در دکترین جهانی امریکا، حوزه تهدید تعریف شده است و چین و سپس روسیه و سپس غرب آسیا و ایران، ولی دولت سایه در امریکا بهخوبی میداند که برای باقی ماندن در رأس هرم قدرت جهانی، قادر نیست که در سه جبهه تهدید، اقدام مستقیم و پرشدت و یکسرهساز داشته باشد؛ لذا با مدل جنگ نیابتی، هر حوزه ابزارها و برنامههایی تعریف کرده تا هزینه را دیگران بپردازند و حمایت همهجانبه از سوی امریکا اعمال شود و اگر اضطراری پیش آمد، گاهی امریکا هم برای اثرگذاری ورود مستقیم داشته باشد. در قبال روسیه و جنگ در اوکراین، ناتو و اروپا، پیمانکار اجرایی هستند و امریکا هزینه نمیدهد و برای فروش تسلیحات هم، از جیب ناتو و اروپا خرج میشود. سهم عضویت ۵درصدی از تولید ناخالص ملی اعضای ناتو، مبنای پرداخت به امریکا در خریدهای تسلیحاتی است ولی طراحی روندهای جنگ با امریکاست. پالسهای موجود در مواضع و اقدامات، نشان از شدت یافتن جنگ در اوکراین و علیه روسیه است و کالینینگراد در حاشیه بالتیک، اولین میدان تنش در این مرحله است. در قبال چین، مثلث ژاپن، استرالیا، کرهجنوبی، کارگزار اجرایی هستند و در کنار آنها، اعضای کوچکتر یا با سهم کمتری از مشارکت حضور دارند و این حوزه تهدید برای امریکا در گام نهایی، یکسرهسازی در نظام جهانی است و تنشهای اقتصادی بهسرعت در حال تبدیل شدن به تنشهای امنیتی است. در غرب آسیا نیز پیچیدگی و تعدد پروندههای فعال وجود دارد و محور پیمانکاری با رژیم صهیونیستی است که از حمایت مطلق و همهجانبه امریکا برخوردار است و طیفی از دول غربی با نقشهای متفاوت در کنار آن هستند.
رژیم صهیونیستی در غزه، با همه جنایات وحشیانه که آخرین برگ آن، گرسنگی دادن به ۲ میلیون انسان است، تاب و توان خود را از دست داده است. در لبنان و پس از ماهها، تلاش صهیونی برای حذف حزبالله و مقاومت و بمبارانهای روزانه، با شرایط وارونه روبهرو شد و امریکا به ناچار به میدان آمده تا طرح خلع سلاح را به نتیجه برساند. در اینجا امریکا هم نهتنها در حال درجا زدن است بلکه با پدیده پیوند موضوعات منطقهای همانند رخدادهای سوریه و سویدا و پیامدهای آن روبهرو شده و ابتکار عمل در دست آنها نیست. مقاومت در مرز آغاز واکنش به اشغالگری و تجاوزات علیه لبنان قرار گرفته است و این مسئله نهتنها امریکا، بلکه رژیم صهیونیستی و ارتش از نفس افتاده آن را دغدغهمند کرده است، چرا که در داخل رژیم، هم ساختارهای سیاسی و حکومتی و اجتماعی، نشانههای افزایش بحران تا مرز فروپاشی ائتلاف حکومتی را نشان میدهد. در سوریه قرار بود با جولانی، به جشنهای آبراهامی و نهایی کردن اشغال جولان و جبلالشیخ و قنیطره و سپس ممر داوود بروند که با موضع جولانی و تأکید بر مرزهای ۱۹۷۴ روبهرو شده و از ترکیه و جولانی در سویدا رودست خوردند و حالا باید اوضاع را ساماندهی مجدد کنند. دلیل این است که یک خیزش اجتماعی و عشایری در جامعه خفته سوریه علیه پروژههای تجزیه و اشغال سرزمین سوریه شروع شده و حتی جولانی هم اگر بخواهد با این دیدگاه نمیتواند آرزوهای صهیونیستی و امریکا را عملی کند.
