شناسهٔ خبر: 74026762 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

مروری بر کتاب «تفنگی که دوست نداشت شلیک کند»؛

این تفنگ، گُل شلیک می‌کند نه گلوله / قصه‌ای برای پرورش صلح در دل کودکان

ادبیات کودک می‌تواند پناهگاهی برای پرورش همدلی و صلح در این دنیای خشن و نامهربان باشد. کتاب «تفنگی که دوست نداشت شلیک کند» نوشته محمدرضا شمس، داستانی نمادین درباره تفنگی است که نمی‌خواهد بکشد، بلکه می‌خواهد به آواز پرنده‌ها گوش دهد و آسمان را تماشا کند؛ داستانی که کودکان را با جسارت انتخاب صلح حتی در برابر انتظارات جامعه آشنا می‌کند.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در دنیایی که پر از اخبار جنگ، خشونت و نابودی است، ادبیات کودک باید بیش از گذشته به ترویج صلح و دوستی بپردازد. چراکه بچه‌ها با تخیل‌شان به جهان شکل می‌دهند و اگر این تخیل با مفاهیمی چون همدلی، دوستی، زیبایی و پرهیز از خشونت تغذیه شود، آینده‌ای روشن‌تر در انتظارشان است. زیرا کودکانی که یاد می‌گیرند خواستار صلح و آشتی باشند در آینده به شهروندانی تبدیل می‌شوند که بیشتر به گفت‌وگو و همزیستی می‌اندیشند تا خشونت و دشمنی.

داستان، روش موثری برای گفتن از صلح و پرهیز از خشونت است. «تفنگی که دوست نداشت شلیک کند» نوشته محمدرضا شمس، درباره تفنگی است که از جنگ و خشونت بیزار است و دلش می‌خواهد دراز بکشد و به آسمان، ستاره‌ها و پرواز پرنده‌ها نگاه کند اما دوستانش او را سرزنش می‌کنند و می‌گویند: تفنگ که نباید این اندازه احساساتی باشد. تفنگ باید شلیک کند و جنگجو باشد. به همین‌خاطر او را در جنگلی رها می‌کنند و برایش خط و نشان می‌کشند که تا وقتی خرگوشی، آهویی، چیزی شکار نکرده حق برگشت به خانه را ندارد.

این داستان بیشتر درباره صلح است. داستان درباره تفنگی است که با سرنوشتش سر ناسازگاری دارد. او برای شکار ساخته شده، اما میلی به شلیک ندارد. از کشتن خرگوش و آهو بیزار است، دوست دارد به آواز پرنده‌ها گوش کند. بوی علف و گل را بشنود. دراز بکشد و آسمان را تماشا کند. تفنگ قصه ما، کم‌کم آن‌قدر از خشونت دور می‌شود که دیگر حتی اگر ماشه‌اش هم کشیده شود، گل و شکوفه و میوه از لوله‌اش بیرون می‌ریزد، نه تیر و گلوله.

زبان داستان نرم، شاعرانه و روان است. «تفنگی که دوست نداشت شلیک کند» برای بچه‌ها نوشته شده اما مخاطب بزرگسال هم از خواندن این داستان لایه‌لایه و نمادین لذت می‌برد. شخصیت‌پردازی داستان به گونه‌ای است که خواننده با قهرمان اصلی، یعنی تفنگ همذات‌پنداری می‌کند. اصلاً تضاد درونی این تفنگ و دست‌وپا زدن میان وظیفه‌ای که برایش تعیین‌شده و میل درونی‌اش، نشان‌دهنده تناقض و درگیری درونی بسیاری از انسان‌ها در دنیای امروز است.

داستان «تفنگی که دوست نداشت شلیک کند» به کودکان کمک می‌کند چگونه راه درست را انتخاب و دوستی و آرامش را جایگزین جنگ و کینه کنند. حتی اگر انتخاب این راه درست، برخلاف انتظارات جامعه باشد. در داستان محمدرضا شمس، تفنگ، نماد انسان‌هایی است که با طبیعت خود در تضادند، اما در نهایت با شجاعت و جسارت، راهی متفاوت را برمی‌گزینند.

این کتاب، فقط یک قصه سرگرم‌کننده برای کودکان نیست؛ بلکه یک ابزار تربیتی و فرهنگی است که آنها را در روزگار خشن و نامهربان کنونی با مفهوم صلح آشنا می‌کند. در عین‌حال، تخیل بچه‌ها را هم برمی‌انگیزد و دید تازه‌ای به آنها می‌دهد.

«تفنگی که دوست نداشت شلیک کند» نوشته محمدرضا شمس را پریا لرستان تصویر و انتشارات محراب قلم منتشر کرده است.