شناسهٔ خبر: 74037040 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

گفت‌وگوی ایبنا؛

لزوم ایجاد کانون اختصاصی برای ادبیات پایداری در قم/ ادبیات مقاومت ریشه در فرهنگ ایرانی دارد

قم – نویسنده قمی ادبیات مقاومت گفت: با توجه به ظرفیت‌های بالای شهر قم، ایجاد یک کانون اختصاصی در حوزه ادبیات مقاومت در این استان امکان‌پذیر و حتی لازم است.

صاحب‌خبر -

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) -یونس عزیزی: ادبیات پایداری یا ادبیات مقاومت مختص به جغرافیای ما نیست. هر جا آدمی به خاطر به وجود آمدن شرایطی مانند ظلم، ستم، اختناق، استبداد یا تحمیل جنگ و تصرف نظامی دست به مبارزه بزند و در برابر ظالم ایستادگی کند، روایت این ایستادگی منجر به تولید ادبیات مقاومت خواهد شد. این درون‌مایه عملاً در برابر جریان‌های ضد آزادی و مبارزه بر علیه ظلم شناخته می‌شود.

بخشی از ادبیات مقاومت در ایران به روایت روزهای جنگ هشت ساله اختصاص داده شده است که در طیف متنوعی به چاپ رسیده است. پیرامون ادبیات مقاومت و وضعیت آن در ایران و استان قم با فاطمه سادات جلالی فرد مولف قمی ادبیات پایداری گفت‌وگو کردیم.

به نظرم موضوع پایداری و تجلی آن در ادبیات به دوران معاصر برنمی‌گردد. ادبیات پایداری در فرهنگ ایرانی جایگاه تاریخی - اسطوه‌ای دارد. اگر نگاه اجمالی به متون کهن از جمله شاهنامه بیندازید می‌توانید ریشه ادبیات پایداری را در آن جستجو کرد. این مقاومت و پایداری مردمان ایران در طول تاریخ از چه نشات می‌گیرد. ریشه‌های آن کجا قرار دارند؟

عمر ادبیات مقاومت و پایداری محدود به روزگار معاصر ما نیست و در فرهنگ ایرانی ریشه دارد. مقاومتی که ما درباره آن گفت‌وگو می‌کنیم، به معنای مقابله با دشمن و استقامت در برابر ظلم و ستم است؛ به معنای عدالت‌طلبی، حق‌طلبی و آزادی‌خواهی.

مقاومت به این معنا قبل از هر چیزی ریشه در فطرت انسان دارد. اگر فطرت و عقل، سلیم باشد هر انسانی در برابر ظلم و ستم می‌ایستد و عدالت‌طلبی و آزادی‌خواهی را فریاد می‌کند. وقتی شخصی نسبت به این موضوعات مانع ایجاد می‌کند، افراد در برابر آن مقاومت می‌کنند. لذا پیش از هر چیز ریشه در فطرت انسانی دارد و سپس در باورهای دینی، فرهنگ و تاریخ هر ملت.

خاصه در مورد مردم ایران بفرمایید.

مردم ایران سال‌ها زیر بیرق امام حسین (ع) نسل به نسل رشد کرده‌اند و اعتقاد به «هیهات من الذله» را به بچه‌هایشان آموزش داده‌اند؛ مادرها این‌گونه فرزندانشان را تربیت می‌کنند. بنابراین طبیعی است که روحیه مقاومت و پایداری در وجود آن‌ها نهادینه شده باشد.

تاریخ ایران هم همین‌گونه است. وقتی به آن نگاه می‌کنیم، می‌بینیم چقدر باشکوه است و با وجود تمام التهاب‌ها و فراز و نشیب‌هایش، پر است از مقاومت و ایستادگی؛ تا جایی که اکنون توانسته یکه‌وتنها به عنوان یک مانع بزرگ در برابر جبهه گسترده دشمن بایستد. این همان صحبت آقاست که می‌فرمایند ایران ما مقتدر و مظلوم است. روحیه مقاومت در مردم ما از دل همین تاریخ و فرهنگ و مذهب ایجاد شده و جز لاینفک ملت بزرگ ایران است.

