به گزارش خبرنگار سیاسی ایسکانیوز؛ در روزهای اخیر محمدباقر قالیباف صحنه علنی مجلس به جریانهای سیاسی هشدار داد: «مردم ایران باطلالسحر نقشههای دشمنان ایرانند. نباید اجازه داد کسی در شکاف اختلاف سلیقهها برای خود یا جناح سیاسیاش آشیانه بسازد.»
بیشتر بخوانید؛
پزشکیان و ترورهای طنازانه تندروها؛ مرجفون سیاسی چگونه آشغالها را زیر فرش پنهان میکنند؟
این هشدار رئیس مجلس شورای اسلامی در حالی مطرح می شود که گمان میرفت پس از انسجام شکل گرفته در جنگ ۱۲ روزه، قطببندیهای سیاسی و یارگیری مردمی جناح های گوناگون، زیست دیگری را تجربه خواهد کرد که اصل موضوعه آن «انسجام ملی» است.
رهبر انقلاب نیز در دیدار اخیر خود با مسئولان قوه قضائیه با تاکید بر «امر ملّی» و حفظ انسجام ملی در دوران توقف جنگ خاطر نشان کردند: «یک نقطهی دیگر در این حادثه وجود دارد که بسیار مهم است، و آن، نقطهی ملّی است؛ غیر از جنبهی سازمانی و نظامی و اطّلاعاتی و امنیّتی و غیره، آنچه در این حادثه اتّفاق افتاد، «امر ملّی» بود. در تلویزیون، اظهارات افراد مختلف را مشاهده کردید. این افراد، همه با جهتگیریهای سیاسی گوناگون، با جهتگیریهای سیاسی گاهی متقابل، با وزن مذهبی کاملا متفاوت، در کنار هم ایستادند و این وحدت بزرگ را، این «اتحاد عظیم ملی» را به وجود آوردند. حرف من این است که این را حفظ کنید؛ همه این را نگه دارند.»
راهبرد رهبر انقلاب و ممنوعیتِ مصادره «امر ملی»
ایشان با اشاره به تجربه موفق ملت ایران در عبور از بحران جنگ تحمیلی ۱۲ روزه و مقابله با اسرائیل و آمریکا، بر یک نکته کلیدی تأکید کردند و آن اتحاد ملی، فارغ از اختلافنظرها و تفاوتهای مذهبی و سیاسی بود که رمز موفقیت و بقای ساختار سیاسی کشور است. این سخنان در واقع پاسخی بود به برخی سیاستورزان بود که تصور میکنند انسجام فقط در یکدستسازی سیاسی یا جناحی حاصل میشود.
رهبر انقلاب با صرات تاکید کردند افراد با جهتگیریهای سیاسی گوناگون و وزن مذهبی متفاوت، کنار هم ایستادند و این اتحاد، نقش مهمی در ناکامکردن طراحی دشمن داشت. این پیام نه فقط به گذشته، بلکه به آینده نیز اشاره دارد زیرا اگر میخواهیم در برابر تهدیدهای پیچیده امروز و فردا موفق باشیم، باید بکوشیم با وجود تفاوتها، بر سر «منافع ملی» متحد شویم. باید بپذیریم که جامعه ایرانی، جامعهای متکثر است و تمامی جریانها با وزنهای اجتماعی و فکری متفاوت باید امکان حضور و شنیدهشدن داشته باشند.
اگر این تکثر پذیرفته شود دیگر هیچ یک از جناحهای سیاسی نخواهند توانست «امر ملی» را «مصادره به مطلوب» کنند یا آن را برآمده از یک طیف و یا یک تفکر سیاسی، دینی و فرهنگی جلوه دهند. اما متاسفانه در هفتههای اخیر صداهایی از جناحهای مختلف شنیده میشود که دقیقا در مسیر مخالف این راهبرد ملی است. توجه به تنوع اقشار و چندگانگی سبکهای زندگی ایرانیان که همگی برای دفاع از کیان ایران متحد شدند، جلوهای از مردمسالاری دینی است که باید بیش از گذشته مورد توجه برنامهریزان قرار گیرد.
