شناسهٔ خبر: 73898259 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

با نگاهی به کتاب «رازهای کارگردانی سینما»؛

اسکورسیزی، لینچ، برتون و وودی آلن چطور کارگردان شدند؟

هیچکدام از کارگردانان بزرگ تاریخ سینما، برای آموختن فیلمسازی به کلاس‌های کارگردانی نرفته‌اند. آنها ساختن فیلم را به صورت تجربی یاد گرفته‌اند و با ممارست و پشتکار توانسته‌اند به کارشان غنا ببخشند.

صاحب‌خبر -

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا کارگردانی حرفه‌ای سخت، هیجان‌انگیز و پررمز و راز است. بیشتر علاقه‌مندان به سینما در ذهن‌شان، بارها سوالاتی مثل اینکه چگونه می‌توان کارگردان شد و چطور می‌شود فیلمی مثل «راننده تاکسی» یا «ادوارد دست‌قیچی» ساخت در ذهن‌شان چرخیده است.

تماشای فیلم‌های کارگردانان بزرگ سینما و نحوه ساختن فیلم‌هایشان با خودش سوالات زیادی را به دنبال می‌آورد. اگر آنها را به عنوان شاخص‌ها و الگوهایی در سینما در نظر بگیریم، بسیاری دوست دارند، طبق کارها و برنامه‌های آنها فیلمسازی را یاد بگیرند.

کتاب «رازهای کارگردانی سینما» با ترجمه زنده‌یاد شاهپور عظیمی تا حدود زیادی به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهد. مروری بر چگونگی فیلمساز شدن کارگردانان بزرگ، هر ذهن کنجکاوی را به این نتیجه می‌رساند که فیلمسازی باید در ذات و وجود آن شخص باشد.

هیچکدام از کارگردانان بزرگ تاریخ سینما، برای آموختن فیلمسازی به کلاس‌های کارگردانی نرفته‌اند. آنها ساختن فیلم را به صورت تجربی یاد گرفته‌اند و با ممارست و پشتکار توانسته‌اند به کارشان غنا ببخشند. فرمولی که در ظاهر ساده به نظر می‌رسد ولی در عمل و در واقعیت بسیار سخت و پیچیده است.

کتاب درباره اصول کاری و حرفه‌ای کارگردانان زیادی است؛ از سیدنی پولاک و وودی آلن گرفته تا دیوید لینچ و الیور استون و ژان لوک گدار، هر کدام شیوه، مسیر و نردبان خودشان را برای پیشرفت و فیلمسازی داشته‌اند.

خواندن صحبت‌های این کارگردانان بزرگ بیش از هر زمان دیگری به ما یادآوری می‌کند که هنر امری جوششی و ذاتی است و اگر کسی خمیره‌اش را نداشته باشد به زور کلاس و دوره نمی‌تواند فیلم بسازد.

توازن و نظم وودی آلن

برای نمونه، سیدنی پولاک، فیلمساز شهیر آمریکایی توضیح می‌دهد که هیچ وقت فیلم ساختن را انتخاب نکرده و تازه بعد از اینکه کارگردان شده، شروع به یاد گرفتن فیلمسازی کرده است. اتفاق جالبی است که برای کارگردانان دیگر هم افتاده است.

وودی آلن با همان طنازی همیشگی‌اش، به شکلی متفاوت رازهای کارگردان شدن را توضیح می‌دهد: «با خواندن فیلمساز بهتری نخواهید شد. به جای اینکه از خواندن چیزی گیرمان بیاید، به سرعت می‌شود استفاده از وسایلی که مورد نیاز است را آموخت. چیزی که به عنوان کارگردان نیاز دارید، به نوعی کمک روانی است. توازن و نظم، منظورم چنین چیزهایی است. جنبه تکنیکی در درجه دوم اهمیت قرار دارد.»

برناردو برتولوچی نیز توضیح می‌دهد که هیچ گاه به مدرسه فیلمسازی نرفته و خیلی خوش‌شانس بوده که کارگردانی را از بودن در کنار پائولو پازولینی آموخته است: «تا سال‌ها به این افتخار می‌کردم که از لحاظ تئوریک هیچ کاری نکرده‌ام و هنوزم معتقدم که بهترین مدرسه فیلمسازی، حضور در صحنه فیلمبرداری است. بعدها پی بردم که همه چنین فرصتی گیرشان نمی‌آید.»

