شناسهٔ خبر: 73909500 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: الف | لینک خبر

حمله عبدی به علم‌الهدی/ خطر بزرگ حداقلی کردن دشمنی با آمریکا به بدبینی

هر روز اخبار فراوانی در رسانه‌ها منتشر می‌شود که دنبال‌کردن آن‌ها ـ حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند‌ ـ کار دشواری است. بسته خبری ـ تحلیلی «الف» با رصد اخبار، رویدادهای مهم و همچنین تحلیل‌های صورت‌گرفته، مخاطبان خود را از مهم‌ترین وقایع روز آگاه می‌کند.

صاحب‌خبر -

 وطن فروشی برای تمامی فصول

روزنامه جوان نوشت:

 در جنگ ۱۲ روزه امریکا و اسرائیل با ایران، یکی از مقولاتی که فراوان به چشم می‌آمد، دون پایگی و پلشتی رضا پهلوی، فرزند شاه مخلوع بود. او به سان موجودی مسخ شده و عاری از عواطف انسانی، به شکل مداوم از حمله دشمنان به مردم و زیرساخت‌های کشورمان حمایت می‌کرد و ساده‌لوحانه سلطنت خویش را نزدیک می‌دید! اظهارات رضا پهلوی در جنگ ۱۲ روزه، اما برای بسا ناظران و مردم، تازه و عجیب قلمداد نشد. چه خاندان نامبرده نیز هماره به فرمانبرداری از انگلیس، امریکا و اسرائیل شهره بوده و اساساً با حمایت آنان، به سلطنت رسیدند یا به حاکمیت خود تداوم دادند.

ولیعهد خودخوانده طی جنگ اخیر، از عمق بلاهت و کندذهنی خویش پرده برداشت! وی در حمایت بی‌حد و مرز از اسرائیل به گاه تجاوز به کشورش، حتی ظاهر را هم حفظ نکرد و کشته شدن بیش از ۱۰۰۰ نفر از هموطنانش - که عمدتاً غیرنظامی بودند- را به هیچ گرفت. این کردار، نفرت گسترده‌ای نسبت به او به وجود آورد. تا جایی که بسا تحلیلگران بر این باورند که نامبرده در ماجرای جنگ اخیر و برای همیشه مدفون شد.

از جمله طنز‌های کردار رضا پهلوی در دوره جنگ اربابانش با ایران، اظهار این نکته بود که وی برای دوران گذار، برنامه‌ای ۱۰۰ روزه تدوین کرده است! چنین سخنی در اذهان عمومی این پرسش را ایجاد کرد که وی از سوی کدام مردم یا گروه‌های سیاسی چنین مأموریتی یافته است؟ و اساساً کابینه وی برای این دوره، از چه کسانی می‌شود و سوابق آنان چیست؟

فرزند شاه مخلوع، تا اندکی پیش از حمله اسرائیل به ایران، برای حفظ ظاهر هم که شده، گاه به دلسوزی برای ملت ایران می‌پرداخت. بسا تحلیلگران بر این باورند که کنار گذاردن نقاب علاقه به ایرانیان در جنگ اخیر، از سفر وی به اسرائیل نشئت گرفت و عیان شد. به واقع توحش و درنده‌خویی نتانیاهو به وی جرئت داد، مردم و کشتار آنان را نادیده بگیرد و تنها به بازگشت خویش به سلطنت فکر کند!

جنگ ۱۲ روزه ایران با اسرائیل، امریکا و اقمار آنان، برکاتی فراوان داشت که از جمله آنها، فرو افتادن نقاب از چهره بسا مدعیان ایران دوستی از جمله رضا پهلوی بود. این امر موجب شد که نزد بسا فریب خوردگان و چشم و گوش سپردگان رسانه‌های غربی/عبری/عربی، وجهه سلطنت طلبی فروریزد و آینده آن تیره‌تر از پیش شود.