جولانی را برای این میخواستند تا در لبنان به پیادهنظام صهیونی برای خلع سلاح حزبالله و پاک کردن لبنان از نقشه سیاسی منطقه تبدیل شده و بلاد شام را تجدیدبنا کند. حالا این موج عشایری، نهتنها در سوریه بلکه در اردن و شمال عربستان هم تحریک شده و آرام کردن آن کار سادهای نیست. امریکا و رژیمصهیونی با روایت ترویج شده که مقاومت در منطقه و ایران، ضربه خورده و ضعیف شدهاند، وارد یک ماجراجویی نظامی علیه ایران شدند که حاصل آن برای رژیم صهیونی و سپس امریکا یک کابوس شد و تکرار آن را فقط در فضای مجازی و جنگ روانی و جماعتهای وابسته به خودشان زمزمه میکنند. حتی دوستان عرب امریکا و اسرائیل هم با این تصویر هیبت شکسته از قلدرنمایی اسرائیل و امریکا، حاضر نیستند به کارناوال و نمایش آبراهام وارد شوند و جولانی هم در کنار ترکیه از مدل دیگری پیروی میکند. این واقعیت که سیاستهای امریکا و رژیم صهیونی، تقریباً بیشتر منطقه غرب آسیا را وارد تنش و بیثباتی کرده و خسارتهایی وارد نموده ولی اسرائیل بهعنوان کارگزار و پیمانکار موازنه سازی قدرت و سیطره، بهجز تلاشهای ایذایی، فاقد کارآمدی است. اگر رژیم صهیونی توان پیشبرد پرونده امریکایی را با سرعت داشت تا دوره ریاستی ترامپ از آن بهره بگیرد، باید در غزه، شاهد پیروزیسازی آنها میبودیم و اگر توان داشت تا ممر داوود را فعال کند باید با سرعت به اشغال جنوب سوریه هم اقدام میکرد ولی حالا در غزه در بسیاری از شروط خود عقبنشینی کرده و در جنوب سوریه، دست به دامان جولانی است تا سرمایههای مزدوران سازمانیافته در بخش دروزیهای سویدا از بین نرود.
جالب است که امپراتوری رسانهای و مجازی رژیم، غرب و عربها از یک طرف جولانی را تروریست و از طرف دیگر همکار و همپیمان ترویج و معرفی میکنند! اگر این غلظت محتواهای تجویز شده درست بود، جولانی باید در همین شرایط بیثبات، جولان و جبلالشیخ و قنیطره را واگذار میکرد و چشم خود را همانند دیگر مناطق اشغالشده به روی ممر داوود و اشغال آن توسط اسرائیل میبست و به نمایش آبراهام میپیوست. مسئله این است که جولانی، مدل ترکیه را در تقابل رژیم و امریکا دنبال میکند. به همین دلیل پس از ماهها فراز و نشیب، هنوز هیچ تحریمی از سوریه لغو نشده و مشروعیت رژیم جولانی هم کسب نگردیده است.
این تصویر از غرب آسیا و رخدادهای پرهزینه برای امریکا و رژیم صهیونیستی و حتی عربهای منطقه که گاهی هزینههای جنگی رژیم و امریکا را میپردازند و البته باید تاوان بدهند، رؤیای امریکایی در غرب آسیا و جهان، برای نظم سازی جهانی بیش از گندم ری برای عمر بن سعد، حاصلی ندارد و پاشنه آشیل امریکا در دکترین جهانی خود که قصد دارد بدون هزینه حاکم جهان باشد، هزینه دادن است به همان گونه که از دریای سرخ گریخت، با فروپاشی شبکههای سیطره و غارت منطقه، باید برای خود و رژیم صهیونی به دنبال حوزه دیگری برای ماجراجویی باشد.
هادی محمدی
بازبینی صحنه منطقهای و جهانی بحرانها
در دکترین جهانی امریکا، حوزه تهدید تعریف شده است و چین و سپس روسیه و سپس غرب آسیا و ایران، ولی دولت سایه در امریکا بهخوبی میداند که برای باقی ماندن در رأس هرم قدرت جهانی، قادر نیست که در سه جبهه تهدید، اقدام مستقیم و پرشدت و یکسرهساز داشته باشد؛ لذا با مدل جنگ نیابتی، هر حوزه ابزارها و برنامههایی تعریف کرده تا هزینه را دیگران بپردازند
صاحبخبر -
∎