شناسهٔ خبر: 73982157 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: الف | لینک خبر

زنگ هشدار علی‌اف برای ایران / چرا کسی به خاطر ادعا‌های بی‌سند محاکمه نمی‌شود؟/ انتقاد از ابقای جنتی

هر روز اخبار فراوانی در رسانه‌ها منتشر می‌شود که دنبال‌کردن آن‌ها ـ حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند‌ ـ کار دشواری است. بسته خبری ـ تحلیلی «الف» با رصد اخبار، رویدادهای مهم و همچنین تحلیل‌های صورت‌گرفته، مخاطبان خود را از مهم‌ترین وقایع روز آگاه می‌کند.

صاحب‌خبر -

چرا کسی به خاطر ادعا‌های بی‌سند محاکمه نمی‌شود؟

روزنامه جوان نوشت:

با نزدیک شدن به اربعین شهادت فرماندهان نیرو‌های مسلح و دانشمندان هسته‌ای، گمانه‌زنی‌ها و اظهارات غیرمسئولانه درباره نحوه و چگونگی شهادت مدافعان وطن خصوصاً در فضای مجازی همچنان ادامه دارد و هر کسی بی‌آنکه کم‌ترین اطلاع یا مسئولیتی در این حوزه داشته باشد، به خود اجازه می‌دهد اظهار نظر کند. این در حالی است که دستگاه قضایی بار‌ها نسبت به هرگونه تشویش اذهان عمومی هشدار داده است.  همین چند روز پیش بود که عباس امیری‌فر، مشاور فرهنگی نهاد ریاست جمهوری در دولت نهم، در گفت‌و‌گو با وبسایت «دیدارنیوز» با طرح ادعا‌هایی درباره شهادت سردار حاجی‌زاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه در جنگ ۱۲ روزه گفته «یک جاسوس که دوست نزدیک حاجی‌زاده بوده، ساعت پنج صبح او را به همراه هشت فرمانده سپاه به جلسه‌ای برد که اسرائیل آن را هدف قرار داد.»

او همچنین با طرح این ادعا که عامل نفوذی بازداشت شده و ما منتظر محاکمه او هستیم، خواستار محاکمه مسئولان امنیتی شده است. ادعا‌های امیری‌فر با استقبال گسترده رسانه‌های معاند از جمله شبکه تروریستی اینترنشنال مواجه شده است.

ادعای وی در حالی عنوان شده که یک مقام آگاه امنیتی در گفت‌و‌گو با خبرگزاری فارس با رد صحت اطلاعات و تحلیل‌های غیررسمی منتشرشده در فضای مجازی درباره ترور فرماندهان نظامی و دانشمندان هسته‌ای کشور، تأکید کرد تمام تحقیقات حفاظتی و اطلاعاتی در این حوزه در سطح «سری» طبقه‌بندی می‌شوند و هیچ‌گونه اطلاعاتی اجازه انتشار عمومی ندارد. این مقام امنیتی ضمن هشدار جدی به کاربران فضای مجازی درباره بازنشر اطلاعات مخدوش، گفت بسیاری از این محتوا‌ها همچون ادعا‌ها درباره نحوه شهادت شهید شادمانی از سوی شبکه عملیات روانی دشمن تولید شده‌اند و هدف آنها ایجاد یأس و ناامیدی در افکار عمومی است.

این مقام آگاه امنیتی همچنین طرح دشمن را خدشه‌دار‌کردن انسجام ملی پس از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه عنوان کرد و افزود: عوامل بیگانه با تجمیع اطلاعات و داده‌های رسانه‌ای چند سال گذشته، سعی در برساخت روایت‌های جعلی، گمراه‌کننده و حتی در برخی موارد کاریکاتوری از نحوه ترور فرماندهان و نخبگان کشور دارند تا شکست‌های خود را در قالب سناریو‌های تخیلی پنهان کنند. این مقام امنیتی با اشاره به شکست راهبردی رژیم صهیونیستی از مقاومت ملت ایران در نبرد اخیر، هشدار داد انتشار یا بازنشر هرگونه خبر جعلی درباره نحوه ترور فرماندهان به منزله همراهی با شبکه عملیات روانی دشمن تلقی می‌شود و می‌تواند پیگرد قانونی در پی داشته باشد. در همین راستا، انتشار شایعه‌ای از سوی فردی به نام امیری‌فر مبنی‌بر نحوه ترور شهید حاجی زاده و وجود عامل نفوذی نیز مورد تکذیب قرار گرفته و این مقام آگاه تأکید کرد که چنین ادعا‌هایی فاقد صحت بوده و در مسیر همان عملیات روانی دشمن قرار دارند. این هشدار‌ها در شرایطی مطرح می‌شود که فضای رسانه‌ای کشور با موجی از تحلیل‌ها و اخبار غیرمعتبر مواجه شده و نهاد‌های امنیتی خواستار برخورد هوشیارانه و مسئولانه کاربران و رسانه‌ها با این جریان شده‌اند. اکنون از دستگاه قضایی و سازمان‌های امنیتی انتظار می‌رود برای پیشگیری از ادعا‌های بی‌سند و مخدوش که آگاهانه یا ناآگاهانه آب به آسیاب دشمن می‌ریزد، و باعث تشویش اذهان عمومی می‌شود، برخورد مسئولانه به عمل آورند.

******

  زنگ هشدار علی اف برای ایران 

روزنامه خراسان نوشت:

 زنگزور، یا همان ناحیه سیونیک در جنوب ارمنستان، نه‌تنها یک نوار باریک جغرافیایی، بلکه یک «سوپاپ ژئوپلیتیکی» برای ایران در اتصال به اوراسیاست. قطع این نوار، تهران را ناگزیر به عبور از مسیر ترکیه–باکو می‌سازد و بازی را در دست ناتو قرار می‌دهد. خطر دیگر، سر خوردن رژیم صهیونیستی تا مرز ارس است، و خطر سوم، تثبیت روایتی است که ایران را مانع اتصال اقتصادی منطقه نشان می‌دهد. اگر تهران نتواند روایتی بدیل و معتبر ارائه دهد، در افکار عمومی منطقه به‌عنوان بازیگری بازدارنده در برابر توسعه دیده خواهد شد. اظهار صریح الهام علی‌اف مبنی بر آغاز قریب‌الوقوع اجرای کریدور زنگزور، نه یک موضع‌گیری گذرا، بلکه یک اعلان وضعیت جدید است. نوعی سیگنال سیاسی که در ادبیات راهبردی، به‌منزله «بستن پنجره‌ گفت‌وگو» و ورود به فاز اعمال یک‌جانبه تلقی می‌شود.

این اظهارات، در لایه نخست، تلاشی برای مهندسی روانی میدان است. باکو می‌کوشد با القای تصویر اجتناب‌ناپذیری و حتمیت اجرای کریدور، اراده‌ بازیگران مردد همچون ایروان و حتی حلقه‌هایی در تهران را در هم بشکند و مقاومت سیاسی و حقوقی را پیشاپیش بی‌ثمر جلوه دهد.در لایه دوم، آنچه در ظاهر یک تهدید لفظی جلوه می‌کند، عملاً زمینه‌سازی برای تثبیت حقوقی واقعیت میدانی است. آذربایجان تلاش دارد تا از طریق سرعت‌بخشیدن به ساخت‌وسازها، نوعی وضعیت انجام‌شده و غیرقابل بازگشت خلق کند که در آینده بتواند آن را در قالب پرونده‌های ترانزیتی بین‌المللی به‌ویژه در سازوکارهای چندجانبه حمل‌ونقل جا بیندازد و از آن برای اخذ شناسایی ضمنی یا امتیاز حقوقی بهره گیرد.اما شاید خطرناک‌ترین بُعد این سیگنال، لایه سوم آن یعنی مهندسی بستر نفوذ امنیتی  است. کریدوری که خارج از کنترل مرزی و نظارتی کشور میزبان (ارمنستان) شکل بگیرد، در عمل می‌تواند به مسیر نفوذ سامانه‌های شناسایی، جاسوسی و رهگیری همسو با ناتو و رژیم صهیونیستی بدل شود.

یک دالان به ظاهر اقتصادی، اما در باطن، حامل ظرفیت‌های پنهان برای استقرار شبکه‌های اطلاعاتی و لجستیکی که تهدیدی مستقیم برای عمق امنیتی ایران در شمال‌غرب محسوب می‌شوند. درمجموع، سخن علی‌اف را باید پیام تغییردهنده‌ قواعد بازی دانست، نه دعوت به مذاکره، بلکه ضرب‌الاجل نمادین برای پذیرش واقعیت تحمیلی. تهران اگر این تغییر فاز را درک نکند و همچنان در مدار واکنش‌های دیرهنگام باقی بماند، ممکن است با وضعیتی مواجه شود که «کریدور» دیگر فقط یک گزینه روی میز نباشد، بلکه یک واقعیت ساخته‌شده بر زمین باشد.

بیان صریح رهبر انقلاب در سال ۱۴۰۱ مبنی بر مخالفت با هر سیاستی است که به بستن مرز ایران و ارمنستان بینجامد. رهبر انقلاب در سال ۱۴۰۱ در دیدار با رئیس جمهور ترکیه بیان کردند: «اگر سیاستی مبنی بر بستن مرز ایران و ارمنستان اتخاذ شود ما مخالفیم؛ این مرز یک راه ارتباطی چندهزار ساله است». تعریف «سرمایه تاریخی–تمدنی» برای یک گذر جغرافیایی راهبرد دقیقی بود اما عدم ترجمه عملیاتی این دکترین توسط مجریان سیاست خارجی در این دولت و دولت قبل، امروز هزینه‌های بزرگی برای کشور ایجاد کرده است. پراکندگی در تصمیم‌گیری، تأخیر در تکمیل پروژه‌های زیربنایی جایگزین، فقدان روایت منسجم و غیبت هم‌افزایی منطقه‌ای و از همه مهم تر عدم درک حیاتی بودن قفقاز جنوبی همگی موجب شده‌اند که تهران فاقد اهرم مؤثر در برابر فشارهای ترکیبی باکو–آنکارا باشد.  امروز مسئولان مربوطه باید پاسخگوی این نکته باشند که علت عدم تحقق مطالبه رهبری در حوزه دیپلماسی چه بوده است.

******

تعویق ماشه در برابر بازگشت بازرسان؟

روزنامه فرهیختگان نوشت:

دستگاه سیاست خارجی ایران به اعمال فشار اروپایی‌ها برای فعال‌سازی مکانیسم ماشه این‌طور پاسخ داد که اگر برمبنای ادعای آمریکایی‌ها، برنامه هسته‌ای ایران به طور کامل نابود شده، اساساً فعال‌سازی ماشه و مذاکره در مورد آن بلاموضوع است. ایران البته در پاسخ به این تهدید ضمن تأکید بر این موضوع که فعال‌سازی مکانیسم ماشه هیچ مبنای حقوقی و سیاسی ندارد، این تهدید را روی میز گذاشت که در صورت فعال‌سازی ماشه، ایران هم پاسخی لازم به بازگشت تحریم‌های شورای امنیت خواهد داد که یکی از آن‌ها، خروج از ان‌پی‌تی خواهد بود.

اما در این مدت گزینه دیپلماسی و گفت‌وگو را ر‌ها نکرد و به عنوان ابزار تاکتیکی آن را فعال نگه‌داشت. برهمین اساس، گفت‌وگو‌ها و رایزنی‌ها با طرف اروپایی ادامه پیدا کرد. در آخرین مورد وال استریت ژورنال مدعی شد در گفت‌وگوی تلفنی که میان عراقچی و  وزرای خارجه تروئیکا برقرار شده، درخواست‌هایی از جمله شروع مذاکره با طرف اروپایی و شروع همکاری با آژانس، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

روز گذشته رسانه‌ها به نقل از منابع آگاه اعلام کردند ایران و سه کشور اروپایی برای آغاز مذاکرات هسته‌ای گفت‌وگو کردند و البته هنوز زمان و مکان دقیق مذاکره مشخص نشده است. خبرگزاری فرانسه اما اعلام کرد ایران و تروئیکای اروپا، در هفته پیش‌رو گفت‌وگو خواهند کرد. برمبنای شنیده‌های «فرهیختگان» مذاکرات با سه کشور اروپایی در مورد سازوکار فعال‌سازی مکانیسم ماشه صورت خواهد گرفت. البته از آنجا که ایران بعد از اثبات آنکه گروسی اطلاعات تأسیسات هسته‌ای ایران را در اختیار صهیونیست‌ها گذاشت، همکاری با آژانس را تعلیق کرد، بازگشت بازرسان آژانس و ادامه همکاری نیز یکی از مواردی است که در مذاکرات اروپا با ایران، مطرح خواهد شد. براین اساس بازگشت بازرسان و ارائه گزارش رضایت‌بخش گروسی در مورد فعالیت هسته‌ای ایران، می‌تواند زمینه‌ساز آن شود که زمان فعال‌سازی مکانیسم ماشه، تعلیق شود.

در این چهارچوب مذاکرات با اروپا به نمایندگی از شورای حکام آژانس اتفاق خواهد افتاد؛ استدلال اروپایی‌ها این است که چون لغو ماشه، منوط به اجرای تعهدات برجامی ایران است و چون دوطرف به آن پایبند نبودند، امکان لغو ندارد و می‌توان زمان آن را تمدید کرد اما این اقدام نیز منوط به ارائه گزارش رضایت‌بخش آژانس است. فارغ از آنکه ایران، شروط اروپایی‌ها را در میز مذاکره خواهد پذیرفت یا خیر اما برگزاری مذاکرات در سطح معاونان وزارت خارجه و نه در سطح وزرا این گمانه را تقویت می‌کند که حداقل دور اول مذاکراتی، صرفاً با هدف سنجش میزان جدیت و پایبندی طرفین به گفت‌وگو‌ها و شروط مطرح شده، برگزار خواهد شد. 

******

آقای رئیس جمهور! ناامنی اصلی دیجیتال اینجاست/ لطفاً چاره کنید

سایت جهان‌نیوز نوشت:

اخیراً رئیس جمهور در حساب کاربری خود در فضای مجازی نوشته است: «دسترسی به اطلاعات آزاد حق همه مردم است، نه یک طبقه خاص. دولت موظف و مصمم است اینترنت آزاد، باکیفیت و فراگیر فراهم کند. مصوبه اخیر شورایعالی فضای مجازی برای حمایت از اقتصاد دیجیتال بود، نه محدودسازی. با هر تصمیم و اقدامی که فیلترشکن‌بازی و ناامنی دیجیتال را گسترش دهد، مخالف هستم». در همین راستا به صورت اجمالی باید به چند نکته اشاره کرد:

یک: به طور کلی، اینکه رئیس جمهور نسبت به استفاده مردم از اینترنت دغدغه داشته باشد، اتفاقاً در جای خود می تواند خوب باشد. بدون تردید، نمی توان منکر استفاده مردم از اینترنت شد. همچنین برای پیشرفت کشور باید در عرصه های گوناگون فناوری اطلاعات و ارتباطات، قدم های اساسی برداشت و اساسا ما چاره ای نداریم مگر اینکه در این عرصه، خودمان صاحب فناوری شویم.
 
دو: اگر دولت بتواند اینترنت سالم، امن و استاندارد – نه اینرنت یله و رها - را برای مردم فراهم کند، قطعاً یکی از بزرگترین دغدغه های مردم در سال های اخیر را برطرف خواهد کرد.
 