******

درسی که باید از جنگ احد گرفت 

روزنامه فرهیختگان نوشت:

هنوز آوار موشک‌های صهیونیستی از شهر جمع نشده که یک جریان مشکوک مجازی دنبال برجسته‌سازی رئیس‌جمهور اسبق برای نشستن بر کرسی رهبری می‌افتد؛ آن هم در حالی که ایران باید یکپارچه علیه تهدید جان رهبر از سوی اسرائیل و آمریکا موضع می‌گرفت. از سویی دیگر، برخی به شکلی مبالغه‌آمیز و بی‌آنکه هیچ اطلاع یا تخصص امنیتی خاصی داشته باشند، تئوری‌پرداز نفوذ می‌شوند و دامنه کشفیات بی‌سند و مدرک خود را به همه بخش‌های نظام توسعه می‌دهند. تندروهای سیاسی در هر جریانی تلاش می‌کنند نفوذ را به جناح مقابل نسبت دهند. یک سو نتیجه توجهش به نفوذ را با تلاش برای به‌کارگیری کلیدواژه «کودتا» به جای «جنگ ترکیبی» پیش می‌برد و صحبت از عدم کفایت رئیس‌جمهور و استعفای رئیس قوه مجریه را پیش می‌کشد و به وضوح آب در آسیاب دشمن می‌ریزد. سویی دیگر قصه‌های تخیلی از نفوذ میان انقلابی‌ها می‌سازد و مغز مخاطب را مشوّش می‌کند. البته که این هر دو سو، در واقع - و لابد ناخودآگاه - از سنگینی بار گناه اسرائیل در تجاوز به ایران کم می‌کنند و بخشی از این گناه را به دوش رقیب سیاسی می‌اندازند، فقط برای آنکه جدل سیاسی‌شان را پیش برده باشند!

سهم برخی هم در این میان پیگیری مطالبات سیاسی خودشان است؛ زندانیان سیاسی را آزاد کنید، رفراندوم بگذارید، تغییرات سیاسی ایجاد کنید و... گویی میهن‌دوستی آن‌ها و دفاع سیاسی‌شان از وطن، برای آن‌ها حقی مضاعف ایجاد می‌کند که در ازای آن مطالبه‌ای کنند! نامش را هم می‌گذارند مطالبات مردم و عنوان می‌کنند که مردم در جنگ خودشان را نشان دادند و حالا نوبت حاکمیت است؛ گویی حاکمیت صرفاً مشغول تماشای جنگ بوده است! بماند که آن‌ها نماینده مردم هم نیستند. از سویی، مگر دفاع از وطن در برابر تجاوز خارجی وظیفه تک‌تک ما نبود؟ آیا قرار است این وظیفه را به قیمت مطالبات سیاسی‌مان به مردم و حاکمیت بفروشیم؟

در این میان، برخی نزدیکان و حتی اعضای دولت که به دلیل حضور در حاکمیت، طبعاً انتظار آن است که از مسیر وحدت و انسجام خارج نشوند، آتش‌بیار معرکه جدل سیاسی شده‌اند. سخنان فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت پیرامون محدودیت اینترنت در روزهای جنگ با صهیونیست‌ها گرچه به دنبال اقناع مخاطب است (آن هم دیر و با تأخیر زیاد و در واقع اقناع مردم باید همان زمان قطع اینترنت انجام می‌گرفت) اما نکته آن است که ادامه سخنان او مسیر دوقطبی‌سازی و اتهام را پیش می‌برد و او در موضعی عجیب، حمله اسرائیل را کمک به منتقدان موضع دولت در حوزه فیلترینگ می‌داند و می‌گوید که «دولت به دنبال محدودسازی اینترنت نیست؛ اما شرایط جنگ اسرائیل دست مخالفان را در این رابطه به خوبی پر کرده است.» هفته گذشته هم یک عضو شورای اطلاع‌رسانی دولت منتقدان مصاحبه رئیس‌جمهور را هم‌پای وزیر خارجه اسرائیل و رضا پهلوی و مسیح علی‌نژاد به تصویر کشید و عملاً بر آتش جدل‌های صواب و ناصواب پیرامون مصاحبه رئیس‌جمهور دمید.

کمی بیندیشیم؛ می‌خواهیم چه کنیم؟ تهران امروز تنگه احد ماست، باید تصمیم بگیریم که می‌خواهیم در محل مأموریت خود باقی بمانیم و حواسمان جمع دشمن باشد، یا آنکه نه، وقتی موشک‌ها به ایرانمان تجاوز می‌کنند، موقتاً متحد شویم و تا توقفی رخ داد، به صورت هم چنگ بیندازیم و پی غنیمت برویم؟ تصمیم امروز ما، تعیین‌کننده فردای ایران ماست.

******

خطر بزرگ حداقلی کردن دشمنی با آمریکا به بدبینی

خبرگزاری دانشجو نوشت:

پس از اتمام جنگ‌ها در بسیاری از موارد تجارب حاصل شده از آنها می‌تواند در شرایط جنگی آتی راهگشا باشد.تجربه ناشی از جنگ، تجربه‌های پر هزینه‌ای هستند زیرا خون انسانی برای به دست آمدن آن ریخته شده و جانی تلف شده است.حال اگر این تجربه به قدری که باید کامل نبوده باشد، جانی گرفته شده اما تجربه‌ای حاصل نشده است و این مصداق بارز کفران نعمت است.با در نظر گرفتن این نکته، این خبر را هم باید شنید یکی از فعالین سیاسی اصلاح طلب اعلام کرده است که بعد از جنگ اخیر و وقایع آن و جانبداری از جنایت‌های رژیم صهیونیستی، به غرب بدبین شده است! یعنی شاید اگر بخواهیم محتاطانه بگوییم ارزنده‌ترین تجربه وی از جنگ با حدود هزار و اندی شهید و صدها زخمی از هموطنان، بدبینی به غرب بوده است.

حال باید پرسید آیا صرفا تجربه بدبین شدن در مقابل این مقدار از خون‌های ریخته شده کافی است؟ آیا حالا که این اتفاقات رخ داده مقداری برای بدبین شدن دیر نیست؟واقعا به هر کسی بگویید دشمنی بعد از سال‌ها جنایت و دشمنی، به کشورم حمله مستقیم کرده، تاسیسات صلح‌آمیز هسته‌ای را بمباران کرده بعد فقط به آن بدبین شده‌اید خنده‌اش نمی‌گیرد؟ زمانی که پانسمان بیماران پروانه‌ای را تحریم کردند بدبین نشدید؟زمانی که برای وارد شدن کوچک‌ترین کالاها کشور را در تنگنا قرار دادند و وارد یک جنگ تمام عیار اقتصادی با کشور شدند بدبینی گریبان‌تان را نگرفت؟با خواندن تاریخ 28 مرداد 1332 و برکنار کردن مستقیم دولت مشروع کشور و جایگزین کردن نماینده خودشان به فکر بدبینی نیفتادید؟ و تمام ظلم‌ها و جنایت‌هایی که برای آن باید دشمنی‌مان با آمریکا را به حد اعلا می‌رساندیم را بازخوانی کنیم، یک کتاب قطور می‌شد.

این تفکرساده‌انگاری دشمنی با آمریکا و تقلیل دادن آن از دشمنی به بدبینی، تفکری است که در همفکران این روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب هم رواج داشته و خط آن بعد از اتمام جنگ تحمیلی دوازده روزه هم مشاهده می‌شود و موارد متعدد از تحرکات این چنینی را از این طیف شاهد هستیم.می‌توان گفت این تفکر بیش از اینکه با شرایط فعلی تناسبی ندارد، تفکر خطرناکی برای کیان امنیت ملی کشور است.

به هیچ وجه هم نباید این تفکر را در چهارچوب ساده‌انگارانه تحلیل کرد.یعنی اینگونه بود که این جریان نگاه اشاره شده را به دلیل عدم اطلاع از سوابق استکباری غرب مطرح می‌کنند بلکه کاملا از تاریخ آکنده از استکبار غرب واقف اند و می‌داند که چه چیزی از سوی غرب بر این کشور گذشته است اما باز هم به دلیل خطایی که از قدیم در دستگاه محاسباتی آنها وجود دارد، یعنی «اعتیاد به مذاکره» و منحصر کردن دیپلماسی در مذاکره، سعی دارند دسمنی با آمریکا به بدبینی تقلیل بدهند.

زمانی که بتوان یک دشمنی دیرینه، عمیق و خونی را که در برخی از مواقع به جدال موجودیتی رسیده است به واژه حداقلی بدبینی کاهش بدهند توانسته اند کانال مذاکره به هر قیمت را مفتوح نگه داشته و همیشه به آن به عنوان تنها گزینه نگاه کرد.این جریان شاید در ظاهر برای رسیدن به هدف خود ادعا کنند که علی رغم فرار از غرب‌گرایی حرف از بدبینی به غرب می‌زنند اما سطحی کردن دشمنی با آمریکا در حد بدبینی به آن، مصداقی تمام و کمال از غرب گرایی به حساب می‌آید.

