به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ کتاب «چوگانباز یهودی» تالیف حسین زحمتکش زنجانی، روایتی مستند و داستانمحور از سالهای پایانی حکومت پهلوی و روزهای پرتلاطم انقلاب ۱۳۵۷ ایران است؛ اثری که از دل ماجراهای واقعی، به تقاطع میان هویت، ایدئولوژی، وطن و سیاست میپردازد و از زاویهای کمتر دیدهشده به نقش سفارت اسرائیل در تهران، کشمکشهای درونی یهودیان ساکن ایران و مأموریتهای امنیتی اسرائیل در روزهای منتهی به سقوط رژیم پهلوی مینگرد.
محور اصلی داستان، شخصیتی به نام «یعقوب میزراحی» است؛ یهودی ایرانیالاصلی که با گذشتهای مبهم، در سفارت اسرائیل در تهران مشغول به کار است. یعقوب، همزمان با خیزش مردمی و سقوط حکومت شاه، درگیر زنجیرهای از بحرانهای شخصی و سیاسی میشود. او نهتنها با ترور پدرش و بیماری مادرش روبهروست، بلکه میان گرایشهای متضاد یهودیت سنتی، آموزههای صهیونیستی، وطندوستی و عقاید مذهبیاش سرگردان است.
او با دو یهودی دیگر در سفارت اسرائیل همکاری دارد؛ «آریل»، صهیونیست متعصبی که تورات کوچکی همیشه همراه دارد و عقیده دارد که «یهود یعنی صهیون و صهیون یعنی یهود»؛ و «یوناس»، خاخامی تحصیلکرده که با نگرشی انتقادی نسبت به اسرائیل، خود را یهودی میداند اما نه صهیونیست. این سهنفر که علاقه مشترکی به ورزش چوگان دارند، در روزهای پیش از انقلاب درگیر تحولات سیاسی، فشارهای امنیتی و دگرگونیهای اجتماعی جامعه ایران میشوند.
در بخشی از داستان، فینال مسابقات فوتبال بین تیمهای ایران و اسرائیل، به صحنهای از نمایش تغییر فضای اجتماعی تبدیل میشود. شعارهای «مرگ بر اسرائیل» و حمایت از فلسطین که از سوی تماشاگران ایرانی سر داده میشود، ضربه سنگینی به یعقوب وارد میکند و نخستین نشانهها از ناپایداری جایگاه اجتماعی آنان را نشان میدهد.
با بالا گرفتن اعتراضات مردمی، مأموریتهای یعقوب در سفارت رنگ امنیتیتری به خود میگیرد. او به جلساتی در کاخ شاه دعوت میشود تا مکالمات عبری مسئولان اسرائیلی را ترجمه کند. در یکی از این دیدارها، وزیر سفارت اسرائیل به شاه اطمینان میدهد که تلآویو آمادگی دارد نیروها و تجهیزات نظامی برای سرکوب اعتراضات مردمی در اختیار حکومت پهلوی قرار دهد. شاه نیز از رابطه استراتژیک ایران و اسرائیل سخن میگوید و علاقهمندی خود را برای تعمیق این مناسبات ابراز میدارد.
اما آنچه بیش از همه ذهن یعقوب را درگیر میکند، تضاد میان تعلق به ایران، تعهد خانوادگی، آموزههای دینی و فشارهای ایدئولوژیک صهیونیستی است. پدر یعقوب از مخالفان سرسخت صهیونیسم است و همواره فعالیتهای سیاسی او از سوی ساواک تحت نظر قرار دارد. او با نگارش شبنامههای ضدصهیونیستی، بر مخالفت خود با اشغال فلسطین و سیاستهای توسعهطلبانه اسرائیل تأکید میکند. درنهایت نیز به شکلی مشکوک ترور میشود.
یعقوب که در ابتدا تنها مترجم نامهها و اسناد محرمانه بوده، بهتدریج به یکی از مهرههای کلیدی در مکاتبات امنیتی میان تلآویو و تهران تبدیل میشود. مکاتباتی که به زبان فارسی ارسال میشدند و به زبان عبری پاسخ میگرفتند تا هیچ مدرکی مبنی بر ارتباط رسمی باقی نماند. در این میان، مأموریت ارسال سلاح از پایگاههای نظامی اسرائیل نظیر تلآویو، حیفا و فرودگاههای لُد و رامات داوید برای سرکوب اعتراضات، بخشی از همین اسناد است.