قم پایگاه خوبی از این نظر محسوب می‌شود. با توجه به تعدد نشر و وجود نویسنده‌های خوب در قم، این استان چه نقشی در توسعه ادبیات مقاومت دارد؟

وجود نیروهای خوب انسانی یک سرمایه است ولی گاهی مهم‌تر از آن، مدیریت این نیروهاست تا نگذاریم سوخت بروند؛ هم خود نیروها و هم سوژه‌هایی که به سراغشان می‌روند! متاسفانه ما در قم، باتوجه به تعدد نهادها و سازمان‌های فرهنگی و حتی تعدد نشرها، خیلی شاهد موازی‌کاری هستیم و این اصلاً خوب نیست. این مسئله باعث میشود پتانسیل‌ها و انرژی‌هایی که می‌تواند بطور مفید و خالص، صرف تولید آثار خوب و تقویت ادبیات در این حوزه بشود، هدررفت زیادی داشته باشد.

لازم است که این موازی‌کاری‌ها کم شود و همکاری‌ها، هم‌فکری‌ها و هم‌افزایی‌ها در جهت اهداف مشترک، خیلی بیشتر از آن‌چه که هست بشود. فعالان این حوزه بطور شبکه‌ای باهم در ارتباط باشند و نهادها نیروهای خوب انسانی و فعالین حاضرِ خود را با هر استعداد و توانمندی‌ای که دارند، در اختیار هم بگذارند و بطور کلی، در کنار هم قرار بگیرند و از ظرفیت‌های هم استفاده کنند. گاهی حتی شاید لازم باشد فارغ از نگاه رقابتی، ایده‌هایی که میدانند شاید در نهاد دیگری بهتر پیاده می‌شود، در اختیار آن قرار دهند. این خیلی مهم است. این اتفاق اگر بیفتد، با وجود نویسنده‌های بسیار خوبی که در قم هستند و با وجود نهادها و فعالیت‌های خوب و دغدغه‌های فکری و فرهنگی‌شان، اتفاقات بسیار خوبی در این زمینه می‌تواند رقم بخورد و ما شاهد ارتقای سطح ادبیات مقاومت و تولید آثار خوب در این حوزه باشیم.

ظرفیت‌های قم را در این حوزه چگونه ارزیابی می‌کنید. از آنجا که قم به عنوان تئوری و نظری ایده‌های متنوعی درباره مقاومت دارد و به نحوی پرچمدار این موضوع است، چه نقشی بر عهده این بخش از جغرافیای ایران در موضوع اذبیات مقاومت یا پایداری است؟

قم از چند جهت دارای ظرفیت و قابلیت‌های بالایی است در این زمینه؛ از جمله حضور نویسنده‌ها و پژوهشگران خوب، وجود نهادها و سازمان‌های فرهنگی با هدف آموزش و تربیت نیرو، وجود یک دغدغه‌مندی اصیلِ عمومی و مردمی در زمینه فرهنگ که به شرط اعتدال و مدیریتِ درست می‌تواند مفید باشد، و از همه مهم‌تر ظرفیت تاریخی این شهر در حوزه پایداری و مقاومت! شهر قم بواسطه نقش پررنگ و موثرش در تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی، در زمینه مقاومت و مبارزه با استبداد، خوش درخشید و پرچمدار شد. و حالا با ثبت و ضبط آن درخشش‌ها، می‌تواند در حوزه ادبیات پایداری هم پیشرو باشد.

با توجه به این تمرکز و همگرایی که به آن اشاره کردید آیا این ظرفیت وجود دارد که بتوانیم در قم کانون ادبیات مقاومت با مشارکت نویسنده‌ها و ناشران تشکیل دهیم. در این زمینه پیشنهادی دارید؟

ببینید با توجه به ظرفیت‌های بالای شهر قم در این زمینه که پیش از این، به آن‌ها اشاره کردیم، بنظرم بله ایجاد یک کانون اختصاصی در این حوزه امکان‌پذیر است و حتی لازم! در نگاه اول شاید برطرف‌کننده مشکل موازی‌کاری هم به نظر بیاید. اما واقعیت این است که پیش از آن، حتماً باید ضرورت هم‌فکری و همکاری در جهت هم‌افزاییِ فکری و اجرایی و پیدا کردن خلاء‌ها و رفع نواقص، در میان فعالان این حوزه، به خوبی درک و روشن شود. در غیر این صورت، شاید بتوان گفت حتی اگر کانونی هم تاسیس شود، احتمالاً به سرانجام قابل قبولی نرسد و چندان از آن استقبال نشود!

