به گزارش خبرنگار ایرنا، دنیای زار دنیای مرموز بادهاست، دنیایی که ورود به آن برای هر کس مقدور نیست و زمانی میتوان قدم به دنیای آنان نهاد که از خود اهل هوا باشید و دارای زار چرا که زار محملی است که شخص را از دنیای حال به دنیای دیگر میبرد که همان «تسخیر» است.
عشق زار به انسان عشقی است که هیچگاه یارای جدایی از آن نیست و جز مرگ هیچ چیز نمیتواند آنها را از هم جدا کند.
آلدوس هاکسلی، نویسنده نامدار انگلیسی در کتاب اهریمنان لودون در ضمیمهای که به آن افزوده است، درباره موسیقی ریتمیک یا یکنواخت که در مراسم آیینی انسانهای دورانهای نخستین باب بوده است به تفصیل سخن گفته است.
وی می گوید که افراد قبایل بدوی از شنیدن نوای یکنواخت و دیرپای آن به وجد می آمده و به نوعی جذبه خاص دچار میشدهاند و در نتیجه از قید خویشتن پیشینشان به در میآمده و به قولی از خود بی خود و بیگانه میشدهاند و از محیط واقعیشان رویاگونه فراتر می رفتهاند.
بعدها یونانیان، هندی ها و دراویش اسلامی و فرقه های مسیحی خاصی مثل رقاصان یا Shakers و رقاصان مقدس یا Holly Rollers از این گونه موسیقی جذبهآور بهره گرفتند.
هاکسلی معتقد است که این حرکات و سر و تن تکان دادنها، ناشی از شنیدن ریتم یکنواخت و دیر پای مسری یا همهگیر است و به همین سبب آن را تارانیزم یا جنون رقص نامیدهاند.
در دوران باستان این مراسم را بیشتر پس از پشت سر گذراندن یک دوره دیرپای مصایب ویرانگر مثل جنگ، طاعون، خشکسالی، و قحطی برگزار می کردهاند تا به این وسیله اثرات روحی زیانبار ناشی از این دورانها را بزدایند.
هدف ناآگاهانه زنان و مردانی که در این گونه رقصهای آیینی شرکت می کردند، این بوده است که از دایره محدود شخصیت اصلی خویش به در آیند و در شادی و لذت دیگری شدن غرقه شوند. بدین ترتیب زار و مراسم زار، رنج بردگی و رنج غربتزدگی را از تن بردگان آواره آفریقایی می زدود.
هاکسلی در جایی دیگر می گوید که موسیقی مثل طبیعت آدمی بسیار گسترده است و برای آدمیان - از هر قشر و جامعه - پیامهایی دارد.
موسیقی، با آن اشکال گوناگونش هم تخدیر کننده و هم تحریک کننده است، به طوری که کمتر شنونده ای را می توانید بیابید که در برابر دمامکوبی آفریقایی گونه بتواند خودآگاهی ذهنیاش را حفظ کند.
آیا کسانی هستند که چون در مراسم غنای دراویش مراکشی یا وود وایتهای هاییتی شرکت جویند و در برابر شنیدن ریتم یکنواخت طبلها و دهلهایشان دوام بیاورند؟
در بندرعباس، بندر لنگه و جزیره قشم معتقد بودند و میگفتند که اگر کسی غیر از زاریها وارد مجلسشان شود، زار هنگام خروج، از تن آنها میگذرد و آنها را هم زاری می کند و این یعنی همان مسری بودنی که هاکسلی می گوید.
تاثیر این موسیقی ریتمیک به گونهای است که در ایجاد مستی و جذبه گروهی، یا حتی حزبی، به صورت سرود یا مارشهای پر سر و صدا و کوبنده مورد استفاده قرار می گیرد. وقتی این موسیقی ریتمیک در خلوتی زاویهگونه به صدا در آید، در جایی به دور از سر و صدا و جنجال کوچه و خیابان، طوری بر مغز و ذهن اثر می گذارد که به جذبه و به بیخود شدن از خویش میانجامد، یا به قولی به غیریت فراشخصی خاص و فرار از محدوده مقید پیشین.
در بعضی از مجالس غنایی، این موسیقی یکنواخت و تامتام گونه به خودآزاری غیر ارادی، خودتازیانهزنی می انجامد. موسیقی یکنواخت دهل یا دمام زاریها، بعضی زاریها را به گونهای از خود بی خود میکرد که ناگهان به پا میخیزند و به زبان عربی شعر و آواز میخوانند، در صورتی که تا پیش از آن و در حالت عادی عربی نمیدانستهاند.
هاکسلی می گوید که اینان جوری از دنیایشان فراتر میروند و در دنیایی قرار میگیرند که در آن به خاطرات از یاد رفته دوران کودکیشان دست مییابند، آن را به یادمیآورند و آنچه را که شنیدهاند بازگو می کنند.
ویلیام جیمز در کتاب تجربیات مذاهب گوناگون از مکاشفه مدهوشانه یادکرده است که در پی شنیدن موسیقی ریتمیک به آدمیان دست می دهد. شرکت کنندگان این گونه مجالس آیینی به نوعی کرختی، خیالپردازی و توهماندیشی دچار میشوند و نه به مکاشفات مدهوشانهای که به تجلی ملکوتی و به کمال نفس ملکوتی میانجامد.
شماری از پژوهندگان امور روانی که به قاره سیاه سفر کردهاند گزارش دادهاند که در بعضی از قبایل آفریقایی که هنوز هم به حالت نیمهوحشی زندگی میکنند، مراسم زارگونه برگزار میشود. البته این مراسم زمانی به جای آورده میشود که افراد قبیله از شکار، جنگ، یا از تاراجگری بازگشتهاند.
آنها با استفاده از طبلها، دهلها، و یا دمامهایشان، افراد را به یک شوریدگی جذبهگونه دچار میسازند، آنگونه که همه از چارچوب محدود و مقید شخصیت پیشین خود به در میآیند و با صدای کوبنده و یکنواخت طبل یا دهل به درون دنیایی میروند که غیر از دنیای خودشان است.
زارهای مشهور حوزه خلیج فارس
دینگهمارو، شیخ شنگر، متوری، ام گاره، بومریوم، چین یاسه، په په، دای کتو، بوجمبه، بابور، نمرود، تقروری و قصاص از زارهای مشهور حوزه خلیج فارس هستند.
به عقیده مردم جامعه محلی جزیره قشم دینگهمارو را اول دفعه بالای کوهی دیدهاند، پیرزنی بوده که با هیکل قوز کردهاش بر بالای قله یکی از کوهها نشسته بوده است. به بابای سور خبر میدهند که در فلان جا و فلان کوه، هیکل پیرزنی بر بالای قله دیده شده است.
بابای سور به همراه آدمها و دختران هوا میرود طرف همان کوه و پیرزن را که قیافه وحشتناک و زشتی داشته است را میبیند و وحشت میکنند، بابای سور از او میپرسد که تو کی هستی و پیرزن جواب میدهد که من زار هستم و اسم من «دینگهمارو» است و این جا قدمگاه من است؛ بابای سور و همراهان ترسیده بر میگردند و وقتی به آبادی خود میرسند، همه زارشان می گیرد.
دینگهمارو - زاری است که هر جا صدای دهل و بازی باشد در آنجا حاضر می شود. بیشتر زنها دچار این باد میشوند. این باد در ساحل ایران بیشتر از سایر زارهای بزرگ شایع است. بیشتر در بندرعباس و قشم دیده میشود و علتش را چنین توضیح میدهند که چون در آنجا بازی لیوا زیاد است و در این بازی، بازی آزاد و همگانی است و عده زیادی جمع می شوند دینگهمارو هم حاضر می شود و چند نفری را برای شکار خود انتخاب میکند.
لیوا یک بازی برگرفته از نوعی موسیقی قدیمی بوده و بیشتر اعیاد برگزار میشود.
انواع بادها
به اعتقاد ساحل نشینان خلیج فارس بادها به طور کلی ۲ نوع هستند، یکی بادی که میبیند، نگاه میکند و از همه دنیا خبر میدهد. این بادی است که سفره داشته، خون خورده، شعر و آواز شنیده و برایش دهل زدهاند. این باد را در اصطلاح اهل هوا باد صاف میگویند که مرکبش را هیچگاه اذیت نمی کند. اما بادهای کور همه چیز را ویران میکنند، مرکب خود را همیشه اذیت میکنند و هیچ وقت آرام و صاف نیستند این باد، سفره ندیده، خون نخورده و شعر و آواز و دهل نشینده است.
به هر حال هر کس در جرگه اهل هوا درآید، پیوسته باید لباس تمیز و سفید بر تن داشته باشد، مرتب خود را بشوید و معطر کند، لب به می نزند و هیچ کار خلافی نکند و گرنه باد آزارش می دهد.
باد زار
این باد از اتیوپی، سودان و مصر سرچشمه می گیرد و به خلیج فارس میرسد. زنی در مصر به نام شیخه این نوع باد را در مراسمی که بسیار به اهل هوا نزدیک است از بدن بیماران خارج میکند.
باد مشایخ
بادی بی آزار و از عدن، عربستان و خلیج فارس سرچشمه می گیرد، این باد همانطور که از نامش پیداست آن را باد مسلمان مینامند این نوع باد با نذر و هدیه از بدن بیمار خارج می شود. این باد، صیادان مروارید و ناخداها را بیمار می کند.
باد جن
این باد به باد کفر معروف است و در ایران و مسقط به یک اندازه خطرناک محسوب میشود. آنها در بیشه زارهای انجیر هندی، در کنار آب انبارهای متروکه و چاههای آب در کمین فقیران هستند.
بادهای ایرانی
این بادها بسیار بی آزارند این بادها براساس تصورات خرافی ایرانیان نامگذاری شده است. اهل هوا معتقدند این بادها از سوی غول و پری هستند.
باد لیوا، باد پری، باد دیب یا دیو، باد غول و باد نوبان از دیگر انواع بادهای زار هستند.
«موسیقی و مراسم آیینی زار» در مقام گونهای از موسیقی درمانی است، این مراسم نزد مردم جامعه محلی جنوب ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس به عنوان یک آیین سنتی باستانی و یک نوع روش تخلیه فشارها و بیماریهای روحی شمارده میشود؛ هرچند شاید از منظری این مراسم کهن افیون مردم ضعیف و سادهاندیش نیز معرفی شود.
به عقیده ساحل نشینان خلیج فارس اهل هوا معشوقاند و زار عاشق آنها؛ در تنشان رخنه میکند و نخ جانشان میشود تا جایی که امکان دارد آنها را از پای در آورد البته اگر حوائج او را برآورده نکنند.