سه: شبکه اجتماعی یا پیامرسان (الف)، (ب) و یا (ج) هیچکدام اینترنت نیستند، بلکه هر کدام مصداقی از یک نوع برنامه کاربردی هستند که در میان ده ها یا صدها برنامه کاربردی دیگر، در بستر اینترنت فعالیت می کنند.

چهار: برای زبان، گفتن واژه «اینترنت آزاد» امکان پذیر است اما وقتی وارد کف میدان و واقعیت می‌شویم و ابعاد گوناگون را بررسی می کنیم، در می یابیم که اساسا در هیچ کشوری – از سکولار و کمونیستی گرفته تا اسلامی و ... – ممکن نیست که اینترنت آزاد داشته باشیم! ضمن اینکه براساس تعلیمات اسلامی خودمان هم نمی توانیم چیزی به نام اینترنت آزاد داشته باشیم.

پنج: پس از جنگ 12 روزه شاهد هستیم که رسانه های گوناگون به صورت پیوسته، به تهدیدات بعضی سکوهای مجازی آمریکایی صهیونیستی می پردازند و برخی اسناد نیز بوضوح نشان می دهند که این سکوها به صورت پیوسته علیه مردم و کشور فعالیت می کنند.

شش: قطعاً جاده صاف کردن برای سکوهای مجازی آمریکایی و دستاوردتراشی از بازگشایی آنها، نامش حکمرانی نیست! بلکه زیر پا گذاشتن بدیهی ترین اصول حکرانی و در حقیقت، بازی با امنیت کشور و مردم و زیر سوال رفتن حاکمیت و تمامیت ارضی ماست.
 
هفت: فعالیت بی ضابطه فیلترشکن ها در کشور با وجود اینکه امکان فنی برای جلوگیری از فعالیت آنها وجود دارد، واقعاً مایه تعجب است و قطعاً چنین وضعیتی یک مصداق کوچک از ناامنی دیجیتال است؛ اما ناامنی دیجیتال اصلی و آنچه موجب حیرت می شود، یله و رها بودن فضای مجازی کشور و اتوبان بزرگی است که در اختیار سکوهای آمریکایی صهیونیستی قرار گرفته است!

چنین چیزی مانند این است که در لب مرز، برای ورود فرماندهان و سربازان آمریکایی و اسرائیلی فرش قرمز پهن کنیم؛ مانند این است که پدافند خود را خاموش کنیم و آسمان کشور را در اختیار جنگنده ها و پهپادهای دشمن قرار دهیم؛ مانند این است که خودمان به دشمن گرا دهیم که کجا را با موشک بزند!
  با همه اینها، از آنجایی که امنیت کشور و مردم به هیچ وجه محل مسامحه نیست، بنابراین باید چاره ای اساسی در مورد فعالیت این سکوها صورت گیرد و امیدواریم رئیس جمهور نسبت به این موضوع، اهتمام جدی نشان دهد.

****** 

جولان اسرائیل در دمشق تابلوی عبرت برای تئوری «نه غزه، نه لبنان»

سایت رجانیوز نوشت:

حملات وحشیانه و پیاپی رژیم صهیونیستی به قلب دمشق و سایر نقاط سوریه در روزهای اخیر، پرده‌ای خونین از واقعیتی است که جریان غرب‌گرا و اصلاح‌طلب در ایران سال‌ها برای آن تئوری‌پردازی و تبلیغ می‌کرد؛ نسخه‌ای که قرار بود برای ایران پیچیده شود و امروز، نتایج فاجعه‌بار آن در سوریه بی‌دفاع، پیش چشم همگان است.

سایت رجا نیوز در نقددیدگاه جریان اصلاحات درباره حضور مستشاری ایران در سوریه نوشت : روزنامه‌های زنجیره‌ای و تئوریسین‌هایشان با کلیدواژه‌هایی فریبنده مانند «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است» و «پول ملت کجا هزینه می‌شود؟»، حضور ایران برای مقابله با تروریست‌های تکفیری مانند داعش و جبهه النصره را زیر سؤال می‌بردند. آن‌ها با تقلیل یک نبرد راهبردی برای حفظ امنیت ملی به «دفاع از یک دیکتاتور»، عملاً در پازل دشمن بازی کرده و افکار عمومی را برای دست کشیدن از عمق استراتژیک ایران آماده می‌کردند. شعار انحرافی «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» نیز دقیقاً از همین اتاق فکرهای غرب‌زده بیرون آمد تا امنیت ایران را در مرزهای خودش محصور و آسیب‌پذیر کند.

چند ماه پیش، با سقوط دولت بشار اسد و قدرت گرفتن یک گروهک تروریستی به رهبری «ابومحمد الجولانی»، همین جریان اصلاح‌طلب به ناگاه نقاب از چهره برداشت. روزنامه‌هایشان با تیترهای ذوق‌زده از «فردای آزادی در سوریه» نوشتند و فعالان رسانه‌ای‌شان در شبکه‌های اجتماعی، سرنگونی دولت قانونی سوریه به دست یک تروریست را به مردم این کشور «تبریک» گفتند! اما این خوشحالی دیری نپایید. امروز، نتیجه آن «آزادی» ادعایی، تبدیل شدن سوریه به یک زمین بازی بی‌دفاع برای ارتش رژیم صهیونیستی است. جنگنده‌های اسرائیلی بدون هیچ مانعی، هر روز نقاط مختلف سوریه را بمباران می‌کنند، زیرساخت‌ها را نابود می‌سازند و مردم بی‌گناه را به خاک و خون می‌کشند. آن «ارتش آزادی‌بخش» جولانی که اصلاح‌طلبان برایش هورا می‌کشیدند، نه تنها اراده‌ای برای مقابله با اسرائیل ندارد، بلکه خود تسهیل‌کننده این تجاوزات است.