به نظر شما ادبیات پایداری چه جایگاهی در گستره ادبیات به طور عام دارد؟ این گونه از ادبیات چه نقش تاریخی می‌تواند ایفا کند و نقش نویسنده ادبیات پایداری چیست؟

ادبیات مقاومت به دو شکل است؛ ادبیات تعلیمی و ادبیات پایداری. ادبیات تعلیمی که در متون کهن ایران، بسیار به چشم می‌خورد و ادبیات ما را غنی‌تر کرده است، می‌پردازد به موضوع مقاومت در برابر نفس که دشمن درونی انسان است.

موضوع ادبیات پایداری نیز استقامت در برابر دشمن‌های بیرونی اعم از تجاوز بیگانگان و استبدادهای داخلی در خاک وطن است؛ دشمنی که آزادی و حقوق مسلم یک ملت را سلب کرده و ظلم و ستم را به آن‌ها تحمیل می‌کند.

در این میان ادبیات پایداری، از ادبیات تعلیمی بسیار کمک می‌گیرد؛ چرا که وقتی فردی یاد می‌گیرد با نفس که همان دشمن اولیه انسان است، مبارزه کند طبیعتاً برای پایداری‌های بعدی آماده‌تر خواهد بود.

در ادبیات پایداری، قلم حکم یک سلاح را دارد برای مبارزه در خط مقدمِ جبهه فکری و فرهنگی. و تا زمانی که مقاومت وجود دارد، این سلاح نیز به عنوان یک رسانه برای انتقال مفاهیم مقدس مقاومت وجود خواهد داشت.

بیان تاریخِ پر از مقاومت مردم ایران برای نسل‌های بعد، روشن‌گری و آگاهی‌بخشی، امیدوار کردن و الگو دادن به نسل‌های جدید و به طور کلی، جهاد تبیین، از جمله اهداف ادبیات پایداری است. ادبیات پایداری باید تلاش کند در ساحت ادبیات پرچمدار این مفاهیم باشد. با این اوصاف می‌بینیم که بار زیادی بر دوش ادبیات پایداری هست و می‌تواند گستره وسیعی از ادبیات را شامل شود.

لزوم ایجاد کانون اختصاصی برای ادبیات پایداری در قم/ ادبیات مقاومت ریشه در فرهنگ ایرانی دارد

اساساً مخاطب هدف ادبیات پایداری چه گروهی از جامعه است؟

به نظرم محدودیتی در طیف مخاطبین ادبیات پایداری وجود ندارد. از نظر من حتی قصه‌هایی که مادرها برای بچه‌های خردسالشان از وقایع کربلا یا الگوهایی مثل حسین فهمیده‌ها و علی لندی‌ها تعریف می‌کنند در گونه ادبیات پایداری گنجانده می‌شود. ما با قالب‌های مختلف مثل شعر، داستان، روایت، نمایشنامه و قصه‌گویی مخاطب‌های متفاوتی را پوشش می‌دهیم و این مخاطب پیر و جوان و نوجوان و بزرگسال و زن و مرد ندارد.‌

خودتان مفهوم مقاومت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من معتقدم مقاومت، یک موجود زنده است و رشد و نمو دارد. سند این حرف هم مقاومت اسلامی در سراسر جهان است که روزگاری نهالی بود و اکنون با استقامت بسیار به درختی تنومند تبدیل شده و پرقدرت‌تر از قبل نفس می‌کشد. این درخت با خون شهدا، تحمل سختی‌ها و از همه مهم‌تر آگاه‌سازیِ مردم خصوصاً نسل‌های آینده آبیاری می‌شود و رشد می‌کند تا در نهایت با سایه‌اش امنیت و آرامش را به ارمغان بیاورد. ادبیات پایداری نیز با روشن‌گری و تبیین می‌تواند از مهم‌ترین عوامل این رشد باشد.

چه عواملی می‌تواند برای تولید آثار حرفه‌ای، جذاب، مخاطب پسند و البته ماندگار ادبیات پایداری کمک کند؟

به نظرم پیش از هر چیز برای خلق آثار حرفه‌ای، نگاه حرفه‌ای به این حوزه نیاز است. ما خیلی شاهد این موضوع هستیم که دوستان بزرگواری، صرفاً به خاطر دغدغه‌های فرهنگیِ ارزشمندشان، به دور از تخصص و بدون نگاه حرفه‌ای به این حوزه، خروجی‌هایی را تولید می‌کنند که باعث می‌شود سطح ادبیات پایداری از لحاظ کیفیت تنزل پیدا کند.