همچنین این کارگردان مطرح ایتالیایی پیشنهاد می‌شود که برای آموختن فیلمسازی حتماً نیازی به ساختن فیلم نیست، بلکه پیش زمینه چنین کاری تماشا کردن فیلم‌های زیاد است.

اسکورسیزی، لینچ، برتون و وودی آلن چطور کارگردان شدند؟

تیم برتون و شروع راه از انیمیشن‌سازی

پدر آلمادووار، از مشهورترین کارگردانان سینمای اسپانیا نیز با رد کردن تاثیر آموزش آکادمیک و تئوری در فیلمساز شدن افراد، چنین می‌گوید: «اگرچه پیشنهادهای زیادی داشتم اما هیچ وقت نخواسته‌ام فیلم و سینما را درس بدهم. به نظر من سینما را نمی‌شود یاد گرفت و نباید آن را آموزش داد. سینمای هنری است که تکنیک اهمیت کمتری دارد. سینما فرم بیانی کاملاً شخصی است.»

تیم برتون، یکی از خلاق‌ترین کارگردانان سینمای آمریکا، داشتن چاشنی شانس را در کارگردان شدن آدم‌ها موثر می‌داند؛ درست مثل خودش. او ابتدا می‌خواسته وارد کار انیمیشن شود و پس از مدتی وارد گروه انیمیشن‌سازی دیزنی می‌شود اما خیلی زود متوجه می‌شود که با سبک انیمیشن‌سازی این استودیو جور نیست.

پس او دست به کار می‌شود و روی ایده‌ای شخصی خودش کار می‌کند. ساختن یک فیلم کوتاه انیمیشن، پلی می‌شود جهت ورود برتون جوان به دنیای سینما. پس از آن به او پیشنهاد می‌شود تا مسیر فیلمسازی را ادامه دهد و انقدر همه چیز برای او ساده و راحت پیش می‌رود که خودش درباره‌اش چنین می‌گوید: «به نظر خودم پیدا کردن کار در یک رستوران به عنوان نویسنده، ساده‌تر از آن بود که مرا به عنوان یک کارگردان استخدام کنند!»

لینچ، از نقاشی تا کارگردانی

دیوید لینچ فقید نیز خیلی صادقانه بیان می‌کند که دانش دایره‌المعارفی زیادی درباره تاریخ سینما ندارد و فقط بلد بوده که دوربین را بردارد و برود فیلمش را بسازد.» لینچ از ابتدا قصدش این بوده که نقاش شود و وقتی هنرهای زیبا را مطالعه کرده یک فیلم کوتاه انیمیشن ساخته و همان حکم سکوی پرتاب او را داشته است.

امیر کاستاریکا، یکی دیگر از کارگردانان بزرگ سینما، همچون دیگر کارگردانان بزرگ، می‌گوید: «این ایده که به کسی آموزش بدهیم که چگونه فیلم بسازد، هر بلندپروازانه و هم هیجان‌انگیز است اما از دید من چندان واقع‌گرا نیست. من دو سال در دانشگاه کلمبیای نیویورک تدریس کردم و با این حس بیرون آمدم که غیرممکن است بتوان به کسی شیوه واقعی فیلمسازی را آموخت.»

مارتین اسکورسیزی که خالق فیلم‌های ماندگار زیادی است، به کارگردانی ورای این کلاس رفتن‌ها و آموزش‌ها نگاه می‌کند: «ممکن است متوجه شوید که بزرگترین معضل فیلمسازان جوان آن است که حرفی برای گفتن ندارند. همواره فیلم‌های آنها هم خیلی ناواضح و هم خیلی معمولی‌اند یا تمایل به بازار نسبتاً تجاری دارند. بنابراین فکر می‌کنم نخستین چیزی که اگر می‌خواهید فیلم بسازید باید از خودتان بپرسید آن است که «آیا حرفی دارم که بگویم؟»

کتاب «رازهای کارگردانی سینما» که توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده، فقط به ورود کارگردانان به سینما نمی‌پردازد و نکات ارزشمند دیگری درباره سبک فیلمسازی و ارتباط این کارگردانان با بازیگران بر سر صحنه دارد. نگاهِ شخصی فیلمسازان به مقوله هنر و سینما و نحوه نگارش فیلمنامه توسط آنها از موارد دیگری است که کتاب به آن می‌پردازد.

برچسب‌ها: