سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): حمید درکی، نویسنده، پژوهشگر و مدرس داستاننویسی، به تازگی مجموعهای سه جلدی با عنوان آموزش داستاننویسی را از سوی انتشارات سرشار روانه بازار کرده است. این مجموعه با نگاهی کاربردی و در عین حال خلاقانه، تجربه سالها تدریس و نوشتن را در اختیار علاقهمندان این هنر قرار میدهد. با این نویسنده درباره وضعیت آموزش داستاننویسی، نقش نهادهای فرهنگی و پیوند میان ادبیات، فیلمنامه و عرفان به گفتوگو نشستیم.
چه شد که به سمت آموزش داستاننویسی گرایش پیدا کردید؟
از آنجاییکه هنر و دانش نویسندگی به خصوص داستاننویسی امروزه مورد توجه و اقبال عموم بوده و میرود تا فنون داستانی جای خود را در کتب درسی دوران تحصیل عمومی باز کند، این رشته ادبی نیز مانند همه شاخههای علوم متکی بر تکنیک و فرمولهای شناخته شده است که همه روزه بر وسعت و غنای آن افزوده میشود.
مفاهیم و مضامین داستانی میتواند جنبههای بسیاری را با نگاهی فلسفی، عرفانی، اجتماعی، تاریخی، روانشناختی و … در بر گرفته و همین موضوع بر فراگیر بودن آن از لحاظ مکاتب ادبی و دستهبندی تیپهای داستانی اثرگذار است.
همین نکته لزوم و اهمیت گرایش خیل علاقهمندان در هر سن و سالی را به ما یادآوری میکند. من نیز همواره داستان را شالوده بسیاری از حوزههای هنری و فرهنگی از جمله تئاتر و سینما و نمایشهای تلویزیونی و حتی در بحث تولید محتوا، در تبلیغات و رسانههای متنوع دیگر پیگیرم و وارد آن شدم.
در فرآیند آموزش، بیشتر بر چه مؤلفههایی تأکید دارید؛ تکنیک، تخیل یا شناخت روان انسان؟
در گام نخست مسلماً ساختمان داستان که از آن به نام عناصر داستانی یاد میشود، امر آموزش و تدوین و تدریس آن را از روی منابع مهم و کارآمد در دستور کار قرار میگیرد. سپس بعد از آشنایی و تجزیه و تحلیل آثار نویسندگان به نام این حوزه، با تشویق و ترغیب دانشآموختگان از عنصر فعال و پرثمر آنچه را که تخیل نامیده میشود، در پرورش استعدادهای نهفته برای رسیدن به قلل تازهای از فنون توجه میشود. در بحث شخصیت پردازی لزوم پرداختن به جنبه روانشناختی آدمی همواره یکی از مباحث جذاب و کلیدی ادبیات داستانی را سبب میشود. به عنوان مثال با نگاهی به آثار فاخر داستایفسکی و یا کافکا و بسیاری دیگر از جمله غلامحسین ساعدی، هدایت و سایرین به اهمیت آن میتوان پی برد.
کتاب «داستاننویسی به زبان ساده» برای چه سطحی از علاقهمندان تالیف شده و چه چیزی آن را از کتابهای مشابه متمایز میکند؟
هر کسی که سواد خواندن داشته باشد تقریباً بدون محدودیت خاصی میتواند به این کتاب رجوع کند و از آن فایده ببرد. از کودکان ۸ ساله نویسنده تا مادر بزرگهای علاقهمند در زمره طالبان این مجموعه کتابها بوده و به یاری مدرسان آموزشگاه توانستهاند آثاری شایسته خلق کنند. بنابراین فراگیری، شرایط سنی خاصی ندارد. در کتاب مذکور کوشیدم بیشتر شیوه تدریس کارگاهی را در نگارش و تدوین و گردآوری اطلاعات آن به کار بسته و به دور از حاشیه پردازی و حاشیه نویسی، مفاهیم به صورت ثبت فهرستوار استفاده شوند که علاوه بر علاقهمندان نوقلم، سایر نویسندگان پرسابقه هم به سهولت بتوانند مطالب آن را در اختیار داشته باشند.
در جلد دوم، مفاهیمی مثل تقارن، تضاد و هارمونی را وارد بحث داستان کردهاید؛ چطور این مفاهیم هنری به نویسنده کمک میکنند؟
پیوستگی علوم در امر پیشرفت انکار ناپذیر است در این حوزه ادبی نیز مانند سایر رشتههای هنرهای نمایشی و ترسیمی از جمله نقاشی و همینطور موسیقی جملگی در زبانی مشترک با هم حرکت تکاملی را طی میکنند که بهعنوان مثال در مبحث تضاد یا همان دیالکتیک ما در مجموع تنشهای موجود، مثلاً در شخصیتهای داستانی یک عنصر وحدت بخش به نام درونمایه به محصول فرهنگی مورد نظر، نظم و انسجام داده و به آن غنا میبخشد و آثار نویسندگان را ماندگار میکند.