فرم باید زیبا باشد تا محتوا اثرگذار شود. یعنی اگر من می‌خواهم وارد ادبیات پایداری شوم، ابتدا لازم است به صورت تخصصی، قالب‌هایی مثل شعر، داستان یا هرنوع دیگری از قالب‌ها را یاد بگیرم و با یک نگاه حرفه‌ای پیگیر این مسئله باشم تا بتوانم آثار حرفه‌ای تولید کنم.‌

این روزها رژیم صهیونیستی اقدام به تجاوز به خاک ایران کرد و یک جنگ ۱۲ روزه را به ایران تحمیل کرد. به نظرم ادبیات پایداری مستقیم به این موضوع ارتباط دارد. چه وظیفه و مسئولیتی بر عهده نویسندگان این حوزه است و چگونه باید عمل کنند؟

شکی نیست در چنین شرایطی فعالان در حوزه ادبیات پایداری با سلاح قلم خودشان در خط مقدم قرار دارند و بیش از هر زمانی به فعالیت این دوستان نیاز است. وظیفه همه ما روایت کردن است اما این مهم است که حواسمان باشد ما به موازات این جنگ تحمیلی، جنگ روایت‌ها را نیز داریم؛ جنگی که ما خیلی مواقع درگیر آن هستیم. در این میان، منِ نوعی باید دنبال خاکریز خودم بگردم و آن را پیدا کنم. این نگاه باعث می‌شود من حرکت کنم. تجربه ثابت کرده که اگر ما روایت نکنیم، دیگرانی هستند که به غلط روایت می‌کنند و باعث تحریف تاریخ می‌شوند.

سال‌های دهه ۶۰ ما با منافقین مبارزه کردیم و با وجود خسارت‌هایی که دیدیم، در نهایت پیروز شدیم. ولی مسئله مهم این است که ما در بیان روایت دقیق و درستِ آن روزها، کم گذاشتیم. همین موضوع باعث شد که ما در جنگ روایت‌ها کم بیاوریم و سال‌ها بعد مجبور شویم بابت آن مبارزات به نسل‌های جدید پاسخگو باشیم؛ در موضع یک متهم بایستیم و چیزی را که در دل تاریخ، اظهر من الشمس است، توضیح دهیم! الان هم اگر درست روایت نکنیم، کم و کاستی‌ها بعداً خودش را نشان خواهد داد. ما با کسانی طرفیم که امپراطوری رسانه را در دست دارند و در این شرایط وظیفه ما بیشتر و سنگین‌تر است.

البته در این بین، یک نکته وجود دارد و آن اینکه نویسنده باید مدیریت کند که چه چیزی را کی روایت کند. ورود دیر هنگام می‌تواند منجر به شکست در جنگ روایت‌ها شود، اما شتاب زدگی هم می‌تواند مشکلاتی ایجاد کند. چون ممکن است برخی مسائل کال چیده شود و آن‌طور که باید پخته و رسیده ارائه نشود. باید صبر کرد تا ثمره درخت برسد و با نگاه پخته‌تر و عمیق‌تری آن را ارائه دهیم. لذا نه شتاب زده عمل کنیم و نه دیر هنگام.

اساساً نوشتن در ساحت ادبیات پایداری در پی بیان چه موضوعی است. آیا در حال قهرمان سازی است یا ثبت و انتقال تاریخ به نسل بعد از خود؟

ادبیات پایداری که به دنبال آگاهی‌بخشی است مثل نورافکنی عمل می‌کند که در یک اتاق تاریک روشن می‌شود تا هر آنچه حقیقت است برای مخاطبین ظاهر شود. ما بیان می‌کنیم تا حقایق گم نشود. ما به دنبال قهرمان‌سازی نیستیم. ما تعریف، تبیین و روایت می‌کنیم و خود قهرمان‌ها از دل آن روایت‌ها سر برمی‌آورند و مخاطب، الگو را پیدا می‌کند. مهم این است که وقایع و تاریخ تحریف نشود و همان‌گونه که اتفاق افتاده روایت شود. ما قرار نیست چیزی را بسازیم. ما قرار است نورافکن را روشن کنیم تا مخاطب آگاهانه همه چیز را ببیند.