******

حمله عبدی به علم‌الهدی

عباس عبدی، فعال سیاسی و رسانه‌ای اصلاح‌طلب در روزنامه اعتماد نوشت:

به نظر می‌رسد که چاره‌ای نیست تا قدری مصداقی‌تر و صریح‌تر با برخی آقایان روحانی سخن گفته شود. گویی که هنوز چنانکه شایسته است، متوجه تغییرات اجتماعی نشده‌اند و تصور می‌کنند که جامعه ایران در ۲۰ یا ۳۰ سال پیش منجمد شده و ایستاده است. خب! هنگامی که این همه با فضای مجازی مخالفت می‌کنید و در عین حال همه مردم (جز اندکی) از این فضا استفاده می‌کنند، به این معناست که مخالفت شما موثر نبوده و بالطبع قاطبه مردم از این فضا تاثیر گرفته‌اند و آنچه می‌ترسیدید، محقق شده است. بنابراین باید در برابر این تغییرات رفتاری سازنده را پیش بگیرید. با ادبیات و رویکرد گذشته نمی‌توان گامی به جلو برداشت.

یکی از کسانی که به‌طور معمول هر هفته یک یا دو بار سخنرانی می‌کند، آقای علم‌الهدی امام جمعه مشهد است که اخیرا گفتند: «جنگ نرم خطرناک‌ترین جبهه دشمن است و در این عرصه هدف او دین‌زدایی و خارج کردن دین از زندگی مردم است. اگر دشمن موفق شود ایمان را از نسل جوان بگیرد، مردم دیگر پشتیبان نظام دینی نخواهند بود. این مساله اقتضا می‌کند که شیوه‌های مواجهه با این پدیده با درایت، حکمت و رویکرد اقناعی و نه صرفا قهری باشد.» صریح باید گفت که روحانیون یک‌بار و برای همیشه ضعف‌ها و کاستی‌های عملکرد خود را به گردن پدیده‌ای نامتعین به نام دشمن نیندازند.

بی‌دینی مردم ناشی از تبلیغات ضد دینی نیست، بلکه ناشی از عملکرد نادرست متولیان و مبلغان دینی است. چرا؟ به این دلیل روشن که اگر مردم دیندار و صاحب اخلاق پسندیده و رفتار نیکو شوند، آقایان روحانیون آن را به حساب عملکرد خود می‌گذارند، همچنانکه پیش از انقلاب چنین بود، حالا چرا هنگامی که بی‌دینی رواج می‌یابد، آن را به حساب عملکرد خود نمی‌گذارند، بلکه به حساب تبلیغات ضد دینی دشمن می‌گذارند؟ به علاوه فرض کنیم که تبلیغات ضد دینی هم باشد، باز هم وظیفه شماست که آن‌ها را خنثی کنید و پاسخ دهید. پس اگر موفق نبوده‌اید به دلیل رفتار و گفتار خودتان است. ریشه این وضعیت در قرار گرفتن شما در قدرت است که دیگر نمی‌توانید اقناعی سخن بگویید. تقریبا در بیشتر سخنان آقایان، رگه‌هایی روشن از رویکرد قهری مبتنی بر قدرت دیده می‌شود. نتیجه قهری تعریف دین در خدمت قدرت، همین ادبیات است. 

آقای علم‌الهدی در سال‌های اخیر چند بار با تحکم و از موضع قدرت سخن گفته‌اند و چند بار از موضع اقناع و گفت‌وگو؟ چقدر از موضع تواضع و مهربانی و چقدر از موضع تهدید؟ تاکنون چند بار پذیرفته‌اند که مصاحبه رسانه‌ای آزاد انجام دهند و در برابر افکار، عقاید و رفتار و عملکرد خود پاسخگو باشند؟ یک‌بار دیگر به عملکرد اقتصادی روحانیون و اظهارات خود در این زمینه توجه کنند، ماجرا روشن می‌شود.