اگر به تحولات سیاسی در این چارچوب نگاه کنیم؛ به وضوح وارد دوره جدیدی از تحولات سیاسی و اجتماعی خواهیم شد که بازگشت به گذشته و رویکردهای «قطبیساز» را غیرممکن میکند. اهمیت مسئله «وطن» که تحت عنوان «امر ملی» از آن یاد میکنیم و لازمه آن بهرسمیت شناختن هویتهای گوناگون در ذیل هویت ملی است باید سرانجام از سوی رویکردهای افراطی دو جناح نیز هضم شود..
علی اکبر ولایتی، مشاور رهبر انقلاب درباره آغاز این دوره جدید نوشته است: «حفظ انسجام ملی مورد تاکید مقام معظم رهبری می تواند شامل تغییر برخی رویکردهای اجتماعی حاکمیت و محور قراردادن رضایت مردم بشود به گونهای که برای آنها ملموس باشد. «شیوههای منقضی شده» دیگر پاسخگوی جامعه پس از جنگ نخواهد بود.»
اما برای حفظ «انسجام ملی» و رسیدن به شیوههای نوین در استمرار آن باید تدابیری اندیشید که سنگبنای آن پذیرش «وحدت در عین کثرت» و پرهیز از عواملی مانند ریشهیابی عوامل آغاز جنگ با نگاههای سیاستزده و جناحی، تفاسیر مبهم درباره «آشتی ملی» و قرار گرفتن در دام روایتهای سخیف از مسائل پیچیده امنیتی و مسئله «نفوذ» است.
خطر عدم پذیرش وحدت در عین کثرت از سوی مجاهدان شنبه
عدم پذیرش اصل «وحدت مردم در عین کثرتِ» قومی، سیاسی و فرهنگی جامعه ایرانی از در هفتههای اخیر از سوی طیفهای افراطی هر دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب به کرات روی داد.
پیشبینی این خطر در همان روزهای نخست پس از جنگ باعث شد تا علیرضا معزی، دبیر سابق شورای اطلاع رسانی دولت در شبکه اجتماعی بنویسد: «مراقب «مجاهدان شنبه» باشیم؛ آنها که دشمن با سرمایهگذاری بر پروژه خالصسازیشان، انتظار داشت با نخستین بمباران، وطن فرو بپاشد. در ۱۲ روز مقاومت، به سایه خزیدند؛ نه از ملت گفتند، نه وطنی دیدند. حالا طلبکار شدهاند و بر مجاهدان راستین میتازند؛ بیآنکه سهمی در ایستادگی داشته باشند.»
هر چند کنایه معزی بیشتر افراطیون طیف راست را در برمیگیرد اما این کنایه میتواند قابل تعمیم به افراطیون چپ نیز باشد. در طی جنگ برخی از تندروهایی که در هر دو جناح سیاسی رخنه کردهاند، استراتژِی سکوت را در پیش گرفتند تا ببینند در اثر حملات دشمنان نظم موجود از هم میپاشد یا خیر؟ اگر تغییری در نظم فعلی ایجاد میشود جامعه چه واکنشی نسبت به آن نشان میدهد؟ ساختارهای کنونی با چه وزنی به حیات خود ادامه می دهند؟ و انبوهی از آیندهاندیشیهایی از این دست!
مجاهدان شنبه در خلال این مدت در لاک سکوت یا موضع گیریهای کلی و بی خطر فرو رفتند تا اوضاع شفاف شود و در نهایت مانند گذشته بر طبل تفرقه بکوبند!
آب و تاب دادن به گزارههای شرطی کاذب؛ اگر چنین میشد؛ جنگ نمیشد!
پس از جنگ ۱۲ روزه به یکباره بازار مکاره تحلیلهای گوناگون در باره زمینهها و علل جنگ داغ شد. در این میان برخی بیاعتنا به این که مذاکرات برجامی تصمیم بالادستی است، به تیمهای مذاکره کننده در دولت فعلی و دولتهای یازدهم و دوازدهم تاختند و علت آغاز جنگ را گفتگوهای هستهای با آمریکا و اروپا معرفی کردند.
