علی بدیع روزنامه نگار مستقل - در سالهای اخیر کشورمان درگیر دو جنگ شد، که در هر دو انها طرف مقابل آغازگر آن بود و به نوعی تصور ان هم نمیرفت و غافلگیر شدیم.
تحلیل و تفسیر در خصوص عوامل شکل گیری هر دو آنها بسیار است ولی از ماهیت جنگ که کشتار و از بین رفتن منابع انسانی و مادی است نمیتوان گذشت.
به عنوان کسی که دوران کودکی و ابتدای نوجوانی را در جنگ تحمیلی ۸ ساله آنهم در منطقه جنگی گذراندم و جنگ را با گوشت و پوست خود حس کرده و بمباران و موشک باران و حملات هوایی را از نزدیک مشاهده کردهام جنگ را میفهم و درک میکنم ولی فرزند کوچک من و سایر کودکان سرزمینم، جنگ را در قالب بازیهای کامپیوتری که بسیار برای آنها لذت بخش است تصور میکردند، این در حالی است زمانی که منطقه محل سکونت ما و پیرامون آن در تهران، هدف موشک و پهباد قرار گرفت و جمعی از هموطنان و هم محلهایها به شهادت رسیدند، آنوقت بود که فرزند من، مانند تمامی فرزندان مکانهای مورد تهاجم هوایی، متوجه شدند جنگ واقعی با بازی کامپیوتری اصلا شباهتی ندارد و تازه آن فقط جنگ هوایی بود.
بدیهی است مدت زمان هر دو جنگ قابل قیاس نیست ولی جنگ با عراق بسیار فرسایشی شد و از لحاظ سرزمینی، در جنگ ۱۲ روزه تقریبا بیشتر استانها مورد تهاجم قرار گرفتند ولی در جنگ با رژیم منحوس بعث عراق، نهایتا چند استان درگیر شدند که بیشتر از همه خوزستان بود و شاید یکی از نکات قابل تامل جنگ اخیر این بود که بسیاری از هموطنان حتی فرزند کوچکم و جمعی از سیاسیون پایتخت نشین، تازه متوجه شرایط خوزستان و ایلام و .. در جنگ با عراق شدند که نه تنها هوایی بود بلکه جنگ دریایی و زمینی و حتی خیابانی هم بود. در همین خصوص وقتی در حمله به تجریش تهران، جدا از شهادت بسیاری از شهروندان، شاهد دست و پاهای قطع شده بودیم، موشکباران شهر دزفول در جنگ ۸ساله را در اذهان زنده کرد، در شهید آباد آنجا هنوز جدا از قبرهای بسیار کودکان شهید، قبرهایی هستند که فقط دست و پای ناشناس قطع شده دوران ۱۷۶ موشک پرتاب شده از سوی عراق با حمایت روسیه و امریکا و نوچههای آنان میباشد.
موضوع دیگر اینکه از جنگ ۸ ساله با تمام فراز و فرودها و شرایط آن، برای امروز از جنبههای مختلف آن کسب تجربه نکردیم، چه بسا که در بسیاری از موارد ضعیفتر هم عمل کردیم از جمله نفوذیها و خائنین و منافقین که در لباس هموطن ضربههای بسیاری زدند ولی در جنگ با عراق، نسخه چنین عناصری خیلی سریع برچیده شد و اگر هم بودند در سطوح بسیار پائین فعالیت میکردند، البته در هر دو جنگ، از نمایش قهرمانانه نیروهای مسلح و حارسان مرزهای کشور نمیتوان گذشت و امار بیشتر شهدا، گواه همین موضوع است.
نکته دیگر در جنگ ۸ساله به زعم اینکه هنوز وارد دنیای جدید ارتباطات نشده بودیم ولی در همان سطح، اطلاع رسانیها به موقع و با صداقت صورت میگرفت در حالیکه در جنگ اخیر، رسانهها خصوصا دولتیها، انطور که باید و شاید به وظیفه ذاتی خود که اطلاع رسانی با رعایت اخلاق حرفهای است، عمل نکردند و همین مسئله عاملی بود که جمع کثیری از مردم جهت اطلاع از اخبار جنگ، به رسانههای بیگانه و حتی معاند روی بیاورند که در بسیاری از مواقع شاهد اخبار دوگانه و یا چندگانه در خصوص یک پیام یا خبر بودیم که به عنوان مثال شهادت جمعی از اصحاب رسانه، حتی دو شهید عزیز صدا و سیما، در راستای تبلیغات و اسطوره سازی یک مجری خاص، به چشم نیامد درحالیکه فراموش نباید کرد، بچههای جان بر کف رسانه در ۸ سال جنگ تحمیلی، با ایثار و از خودگذشتگی غیر قابل توصیف که از خود نشان دادند اصلا قابل قیاس با مجری مدنظر نبودند و نمونه بارز آن شهید غلامرضا رهبر بود که هنوز هم جاوید الاثر میباشد.
جنگ ۱۲ روزه هم مانند جنگ ۸ ساله به پایان رسید، هرچند که هنوز استرس شروع دوباره انرا در جامعه به وضوح حس میکنیم، مردم با اصالت ایران هیچگاه تاریخ زیربار حرف زور و ظلم و ستم نرفته و نمیروند ولی تدبیر مسئولان هم قطعا تاثیرگذار است، شهدای عزیزی را از دست دادیم که به روح تمامی آنها ادای احترام میکنیم و فراموش نکنیم که با هر تفکر و گرایش و مسلکی، شهدا کشته شدگان راه آزادی و عزت مندی وطن هستند و برای یکایک احاد جامعه عزیز و گرامی خواهند بود.