آقای علم‌الهدی معتقد است که دشمن می‌خواهد دین را از زندگی مردم خارج کند. به نظرم نیازی به این خواست دشمن نیست. عملکرد رسمی که درصدد است، به نام دین در همه حوزه‌های زندگی و سیاست و اقتصاد و فرهنگ و… دخالت و دستورالعمل صادر کند، منجر به خارج شدن دین از همه حوزه‌ها می‌شود. اگر مجالی بود حوزه‌هایی که به نام دین در آن وارد شدند را می‌شمردم و یکایک توضیح می‌دادم که تفسیرهای شاذ از دین چگونه موجب انزجار جامعه از کلیت این دخالت‌ها شده است؟ جالب است مهم‌ترین بخش دین که اخلاقیات است را به کلی به فراموشی سپرده‌اند. 

ولی مهم‌ترین نکته این سخنان آنجاست که گرفتن ایمان از نسل جوان را موجب آن می‌داند که مردم دیگر پشتیبان نظام دینی نشوند. این استدلال ریشه مشکلات این گروه از روحانیون است. دلیلی ندارد که مردم پشتیبان نظام‌ها باشند، بلکه این نظام‌های سیاسی هستند که باید بازتاب نظر و رای و خواست مردم باشند. مردم از نهادهایی حمایت می‌کنند که برآمده از خواست خودشان است. وظیفه نظام است که بازتاب خواست مردمش باشد. چه با ایمان و چه بدون ایمان باشند. اگر حکومت بازتاب‌دهنده خواست آنان نباشد عوارض آن برای حکومت و دور شدن مردم بسیار سنگین است. روحانیون باید این ذهنیت را در خود اصلاح کنند که مردم باید در خدمت آنان باشند. این حکومت است که باید در خدمت و پشتیبان و کارگزار مردم باشد. حکومت موجودیتی حقوقی فراتر از مردم ندارد، بلکه در ذیل مردم تعریف می‌شود. 

گمان نمی‌کنم که برخی آقایان روحانیون بتوانند رنگ قدرت را از ادبیات و نگاه خود بزدایند و به جای آن لباس منطق و اقناع را بر سخنان خود بپوشانند. روحانیتی که وضعیت فساد باغ ازگل را از خود سلب مسوولیت کرده و حتی نماز جمعه را هم اقامه می‌کند، نمی‌تواند حتی اندکی از اعتبار گذشته این نهاد مهم را بازسازی کند، چه رسد به اینکه آن را ارتقا دهد. آقایان در کنار نصیحت و امر به معروف مردم، لازم است ابتدا ارزیابی جدی از عملکرد خود ارایه دهند.

******

ناراحتی شریعتمداری از بی‌توجهی به پیشنهاد بستن تنگه هرمز

حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان نوشت:

هر بار که در این‌باره می‌نویسیم، واکنش دشمنان بیرونی، وحشتی آمیخته به خشم است و نگران که مبادا جمهوری اسلامی ایران به این پیشنهاد جامه عمل بپوشاند و پادوهای داخلی دشمن برای مخدوش کردن این پیشنهاد با مسخره کردن آن به کمک دشمن می‌روند! سخن درباره ضرورت بستن تنگه هرمز به روی شناورهای وابسته به آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و رژیم جعلی اسرائیل است. مگر رژیم صهیونیستی در حمله وحشیانه به کشورمان ده‌ها فرمانده نظامی و دانشمند هسته‌ای و زن و مرد و کودک را به شهادت نرسانده است و مگر آمریکا رسماً در این حملات شرکت نداشته است؟ و مگر سه کشور اروپایی انگلیس و فرانسه و آلمان به رژیم صهیونیستی کمک‌های مالی و تسلیحاتی نمی‌کنند؟! بستن تنگه هرمز به روی کشتی‌های متعلق به این جرثومه‌های فساد و تباهی کمترین واکنش ایران اسلامی در پاسخ به جنایات و تحریم‌ها و کینه‌توزی‌های آنها علیه ایران و مردم این مرز و بوم است. نیست؟!