چنین مغالطهای نه تنها باعث بدبینی و بیاعتمادی طیفی از جامعه به بخشی از نظام حکمرانی میشود بلکه به مرور زمان کل نظام حکمرانی نیز در نزد مردم از حیز اعتبار ساقط میشود. ناگفته پیدا است این بیاعتمادی در انسجام ملی خلل جبرانناپزی ایجاد میکند.
به عنوان مثال پس از توقف جنگ، مخالفان دولت ابتدا گفتند پذیرش آتشبس تصمیم شخصی وزارت امور خارجه بود و اگر این تصمیم صورت نمیگرفت، نیروهای دفاعی کشور حتما میتوانستند ضربات بیشتری به دشمن وارد کنند. این اتهام با بیانیههای شورای عالی امنیت ملی و سپاه پاسداران خنثی شد اما این طیف سپس گفتند، دولت مستقر غربگرا است! و به علت پافشاری رئیسجمهور و دستگاه دیپلماسی بر مذاکره، جنگ رخ داد.
در حقیقت گزاره «جنگ نتیجه مذاکره است» به سکه رایج تسویه حسابهای سیاسی مخالفان دولت تبدیل شد. به عنوان مثال مهدی خانعلیزاده، کارشناس صدا و سیما در بخشی از یک گفتگو مدعی شد: «آقای عراقچی در زمان مذاکرات هرجا (ایتالیا، عمان) و غیره میرفت، از کتاب خود درباره مذاکره رونمایی می کرد و در میانه طراحی آنها (آمریکا و اسرائیل) بلاگری حوزه روابط بینالملل انجام میداد! در شرایط کنونی خروجی مذاکره، بمباران دوباره تهران است.»
در واکنش به اظهارات خانعلیزاده، محمدحسین رنجبران، مشاور وزیر امور خارجه، با انتشار متنی در حساب کاربری خود نوشت: «مقام معظم رهبری در آخرین سخنرانی خود به امکان اعتراض یک نفر به یک مسئول، اشاره کرده و فرمودند: نمیگوییم اعتراض خود را مطرح نکنند اما اعتراض و انتقاد باید با لحن قابل قبول و پس از تحقیق و اطلاعیابی انجام شود.»
روزنامه کیهان نیز در بخشی از یادداشتی که ۲۲ تیرماه ۱۴۰۴ منتشر کرد، آورده است: «این حمله، تنها دو ماه پس از آغاز مذاکرات غیررسمی و ارسال پیامهای حسننیت از سوی ایران نسبت به مسیر دیپلماسی صورت گرفت. اگرچه برخی در صدد هستند که این اقدام را سادهسازی کرده و میان آمریکا و اسرائیل تمایز قائل شوند، اما واقعیت این است که این جنگ نتیجه مستقیم سیاست اصرار بر مذاکره بود.»
بیان گزارههای شرطی کاذب مانند «اگر چنین میشد، جنگ نمیشد!» یا «اگر چنین شود، جنگ میشود!» صرفا محدود به مخالفان دولت نیست و در طیف مقابل نیز طرفداران زیادی دارد. به عنوان مثال محسن میردامادی، فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتگویی تفکرات افراطی را زمینهساز جنگ ۱۲ روزه اعلام کرده است.
وی در توضیح این گزاره گفته است: «اگر حکومت به گونهای رفتار میکرد که زمینه مشارکت اکثریت ایرانیان فراهم شود، شاید اساسا دشمن چنین طمعی نمیداشت و دست به حمله نمیزد. در گذشته هم اگر بهتر عمل میشد میتوانستیم از جنگ اخیر جلوگیری کنیم. در اواخر دولت آقای روحانی که همهچیز برای توافق و احیای برجام آماده بود، افراطیون اجازه ندادند. این تفکرات افراطی است که زمینهساز جنگ ۱۲ روزه شد.»
