به گزارش پژوهشگر ایرنا، در این نشست که به همت انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، موسسه کار و تامین اجتماعی و معاونت فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، «سیدمحمد بهشتی» پژوهشگر تاریخ فرهنگی ایران و چهره برجسته فرهنگی و پژوهشی و صاحب کتاب «توسعه در تاریکی»، «فاطمه علمداری» جامعه شناس و پژوهشگر حوزه روانشناسی اجتماعی، «محمدعلی اکبری» استاد تاریخ دانشگاه شهید بهشتی و صاحب نظریه در موضوع ایران و «سیدعبدالامیر نبوی» استاد گروه مطالعات منطقهای دانشگاه تهران و دبیر کمیسیون انجمنهای علمی ایران به بررسی عوامل موثر در تقویت یا تضعیف همبستگی و هویت ملی پرداختند.
«بهشتی» انسجام اجتماعی در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اسرائیل به ایران را بسیار قویتر از پناهگاههای بتنی اسرائیل توصیف کرد که باعث شد ایرانیان پناه یکدیگر شوند. «علمداری» تقویت واقعگرایانه نسبت به نقدها، «اکبری» توجه به ایران به عنوان پدیدهای یکتا و خاص و «نبوی» کاهش تورم قوانین را از عوامل موثر در تقویت هویت و انسجام ملی دانستند.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح مباحث این نشست است:
در ایام جنگ اخیر، ایران و وطن مساله اصلی مردم بود
در ابتدای این نشست، «علی ربیعی» دستیار اجتماعی رئیس جمهور گفت: برای من که کنشگر سیاسی اجتماعی بودم و با ترکیبی از مسائل اجتماعی و سیاسی و امنیت ملی مرتبط بودم، رفتار فرهنگی جامعه ایران شگفت آور بود و از نظریه ایماژینه پل ریکور درک جدیدی پیدا کردم که این تصویر چگونه در متن یک جامعه به حرکت در می آید و انسجام ایجاد می کند؟ وی افزود: اگر امروز این را نفهمیم هم مصادره می شود و هم برای آینده نمی توانیم سیاستگذاری درستی کنیم. به گفته ربیعی، طبق برخی نظرسنجی ها در ایام جنگ اخیر، 60 درصد پاسخ دهندگان ایران و وطن را مساله اصلی مردم می دانستند.
پناهگاه ما قویتر از پناهگاه بتنی اسرائیلیها است
«سیدمحمد بهشتی» پژوهشگر تاریخ فرهنگی ایران و چهره برجسته فرهنگی و پژوهشی بر این باور است که جنگ ۱۲ روزه اسرائیل همه را شگفتزده کرد، از اسرائیل گرفته تا حاکمیت و حتی نخبگان جامعه ایرانی. بسیاری از ارزیابیهای داخل کشور در مورد سرمایه اجتماعی این بود که کشور ما به شدت در شرایط بحرانی است؛ اعتماد وجود ندارد و در حال فروپاشی است، پیوندهایی که باید در یک جامعه وجود داشته باشد هم سست شده است، اما برعکس آن اتفاق افتاد. حال کدام را باور کنیم؟ ارزیابی اجتماعی مبتنی بر معیاهاری علمی را یا آنچه را در عالم واقع دیدیم؟
به گفته او، ارزیابیهای انجام شده براساس درایت،تدبیر و علمی بوده، اما ترازوی آن ها اشکال داشته است. اشکال چه بوده؟ امروز دو گروه در ایران داریم اولین گروه که به شدت مبتنی بر این عقیده هستند که الگویی در کشور داریم که از زمان رضا شاه شکل گرفته و تدارکاتی برای آن دیده شده است به نام دولت-ملت" یا "نیشن-استیت" (Nation-State) که پدیدهای حقوقی است اما محصول نهایی آن چیست؟ در بهترین حالت گفته میشود باید حقوق شهروندی را رعایت کرد، یعنی همه از حقوق مساوی برخوردار باشند، نه برخی برابرتر، یعنی یک جوان ۱۸ ساله با یک پیرمرد ۹۰ ساله، یک عالم با جاهل، برابر باشد، اما آیا واقعا برابرند. در تقلیل یافتهترین مرتبه وجودی، اعضای یک جامعه باید حقوق برابر داشته باشند.
در بحث نیشن استیت حقوق شهروندی به رسمیت شناخته میشود. ملت از شهروندانی که دارای حقوق برابرند تشکیل میشوند. درحالی که شهروند بودن نازلترین مرتبه وجودی آحاد یک جامعه است. جامعه در این تعریف جامعهای است که منافع مشترکی در بین آحاد آن وجود داشته باشد، اگر حقوق برابر وجود داشته و مناسبات براساس منافع مشترک باشد، جامعه قوام یافته و در صحنهها حضور خوبی خواهند داشت.
ترازوها را درست تنظیم کنید
وی میگوید: چطور مناسبات یک خانواده گرم و دوست داشتنی میشود؟ زمانی که طرفین از حقوق خود به نفع دیگری صرف نظر کنند، زن از حقوق خود و مرد از حقوق خود به نفع طرف دیگر بگذرد، این گفته خلاف حقوق است اما اینگونه است که زندگی شیرینتر می شود. آن چیزی که تحت نیشن در کنار استیت قائل هستیم، پیوندهای خیلی سستی دارد و در شرایط بحرانی بسیار مستعد برای گسسته شدن است. چرا در کشورهایی که دموکراسی وجود دارد در مواقع بحران همه چیز غارت می شود؟ در مقابل آن، چیزی وجود دارد که در مباحث نظری در یک قرن اخیر، انکار می شود، ایرانی بودن است که در بدترین حالت، محصول اجرای پروژه نیشین استیت میدانند چرا که به نفع آن ها است که بگویند ایران فقط آن چیزی است که در مجلس شورای ملی تصویب شد در حالی که در کنار آن اهلیت وجود دارد یک معرفت وجودی نسبت به سرزمین. نسبت وجودی داشتن با محیط، اهلیت میآورد.
چرا نسبت استاد و شاگردی وجود دارد؟ چون باید اهلیت اتفاق بیفتد مثل نسبت کیهان کلهر با سازش، نسبت این چنینی است که در اثر انس بوجود میآید، ممکن است در خودآگاه ما دچار اختلال شود اما در ناخودآگاه ما موجود است، ما صاحبخانه فرهنگ نیستیم بلکه فرهنگ صاحبخانه وجود ما است. رفتارهایی از ما سر می زند که ناشی از آن اهلیت ما است. نصف بیشتر دارایی ما در خانه مخصوص میهمان است، کاسه، بشقاب، لیوان براین اساس چنانچه کسی سر زده بیاید پشت در خانهمان از او پذیرایی میکنیم همه اینها مبتنی بر اهلیت ما است خیلی از مسائل دیگر است که اهلیت بر رفتار ما فرمانداری میکند.
به گفته بهشتی، خودآگاه ممکن است دچار اختلال شود اما اهلیت کوه یخی است که بخشی در ناخودآگاه و بخش دیگر در خوداگاه ما قرار دارد. ۱۵۰ سال است قسمت بیرون کوه یخ با درونش سازش کوک نیست مگر در شرایط بحرانی، در ۱۲ روز جنگ این مهم آشکار شد و نشان داد ایران یک واقعیت غیرقابل انکار است، کشوری مانند بلژیک، سوریه،عراق، آمریکا و کانادا نیست و ریشه دارد چیزی نیست که قرارداد کرده باشیم.
وی تاکید میکند: به خودیها باید بگوییم ترازوها را یک بار دیگر درست تنظیم کنیم اگر درست تنظیم شود نباید بیقراری اتفاق بیفتد که متوجه این خاص بودن شویم. اهل بصیرت خیلی زودتر میتوانند متوجه شوند در این ۱۲ روز جنگ جز خسارت و ظهور شهدا، صحنههای زیبای دیگری خلق شد. همه ملت پناهگاه هم شدند میگفتند چرا ایران پناهگاه ندارد، اما همه ایرانیان پناهگاه هم شدند. رستوران هایی در قزوین مجانی پذیرایی میکردند، بسیار مستحکم تر از پناهگاه بتونی اسرائیلی ها، این منظرهها ما را متوجه و واقعیت عرض اندام کرد و گفت مرکز ثقل، من هستم. این مرکز کجاست؟ مرکزی که در معرض فراموشی و تهدید است، در این زمینه نخبگان مسئولیت دارند تا این گوهر گرانبها را که یک لحظه چهره اش آشکار شد، از خاطرهها محو نشود.
سه نوع واکنش به جنگ ۱۲ روزه
«فاطمه علمداری» جامعه شناس و پژوهشگر حوزه روانشناسی اجتماعی به ایرانی بودن، بررسی مناظر مختلف هویت ایرانی و متمایز کردن خود از دیگران اشاره می کند و میگوید: همه این موارد با برجسته کردن وابستگیها اتفاق میافتد و در طول تاریخ زندگی شکل گرفته، اعم از گروهای قومی، دینی و خانوادگی و تاریخچه هایی میسازیم.تاریخچهای از ایرانی بودن در ذهن ما در طول تاریخ ساخته شده و در چنین بستری هویت ایرانی بودن شکل می گیرد. وابستگی به خاک مهم می شود خاکی به اسم ایران از خزر تا خلیج فارس. حس تعلق و وابستگی و ملی گرایی افراطی؛ براین اساس هر کسی که به این گروه تعلق ندارد لایق مرگ است. وابستگی به خاک برای افراد مختلف معانی مختلفی دارد. در این ۱۲ روز وقتی در مورد ایران صحبت می کردیم آیا همه در مورد یک ایران صحبت می کردیم؟ این تعریف مفهمومی اگر لحاظ نشود به ورطههای خطرناکی ممکن است برسیم، برای این عده اگر این خاک نباشد خارج از این جغرافیا امکان قدرت ورزی ندراند.
وی به گروه دیگری اشاره میکند و میگوید: عدهای این خاک را مکانی برای زندگی می دانند که البته دو دسته هستند: اینکه این خاک محلی برای زندگی باشد و نسبت وجودی و دلبستگی به این خاک دارند. هویت این دسته با ایرانی بودن، در هم تنیده شده است. وقتی در مورد «ما» صحبت میکنم در مورد اینها صحبت میکنیم، این هایی که با گفتمان قدرت کاری ندارند، مفهوم ما به معنای کسانی که مفاهیم مشترک دارند مثلا ما ضد فاشیست ها، ما انقلابیون، ما آزدیخواهان. برای تداوم در عضویت این گروه باید درک ضمنی آن گروه از دنیا، شیوه زندگی سامان یافته و صفات متناسب با آن شیوه زندگی که میآموزند را به دست آورده باشند. به گفته اریک فروم ساختمان شخصیتشان به قالب مشابهی کشیده میشود، عکسالعملهای روانی که یک گروه اجتماعی نشان میدهند با ساختمان شخصیتی اعضای آن مرتبط است.
علمداری ادامه می دهد: «فروم» می گوید انرژی انسانی چطور به نیروی مولد تبدیل میشود تا در یک نظام اجتماعی کار کرده و تغییرات اجتماعی را رقم بزند؟ باید شخصیت اجتماعی را بررسی کرد. تجربیاتی که پشت سر گذاشتیم، سبب شد از پشت قابی خود را دیده و روایتی از خود داشته باشیم. اینکه کجای تاریخ را برجسته دیده و براساس آن خود را تعریف میکنیم. بین مختصات نهادهای اجتماعی و فردی رابطه متقابل برقرار است و عمیق تر از آن چیزی است که با سرنگونی یک حاکم بتوان رابطه را تغییر داد و ویژگی شخصیت جمعی را نادیده گرفت.
به گفته او، اگر گروهی که فرد به آن احساس تعلق میکند همراه با احساس افتخار نباشد، احساس تحقیر و مسخره و تهدید باشد، وابستگیهای عاطفی و فردی به واحدهای کلان اجتماعی کاهش مییابد و از اعماق وجود متزلزل میشود. اینکه غرب به ما می خندد باعث تغییرات در لایههای مختلف فرهنگ ما میشود، در مواجهه با هویت گروهی منفی که در نتیجه ترس از خنده غربیان و قرار گرفتن زیر نگاه خیره قضاوت آنها هستیم، بوجود آمده، ممکن است سه نوع واکنش نشان دهیم که نوع مواجهه ما در این جنگ ۱۲ روزه را تحلیل میکند: یا با سوگیری هویت درون گروهی را تقویت و با تحقیر کننده مقابله میکند که از زمان محمد شاه تا کنون این بوده است، این نوع نگاه اسلامی یا ملی، در برابر هر نوع نقدی مقاومت میکند که اگر ادامه یابد باعث انقطاع از واقعیت و خودشیفتگی دفاعی می شود، خوشیفتگی که ناشی از عقده حقارت است و از نقاط ضعف خود باز میماند. دیگر اینکه افراد از آن گروه فاصله میگیرند و اعلام برائت کرده و تعلق خود به آن گروه را انکار می کنند و مدام در حال تفکیک خود هستند براین اساس شکافهای اجتماعی آغاز میشود.
این پژوهشگر حوزه روانشناسی اجتماعی میگوید: این نوع نگاه را در جنگ ۱۲ روزه بسیار دیدیم، اگر بگوییم وجود ندارد، ظلم میکنیم، عدهای که می گفتند «کسانی که شهید شدند، هم وطن نیستند» چه اتفاقی می افتد که عده ای را که دشمنان ما آنها را کشتند، غیر هموطن تعریف میکنند؟ انکار این واقعیت خطرناک است و باید آن را در نظر گرفت. در کنار همه رفتارهای انسانی و تحسین برانگیز عده ای هم سوء استفاده کردند. واکنش سومی هم اتفاق میافتد که ما نقد بیگانه را پذیرفته و نقاط ضعف را شناسایی و اصلاح کنیم و نقاط قوت را تقویت، لازمه آن این است: نقد را موقتی دانسته و نقاط قوت را نادیده نگیریم. نگاه غالب ترکیبی از واکنش اول و سوم است، یعنی فاصله گرفتن تحقیر کننده از گروه به نیت اصلاح؛ همزمان دلسوز باشیم تا این وضعیت اصلاح شود این نگاه در طول تاریخ بسیار بوده است. برای رها شدن از این خود انتقادی خشم انگارانه دلسوزان و وابستگان به این خاک، تقویت واکنش واقع گرایانه ضروری است.
یکتایی ایران را ببینید
«محمدعلی اکبری» استاد تاریخ دانشگاه شهید بهشتی و صاحب نظریه در موضوع ایران نیز به موضوع «اکنون خطیر ایران» اشاره میکند و میگوید: فروردین امسال مطلبی را مطرح کرده و نامش را اکنون خطیر ایران گذاشتم، اکنون ایران بسیار خطیر است، منظورم مواجهه با دشواری، سختی، نارسایی، ناترازی ها و ده ها مشکل دیگر بود. در آن بحث گفتم در اکنون خطیر ایران نیازمند فهم درست از صورت مساله هستیم. برای دست یافتن به فهم درست باید افق و پنجره های همه اقشار، گروه و نخبگان را به روی هم گشوده و فضایی برای گفت و گو برای اکنون خطیر ایران فراهم کنیم. درغیر این صورت هیچ کسی در تاریخ به جامعه ای این تعهد را نداده در شرایط خطیر اگر فهم درست نداشته باشد و راهبرد صحیح اتخاذ نکند، سیلی نخورد! فراوان نمونه های تاریخی از این دست داشتیم و هشدار دادم که زمان کوتاه است و باید به خود بیاییم، چندی بعد جنگ تحمیلی رژیم اسرئیل علیه ایران اتفاق افتاد و به تعبیری پرده اول از اکنون خطیر ایران به نمایش درامد.
وی با اشاره به غافلگیری همه در مقابل رفتار جمعی مردم ایران، می گوید: همه صورتهای رفتاری را به یک رفتار واحد نمیتوانیم تقلیل دهیم، بلکه سویه غالب رفتار مورد توجه است. براساس شواهد رفتار مردم ایران برای اسرائیل، آمریکا و حتی مردم ایران بسیار تعجب آور بود. این تعجب گویی محصول یک نادیدنی است؛ کجا را ندیدند؟ در تاریخ آموخته ایم که دائم در برابر وضعیت هایی که نمی شود و می شود؛ مورخ سوال میکند؛ کارگزاران کجا و چه چیزی را ندیدند؟ سوژه تاریخی امری یکتا و یگانه است، هیچ امری در تاریخ دو بار تکرار نمی شود. یکتایی و یگانگی سوژه تاریخی منظری است که مورخان؛ امر تاریخی را فهم کرده و مورد تحقیق قرار می دهند. از این منظر پاسخ اول را میدهم که کجا را ندیدند، یکتایی و یگانگی تجربه زیسته تاریخی ایرانی مورد غفلت قرار گرفت.