 خبرهای جسته و ‌گریخته حکایت از آن دارند که قرار است سه کشور اروپایی، انگلیس و فرانسه و آلمان، مکانیسم ماشه را علیه کشورمان فعال کنند! اگرچه مکانیسم ماشه، بعد از خروج آمریکا از برجام و فروپاشی این معاهده، اعتبار حقوقی خود را از دست داده است و خوشبختانه امروز وزارت امور خارجه کشورمان نیز به‌گونه‌ای تلویحی در بیانیه‌ای به این نکته اشاره کرده است، ولی حالا که تروئیکای بی‌هویت اروپایی در پی فعال کردن مکانیسم ماشه هستند، بسیار تعجب‌آور و سؤال‌برانگیز است که چرا برای مقابله با آنها از اهرم قانونی و پشیمان‌کننده و حق طبیعی خود در بستن تنگه هرمز که در دو کنوانسیون بین‌المللی «‌ژنو» و «‌جامائیکا» به رسمیت شناخته شده است استفاده نمی‌کنیم؟! و این تنگه را به روی چهار کشور متخاصم آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان و رژیم جعلی صهیونیستی نمی‌بندیم؟! این درحالی است که دشمنان تابلودار ایران اسلامی بارها از احتمال به کارگیری این اهرم قانونی از سوی جمهوری اسلامی ایران به شدت ابراز نگرانی آمیخته به وحشت داشته و دارند.

تنگه هرمز، دومین تنگه پرترافیک دنیاست که روزانه نزدیک به ۱۸ میلیون بشکه نفت که معادل ۴۲ درصد نفت‌خام حمل شده جهان توسط نفتکش‌هاست، از آن عبور می‌کند. چندی قبل، شبکه تلویزیونی C.N.B.C آمریکا در یک گزارش مستند آورده بود که «‌اگر تنگه هرمز بسته شود، بهای نفت به ۲۵۰ دلار (تقریباً سه برابر قیمت کنونی) افزایش خواهد یافت. این رخداد، در صورت وقوع کشورهای متخاصم یاد شده را با شرایط اقتصادی فاجعه‌باری روبرو خواهد کرد. فاجعه‌ای که تاکنون بارها با اشاره به احتمال وقوع آن (در صورت تصمیم ایران به بستن تنگه هرمز) از آن یاد کرده‌اند.

خوشبختانه برخی از خبرها حکایت از آن دارند که بررسی این موضوع و چگونگی استفاده از این اهرم قدرتمند و قانونی برای مقابله جدی و شکننده با دشمنان ایران اسلامی در دستور کار نمایندگان محترم مجلس قرار گرفته است.  

******

زیبا کلام :ترامپ و نتانیاهو به رضا پهلوی برنمی‌گردند چون فهمیدند او سراب می‌بیند

صادق زیباکلام، فعال سیاسی اصلاح‌طلب و استاد دانشگاه در گفت و گو با سایت نامه‌نیوز پیرامون رفتار اپوزیسیون جمهوری اسلامی و رضا پهلوی در جنگ ۱۲ روزه صحبت کرده که بخش‌هایی از این مصاحبه به شرح زیر است:

* بعد از حمله اسرائیل به ایران و شهادت بسیاری از فرماندهان نظامی ما، رضا پهلوی و بسیاری از اپوزیسیون آرزو و امید زیادی داشتند که با حمله اسرائیل، در ابعاد گسترده تری از اعتراضات خیابانی سال 88 و 1401، مردم به خیابان ها می آیند و نظام سقوط خواهد کرد اما این سرابی بیش نبود. البته آنها قدری از تصورات شان را نیز به آقای نتانیاهو و آقای ترامپ القا کرده بودند. از این رو تلاویو و واشنگتن تصور می کردند اگر به ایران حمله کنند امکان دارد مردم به خیابان بریزند و نظام سقوط کند اما تنها اتفاقی که نیفتاد خیزش مردم بود. حالا هم آقای نتانیاهو و هم آقای ترامپ متوجه شدند که خیلی هم خبری درباره رضا پهلوی نیست. شاید او در خارج و داخل کشور طرفدارانی داشته باشد اما این طرفداران به حدی نیست که باعث تغییر رژیم در ایران شود چون نظام جمهوری اسلامی خیلی مستحکم تر از آن است که اپوزیسیون و شاهزاده رضا پهلوی تصور می کردند.