این ادعای میردامادی در حالی مطرح میشود که برخی کارشناسان بر این باورند که اسرائیل از ۲۰ الی ۳۰ سال گذشته در حال برنامهریزی برای حمله به ایران بود.
مرز «آشتی ملی» و براندازی کجاست؟
یکی از مطالبات عمدهای که پس از جنگ ۱۲ روزه از سوی طیف اصلاحطلب دوباره مطرح شد، پافشاری بر مسائلی مانند آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر است که با کلیدواژه «آشتی ملی» بیان شد. این مطالبه باعث شد تا انگشت اتهام طیفی از اصولگرایان به سمت اصلاحطلبان نشانه برود و متهم به وطنفروشی و خیانت شوند. البته در روزهای نخست پس از جنگ خبرهایی درباره بررسی وضعیت برخی زندانیان سیاسی در شورای امنیت ملی منتشر شد، اما هیچ موضع رسمی در تأیید یا تکذیب آن گرفته نشد.
سعید حجاریان، فعال سیاسی اصلاحطلب در تشریح این مطالبه گفته است: «در زمینه زندانیان سیاسی، معتقدم باید از ایدهای دفاع کرد که از پس آن کلیه پروندههای زندانیان سیاسی مختومه اعلام شود. زمانیکه از زندانیان سیاسی نام میبرم، توجهام معطوف به همه کسانی است که صرفا بهخاطر فعالیت سیاسی، نقد، اظهارنظر و امثال این موارد برایشان پرونده تشکیل شده و حکم گرفتهاند. از امروز به بعد هم میتوان قانون رسیدگی به جرم سیاسی را از وضعیت متروک درآورد و به اجرا گذارد.»
محمدرضا تاجیک، فعال سیاسی اصلاحطلب نیز در توضیح «آشتی ملی» گفته است: «آشتی ملی یعنی بهرسمیت شناختن کثرتها و پذیرش تفاوتها به عنوان بخشی از هویت جمعی ایران.» وی همچنین هشدار داده است: «انسجام ملی شکننده است و تحت فشارهای داخلی و خارجی ممکن است از هم بپاشد، بهویژه که در درون این وحدت، گروههایی نارضایتی دارند که باید به آنها توجه شود.»
با این حال این مطالبه چهرههای مشهور اصلاحطلب صرف نظر از اینکه تا چه مطابق قانون و تا چه حد فراقانونی است؛ در صورت رفع جرم از برخی زندانیان سیاسی باعث افزایش تنش در جامعه میشود شاید به همین علت برخی اصولگرایان از آن به براندازی یاد کردهاند. گفتنی است یکی از افرادی که در ایام اخیر برخی از طیفهای سیاسی خواهان آزادی وی بودند، «میرحسین موسوی» است که البته وی نیز با بیانیه دیرهنگام والتهابزای خود درباره جنگ اخیر تا مدتها مسیر مطالبه «رفع حصر» را بست.
روایتبافی ناواقع از واقعیتها در کوران جنگ روایتها
در کشاکش جنگ ۱۲ روزه و پس از آن، جنگ روایتها به موازات جنگ موشکها و بمبها و حتی پرتوانتر از آن در جریان بود و همچنان نیز ادامه دارد. پرواضح است که هر قدرتی که بتواند کنترل اذهان مردم را به دست بگیرد فاتح نهایی این نبرد خواهد بود.
اما متاسفانه شاهد بودیم برخی صاحب منصبان گذشته که در حال حاضر هیچ نقشی در اداره کشور ندارند از طریق اظهارات ناواقع در گفتگو با برخی رسانههای غیررسمی داخلی نه تنها باعث تشویش اذهان عمومی شدند بلکه خوراک برای دروغپردازیهای حیرتآور آنها فراهم می کنند.
در میان رسانه های فارسیزبان بیگانه حتی از وایرال دوباره برخی سخنان سابق محمود احمدینژاد با محوریت چگونگی شکلگیری «نفوذ» در دستگاههای امنیتی، غافل نمانند. تمام تلاش دشمنان از سالها پیش از آغاز این جنگ، ضعیف و ناکارآمد جلوه دادن سیستمهای اطلاعاتی کشور در شناسایی و از بین بردن نفوذ بیگانگان است؛ تلاشی که پس این نیز با قدرت بیشتری ادامه پیدا خواهد کرد. حال پرسش این است که در این جنگ پیچیده اطلاعاتی، اظهارنظرهای غیرکارکارشناسی درباره مسائل امنیتی به سود چه کسانی خواهد بود؟
سارا ﻓﻼﺣﯽ، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس در اعتراض به چنین رفتارهای ناآگاهانه از سوی برخی مسئولین فعلی و گذشته در گفتگویی اعلام کرده است: «ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﻣﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺗﺨﺼﺺﻫﺎﯼ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺻﺤﺒﺖ ﻭ ﺻﺮﻓﺎ ﻧﯿﺰ ﺷﻨﯿﺪﻩﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻄﺮﺡ ﻣﯽکنند. ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺜﺎﻝ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﺍﻣﻨﯿﺘﯽ ﻭ ﺩﻓﺎﻋﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺳﯿﺎﺳﯿﻮﻥ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻧﻈﺮ ﻣﯽکنند ﻭ ﺑﻪ ﺑﭽﻪﻫﺎﯼ ﺣﻮﺯﻩ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﺪﺍﺩهاﻧﺪ ﮐﻪ ﺻﺤﺒﺖ کنند ﻭ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺜﻼ ﺍﯾﺮﺍﺩ کجا ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺸﮑﻼﺗﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ.»
یکی از ناواقعبافیهایی که در روزهای اخیر از سوی رسانههای فارسیزبان بیگانه بسیار مورد توجه قرار گرفت و تحلیلگران این رسانهها تلاش کردند بر مبنای آن روایت خود از قدرت اطلاعاتی موساد به خورد مخاطبان بدهند، اظهارات نسنجیده و غیرواقعی عباس امیریفر؛ مشاور فرهنگی محمود احمدینژاد از چگونگی به شهادت رسیدن سردار حاجیزاده و حمله اسرائیل به جلسه سران قوا در غرب تهران بود.
اظهاراتی که با واکنشهای منفی بسیاری مواجه شد و در نهایت یک مقام امنیتی به خبرگزاری فارس گفت: «کلیه تحقیقات حفاظتی و اطلاعاتی در این حوزه در سطح «سری» طبقهبندی میشوند و هیچگونه اطلاعاتی اجازهٔ انتشار عمومی ندارد.»
وی همچنین در رد اظهارات مشاور احمدینژاد گفت: «انتشار شایعهای از سوی فردی به نام امیریفر مبنیبر نحوه ترور شهید حاجیزاده و وجود عامل نفوذی نیز مورد تکذیب قرار گرفته و این مقام آگاه تأکید کرد که چنین ادعاهایی فاقد صحت بوده و در مسیر همان عملیات روانی دشمن قرار دارند.»
سرانجام امروز اصغر جهانگیر، سخنگوی قوه قضاییه، امروز در بیستو نهمین نشست خبری با اصحاب رسانه، با انتقاد از برخی اظهارات بیاساس افرادی که در گذشته مسئولیت داشتند؛ هشدار داد: «متأسفانه شاهد بودیم که برخی افراد در تریبونهای رسمی مسائلی را مطرح کردند که فاقد هرگونه سند و مدرک معتبر بود. دستگاه قضایی در این زمینه به وظایف قانونی خود عمل خواهد کرد و اجازه نخواهد داد انسجام ملی و آرامشی که در سایه وحدت مردم و هدایتهای رهبر معظم انقلاب ایجاد شده، با سخنان نسنجیده و بیمبنا خدشهدار شود یا بستری برای سوءاستفاده دشمنان فراهم گردد.»
انتهای پیام/