شناسهٔ خبر: 74087131 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

«ایبنا» به مناسبت سالروز درگذشت سیف‌الله داد بررسی می‌کند؛

«بازمانده» چگونه با اقتباسی خلاقانه به فیلمی ماندگار تبدیل شد؟

سیف‌الله داد در سن ۵۳ سالگی در ۶ مرداد ۱۳۸۸ به علت بیماری سرطان درگذشت. از این فیلمساز فیلم‌های ماندگاری به یادگار مانده که «بازمانده» مشهورترین‌شان است. فیلمی که یکی از خلاق‌ترین اقتباس‌های سینمای ایران به شمار می‌رود. در ادامه «ایبنا»‌ درک درست فیلمساز از کتاب و مفهوم اقتباس را مرور می‌کند.

صاحب‌خبر -

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - احمد محمدتبریزی؛ سیف‌الله داد فیلم «بازمانده» را در سال ۱۳۷۳ با سوژه اشغال فلسطین توسط نظامیان اسرائیلی ساخت تا یکی از ماندگارترین فیلم‌های سینمای ایران درباره اشغال فلسطین ساخته شود. فیلم خوش‌ساخت سیف‌الله داد که با بودجه‌ای ۴۰ میلیون تومانی در آن سال‌ها ساخته شده بود، حتی در دوره‌ای با بی‌مهری‌هایی مواجه شد ولی با اکرانش در جشنواره فیلم فجر، همگان پی به ارزش‌های فیلم بردند.

داستان فیلم مبتنی بر رویدادهای تاریخی واقعی مربوط به اشغال فلسطین در سال ۱۹۴۸ است. این فیلم را می‌توان یک درام تاریخی و سیاسی با رگه‌های مستندگونه دانست که از منابع مختلفی الهام گرفته است.

آیا بازمانده اقتباس است؟

در رسانه‌های مختلفی آمده که داد این فیلم را با اقتباسی از کتاب «بازگشت به حیفا» غسان کنفانی نوشته است؛ موضوعی که سیف‌الله داد در گفت‌وگوهایش اشاره چندانی به آن نکرده و نام خاصی از کتاب یا رمان به‌عنوان منبع مستقیم اقتباس نیاورده، اما شواهدی وجود دارد که او از فضای رمان‌های واقع‌گرایانه عربی و فلسطینی متأثر بوده است.

این دوگانگی در روایت‌ها درباره اقتباس از داستان نویسنده فلسطینی جای بررسی بیشتری دارد. داستان‌های کنفانی به ویژه دو رمان «بازگشت به حیفا» و «مردان در آفتاب» از مهم‌ترین منابع ادبی درباره روز نکبت و آوارگی فلسطینیان هستند. فضای تلخ، نگاه انسانی و در عین حال سیاسی این آثار، با حال‌وهوای فیلم «بازمانده» هم‌پوشانی دارد. صحبت‌های منوچهر محمدی، تهیه‌کننده فیلم نیز به خوبی شباهت‌ها و تفاوت‌های فیلم با کتاب را مشخص می‌کند.

محمدی، در گفت‌وگویی درباره اقتباس از رمان کنفانی چنین می‌گوید: «بازمانده» برداشت آزادی از یکی از قصه‌های کوتاه غسان کنفانی با عنوان «بازگشت به حیفا» است. مرحوم داد، یک خط داستانی را از آن قصه برداشته بود. نکته در این است که اصلاً آن داستان، قصه بسیار تلخی داشت و حس شکست درش دیده می‌شد. نگاه در آن داستان مواخذه نسل گذشته فلسطینی‌ها بود، از این منظر که چرا در زمانی که کشور جعلی اسرائیل شکل می‌گرفت مقاومت و ایستادگی نکردند. آقای داد از آن قصه تنها این ایده را گرفتند که فرزندی در زمان هجوم نظامیان ارتش اسرائیلی در خانه جا می‌ماند.»

صحبت‌های تهیه‌کننده فیلم، نشان می‌دهد سیف‌الله داد، تنها یک خط داستانی از رمان نویسنده فلسطینی را برداشته و شاید به خاطر همین درگفت‌وگوهایش خیلی به کتاب «بازگشت به حیفا» اشاره نکرده است.

پژوهش‌های متعدد کارگردان

سیف‌الله داد برای نگارش فیلمنامه، به کتاب‌های تاریخی و اسناد و مستندات زیادی رجوع کرد و همین یکی از دلایل قوت فیلم شد. او برای نگارش فیلمنامه «بازمانده» چند سفر به سوریه و لبنان داشت و حجم زیادی کتاب تاریخی در مورد این سرزمین‌ها مطالعه کرده بود.

«بازمانده» با داستان کوتاه اما عمیق «بازگشت به حیفا» کنفانی شباهت‌های روایی و تماتیکی زیادی دارد. هر دو روایت به مسأله آوارگی، جدایی از فرزند و مواجهه با گذشته‌ای اشغال‌شده می‌پردازند. در هر دو اثر، یک نوزاد در بستر جنگ و آشوب رها می‌شود؛ در «بازمانده»، نوزاد خانواده فلسطینی در پی اشغال حیفا از پدر جدا می‌شود؛ در بازگشت به حیفا، خانواده‌ای فلسطینی به ناچار نوزاد خود را در خانه می‌گذارند و سال‌ها بعد برای بازپس‌گیری خانه‌شان بازمی‌گردند؛ اما درمی‌یابند فرزندشان حالا یهودی‌زاده‌ای است که در اشغال خانه خودشان شریک شده. در هر دو روایت از زاویه دید پدر خانواده روایت می‌شوند و در هر دو، مفاهیمی چون «خانه»، «سرزمین»، «فرزند»، و «هویت» بار سنگینی دارند.

شخصیت‌پردازی‌ها در کتاب و فیلم نیز تفاوت‌هایی داشته‌اند. در «بازمانده»، دکتر سعید پزشک روشنفکر فلسطینی است که برخلاف اکثریت منفعل، فعالانه می‌کوشد فرزندش را از سرنوشت تبعید نجات دهد. در مقابل، در داستان کنفانی، پدر، پس از بیست سال به خانه‌ای بازمی‌گردد که دیگر خانه او نیست و با پسرش روبرو می‌شود که حالا سرباز اسرائیلی است.

در هر دو داستان، شخصیت پدر حامل بار خاطره و حسرت است، اما در کنفانی، پدر بیشتر با نوعی درون‌پاشی سیاسی و اخلاقی مواجه است، در حالی که در «بازمانده»، پدر هنوز درگیر مقاومت و تلاش است. سعید داستان کنفانی ناظر شکست است اما دکتر سعید سیف‌الله داد، بازمانده امید.

کنفانی، با ذهنی چپ‌گرا و ساختارگرا، مسئله هویت را درونی و ناگزیر می‌بیند. پسر فلسطینی وقتی بیست سال بعد دوباره دیده می‌شود، دیگر «فلسطینی» نیست؛ او خود را «اسرائیلی» می‌داند. این هویت با زور و شست‌وشوی مغزی شکل گرفته و بازگشت‌ناپذیر است. این همان سؤال محوری داستان است. اما در «بازمانده»، نوزاد هنوز قابلیت نجات دارد؛ آینده هنوز تعیین نشده. فیلم در نقطه‌ای تمام می‌شود که داستان کنفانی آغاز می‌شود. این تفاوت دیدگاه، نشانه تفاوت بین یک نگاه رمانتیک و ایدئولوژیک در سینمای ایران و یک نگاه تلخ و واقع‌گرایانه در ادبیات مقاومت عربی است.

تفاوت‌های دو اثر با همدیگر

هر دو اثر، از دل واقعیت تاریخی زاده شده‌اند، اما یکی تماشاگر را به سوی همدردی و امید می‌برد، دیگری او را در برابر یک تناقض حل‌ناشدنی رها می‌کند. فیلم «بازمانده» و داستان» «بازگشت به حیفا» دو سوی یک سکه‌اند، هر دو نماینده روایت فلسطینی هستند، یکی در قاب سینمای ایران و دیگری در بطن ادبیات عرب.

تفاوت آن‌ها در شیوه‌ی برخورد با تراژدی روز نکبت است؛ کنفانی از تکرار و بن‌بست حرف می‌زند و سیف‌الله داد از نجات و امید. اما در نهایت، هر دو روایت گواهی می‌دهند که مسأله فلسطین، پیش از آنکه سیاسی باشد، وجودی و انسانی است.

«بازمانده» سیف‌الله داد، نمونه خوبی از اقتباس در سینمای ایران است. داد خط کلی داستان را از کتاب نویسنده فلسطینی گرفته و با پژوهش و کار تحقیقاتی توانسته روایت خودش را بسازد. اتفاقی که معمولاً در سینمای ایران کم رخ می‌دهد. فیلمسازان در اقتباس از کتاب‌ها به همان کتاب بسنده می‌کنند و دیگر خبری از پژوهش و کارهای خلاقانه برای بهتر شدن اثر نیست.

«بازمانده» درک درست فیلمساز از مفهوم اقتباس را می‌رساند. سیف‌الله داد با الهام از جهان داستانی کنفانی و کار عمیق پژوهشی فیلمی ماندگار ساخته که پس از گذشت سال‌ها رنگ و بوی شعارزدگی ندارد، همچنان نگاه انسانی‌اش را حفظ کرده و تماشایی است.

برچسب‌ها: