شناسهٔ خبر: 74094616 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

«پروژه تاریخ شفاهی روزنامه‌نگاری و رسانه ایران»:

کمیسرهای ابراهیم یزدی در روزنامه کیهان/ ۱۰۰ تیتر برای سقوط خرمشهر+ فیلم (۳)

تهران- ایرنا- به گفته استاد علوم ارتباطات و پیشکسوت روزنامه نگاری دکتر ابراهیم یزدی نماینده امام در کیهان شد، تیم آقای یزدی ما را از شورای سردبیری برکنار کرد و نیروهای خود را در این شورا قرار داد، با این که هیچ کدامشان تجربه کار روزنامه نگاری نداشتند. تز دکتر یزدی این بود که که ما در هر سرویس، یک کمیسر می‌گذاریم.

صاحب‌خبر -

محمدمهدی فرقانی در بخش سوم گفت وگوی خود با «پروژه تاریخ شفاهی روزنامه‌نگاری و رسانه ایران» در ادامه بخش های اول و دوم به مواردی چون تیتر کیهان از حرف‌های نخست وزیر وقت، پوشش خبری سخنرانی رهبر انقلاب در ۱۲ بهمن ماه ۱۳۵۷، تغییرات مدیریتی در کیهان پس از انقلاب اسلامی و روزنامه نگاری در زمان جنگ تحمیلی می‌پردازد.

ایرنا: اشاره کردید کیهان اولین روزنامه‌ای بود که به انقلاب روی خوش نشان داد؟

فرقانی: بله. کیهان تیترهای معناداری می‌زد. مثلا از نطق شریف امامی نخست وزیر وقت چنین تیتری را در آورد: میهن در خطر است، مردم به پاخیزید.

در واقع کیهان پس و پیش صحبت‌های شریف امامی را رها کرده و این تکه صحبت وی را تیتر کرده بود.

به عبارت ساده تر از زبان شریف امامی مردم را دعوت به انقلاب کرده بود؟!

بله. ولی صحبت شریف امامی مقدماتی داشت. او در اصل گفته بود مزدوران خارجی آمده‌اند و می‌خواهند مملکت را به هم بریزند و میهن در خطر است؛ ای مردم به پاخیزید.

این حرف شریف امامی یک داستان بود و مردم به پا خیزید کیهان، داستانی دگر. در واقع می‌خواهم بگویم این نوآوری و خلاقیت‌های همه پیشکسوتان و بزرگانی بود که آن موقع در کیهان بودند.

بخشی از پوشش خبری ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ هم وظیفه شما بود؟

بله. یادم است در آن روز وقتی به عنوان خبرنگار کیهان برای پوشش خبری سخنرانی امام به بهشت زهرا رفته بودم، در مسیری که می‌رفتم جمعیت بسیار متراکم بود. چون مردم هم از شهرستان‌ها آمده بودند هم از تهران. خود بهشت زهرا هم دیگر جای سوزن انداختن نبود. روی جیپی که ما را حمل می‌کرد نوشته بود روزنامه کیهان و آرم روزنامه هم روی آن خورده بود. در طول مسیر مردم به ما روی خوش نشان دادند و واقعا از ما تمجید و تجلیل کردند. کیهان به خاطر رویکردی که داشت به مردم نزدیک شده بود. در واقع به نوعی منویات انقلاب اسلامی را نمایندگی و منتشر می‌کرد. وضع طوری بود که در برخی نقاط که خودروی ما در گل گیر می‌کرد مردم این جیپ سنگین را بلند می‌کردند و ما را از ورطه نجات می‌دادند.

در همان ۱۲ بهمن، روزنامه سه چاپ خورد. چاپ اولش مربوط به ورود امام و مراسم فرودگاه مهرآباد بود. چاپ بعدی به استقبال بی نظیر مردم از امام در طول شهر می‌پرداخت و چاپ سوم آن به سخنرانی امام در بهشت زهرا مربوط بود که من و مرحوم کوروس بابایی مسئول تهیه گزارش آن بودیم.

من متن سخنرانی امام را با تلفن برای همکارم در روزنامه خواندم. وقتی نزدیک غروب به روزنامه برگشتم چاپ سوم کیهان را دیدم با این تیتر که از قول امام نوشته بود: من توی دهن این دولت می‌زنم.