به گفته اکبری، مورخان با مفاهیم و نظریهها سر ناسازگاری دارند چون مفاهیم غالبا امر خاص را به فهم درآورده و به امر عام تبدیل کرده و قواعد عام جاری می کنند.از سوی دیگر مورخان با انتزاع نیز سر ناسازگاری دارند، چون خاص بودگی را به نحو وجودی مورد انکار قرار میدهد نه به نحو معرفت شناسانه. ایران یک پدیدار تاریخی خاص و منحصر به فرد خودش است. اگر در مقام این خاص بودگی و یکتایی دیده و فهمیده نشود دائما سوال میکنند ما چه را ندیدیم. شما یکتایی و خاص بودگی را ندیدید. مردم ایران بسیار پیچیدهاند آیا به معنای قضاوت اخلاقی است؟ خیر با یک پدیدار چند وجهی و پیچیده محصول یک زیست بلند تاریخی مواجه هستیم زیستن در طوفان، شرایط نامساعد. ایران یک جامعه متفاوت است. اکثریت ملت ایران نمایشی از تابآوری متفاوت را نشان دادند و متاسفانه بسیاری از صاحبان قدرت این را به حساب خودشان گذاشتند. آن ها هم ملت را نمی شناسند. یکی از دلایلی که حکومت ها در ایران زیر پایشان خالی میشود یا گاهی بحران یافته و فرو میافتند، همین است، چون مانند بسیاری دیگر یکتایی عنصر ایرانی را فهم نمیکنند.
تورم قوانین، عامل تضعیف انسجام اجتماعی
«سیدعبدالامیر نبوی» استاد گروه مطالعات منطقهای دانشگاه تهران نیز به نقش تورم قوانین در کاهش انسجام اجتماعی اشاره کرده و میگوید: قانون به معنای عام کلمه مصوبات مجلس شورای اسلامی، آیین نامه و دستورالعملها است که در تقویت و تضعیف همبستگی ملی نقش دارد، قانون خوب برای زندگی اجتماعی مردم خوب و قانون بد برای زندگی اجتماعی مردم بد است، قانون از کجا میآید و چرا نوشته میشود؟ براساس نیاز جدید بوجود میآید یا قوانین قبلی پاسخگوی مسائل نیست و باید به روز شود؛ اما دلایل دیگری برای قانوننگاری وجود دارد، مثل لاویگری، مثلا میتوان مسالهای را مساله جلوه داد یا روند یک قانون را از یک مسیری به مسیری دیگر هدایت کرد. قانون باید در روابط اجتماعی دولت و مردم مصالحه ایجاد کند که ممکن است ایجاد نکند، نکته دیگر که دیده نمیشود اما مهم است و در دهههای اخیر تضعیف شده، قانون نانوشته عرف، هنجار و رویهها است که مکتوب نمیشود اما تسهیلگر است. ایران در دهههای اخیر درگیر مراجع قانونگذاری پراکنده شده است، از مجلس گرفته تا شورای انقلاب فرهنگی و مجمع تشخیص مصلحت نظام.
وی ادامه میدهد: نکته دیگر پدیدهای است که حقوقدانها اسمش را گذاشتهاند تورم قوانین. تا پایان دوره نهم مجلس یعنی ابتدای سال ۹۵ ، ۲ هزار و ۹۱۸مصوبه در مجلس تصویب شده است. آمارها میگوید از سال ۹۷ تا اکنون ۱۲ هزار قانون و ۸۰ هزار مصوبه داریم. نصف آن و حتی یک سوم آن را در نظر بگیرم به تعداد قوانین و مصوبات اولین مجلس شورای ملی ایران از سال ۱۲۸۵ تا سال ۱۳۵۷ نمیرسد براین اساس تورم قوانین باعث تعارض قوانین، ابهام، پیچیدگی و سردرگمی بیشتر می شود.
برای کدام قوانین پیوست به لحاظ هویت و همبستگی ملی نوشته شده است؟ طبیعاتا هیچ کدام. برای همبستگی ملی پیوست نداریم، سنجش هم نشده که تاثیرگذاری این قوانین پراکنده بر روند همبستگی و هویت ملی چگونه بوده، اما تحلیل محتوا نشان میدهد که احتمالا زخم زده چون هر قانونی که مغایر با کرامت انسانی، استقلال نهادهای مدنی و مخیل امنیت شغلی باشد، همبستگی ملی را زیر سوال میبرد که در سالهای اخیر کم نداشتهایم همان طور که تنشها را در جامعه دیدیم. قوانین برای تنش زدایی است در حالی که تورم تنشزایی میکند، آن چیزی که قرار است همبستگی ملی را تقویت کند، ضد خودش عمل میکند. آیا باید جلوی قانونگذاری را گرفت؟ خیر اما میتوان درخواست کرد به هویت ملی در قوانین جدیتر توجه شود، باید جلوی تعدد مراکز قانونگذاری گرفته شود؟ خیر، اما می شود اثرگذاری لابیها را بر روند قانونگداری کمتر کرد. باید بر روند قانونگذاری در کشور بیشتر فکر شود، آنقدر که عرف، احساسات و هویت ملی در ۱۲ روز جنگ، ملت را نجات داد، قانون گذاری نتوانست.