* من فکر نمی کنم دوباره آمریکا و اسرائیل به رضا پهلوی برگردند چون متوجه شدند از او آبی گرم نمی شود. حتی آنها با یک واقعیت جدی تر و عمیق تر مواجه شدند چون با کمال تعجب دیدند وقتی به ایران حمله شد، حتی کسانی همچون صادق زیباکلام که پر از اعتراض، انتقاد و مخالفت با بسیاری از سیاست های جمهوری اسلامی بودند، کنار جمهوری اسلامی ایستادند و با نتانیاهو، ترامپ، اپوزیسیون برانداز و رضا پهلوی مرزبندی کردند. این اتفاق برای آنها شگفت انگیز بود چون اینجای ماجرا را نخوانده بودند.

* چند ساعت بعد از حمله اسرائیل توئیت زدم و از اپوزیسیون و رضا پهلوی پرسیدم «چطور در این وضعیت می توانید کنار نتانیاهو و ترامپ قرار بگیرید؟»، بعد از این توئیت من به تدریج خیلی های دیگر هم صریح و علنی آمدند و کنار جمهوری اسلامی ایستادند. این باعث شد صداوسیما بگوید «چه جالب! خوب است بیاییم از این اتفاق بهره برداری کنیم و به محکومیت حمله اسرائیل و آمریکا، قالب ملی گرایی و وطن پرستی بدهیم».

******

هرگز زیر بار «غنی‌سازی صفر» نخواهیم رفت

عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس تأکید کرد که ایران زیر بار فشارهای غرب برای تعلیق غنی‌سازی نمی‌رود و هرگونه اقدام برای بازگرداندن تحریم‌ها، با پاسخ قاطع کشور مواجه خواهد شد.

علاءالدین بروجردی در گفت‌وگو با مهر، در واکنش به تهدید برخی کشورهای اروپایی مبنی بر فعال‌سازی مکانیسم ماشه و بازگرداندن قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل، اظهار کرد: «جمهوری اسلامی ایران در قبال اشتباهاتی که از سوی کشورهای غربی صورت می‌گیرد، واکنش متناسب نشان داده و خواهد داد».

وی با اشاره به حمله دشمن به برخی از مراکز هسته‌ای کشور، تصریح کرد: «آن‌ها مرتکب اشتباهی شدند و چوبش را هم خوردند؛ مجلس شورای اسلامی در واکنش به آن اقدام، مصوبه‌ای را تصویب کرد که بر اساس آن کلیه همکاری‌ها با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تعلیق شود. این مصوبه توسط شورای نگهبان تأیید، به رئیس‌جمهور ابلاغ و دستور اجرای آن صادر شد».

بروجردی ادامه داد: «طبیعی است که در برابر هر اقدام اشتباه از سوی آن‌ها، ما نیز عکس‌العمل متناسب نشان دهیم. اگر کشورهای اروپایی بخواهند اشتباه دیگری مرتکب شده و مکانیسم ماشه را فعال کنند، مجلس و دولت بدون تردید تصمیمات مهم‌تری را متناسب با این اشتباه اتخاذ و آنان ضرر خواهند کرد».

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی گفت: «امیدواریم اروپایی‌ها عاقلانه رفتار کنند. جمهوری اسلامی ایران نشان داده که کشور تهدیدپذیری نیست و با فشار و تهدید، از منافع و حقوق قانونی خود عقب‌نشینی نخواهد کرد».

وی با بیان اینکه جمهوری اسلامی ایران مخالف اصل مذاکره نیست، تأکید کرد: «هر مذاکره‌ای قواعد خاص خود را دارد. ما به هیچ وجه از حق مسلم و قانونی خود در زمینه غنی‌سازی اورانیوم کوتاه نمی‌آییم. غنی‌سازی، یک حق مسلم است که بر اساس نیازهای کشور دنبال خواهد شد».

بروجردی با اشاره به توانمندی علمی متخصصان کشور، خاطرنشان کرد: «غربی‌ها آن‌قدر از عقلانیت برخوردار نیستند که بدانند دانش هسته‌ای در مغز صدها دانشمند ایرانی نهادینه شده و این دانش با زدن بمب از بین نمی‌رود، بلکه با قدرت بیشتری بازتولید خواهد شد».

وی در پایان گفت: مذاکرات، تنها زمانی معنا دارد که با پیش‌شرط حفظ حق غنی‌سازی جمهوری اسلامی ایران انجام شود و ما به هیچ وجه زیر بار شعارها و خواسته‌های غرب مبنی بر غنی‌سازی صفر نخواهیم رفت.

******