شناسهٔ خبر: 74125785 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

کارنامه ادبی رضا جولایی در گفت‌وگوی ایبنا با مشیت علایی؛

جولایی فقط داستان می‌نویسد، بی‌آنکه بخواهد چهره شود

مشیت علایی، منتقد ادبی، گفت: آقای جولایی هیچ‌وقت اهل فعالیت رسانه‌ای و ژورنالیستی نبوده. حتی در زمان‌هایی که آثارش بسیار مورد توجه قرار می‌گرفتند، خودش در حاشیه می‌ماند. جولایی صرفاً نویسنده است؛ فقط داستان می‌نویسد، بی‌آنکه بخواهد چهره شود.

صاحب‌خبر -

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مرضیه نگهبان مروی: در هیاهوی پرسر و صدای دنیای امروز، جایی که نویسندگان برای دیده شدن در رقابتند، هستند کسانی که ترجیح می‌دهند در سکوت بنویسند و با واژگانشان سخن بگویند، نه با چهره شدن در رسانه‌ها. رضا جولایی یکی از آن‌هاست؛ نویسنده‌ای که دور از کانون توجه عمومی، اما نزدیک به قلب مخاطبان جدی ادبیات، مسیری آرام، مستقل و پرفراز و نشیب را در ادبیات داستانی معاصر ایران پیموده است.

هشتم مرداد، زادروز او، بهانه‌ای شد تا از چشم یکی از منتقدانی که بر آثار جولایی اشراف دارد، به جهان داستانی‌اش بنگریم؛ جهانی که در آن، تاریخ، آدم‌ها را احاطه کرده، خیابان‌ها و کاخ‌ها و کوچه‌های قاجاری دوباره زنده می‌شوند، و صدای فروخورده نسل‌ها از دل روایت‌هایی آرام و عمیق شنیده می‌شود.

اگرچه جولایی هرگز درگیر جنجال‌های ادبی، فعالیت‌های رسانه‌ای یا چهره‌سازی‌های فرهنگی نشد، اما آن‌چه نوشته، آن‌قدر پرطنین است که می‌توان او را در کنار نویسندگان جدی و مؤثر ادبیات معاصر جای داد؛ کسی که در دل روایت‌های تاریخی‌اش، دغدغه‌های انسانی، اخلاقی و اجتماعی را با لحنی غیرمستقیم اما تأثیرگذار بیان می‌کند. این صدا نه با فریاد، که با زیرصدای روایت، در ذهن خواننده حک می‌شود.

رضا جولایی متولد ۸ مرداد ۱۳۲۹ در تهران است. او تحصیلاتش را در رشته داروسازی به پایان رساند، اما از همان سال‌های جوانی، علاقه‌اش به ادبیات و به‌ویژه داستان‌نویسی آشکار بود. نخستین مجموعه‌داستان او با عنوان «حکایت سلسله پشت‌کمانان» در دهه شصت منتشر شد؛ مجموعه‌ای که نشان داد نویسنده‌ای تازه با نگاهی تاریخی و نثری متفاوت پا به میدان گذاشته است. اما کتابی که بیش از همه نام او را بر سر زبان‌ها انداخت، دومین مجموعه‌اش یعنی «جامه به خوناب» بود؛ اثری با حال و هوای قاجاری، که پیچیدگی تاریخی و پرداخت زبانی در آن، توجه بسیاری از منتقدان را جلب کرد.

پس از آن، «شب ظلمانی یلدا»، «حدیث دردکشان»، «تالار طرب‌خانه»، «جاودانگان»، «نسترن‌های صورتی»، «باران‌های سبز» و «سیماب و کیمیای جان» به‌تدریج منتشر شدند و هرکدام، بخش‌هایی دیگر از دنیای روایت‌محور و تاریخ‌آشنای جولایی را به نمایش گذاشتند. او در این آثار نه صرفاً تاریخ‌نویسی کرده و نه مستندگویی، بلکه توانسته با تخیل روایی‌اش، وقایع تاریخی را با زندگی فردی و درونی شخصیت‌ها گره بزند و از دل این پیوند، داستان‌هایی خلق کند که در آن‌ها قهرمانان، نه اسطوره، که انسان‌هایی باورپذیر و خاکی‌اند؛ آدم‌هایی اسیر موقعیت، گرفتار قدرت، یا درگیر دلبستگی‌های شخصی.

ویژگی مهم آثار جولایی، در کنار پرداخت هنرمندانه و نثر غنی، نگاه عمیق او به قدرت، فساد، و ساختارهای فرسوده‌ی اجتماعی در بستر تاریخ است. او به‌خوبی نشان می‌دهد که چگونه اشرافیت، استبداد، خفقان و مناسبات طبقاتی، نه‌تنها ساختار اجتماعی را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند، بلکه روان و اخلاق فردی را نیز شکل می‌دهند یا ویران می‌سازند. از همین روست که گرچه زمینه داستان‌ها اغلب تاریخی‌ست، اما مفاهیم آن‌ها به دوره تاریخی و زمان و مکان و جغرافیای خاصی محدود نیست.

با وجود کیفیت بالای آثار و نظر مساعد بسیاری از منتقدان، رضا جولایی به دلیل خلق‌وخوی آرام، پرهیز از شهرت‌طلبی، و وسواس در نوشتن، چهره‌ای رسانه‌ای و پررنگ در مجامع عمومی نیست.

برای گفت‌وگو درباره نویسنده‌ای کم‌حاشیه اما اثرگذار همچون رضا جولایی، سراغ مشیت علایی رفتیم که نه‌تنها آثار او را از نزدیک دنبال کرده، بلکه از نخستین منتقدانی بوده که به دقت، به تحلیل و بررسی نوشته‌های جولایی پرداخته است. علایی از چهره‌های معتبر و دقیق در فضای نقد ادبی است. نوشته‌ها و داوری‌هایش همیشه منصفانه، مستقل و مبتنی بر مطالعه عمیق بوده‌اند. او نه صرفاً از بیرون، بلکه از درون فضای داستان معاصر ایران، با شناخت سنت‌ها و گرایش‌های ادبی، آثار نویسندگان مختلف را تحلیل کرده است. گفت‌وگو با این منتقد ادبی را درباره کارنامه داستان‌نویسی رضا جولایی می‌خوانید:

جولایی فقط داستان می‌نویسد، بی‌آنکه بخواهد چهره شود

اولین بار چطور با آثار رضا جولایی آشنا شدید و چه چیزی در نوشته‌های او توجه شما را جلب کرد؟

اولین آشنایی من با آثار آقای جولایی از طریق دومین مجموعه داستان ایشان، «جامه به خوناب» بود. این کتاب از طریق یکی از مجلات – فکر می‌کنم «دنیای سخن» – برای من ارسال شد و من آن را خواندم. به نظرم آمد که با مجموعه‌ای برجسته روبه‌رو هستم؛ چه از نظر سبک نگارش و چه از نظر تسلط ایشان بر زبان فارسی. موضوع داستان‌ها که عمدتاً مرتبط با دوره قاجاریه بود، برایم بسیار جالب آمد. بعدها یادداشتی هم درباره این کتاب نوشتم که در یکی از مجلات منتشر شد. این اولین آشنایی من با آقای جولایی بود.

جولایی فقط داستان می‌نویسد، بی‌آنکه بخواهد چهره شود

به نظر شما ویژگی‌های شاخص نثر رضا جولایی چیست؟ آیا می‌توان او را نویسنده‌ای صاحب‌سبک دانست؟

به نظرم سبک دقیقی به آن معنا که مثلاً درباره جلال آل‌احمد یا ابراهیم گلستان می‌توان گفت، در آثار جولایی دیده نمی‌شود. نوشته‌های او شاعرانه‌اند، اما سبک او آن‌قدر متمایز نیست که بتوان آن را شاخص نامید. نثرش از ویژگی‌های سبک‌های آسیایی بهره دارد، با زبانی دورانی و تاریخی، اما در عین حال چیزی نیست که بگوییم منحصر به فرد است. این البته به معنای ضعف کار او نیست؛ اتفاقاً او تسلط چشم‌گیری بر زبان فارسی دارد و از تعابیر و واژگان فارسی به‌خوبی بهره می‌برد، اما سبک شخصی برجسته‌ای در نوشته‌هایش نمی‌بینم.