با این حال، سرنوشت یعقوب تنها به سیاست و جاسوسی گره نمیخورد. حضورش در میدان ژاله، درست در روزی که به جمعه سیاه شهرت یافت، نقطه عطفی در تغییر نگرش اوست. در میانه شعارهای مردمی و شلیک گلولهها، با دیدن پیکر بیجان یک کودک و زن و مرد مجروح، شوک سنگینی بر او وارد میشود. این تجربه چنان تکاندهنده است که به گفته خودش، «شاید دیگر آن آدم سابق نباشد».
در بخشهایی از کتاب، به آیینها و عقاید مذهبی یهودیان نیز پرداخته شده است؛ از جمله جشن «پوریم» که با ماجرای «هامانکُشی» در تاریخ یهود پیوند خورده و توسط برخی گروههای یهودی با محوریت ایران تعبیر میشود. یوناس در گفتوگوهایی با آریل تأکید میکند که یهودیت اصیل با صهیونیسم سیاسی متفاوت است، اما آریل این تمایز را نمیپذیرد.
نویسنده در لابهلای روایت داستانی، به پیشینه تاریخی روابط رژیم پهلوی با اسرائیل نیز اشاره میکند. بر پایه شواهد ارائهشده، در سالهای آخر حکومت شاه، یهودیان در ایران از آزادیهای اجتماعی و اقتصادی قابلتوجهی برخوردار بودند؛ مغازهدار، تاجر و حتی در ساختارهای دیپلماتیک حضور فعال داشتند. این شرایط، نتیجه حمایت ضمنی حکومت پهلوی از پروژههای صهیونیستی و پیوندهای پشت پرده با تلآویو بود.
در کنار روایت یعقوب، شخصیتهایی چون عیسی، آبدارچی مسلمان سفارت نیز در داستان حضور دارند. او که از اعتقادات مذهبی خود در مورد «منجی» با کارکنان سفارت سخن میگوید، از شنیدن مفهومی چون «ماشیح» شگفتزده میشود؛ مفهومی که یهودیان آن را معادل منجی آخرالزمان میدانند، اما در سنت اسلامی، نامی از آن برده نمیشود.
در نهایت، پس از فروپاشی حکومت پهلوی و با پیروزی انقلاب، سفارت اسرائیل تعطیل میشود و به سفارت فلسطین تغییر نام میدهد. یعقوب که حالا تحت شکنجه ساواک قرار گرفته بود، نجات خود را مدیون مردم انقلابی میداند. در اعترافات او آمده است که شکنجهگرش کسی نبوده جز آریل؛ همان همکار و همبازی چوگان که به باور یعقوب، از اعضای نفوذی ساواک بوده است.
کتاب «چوگانباز یهودی» نهفقط داستان فردی یهودی درگیر با تحولات انقلابی، بلکه روایتی چندلایه از تضاد هویت، سیاست و دین در بستر جامعهای در حال تغییر است. خواننده در خلال روایت، با طیف متنوعی از دیدگاههای دینی و سیاسی آشنا میشود؛ از خاخامهایی که به شریعت وفادارند اما صهیونیسم را انکار میکنند، تا چهرههایی که دین را ابزاری برای توسعهطلبی سیاسی قلمداد میکنند.
«چوگانباز یهودی» اثری است که در مرز میان داستان و سند، تاریخ و روایت شخصی، و تعهد و تردید حرکت میکند. کتابی که نهتنها به وقایع انقلاب ایران نگاهی تازه دارد، بلکه تلاش میکند از زاویه دید یک یهودی، سازوکار نفوذ اسرائیل و مأموریتهای پنهان آن را آشکار سازد؛ نگاهی که تاکنون کمتر در متون رسمی و خاطرات تاریخی انعکاس یافته است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
سالها و سالها پیش، نبوکدنصر ملعون، پادشاه ستمگر بابل، به سرزمین یهودا یورش میبرد و بسیاری از یهودیان را به اجبار به بابل کوچ می دهد و آنها را در رنج و عذاب نگه میدارد و از اورشلیم جز تلی از خاک و سنگ باقی نمیگذارد و بدتر آنکه بیت همیقداش را هم نابود میکند و جز قسمتی از دیوار غربی آن باقی نمیماند… چه روز سیاهیست تیشعا بئاو! …نهم آو… شومترین روز تاریخ یهود… معبد یک روز کامل میسوزد… آیا کسی فکرش را میکرد که پنجاه سال بعد پادشاه ایران، کوروش بزرگ، منجی آنان خواهد شد؟ چونان مسیح میآید و بر بابلیان میتازد و آنها را شکست میدهد و ما را آزاد میکند.
کتاب «چوگانباز یهودی» نوشته حسین زحمتکش زنجانی، با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و در ۲۰۴ صفحه و به بهای ۱۸۵ تومان در انتشارات جمکران منتشر شده است.