در جلد سوم، سراغ نظریههای روانکاوی رفتهاید؛ چطور این مباحث تخصصی را به زبان ساده برای مخاطب توضیح دادهاید؟
در کتاب «سلسله نور و نسترن» شاهد مناظرهای میان دو چهره ادبی معروف کشور هستیم که اتفاقاً موضوع کتاب بر سر پیچیدهگویی و پیچیدهنویسی و یا تقدم سادهگویی و سادهنویسی به منظور گسترش فرهنگ ادبی در میان بیشتر لایههای انسانی اقشار جامعه هستیم. معتقدم سادهنویسی به مراتب دشوارتر اما پرجاذبهتر نسبت به نوع اول است. چرا که آثار ماندگار بر اثر توجه اقبال عمومی به زیست تاریخی - اجتماعی خود پرداختهاند. هر چند برخی بحث نگاه پوپولیستی به این مهم دارند و بیشتر بر جنبههای نخبهگرایانه آثار متذکرند اما برای من مهم است که آثار عامهفهم و عامهپسند باشد و هرگز نگاه تقلیلگرا تحت عنوان ادبیات عامهپسند نداشتهام. اتفاقاً اقبال عمومی را شرط لازم ادامه حیات نویسندگان میدانم. مباحث مهمی همچون نظریههای کهن الگو کارل گوستاو یونگ را او خلق نکرده و به یکباره متولد نشده بلکه این روانشناس زبده آن را در لابهلای متون ادبی در طول تاریخ استخراج و به جامعه نویسندگی تقدیم کرده است. پس لازم است بیان آموزش آن نیز به جهت گسترش این دانش به زبان و بیان ساده تدریس شود تا بیشتر به کیفیت محصولات فرهنگی بیافزاید.
در مسیر تدریس و نگارش، با چه چالشهایی روبهرو بودهاید؟ آیا فضای فرهنگی امروز، آموزش اصولی داستاننویسی را تسهیل میکند یا مانع آن است؟
جا دارد که از همه مسئولان دلسوز استان فرهنگپرور قزوین تشکر ویژه داشته باشم به خصوص نهاد عمومی کتابخانههای قزوین و اداره کل کانون پرورش فکری و صدا و سیمای مرکز قزوین. خوشبختانه در استان قزوین و شهرهای تابعه، محدودیت خاصی برای دسترسی به متون و منابع داستانی وجود ندارد و علاقهمندان به سهولت میتوانند به آن دسترسی آسانی داشته باشند به ویژه آنکه پیامرسانهای داخلی بستر مناسبی برای تبادل نظر و بسط اندیشه نیز محسوب میشوند. بسیاری از همراهان ما را در زمینه آموزش غیر حضوری و برخط، از استانهای بسیار دور تشکیل میدهند که به مدد همین فناوریهای موجود خانواده بزرگ فرهنگی را برایمان سبب شده است.
نقش نهادهای فرهنگی مثل کتابخانههای عمومی یا جشنوارهها را در ترویج داستاننویسی چطور ارزیابی میکنید؟
هر نویسندهای و هر هنرمندی نیاز به شنیده و دیده شدن آثارش دارد. اصلاً لازمه حرکت و پیشرفت فعالان این حوزه تعامل با مردم و مسئولان فرهنگی جامعه و صد البته ارباب جراید و رسانه است. نهاد کتابخانهها از دیرباز تاکنون جایگاه و اعتبار خود را خوشبختانه با وجود گسترش فضای مجازی حفظ کرده و از اهمیتاش کاسته نشده که هیچ، حتی نیاز به نوسازی و گسترش نیز دارد. برپایی جشنوارهها یکی از راههای شناسایی نسل نو و تازهکار این حوزه است و ایجاد فضای رقابت به ما سنجش و میزان چند و چون رشد یا حتی پسرفت این حوزه را گوشزد میکند و اتفاقاً اتخاذ راهکارهای موثر و کارآمد را سبب میشود تا گامهای مهمی برای پرورش قلم دانش نویسندگی، از املای صحیح واژگان گرفته تا خلق آثار ماندگار داشته باشیم.
شما در کنار داستاننویسی، به فیلمنامهنویسی و عرفان هم توجه داشتهاید. این تنوع در آثار، بر مسیر آموزش شما چه تأثیری داشته است؟
همانطور که مستحضرید فیلمنامه نویسی نگاهی تخصصی در به تصویر کشیدن داستان با اجرای فنون درست و مناسب آن و شناخت لازم از صنعت سینما و نه هنر هفتم دارد. با نگاهی هوشمندانه و به کارگیری عناصر داستانی و ایجاد لحن و شاعرانگی در نگارش فیلمنامه، به مقوله هنر هفتم یعنی سینمای مفهومی نزدیک میشویم و میتوانیم پیامهای بسیاری به مخاطبان عرضه کنیم. حتی گسترش توانایی در بیان مفاهیم با حذف هوشمندانه بسیاری از دیالوگها و بهکارگیری زبان تصویر میتواند آنرا به شاهکار نمایشی تبدیل کند.
برای رسیدن به این مقصود از زبان عرفانی بسیار بهره جستم و این مصاحبه را با ابیاتی معروف به پایان میرسانم:
پس به ظاهر عالم اصغر توئی پس به معنی عالم اکبر توئی
صورت زیبا نمیآید بکار حرفی از معنی اگر داری بیار
∎