حملات ماه گذشته رژیم صهیونیستی به تهران و امروز به دمشق، یک کلاس درس عبرت است. این حملات به ما یادآوری می‌کند که چرا جوانان این مرز و بوم در حلب و دمشق جنگیدند و چرا امنیت، در ورای مرزها تأمین می‌شود. این تصاویر، سند زنده رسوایی جریانی است که با ساده‌لوحی، امنیت ملی را به پای منافع زودگذر سیاسی و خوشایند بیگانگان قربانی می‌کند و نشان می‌دهد اگر مقاومت شهدای مدافع حرم نبود، «فردای آزادی» مورد نظر اصلاح‌طلبان برای ایران، چیزی جز ویرانی، تجزیه و تحقیر ملی نبود.

******

اگر ماشه را بچکانی، امنیت هرمز را فراموش کن

عباس مقتدایی، نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در گفت وگو با برنا در مورد سخنان اروپائیان در رابطه با بازگشت مکانیزم ماشه، گفت: «موضوع اسنپ بک و برجام به عنوان یک مراوده میان ایران، کشورهای اروپایی و آمریکا و قدرت های بزرگ است. اکنون برای ایرانیان مشخص شد که اروپایی ها و آمریکایی ها قابل اعتماد نیستند، از طرف دیگر هم سه کشور اروپایی، انگلستان، آلمان و فرانسه نیازمند به همکاری با ما هستند و هم در منطقه ما حضور گسترده‌ای دارند که اگر همراهی و همکاری ایران نباشد خودشان دچار مشکل می‌شوند».

وی اظهار کرد: «واقعیت این است که ما با طرف اروپایی به طور خاص در حالتی قرار گرفته ایم که گویی آنها بنای بر مخاصمه و  ایراد گرفتن و عدم همکاری دارند.  آمریکا که وضعیتش مشخص است آمریکایی‌ها با پاره کردن برجام و خارج شدن از آن عملاً به قواعد بین المللی و به معاهدات پشت کردند اما از این زاویه که  نگاه کنیم به یک مفهوم می‌‌رسیم و آن افزوده شدن بی‌اعتمادی و گسترش بی‌اعتمادی‌ها است. اکنون ما در موقعیتی هستیم که غربی‌ها انواع و اقسام تحریم ها، فشار ها و مانع تراشی ها را برای ایران پدید آورده اند. اما آنها به مقصد مورد نظر خودشان یا به مقصد نهایی که مد نظر داشتند نرسیدند چون در اوج تحریم ها ما موجود زنده به فضا فرستادیم یعنی علم مان پیشرفت کرد و  فناوری متوقف نشد».

نماینده مردم اصفهان در مجلس تصریح کرد: «عملاً اکنون غرب در نقطه‌ای است که باید بپذیرد که با فشار آوردن نمی‌تواند ایران را متوقف کند ضمناً مکانیزم ماشه که اکنون از آن صحبت می‌کنیم وقتی معنا پیدا می‌کند که همه طرف‌ها در برجام باشند. آمریکایی که خارج شده است. اروپا که روابط خصمانه برقرار کرده است و کشورهای نظیر چین و روسیه هم که در این جهت با ایران مانع و مشکلی ندارد.  بنابراین اروپا هم از نظر حقوقی و هم سیاسی دستش باز نیست. اگر قرار باشد آنها فشار بیاورند ما هم ابزارهای خودمان را داریم».

مقتدایی ادامه داد: «توصیه ما مخصوصا به اروپایی ها این است که به آینده روابط خودشان با ایران دقیق تر بیندیشند. از سفرای خودشان در ایران بخواهند که گزارش های دقیق تری از درون و داخل ایران برای آنها بفرستند و دست از مخاصمه بردارند.  وزیر امور خارجه ما گفت دیدگاه نظام این است که استفاده و تلاش اروپا برای استفاده از مکانیزم ماشه، شبیه حمله نظامی است. اگر آنها بر این نکته پافشاری کنند نباید توقع داشته باشند که ایران از گزینه‌های در اختیار خود استفاده نکند ضمناً ما اگر قرار شد از گزینه‌های خودمان استفاده کنیم  اول طرف مقابل ما متضرر خواهد شد بعدا ممکن است ما رفتارهایی را که تاکنون خویشتن داری کرده ایم به منصه ظهور بگذاریم».

نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در مورد گزینه های ایران در این رابطه، گفت: «گزینه‌های ما مجموعه وسیعی از آبراهه‌های و امنیتی که ما ایجاد کردیم است. ما می توانیم این امنیت را توسعه ندهیم این علاوه بر اینکه شامل منطقه، خلیج فارس و تنگه هرمز می شود سایر مناطق دریایی را با توجه به ظرفیت‌ها و پیشرفت‌های دریایی ایران شامل می شود. علاوه بر این بازار وسیعی که ایران دارد علاوه بر آن ابزارهایی نظیر ایجاد تنش و موانع برای اینکه مخالفان و دشمنان ما نتوانند روی آرامش ببینند مجموعه از رفتار های نظامی امنیتی اقتصادی سیاسی حتی فرهنگی و نظایر آن به عنوان گزینه های ماست. قرار نیست همه آنها را توضیح بدهیم اما سرخط ها را میگوییم تا طرف مقابل با دقت بیشتری تصمیم بگیرد».

******

بسیاری از فرماندهان نظامی ما از گوشی هوشمند استفاده نمی‌کردند

سارا فلاحی، عضو کمیسیون امنیت‌ملی مجلس شورای‌اسلامی در گفت و گو با خبرگزاری ایسنا، پیرامون جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل و شهادت فرماندهان نظامی ایران صحبت کرده. بخش‌هایی از این مصاحبه به شرح زیر است:

* ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯿﻢ ﺟﻨﮕﯽ ﻫﻮﺷﻤﻨﺪ ﻋﻠﯿﻪ ﻣﺎ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳت ﯾﻌﻨﯽ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﺑﺰﺍﺭﻫﺎ ﻋﻠﯿﻪ ﻣﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺑﺰﺍﺭﻫﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ .ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﺭ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻞ ﮐﻪ ﺍﺳﺎﺱ ﺁﻥ ﺑﺮ ﻗﺪﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺑﻤﺎﻧﯿﻢ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺑﺰﺍﺭﻫﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ. ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺍﺧﯿﺮ ﺍﺯ ﻫﻮﺵ ﻣﺼﻨﻮﻋﯽ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺮﺩﺍﺯﺵ ﺩﺍﺩﻩ‌ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﺷﺒﮑﻪ‌ﺍﯼ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﺳﺘﺮﺳﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﺑﺪﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﺭﺥ ﺩﺍﺩ ﺭﺍﺭﻗﻢ ﺯﺩﻧﻨﺪ؛ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺣﻮﺯﻩ‌ﻫﺎﯼ ﺳﺎﯾﺒﺮ، ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ، ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﻭ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯿﮏ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﻗﺪﺭﺕ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﻢ. ﺍﯾﻦ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﻧﻘﺶ ﭼﺎﻗﻮﯾﯽ ﺭﺍ ﺍﯾﻔﺎ ﻣﯽ‌کنند ﮐﻪ ﻫﻢ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﺁﻥ‌ها ﭘﻮﺳﺖ ﻣﯿﻮﻩ ﺭﺍ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻫﻢ ﻣﯽ‌ﺗﻮاﻥ ﺑﺎ ﺁﻥ‌ها ﺷﮑﻢ ﻓﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻌﻨﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺑﺰﺍﺭﻫﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﭼﻨﺪ ﻣﻨﻈﻮﺭﻩ دﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻣﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ اﺑﺰﺍﺭﻫﺎ ﻣﺤﺮﻭﻡ ﮐﻨﯿﻢ.

* ﻫﻨﻮﺯ ﻓﺮصت ﻧﺸﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﺮﺑﻮﻃ ﺑﻪ حوزه های ﺍمنیتی ﺑﯿﺎﯾﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﯾﻦ ۱۲ ﺭﻭﺯ ﺑﺤﺚ تخصصیﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﯿﻢ ﻭ ببینیم ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﻣﻬﻢﺗﺮﯾﻦ ﺑﺪﺍﻓﺰﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﻭ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻣﻮﺛﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﭼﯿﺴﺖ. ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻣﻄﺮﺡ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺟﻨﮕﯽ ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺑﺮ ﻣﻮﺿﻮﻋﯽ تمرکز ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﺟﻨﮓ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻭ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ غالب ﮐﻨﯿﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺮﻓﻪ‌ﺍﯼ ﻭ تخصصی ﻧﯿﺴﺖ. ﺿﻤﻦ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﺎﻥ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﯽ‌ﻫﺎﯼ ﻫﻮﺷﻤﻨﺪ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻧﮑﺮﺩﻧﺪ؛ ﭼﺮﺍﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻫﻮﯾﺖ و آموزش‌های ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺁﻥ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻠﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﯾﺪﻩ ﻭ ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﺪ چگونه با ابزار هوشمند برخورد کند. ﻧﻈﺎﻣﯿﺎﻥ ﺭﺩﻩ ﺑﺎﻻﯼ ﻣﺎ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﯽ‌ﻫﺎﯼ ﻫﻮﺷﻤﻨﺪ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻧﮑﺮﺩﻧﺪ.

* فعلا ﮔﺰﺍﺭﺷﯽ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻧﻘﺶ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﺮﻡ‌ﺍﻓﺰﺍﺭﻫﺎی ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺟﻤﻌﯽ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﺮﻡ ﺍﻓﺰﺍﺭﯼ ﺟﺎﺳﻮﺳﯽ ﺩﺭ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ رساندن ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﺎﻥ ﻣﻄﺮﺡ نشده و ﺗﺎ ﺍﻻﻥ ﻣﺴﺘﻨﺪﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﻮﺯﻩ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺗﺨﺼﺺ ﻻﺯﻡ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻧﻈﺮﯼ ﻣﻄﺮﺡ ﻧﮑﺮﺩﻧﺪ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﻣﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺗﺨﺼﺺ ﻫﺎﯼ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺻﺤﺒﺖ ﻭ ﺻﺮﻓﺎ ﻧﯿﺰ ﺷﻨﯿﺪﻩ‌ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻄﺮﺡ ﻣﯽ‌کنند. ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺜﺎﻝ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﺍﻣﻨﯿﺘﯽ ﻭ ﺩﻓﺎﻋﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺳﯿﺎﺳﯿﻮﻥ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ‌کنند ﻭ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺣﻮﺯﻩ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﺪﺍﺩه‌اﻧﺪ ﮐﻪ ﺻﺤﺒﺖ کنند ﻭ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺜﻼ ﺍﯾﺮﺍﺩ کجا ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺸﮑﻼﺗﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ.

******

انتقاد از ابقای جنتی

عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت:

انتخاب مجدد آقای جنتی ۹۹ ساله  توسط اعضا به عنوان دبیر شورای نگهبان که مهم‌ترین و قدرتمندترین و غیر پاسخگوترین نهاد کشور است چه معنایی دارد؟ آیا انتخاب‌کنندگان معنای این کار خود را نمی‌دانستند؟ چگونه ممکن است که حوزه‌های علمیه در ۵۰ سال اخیر نتوانسته‌اند، حداقل ده یا بیست نفر مجتهد مسلم و باسواد تربیت کنند تا این‌بار را از دوش این پیرمرد بردارند؟ به‌طور قطع بعید است که این تعداد روحانی تربیت نشده باشند. حتما ده‌ها و صدها روحانی باسوادتر از آقای جنتی هستند که اغلب میانسال بوده و آماده ایفای چنین نقشی هم هستند، ولی به عنوان دبیر انتخاب نمی‌شوند. چرا؟ پاسخ اجمالی من این است که نیروهای جوان برای آنان از دو جهت غیر قابل اعتماد هستند.  اول از جهت نگرش‌ها و برداشت‌ها متفاوت هستند. اغلب جوانان و نیروهای جدید با تفکرات و قالب‌های ذهنی گذشتگان که به نوعی منجمد است، همسویی و همراهی ندارند. حق هم دارند، چون نیروهای جوان ارتباط بیشتری با جامعه دارند و مهم‌تر اینکه در تعامل با دیگران از موضع قدرت عمل نکرده‌اند، چون قدرتی نداشته‌اند و همین موجب شده چیزهایی را به لحاظ منطقی بپذیرند که افراد سالمند  نمی‌پذیرند.

این سالمندان همیشه از موضع قدرت و اقتدار و غیر پاسخگویی حرف زده‌اند، و به همین علت دچار انسداد شده‌اند. از جهت دیگری هم به آنان بی‌اعتماد هستند. برای نمونه در خبرگان رهبری شواهد این مساله دیده شد. گمان می‌کنم تاکنون دو جوان حدود ۳۰ ساله در دوره چهارم و پنجم مجلس خبرگان انتخاب، و هر دو نفر دچار مشکل شدند. یکی مجبور به استعفا شد، دیگری هم در میانه راه غیبش زد و کلی مساله درست شد! چون جوانان نمی‌توانند خود را در قالب‌های سنتی و به هر شکلی محدود کنند. البته برخی هم فرصت‌طلب هستند و در عمل معلوم می‌شود که گرهی از کار مدیران سالمند باز نمی‌کنند، دنبال نمایش و سوءاستفاده هستند، به همین دلیل به سرعت عطای آنان را به لقایشان می‌بخشند. در دولت قبلی مصادیق از این نوع جوانان انقلابی دیده می‌شود. هنوز هم در عرصه عمومی حضور دارند، افرادی بسیار بی‌مایه که قابل اتکا نیستند.

با این توصیفات، جوانگرایی یک تحول شکلی نیست، مثل این نیست که اگر تاکنون از رنگ سبز استفاده کردیم، حالا برای تنوع از رنگ آبی استفاده کنیم. جوانگرایی در واقع یک تحول و تغییر محتوایی و کیفی است. اتفاقا کاربرد همین کلمه «جوانگرایی» یک ایراد است. گویی سالمندان برای خود حق قایل هستند که حالا به جوانان راه دهند یا ندهند. این عین تبعیض است.

******

آب در بنزین یا در آسیاب بیگانه؟

روزنامه هم‌میهن نوشت:

ماجرای وجود آب در بنزین و ازکارافتادن خودروهای حامل رئیس‌جمهور بعد از سوختگیری، بازتاب بسیار زیادی داشت. آنگونه که در رسانه‌ها آمده، هیئت همراه رئیس‌جمهور «متوجه شده» که در این جایگاه سوخت بی‌کیفیت (یعنی بنزین مخلوط با آب) عرضه شده و پیشتر هم تخلف مشابهی در این جایگاه صورت گرفته است. راوی بلافاصله پس از ورود به قزوین، این داستان را در جلسه‌ای با حضور عده‌ای از اهالی احزاب و سیاست آن استان تعریف می‌کند (که البته با چند هفته تاخیر به رسانه‌ها درز می‌کند). نکته‌ی عجیب در همین است که چگونه یک بازرس ویژه قبل از بررسی چندوچون ماجرا و واکاوی دقیق ابعاد موضوع، آن را در یک جلسه‌ی عمومی بازگو کرده است. اکنون پرسش این است که در برابر این ماجرا کلیت داستان را چگونه باید مورد تدقیق قرار داد؟ به نظر می‌رسد بخشی از قضیه به حوزه‌های فنی و مهندسی ارتباط دارد. به لحاظ فنی و در شرایط متعارف اساساً وجود آب در مخزن بنزین جایگاه تقریباً نامحتمل است. وقتی که نفتکش حامل بنزین به جایگاه وارد می‌شود، با استفاده از اتصالات ویژه‌ای به مخزن جایگاه متصل شده و محموله را خالی می‌کند.

حتی اگر سیل هم از آسمان ببارد، امکان ندارد که بتواند به درون مخزن راه پیدا کند. موقعیت مخزن در هر جایگاه به‌گونه‌ای نیست که شبیه یک محفظه‌ی باز باشد که هر سیال بتواند به درون آن راه پیدا کند. پرشدن مخزن از طریق همان اتصالات و شیلنگ‌هایی (فلنچ) است که صرفاً بین نفتکش و مخزن تعریف شده است. به عبارت دیگر هیچ پمپ‌بنزینی نمی‌تواند غیر از فرآورده‌هایی که می‌فروشد، سیال دیگری را وارد مخزن خود کند. وجود آب در بنزین بدین صورت ممکن است که یک تانکر آب وارد جایگاه شود و با استفاده از فلنچ‌های مخصوص، آب را داخل مخزن بنزین وارد کند که اساساً امکان وقوع چنین چیزی نزدیک به صفر است. این البته به این معنی نیست که احتمال وجود تخلف در جایگاه وجود ندارد بلکه بحث بر سر این است که روایت ماجرا و آنچه که به رسانه‌ها کشیده شده، نمی‌تواند به آن صورتی باشد که راوی بیان کرده است. غیر از این موضوع فنی، منطق ایجاب می‌کند که اگر بنزین جایگاه مخلوط با آب باشد، آنگاه بایستی صدها خودرو همزمان کنار جاده متوقف می‌شدند. چگونه است که فقط خودروهای حامل رئیس‌جمهور محترم به این مشکل برخورد کرده‌اند؟ مگر نه اینکه صدها و هزاران خودرو از همان مخزن آلوده سوختگیری کرده‌اند؟ پس باید در این داستان شاهد وجود قطاری از خودروهایی باشیم که بنزین آلوده دریافت کرده و دچار نقص فنی شده‌ باشند.

در متن روایت رسانه‌ای به چنین چیزی برخورد نکرده‌ایم. معلوم نیست چرا چنین چیزی از چشم و ذهن یک بازرس ویژه مغفول مانده و توجهش را جلب نکرده است.  مقامات صنعت نفت گفته‌اند با وجود افزایش ۵۰ درصدی تقاضا و تهدیدات سایبری و حملات نظامی در جنگ 12 روزه، تأمین سوخت بدون وقفه ادامه یافت. در یکی از روزهای آغازین تجاوز، صحبت از توزیع 200 میلیون لیتر فرآورده است که چیزی کمتر از دو برابر به نسبت یک روز عادی است. این در حالی است که تمام این موقعیت‌های فوق‌العاده به صورت ناگهانی اتفاق افتاده و حفظ پایداری شبکه (اعم از تولید، تامین، انتقال، تخصیص، حمل‌و‌نقل و توزیع فرآورده) واقعاً کار بسیار بزرگی است که فقط با همراهی مردم و مدیریت هوشمندانه‌ی ارکان صنعت نفت محقق شد.

تهدیدات موجود شامل حال همه‌ی مردم بود ولی کارکنان جایگاه‌ها، پیمانکاران بخش حمل‌و‌نقل جاده‌ای و ریلی، عوامل عملیاتی در صنعت نفت، بخش‌های ستادی و برنامه‌ریزی و سایر عوامل زنجیره تأمین و توزیع سوخت پای کار مردم و نظام بودند. باید این سؤال را مطرح کرد که چگونه از یک رویداد (یعنی خاموش‌شدن خودروها) چنین نتیجه‌گیری متقن و قطعی حاصل شده است؟ و دیگر اینکه چرا این داستان بدون بررسی‌های دقیق از سوی متولیان امر (یعنی شرکت ملی پخش و وزارت نفت) در یک جمع غیرمرتبط (دبیران احزاب و سایر فعالان سیاسی استان قزوین) بیان شده است؟

ناخواسته پای وزارت نفت هم به این قضیه کشیده و شرکت ملی پخش مجبور به انتشار توضیحاتی شد؛ که بیان آنها در این شرایط نه ضرورتی داشت و نه اینکه توانست زهر تلخ این روایت ناعادلانه را بگیرد؛ آن هم در شرایطی که رسانه‌های بیگانه بهره‌برداری‌های خود را از این خبر کرده بودند. روایت ماجرا به شکلی تشریح شده، از چندین تاکتیک حفاظتی و حراستی و امنیتی هم پرده برمی‌دارد. این توضیحات از آنجا که با امنیت رئیس‌جمهور عزیر کشورمان مرتبط است، طبعاً باید در زمره‌ی مکتومات هر تیم دولتی باشد؛ اما مورد ارزیابی همگان قرار گرفته است.