید ناخالص داخلی چین حدود ۱۶ تا ۱۷ تریلیون دلار است، در حالی که آمریکا ۲۳ تریلیون دلار دارد. عملاً دو قطب جهانی هستند، و سایر کشورها در این مقایسه عددی بهحساب نمیآیند.
سیاست خارجی باید در درجه اول «دفع شر» کند. یعنی دستگاه دیپلماسی، مأموریتش جنگطلبی نیست، بلکه هدفش این است که با ابزارهایی که در اختیار دارد، شر را دفع کند. سیاست خارجی ما باید متنوع شود. هیچ کشوری نباید از دایره تعاملات ما حذف شود. از آمریکای لاتین گرفته تا اروپا، آسیای جنوب شرقی، چین، روسیه و هند—همه این کشورها مهماند و باید با آنها کار کرد. دستگاه دیپلماسی باید دو برابر گذشته فعال شود. نباید دیپلماسی را کوچک یا محدود کنیم. ما اکنون در یک وضعیت جنگی قرار داریم، و جامعه جهانی باید از آن مطلع شود.
اگر سفیر ما مثلاً در مونتهویدئو در اروگوئه یا در ونزوئلا یا در جای دیگری دیداری انجام دهد، اینها مهم هستند. هر کشور، حتی کوچکترین کشور، در سازمان ملل یک رأی دارد. افکار عمومی آن کشورها اهمیت دارد و باید روی آنها کار کرد.
نباید از هیچ ظرفیتی غافل شویم و باید دستگاه دیپلماسی از نظر بودجه و امکانات تقویت شود. شما در سراسر جهان نمایندگی دارید. این نمایندگان باید فعال باشند، ارتباط بگیرند، مذاکره کنند، و روایت ایران را منتقل کنند. این موضوع بیاهمیت نیست. اینطور نیست که بگوییم چرا باید مثلاً در فلان کشور دورافتاده سفارت داشته باشیم؟ برعکس، هرچه حضور ما گستردهتر باشد، نفوذ و تأثیرگذاریمان بیشتر خواهد شد. من معتقدم ما میتوانیم در زمینههای مختلف از جمله اقتصادی نیز از این ظرفیتها بهره بگیریم. فراموش نکنیم که ما کشوری هستیم که از سوی یک قدرت بزرگ مورد تهاجم قرار گرفتهایم. عبور از این موضوع ساده نیست و نباید ساده از کنار آن گذشت.
چین هم با اسرائیل رابطه دارد هم با ایران/ تهران باید جایگاه خود را در سیاست خارجی چین ارتقا دهد
فکر میکنید در طول جنگ ۱۲ روزه، دوستان شرقی جمهوری اسلامی ایران کارنامه قابل قبولی از خودشان نشان دادند؟
اجازه بدهید یک مثال ساده بزنم: هیچجای دنیا آش مجانی نمیدهند. شما بالاخره برای اینکه از یک کشور شرقی—مثلاً چین—انتظار کمک داشته باشید، باید فعالانه وارد عمل شوید. من در مورد چین کار کردهام، اجازه بدهید تجربهام را بگویم.
شما نباید در خانه منتظر بمانید که اگر خانهتان آتش گرفت، همسایهای که دورتر است بیاید به کمک شما. باید بروید، مذاکره کنید، توجیه کنید، و کمک بخواهید. طرف مقابل هم برای خودش معذوراتی دارد. مثلاً بعضی رسانهها مطرح میکنند که چرا چین با اسرائیل رابطه دارد؟ خب چین مثل ما فکر نمیکند. چین برای خودش یک سیاست خارجی مستقل دارد. کشوری قدرتمند است که هم با اسرائیل رابطه دارد، هم با فلسطین، هم با اردن، هم با کشورهای دیگر.