تاریخ در بیشتر آثار آقای جولایی حضوری پررنگ دارد. نگاه او به تاریخ را چطور می‌بینید؟ آیا روایت‌گر است یا مفسر؟

آقای جولایی را می‌توان در رده نویسندگان داستان تاریخی قرار داد. مثل نویسندگان بزرگی که در رمان‌نویسی تاریخی شهرت دارند. او بیشتر روایت‌گر تاریخ است، اما با زاویه دیدی تحلیلی. به‌ویژه دوره قاجاریه را به‌خوبی تصویر کرده؛ دورانی پر از فساد، زوال، آشفتگی و بی‌نظمی. این‌ها در داستان‌های او به شکلی بسیار هنرمندانه به نمایش درآمده‌اند.

من یادم هست که مجموعه داستانی از او را با رمان «شاهزاده‌احتجاب» گلشیری مقایسه کردم. هر دو اثر درباره یک نظام اجتماعی و سیاسی بیمار هستند. اگرچه داستان جولایی در دوران قاجار می‌گذرد، اما موضوع آن فراتر از تاریخ صرف است. مفاهیم و ساختارهای قدرت و اشرافیت را به‌گونه‌ای بیان می‌کند که می‌توان آن را به هر دوره‌ای تعمیم داد، از جمله پهلوی. داستان‌هایی که او می‌نویسد، درواقع استعاره‌ای از گفتمان قدرت در تاریخ معاصر ماست.

جولایی فقط داستان می‌نویسد، بی‌آنکه بخواهد چهره شود

جایگاه رضا جولایی را در ادبیات معاصر ایران چطور می‌بینید؟ آیا به اندازه شایستگی‌اش دیده شده است؟

نه، به نظرم آن‌طور که باید دیده نشده. البته آقای جولایی هیچ‌وقت اهل فعالیت رسانه‌ای و ژورنالیستی نبوده. حتی در زمان‌هایی که آثارش بسیار مورد توجه قرار می‌گرفتند، خودش در حاشیه می‌ماند. مثلاً اگر با گلشیری مقایسه کنیم، گلشیری به‌جز داستان‌نویسی، در فضای فرهنگی و سیاسی هم بسیار فعال بود. کلاس برگزار می‌کرد، درباره ترجمه قرآن نظر می‌داد، سخنرانی می‌کرد و مقاله می‌نوشت. اما جولایی صرفاً نویسنده است؛ فقط داستان می‌نویسد، بی‌آنکه بخواهد چهره شود.

در یکی از جلسات نقد، یادم هست که شاگردان گلشیری از یکی از آثار آقای جولایی انتقاداتی داشتند که به لحاظ تکنیک داستان‌نویسی، آن‌طور که باید نوآورانه نبود. اما آقای جولایی حتی یک جمله هم در پاسخ نگفت. این هم بخشی از خلق‌وخوی اوست: سکوت، وقار، تمرکز بر نوشتن.

از سوی دیگر، کم بودن حجم آثارش هم بی‌تأثیر نیست. در تاریخ ادبیات، کمیت هم یکی از معیارهاست. از شاعران کلاسیک تا نویسندگان معاصر، اکثر چهره‌های ماندگار، پرکار بودند. اما جولایی با وسواس می‌نویسد و همین باعث شده آثار اندکی منتشر کند؛ با کیفیت بالا، ولی تعداد کم.

اگر بخواهید اثری را از جولایی به خوانندگان معرفی کنید، کدام کتاب را پیشنهاد می‌کنید؟

«جامه به خوناب» را پیشنهاد می‌کنم. مجموعه‌ای‌ست نه‌چندان مفصل، ولی بسیار عمیق و خوش‌ساخت. شاید خیلی‌ها آن را نخوانده باشند. این کتاب می‌تواند مدخلی باشد برای ورود به دنیای داستانی رضا جولایی. مطمئنم خواننده جدی و حرفه‌ای با خواندن این کتاب، مشتاق پیگیری دیگر آثار او خواهد شد.


برچسب‌ها: