به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): «چراغی در نیمهشب» نمایشنامهای تاریخی و اندیشهمحور از بری استیویس است که زندگی و نبرد فکری گالیله، دانشمند بزرگ رنسانس، را به تصویر میکشد. این اثر که نخستینبار در سال ۱۹۴۷ در نیویورک روی صحنه رفت، تقابل عقلانیت علمی با تعصب مذهبی را در بستری نمایشی و انسانی بازگو میکند و در کنار دیگر آثار شاخص استیویس، چون «مردی که هیچگاه نمرد» و «هارپرز فری»، تصویری روشن از دغدغههای اجتماعی و فلسفی او ارائه میدهد.
داستان نمایشنامه حول تلاشهای گالیله برای اثبات نظریهی خورشیدمرکزی و نفی دیدگاه زمینمحور ارسطویی میچرخد؛ نظریهای که کلیسا آن را ارتداد میدانست و با آن بهشدت مقابله میکرد. در دل این روایت، استیویس تنها به ترسیم یک دعوای علمی-مذهبی اکتفا نمیکند، بلکه کشمکشی عمیقتر را میان حقیقت و قدرت، دانایی و جهل، و شجاعت فردی در برابر تهدیدهای نهادهای تمامیتخواه به نمایش میگذارد.
بری استیویس که در سال ۱۹۰۶ به دنیا آمد و تا سال ۲۰۰۷ زندگی کرد، نویسندهای بود متعهد به مسائل انسانی و عدالت اجتماعی. در آثارش همواره انسانهایی را به تصویر کشیده که در برابر قدرتهای بزرگ و فاسد ایستادهاند. در «چراغی در نیمهشب» نیز، گالیله نه صرفاً یک ستارهشناس، که نمادی از وجدان علمی و انسانی است؛ کسی که با وجود تهدیدهای دستگاه کلیسا، چراغی در دل شب ظلمتزدهی تعصب روشن میکند.
وجه تمایز این اثر نسبت به دیگر روایتها از زندگی گالیله، بهویژه نمایشنامهی مشهور برتولت برشت، در تمرکز بر بُعد اخلاقی و انسانی شخصیت گالیله است. بسیاری از منتقدانِ تئاتر نیویورک در زمان اجرای اولیه، نمایشنامهی استیویس را به اثر برشت ترجیح دادند؛ زیرا روایت او گرچه کمتر سیاسی بود، اما از نظر احساسی و دراماتیک، اثرگذارتر و ملموستر ظاهر شد.
ترجمه این اثر و انتشار آن به زبان فارسی فرصتی مغتنم برای علاقهمندان نمایشنامه و مخاطبان جدی ادبیات نمایشی است تا با نمونهای درخشان از تئاتر اندیشه و وجدان آشنا شوند؛ اثری که همچنان میپرسد: آیا حقیقت را باید قربانی ترس کرد؟
∎