آقای دکتر، از کیهان پس از سقوط شاه بفرمایید.

بعد از انقلاب تغییراتی در ساختار و ترکیب تحریریه به وجود آمد. عده‌ای رفتند و بعضی هم اجازه ورود به روزنامه را پیدا نکردند.

برای چه؟

برای این که آن گروهی که تحریریه کیهان را تسویه کردند فکر می‌کردند این‌ها چپ هستند و به انقلاب باور ندارند. خلاصه از ورود آنها به روزنامه جلوگیری کردند. حدود ۲۰ نفر تسویه شدند. بعضی دیگر هم خودشان شرایط را مساعد ندیدند و از کیهان رفتند. به هر حال ما سرویس‌های کیهان را یک مهندسی مجدد کردیم و با توجه به نیروهایی که داشتیم و افرادی که تازه اضافه شدند، ترکیبی جدید را در تحریریه به وجود آوردیم. بعضی سرویس‌ها را نیز در هم ادغام و بزرگتر کردیم. من هم دبیر سرویس گزارش و شهری و سال ۱۳۵۹ عضو شورای سردبیری شدم.

اولین نماینده امام در کیهان مرحوم دکتر اسدالله مبشری بود که دوران صدارتش کوتاه بود. شاید چون پیر بود و خیلی انرژی نداشت. بعد مرحوم دکتر ابراهیم یزدی نماینده امام در کیهان شد. همزمان آقای محمود دعایی هم نماینده امام در روزنامه اطلاعات شد. تیم آقای یزدی ما را از شورای سردبیری برکنار کرد و نیروهای خود را در این شورا قرار داد، با این که هیچ کدامشان تجربه کار روزنامه نگاری نداشتند. تز دکتر یزدی این بود که که ما در هر سرویس، یک کمیسر می‌گذاریم. یعنی یک جور ناظر که نقش خیلی خوبی هم متاسفانه نداشتند. آنها نقش‌شان منفی بود چون اغلب افراد ناتوانی بودند که حس می‌کردند قدرت به آنها تفویض شده است. بنابراین می‌خواستند دخالت کنند یا به نوعی چوب لای چرخ همکارانشان بگذارند.

یعنی رابطه خوبی با انجمن اسلامی کیهان هم نداشتند؟

حقیقتش را بخواهید نه. با وجود نماینده امام دیگر انجمن اسلامی خیلی نمی‌توانست در امور دخالت کند. یادم نیست آقای یزدی چه مدتی در کیهان ماند ولی جای خود را به آقای سیدمحمدخاتمی داد. آقای خاتمی را ما کم و بیش از مجلس می‌شناختیم. ایشان وقتی منصوب شد در آلمان بود. یادم است مرحوم دعایی یک روز با دو سه نفر از افرادی که از روزنامه اطلاعات آورده بود، به کیهان آمد. در واقع این نیروها را داشت دک می‌کرد. ولی منت گذاشت و گفت من نیروهای خودم را به خاطر سابقه دوستی و رفاقتی که با آقای خاتمی دارم به ایشان می‌دهم تا کمک کنند که روزنامه کیهان درآید. خدا رحمتش کند.

عرض کنم که از همان ابتدای پیروزی انقلاب که تحریریه دوباره شکل گرفت ما شورایی به نام شورای تیتر درست کردیم که از چند نفر از شورای سردبیری و دبیران قدیمی و با تجربه سرویس‌ها تشکیل شده بود. خیلی مهم بود چه موضوعی در روزنامه تیتر شود، فونتش چه باشد، ستونش چند تا باشد و از این قبیل.

من هم عملا چه در دوره دکتر یزدی و چه در دوره آقای خاتمی عضو شورای تیتر بودم. تیترها را هر روز با همفکری هم انتخاب می‌کردیم و روزنامه را می‌فرستادیم برای چاپ.

دهه اول انقلاب بحران های زیادی در کشور وجود داشت. یکی از آنها جنگ تحمیلی بود. در زمان جنگ امنیت جانی شما چطور حفظ می‌شد؟ آیا خطری ساختمان موسسه کیهان و تحریریه آن را تهدید نمی‌کرد؟

در سال‌های اول جنگ ما در طبقه سوم روزنامه کیهان که همان تحریریه بود مستقر بودیم، البته این ساختمان هیچ مقاومتی در مقابل بمباران نداشت. اما آن موقع جنگ شهری نبود و صدام کاری به تهران نداشت. بیشتر شهرهای مرزی کشور در معرض بمباران بودند.

اما وقتی جنگ شهرها شروع شد یعنی عراق شروع به شلیک موشک‌های اسکادبی روسی به تهران و چند شهر بزرگ دیگر کرد، حس کردیم شرط عقل نیست که بدون هیچ گونه حمایت و حفاظتی، همچنان در ساختمان تحریریه مستقر باشیم. چون کوچکترین اتفاقی می‌توانست، آسیب جدی به ما برساند. به همین خاطر به پارکینگی در همان کوچه شاهچراغی رفتیم که زیر یک ساختمان نیمه ساز بود. کف پارکینگ هنوز خاکی بود. با صاحب این ساختمان مذاکراتی شده بود تا پارکینگ برای مدتی در اختیار روزنامه کیهان قرار گیرد.

ما کف این پارکینگ را آب می‌پاشیدیم برای این که خاک از آن بلند نشود. چند لامپ معمولی هم سیم کشی کرده و از سقف آویزان و تعدادی هم خط تلفن وصل کرده بودند. تحریریه را هم نوبت بندی کرده بودیم، یعنی نصف سرویس یک روز می‌آمد و نصف دیگر فردا و این روال هر روز تکرار می‌شد.

سعی‌مان این بود که در این دوره تا می‌شود روحیه عمومی را حفظ و از ایجاد ترس و ناامیدی و یاس جلوگیری کرد. ضمن اینکه مردم را آموزش داد. این که مثلا در مواقع حمله کجا امن است و چطور خود را بهتر حفاظت کنید و چه اقداماتی برای جان سالم به در بردن انجام دهید. گزارش‌های ما عمدتا حول این محورها دور می‌زد. یعنی سعی می‌کرد همان حال و هوای جنگی را نمایندگی کند.

به عبارتی تلاش می‌کردیم هم مردم را آموزش، هم به آنها روحیه دهیم. این در زمان جنگ بسیار مهم است. در جنگ اگر رسانه رویکردش درست نباشد ممکن است القای ترس و ناامیدی کند یا برای مثال ناخواسته در قالب اخبار یا گزارش، به دشمن اطلاعات دهد.

آن موقع امکانات تکنولوژیک مثل امروز نبود. بنابراین برای رژیم بعث خیلی مهم بود که بفهمد موشک‌هایی که زده، به کجا خورده و میزان خسارت و تلفاتش چقدر بوده است. این برای کیهان بسیار مهم بود که یک وقت در قالب خبر یا گزارش، چنین اطلاعاتی را به دشمن ندهد.

یادم است همان موقع ما عده‌ای از روانشناسان اجتماعی و جامعه شناسی و غیره را به کیهان دعوت می‌کردیم و از آنها مشاوره می‌گرفتیم که چگونه بتوانیم هم روحیه عمومی را حفظ کنیم هم اخبار را به گونه‌ای انعکاس دهیم که مردم احساس کنند کیهان اطلاعات لازم را در اختیار آنها می گذارد. از سویی این اطلاعات برای دشمن نیز قابل سوءاستفاده نباشد.

این‌ها نکاتی است که خودش به طور مستقل قابل بحث است که در جنگ باید چگونه همه جوانب را رعایت کرد. مثالی برایتان بزنم. روزی که خرمشهر داشت سقوط می‌کرد، ما خبر داشتیم که تقریبا این شهر سقوط کرده یا در آستانه آن است. مانده بودیم برای تیتر اول روزنامه، چه تیتری را انتخاب کنیم. اگر این واقعه را نادیده می‌گرفتیم و مسکوت می‌گذاشتیم این ضعف روزنامه بود و اعتماد مردم از دست می‌رفت. چون بالاخره چند ساعت دیگر مردم این خبر را می‌شنیدند و کتمان آن کار درستی هم نبود. از سویی اگر می‌گفتیم خرمشهر سقوط کرد یا در آستانه سقوط است، می‌توانست پمپاژ یاس و ترس را به لایه های مختلف جامعه در پی خود داشته باشد.

در آن روز خیلی در شورای تیتر بحث کردیم که چه تیتری را بزنیم. آن موقع فکر کنم در مجلس تصویب شده بود که نام خرمشهر به خونین شهر تغییر پیدا کند. شاید بیش از صد تیتر توسط اعضای شورای تیتر پیشنهاد شد. آخرین تیتری که پذیرفته و در صفحه اول کیهان کار شد این بود که: خونین شهر با آخرین فشنگ ها هنوز مقاومت می‌کند.

شما ترکیب ساختار این تیتر را نگاه کنید. واقعا قابل تحلیل گفتمان است. نگفتیم سقوط کرد یا در آستانه سقوط است. ولی وقتی گفته می‌شود با آخرین فشنگ‌ها، در واقع این خبر را در دل خودش دارد.

یعنی تا این لحظه ما داریم روزنامه را منتشر می‌کنیم دارد مقاومت می‌کند. آن چیزی که در این تیتر برجسته شد، مقاومت بود نه شکست.

این تیتر بسیار حرفه‌ای و از نظر گفتمانی پیچیده است. یادم است حتی برخی گفتند کلمه «هنوز» را نمی خواهد ولی ما گفتیم نه حتما باید هنوز باشد. چون هنوز به این معناست که ما نمی‌گوییم تا بعد ازظهر یا فردا یا وقتی که روزنامه دست مردم می‌رسد، کار خرمشهر تمام نشده است. البته که خرمشهر سقوط کرد.

این را به این جهت گفتم که بگویم روی اجزای تیترها فکر و تامل و بررسی و مشورت می‌شد. همین‌ چیزها بود که کیهان را حتی در دوره بعد از انقلاب هم از جهاتی شاخص کرده بود.

در طول جنگ فشاری هم روی خود کیهان از بیرون وارد می‌شد که مثلاً اخبار را این طور سانسور کنید یا نه؟ یا خودتان کاری می‌کردید که دیگر نیازی به تذکر خارجی نباشد؟

ما یک ستاد تبلیغات جنگ داشتیم که خود آقای خاتمی رئیس آن بود و تا جایی که خاطرم است مرحوم احمد بورقانی دبیر آن. خدا آقای بورقانی را رحمت کند. طبیعتا اخبار حساس جنگی را این ستاد طی اطلاعیه‌ای به صورت اخبار رسمی اعلام می‌کرد. علاوه بر این ما خبرنگارانی داشتیم که در مناطق جنگی بودند و خبر و گزارش از مناطقی چون آبادان، خرمشهر، دزفول، شلمچه، کرمانشاه و امثال این‌ها برای ما می‌فرستادند.

اخبار و گزارش این خبرنگاران را در همین شورا بررسی و روی آن بحث و حساسیت آنها را چک می‌کردیم. چون جنگ شوخی بردار نیست. زمان جنگ، امنیت ملی حرف اول را می‌زند و هیچ کس مجاز نیست آن را به خطر بیندازد.

توجه داشته باشید که یک وقت بهانه می‌گیریم که فلان کس امنیت ملی را به خطر انداخته ولی وقتی هم است که یک نفر واقعا چنین کاری کرده است. گفتم که در شرایط جنگی باید مواظب این بود اطلاعات اساسی به دشمن نرسد و روحیه عمومی حفظ شود. این دو اصل اساسی در کار بود.

بنابراین اخباری که حاکی از پیشرفت و پیروزی و موفقیت ما بود احتیاجی به کنترل و چک کردن نداشت. ولی اخباری که حاکی از شکست مثلا یک عملیات نیروهای ما بود، با ظرافت و مشورت، کنترل و سپس منتشر می‌شد.

خبر آتش‌بس و پذیرش قطعنامه را هم یادتان هست چه جور کار منتشر کردید؟

راستش را بخواهید متاسفانه جزئیات آن در خاطرم نیست.

پایان بخش سوم