به گزارش قدس آنلاین، ارنست همینگوی، نویسنده سرسخت آمریکایی، در روز ۲۱ ژوئیه ۱۸۹۹ در ایالت ایلینوی به دنیا آمد؛ مردی که بعدها لقب «غول ادبیات مدرن» را به خود اختصاص داد. سبک خاص او در نوشتن جملات کوتاه، روایتهای مستقیم و حذف جزئیات غیرضروری، نه تنها به الگویی برای نویسندگان بعد از خود تبدیل شد، بلکه باعث شد آثارش به قلب میلیونها خواننده راه پیدا کند.
خبرنگاری در دل جنگ
زندگی حرفهای همینگوی با روزنامهنگاری آغاز شد. نثر کوتاه و گزارشی او ریشه در همان روزهایی دارد که به عنوان خبرنگار برای پوشش جنگ جهانی اول به اروپا سفر کرد. شرکت در جنگ، زخمی شدن، و تجربه نزدیک مرگ، الهامبخش نخستین آثار مهم او شد. اولین رمان او، «خورشید همچنان میدمد»، در سال ۱۹۲۶ منتشر شد؛ داستان نسلی سرگشته پس از جنگ که بعدها به نام «نسل گمشده» شناخته شد. همین اثر، جایگاه همینگوی را در ادبیات معاصر تثبیت کرد.
آثاری که ماندگار شد
یکی از مهمترین آثار او، «وداع با اسلحه»، در سال ۱۹۲۹ منتشر شد؛ داستانی که تجربههای خود او در جبهههای ایتالیا در جنگ جهانی اول را به روایتی عاشقانه و تلخ بدل کرد. همینگوی در این رمان نه فقط درباره جنگ، بلکه درباره شکست، مرگ و ناتوانی انسان در برابر سرنوشت سخن گفت.
دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ برای همینگوی دوره شکوفایی بود. او در جنگ داخلی اسپانیا حضور داشت و همانجا بود که رمان «زنگها برای که به صدا در میآید» را نوشت؛ اثری که جنگ را از زاویه دید فردی روایت میکند که برای آرمان خود میجنگد، اما در پایان درمییابد که جنگ، هرچقدر هم موجه به نظر برسد، چیزی جز ویرانی به همراه ندارد.
اما شاید مهمترین و مشهورترین اثر همینگوی، «پیرمرد و دریا» باشد که در سال ۱۹۵۲ منتشر شد. این داستان کوتاه درباره ماهیگیر پیری به نام سانتیاگو است که روزهاست موفق به صید ماهی نشده و سرانجام با یک مارلین بزرگ درگیر میشود. «پیرمرد و دریا» هم برای خودش و هم برای ادبیات قرن بیستم نقطه عطف بود؛ داستانی ساده اما پر از معنا درباره مبارزه، غرور و شکست. همین اثر بود که جایزه پولیتزر را برای همینگوی به ارمغان آورد و نقش تعیینکنندهای در اعطای جایزه نوبل ادبیات به او در سال ۱۹۵۴ داشت.
«خورشید همچنان میدمد»، اولین رمان مهم همینگوی است که درباره گروهی از مهاجران آمریکایی و بریتانیایی در پاریس بعد از جنگ جهانی اول است. این افراد که به «نسل گمشده» معروف شدند، در جستجوی معنا، عشق و فرار از پوچی به سفر و خوشگذرانی پناه میبرند. همین کتاب جایگاه همینگوی را به عنوان یکی از نویسندگان پیشروی زمان خود تثبیت کرد.
همینگوی در آثارش عمدتاً به مسائلی مثل جنگ، عشق، طبیعت، مرگ و شکست پرداخته، اما ویژگی خاص او، بیان این موضوعات با زبانی عاری از پیچیدگیهای ادبی و توصیفات طولانی است. خواننده در ظاهر داستانی ساده میخواند، اما معنای واقعی در لایههای زیرین روایت نهفته است. این همان چیزی است که آثارش را ماندگار کرده است.
البته ویژگی اصلی آثار همینگوی، سادگی نثر و حذف هرگونه تزئین زبانی بود؛ روشی که خودش آن را «نظریه کوه یخ» مینامید. در این سبک، نویسنده تنها بخش کوچکی از حقیقت را در متن نشان میدهد و بخش اعظم معنا در لایههای پنهان باقی میماند. همین شیوه نوشتار باعث شد آثار او به شدت تأثیرگذار و در عین حال، خواندنی برای عموم مردم باشد.
وقتی ادبیات میماند...
با این حال، آثار او همچنان زندهاند و در سراسر جهان خوانده میشوند. نوشتههای او الهامبخش نویسندگان بیشماری بوده و هنوز هم در سراسر جهان خوانده میشوند.
امروز، در سالروز تولدش، بسیاری دوباره سراغ کتابهایش رفتهایم؛ همان کتابهایی که با جملههای کوتاه، داستانهایی بلند روایت میکنند. ارنست همینگوی همچنان نویسندهای است که برای درک سادگی، باید عمیق خواندش. مردی که شاید خودش رفت، اما ادبیاتش ماند.