شما نباید انتظار داشته باشید که چین مثل ما بیندیشد. چین «چین» است. اما اینکه بتوانید جایگاه ایران را در سیاست خارجی چین ارتقا دهید، این هنر شماست. وقتی شما نتوانید این جایگاه را بالا ببرید، در زمان بحران هم طبیعتاً توجه چندانی نخواهند داشت. چین تجاوز به ایران را محکوم کرد. در بحث تحریمها هم—اگرچه کمتر رسانهای میشود—چینیها واقعاً به ما کمک کردهاند. دهها، شاید صدها شرکت چینی به خاطر همکاری با ایران تحریم شدهاند. این یعنی فعالیتهایی در ایران انجام میدهند که آمریکا را نگران کرده. مثلاً چرا آمریکا میگوید چین نباید از ایران نفت بخرد؟ چون دارد میخرد. درآمد ما از کجا تأمین میشود؟ چرخ صنایع چطور میچرخد؟ همه اینها به این همکاریها برمیگردد.
شما نباید انتظار داشته باشید که چین مثل ما بیندیشد. چین «چین» است. اما اینکه بتوانید جایگاه ایران را در سیاست خارجی چین ارتقا دهید، این هنر شماست. وقتی شما نتوانید این جایگاه را بالا ببرید، در زمان بحران هم طبیعتاً توجه چندانی نخواهند داشت. چین تجاوز به ایران را محکوم کرد. حالا اگر بخواهم نمره بدهم، نمیگویم کارنامهای عالی دارند، اما نمره پایین هم نمیدهم. علتش این است که ما باید خودمان هم فعالتر باشیم. نه فقط وزارت خارجه، بلکه کل کشور و وزارتخانههای مختلف باید در این زمینه برنامهریزی و اقدام ویژه داشته باشند تا چینیها به ما اعتماد بیشتری پیدا کنند. اینطور نیست که چون ما با آمریکا درگیریم و چین هم با آمریکا اختلافاتی دارد، پس بهصورت طبیعی در همه زمینهها به ما کمک خواهند کرد. خیر، باید فعالانه کار کرد.
ضرورت فعالسازی کمیسیونهای نظامی و دفاعی ایران و چین/ باید مذاکرات سپهبد شهید باقری با پکن را پیگیری کنیم
بخش زیادی از روابط تهران و پکن حول دو محور اقتصادی بوده است. حالا چه در قالب برجام و چه بعد از آن، همانطور که اشاره کردید، چینیها در رفع تحریمها نقش داشتهاند و بسیاری از شرکتهایشان جریمه شدند. یک بخش دیگر هم بُعد سیاسی بوده؛ مهمترینش شاید توافق ایران و عربستان با میانجیگری چین. فکر میکنید بعد از این اتفاقات و جنگ، امکان دارد همکاریهای نظامی بین تهران و پکن هم پررنگتر شود؟ چون بهنظر میرسد تا کنون ایران نه داوطلب خرید نظامی خاصی از چین بوده، نه شرایط تحریمی این اجازه را داده. آیا این حوزه میتواند فعالتر شود؟ مثلاً در زمینه تسلیحات متعارف یا کمک به حوزه نظامی جمهوری اسلامی ایران؟
بخشی از این موضوع برمیگردد به توانمندی چین در حوزه نظامی. ده سال پیش اصلاً نمیتوانستید چین را بهعنوان یک قدرت نظامی تصور کنید. اما در این سالها بهشدت پیشرفت کرده. آن زمان اصلاً ناو جنگی نداشتند، ولی حالا چندین ناو دارند. هواپیماهای جنگندهشان هم در همین هفت تا ده سال اخیر ارتقا یافتهاند.
اقتصاد چین در ۴۰ سال اخیر به جایگاه فعلیاش رسیده—با سرعت بسیار زیاد. متأسفانه در دکترین نظامی ما، بهدلیل برخی نواقص، استفاده از صنایع نظامی چین چندان پررنگ نبوده و بیشتر وابسته به روسیه بودهایم. در حالی که در جنگ پاکستان و هند، دیدیم که تجهیزات نظامی چینی توان رقابت با نمونههای اروپایی را دارند. مثلاً جنگنده رافائل فرانسوی که ۱۰۰ میلیون دلار قیمت دارد، توسط سیستمی از چین که پاکستان تهیه کرده بود، مهار شد.
ما سازوکارهایی داریم که باید فعال شوند. کمیسیونهای نظامی و دفاعی داریم. در زمان من، شهید سردار باقری به چین سفر کردند و مذاکرات بسیار خوبی انجام شد. اینها باید پیگیری شوند.
چین مایل به کمک به ایران در حوزه تقویت دفاع نظامی است
آیا بخشی از قرارداد جامع ۲۵ ساله با چین، شامل همکاریهای نظامی هم میشود؟
آن توافق یک سند بالادستی است. همانطور که قرارداد ۲۵ ساله در بخشهای اقتصادی و سیاسی فعال شده، در بخش نظامی و دفاعی هم میتوان کار کرد. الان فرصت خوبی برای این همکاریها وجود دارد.
چینیها تمایل دارند در حوزه دفاعی هم به ما کمک کنند—برای دفاع از خودمان. آنها میدانند ایران در مقابله با تروریسم و در برابر ماجراجوییهایی که در منطقه صورت میگیرد، همیشه از خود دفاع کرده. شخص رئیسجمهور چین، آقای شی جینپینگ، بهصراحت گفته که از ایران و تمامیت ارضی آن حمایت میکنند.
باید از ظرفیت دیپلماسی چین برای جلوگیری از فعال شدن اسنپ بک استفاده کنیم
چین یکی از شرکای برجامی است. حالا تا قبل از این بازه زمانی، شاید چینیها خیلی پررنگ نبودند، بهخصوص بعد از خروج ایالات متحده از برجام. درست است که بیانیههای سیاسی صادر میشد و حمایتهایی صورت میگرفت، اما امروز به نظر میرسد که لازم است چین و روسیه کمی نقش جدیتری ایفا کنند تا تنشها مدیریت شود؛ بهویژه که حالا ما با اروپاییها اختلافهای جدی داریم و با آمریکا هم، میتوان گفت فعلاً در بنبست مذاکرات قرار داریم. فکر میکنید انتظاراتی که میشود از چین داشت و اساساً ظرفیت چین بهعنوان عضو دائم شورای امنیت و بهنوعی دوست شرقی ایران، چیست؟ ما خیلی نمیتوانیم از واژههای پرطمطراق درباره رابطه تهران و پکن استفاده کنیم، اما بهعنوان یک دوست، چه انتظاری میشود از پکن داشت و اساساً ظرفیتش در تلاش برای احیای برجام چیست؟
چین عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل است و در این زمینه هم فعال است. در مذاکرات و در موارد متعدد، در سازمان ملل از ایران حمایت کرده. حالا در موضوع اسنپبک، من فکر میکنم که ما باید این درخواست را از طرف چینی داشته باشیم. چین یکی از اعضای برجام است که با اروپا رابطه خوبی دارد. ما با اروپاییها رابطه خوبی نداریم، روسیه هم با اروپا رابطه خوبی ندارد، اما چین الان با اروپا، با فرانسه، آلمان و حتی انگلیس رابطه خوبی دارد.
من فکر میکنم باید از ظرفیت دیپلماسی چین و مساعی جمیله این کشور برای جلوگیری از فعال شدن اسنپبک استفاده کنیم. چینیها میدانند که اگر اسنپبک اتفاق بیفتد، ممکن است ایران از NPT خارج شود و کل سیستم اشاعه دچار مشکل شود. چینیها موافق این اتفاق نیستند. ما باید با طرف چینی صحبت کنیم تا بتوانند جلوی اسنپبک را بگیرند.
چنین ظرفیتی برای پکن قائل هستید که جلوی اسنپبک را بگیرد؟
این توان در چینیها هست، بهخصوص به خاطر رابطه خوبی که با اروپا دارند.
می توانیم مذاکرات ایران و آمریکا را به میزبانی چین برگزار کنیم
تاثیر رابطهشان با آمریکا چطور؟
یک زمانی من پیشنهاد کردم حتی بهجای عمان، مذاکرات در پکن برگزار شود. ببینید، در مورد عربستان، مذاکراتی که در دوره من اتفاق افتاد، یک هفته تمام مقامات عربستان و مقامات ایرانی در پکن مذاکره میکردند و چینیها در این زمینه بسیار فعال بودند.
آمریکا میپذیرفت که بهجای کشور عربی متحد خود در منطقه، میزبانی مذاکرات را به چین بدهد؟
میشد امتحان کرد. تصوری که ما از چین داریم، یعنی اینکه چین نمیخواهد رابطه ما با آمریکا خوب شود، تصور درستی نیست. چین میخواهد تنشها کاهش پیدا کند. از این ظرفیت باید استفاده کنیم. کاهش تنش در منطقه به نفع چین است؛ چین بهدنبال تنش نیست، چون امنیت منطقه برای طرحهایی نظیر کمربند-راه چین بسیار مهم است.
توان چین برای میانجیگری بهمراتب بیشتر از بسیاری کشورهاست. البته این بهمعنای زیر سؤال بردن توان و زحمات عمان و سایر کشورها نیست. حتی من در دورهای که پول ما را در زمان شهید رئیسی بردند قطر، پیشنهاد دادم که این پول را به چین منتقل کنیم، چون در آنجا به مشکل نمیخوردیم و میتوانستیم از آن استفاده کنیم. اما از چاه به چاله افتادیم.
پیشنهاد انتقال پول ایران از کره جنوبی به چین را داده بودم که با آن موافقت نشد
چرا در آن مقطع با این پیشنهاد موافقت نشد؟
آن موقع آمدند و گفتند نمیشود. مرحوم شهید امیرعبداللهیان گفتند توافق شده و فکر کرده بودند، اما پول ما رفت و در نهایت هم با مبلغ کمتر مواجه شدیم. پیشنهاد من بهعنوان یک دیپلمات این بود که این پول را به هر طریقی حتی بخشی از آن را به چین منتقل کنیم. ما در بازار چین حضور داریم و میتوانیم نیازهای خود را تأمین کنیم.
ما چین را خیلی دستکم میگیریم و فقط از جنبه اقتصادی به آن نگاه میکنیم، در حالی که چین از آن پوسته اقتصادی خارج شده و الان یک قدرت نظامی و دیپلماتیک توانمند است. همین کاری که در مورد عربستان انجام داد، مثال خوبی است. رئیسجمهور چین همین حالا هم بحث میانجیگری را مطرح کرده است. به نظر من، هر چقدر با چینیها صحبت کنیم، میتوانیم استفاده بیشتری ببریم. اگر بشود در این زمینه کار کرد، من پیشنهاداتی دادهام و فکر میکنم که فعالیت ما با اندیشکدههای چینی و در فضای مجازی چین باید بیشتر شود. شناخت ما از چین متأسفانه بسیار کم است.
در صورت خروج از NPT انتظار چندانی از چین نداشته باشیم
در شرایط تشدید تنش، که یکی از سناریوهای محتمل است، هر کشوری باید هم برای صلح و هم برای شرایط تشدید جنگ اقتصادی آماده باشد. اگر ایران مکانیزم اسنپبک را فعال ببیند و تصمیم به خروج از NPT بگیرد، با توجه به حساسیت چین نسبت به بحث اشاعه، فکر میکنید واکنش پکن چه خواهد بود؟ آیا جمهوری اسلامی ایران میتواند امیدوار باشد که واکنش تندی از چین نباشد؟ به هر حال، ما تجربه حمایت چین از برخی قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران را داریم و آن زمان هم به نظر میرسید که ترسی نسبت به توسعه برنامه هستهای ایران وجود داشت. آیا الان رابطه ما با چین فرق کرده یا ممکن است آن تجربه دوباره تکرار شود؟
فعال شدن اسنپبک بههیچوجه به نفع ما نیست. ما باید تمام تلاشمان را بکنیم که این اتفاق نیفتد، چون در آن صورت به فصل هفتم منشور سازمان ملل بازمیگردیم. بحث تحریمهای سازمان ملل دوباره مطرح میشود و همه تلاشهایی که طی یک دهه انجام شده، از بین خواهد رفت.
باید از ظرفیت دیپلماسی چین و مساعی جمیله این کشور برای جلوگیری از فعال شدن اسنپبک استفاده کنیم. چینیها میدانند که اگر اسنپبک اتفاق بیفتد، ممکن است ایران از NPT خارج شود و کل سیستم اشاعه دچار مشکل شود. چینیها موافق این اتفاق نیستند. دستگاه دیپلماسی باید به هر طریقی جلوی فعال شدن اسنپبک را بگیرد. به نظر من نباید انتظار زیادی از چین داشته باشیم اگر ما از NPT خارج شویم. باید پیش از آن با چینیها صحبت کنیم. هیچ تضمینی نیست که دوباره به همان وضعیت قبلی برنگردند. تجربه تلخ پنج قطعنامه را داریم که ناشی از غفلت ما نسبت به چین بود. ضربه سنگینی به کشور وارد شد.
دستگاه دیپلماسی و مقامات عالی کشور باید چینیها را توجیه و همراه کنند. من همچنان اعتقاد دارم که ما میتوانیم از ظرفیت چین برای جلوگیری از فعال شدن اسنپبک استفاده کنیم. چینیها این اراده را دارند، چون نمیخواهند اتفاقات تلخی رخ دهد. ما باید این خطرات را برایشان تشریح کنیم: اتفاقاتی که میتواند کل منطقه را درگیر کند، کل سیستم اشاعه را از بین ببرد، کانال دیپلماسی را ببندد. چینیها علاقهای به این وضعیت ندارند. اینکه چطور بتوانیم این موضوعات را برای چین برجسته کنیم، به ظرافت کار ما در دیپلماسی بستگی دارد.
نباید دست دستگاه دیپلماسی را ببندیم
و کلام آخر شما؟
آنچه که من بهعنوان دیپلماتی که پس از ۴۰ سال خدمت در دستگاه دیپلماسی، در آستانه بازنشستگی هستم، میخواهم بگویم این است که نباید دست دستگاه دیپلماسی را ببندیم. اینها سرداران دیپلماسی ما هستند، همانطور که در میدان، سرداران نظامی داریم. باید از آنها حمایت کنیم.
وقتی دکتر عراقچی، وزیر خارجه یا دیگر همکارانشان برای مذاکره میروند، مطمئن باشید جز منافع ملت ایران چیزی در ذهن ندارند. نباید تحت تأثیر تبلیغات قرار بگیریم. این تبلیغات باعث خستگی آنها میشود. من خودم در شرایط سختی بودم. مثلاً زمان کرونا، با مشقت زیاد توانستم ۱۲۰ میلیون دوز واکسن وارد ایران کنم. در آن زمان، روزانه حدود ۸۰۰ نفر از هموطنان ما به دلیل نبود واکسن جان میدادند، اما ما واکسن آوردیم. با این حال، متأسفانه در صدا و سیما علیه واکسن سینوفارم تبلیغ میشد. این کارها درست نیست.
وقتی رئیس دستگاه دیپلماسی ما در حال مذاکره است، برنامههای تلویزیونی نباید خلاف جهت آن باشد. باید در جهت تقویت دیپلماسی عمل کنیم. بله، اگر انتقادی هست، میتوان در محافل تخصصی و با حضور مسئولان مطرح کرد، ولی نباید این موضوعات را در رسانهها جار زد. دستگاه دیپلماسی را نباید هو کنیم. امیدوارم انشاءالله دستگاه دیپلماسی بتواند در این شرایط سخت، نتایج خوبی برای کشور بهدست آورد.