حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرمانده کل قوا در سومین پیام تلویزیونی در پی تهاجم رژیم صهیونی با تبریک به ملّت بزرگ ایران برای پیروزی در این نبرد تأکید کردند: رژیم صهیونی با آن همه هیاهو، با آن همه ادّعا، در زیر ضربات جمهوری اسلامی تقریباً از پا درآمد و له شد. فکر اینکه چنین ضرباتی از سوی جمهوری اسلامی ممکن است بر رژیم وارد بشود، در ذهن آنها و مخیلهٔ آنها خطور نمیکرد و اتّفاق افتاد. خدا را سپاس میگزاریم که به نیروهای مسلّح ما کمک کرد، توانستند از دفاع چندلایهٔ پیشرفتهٔ آنها عبور کنند و بسیاری از مناطق شهری و نظامی آنها را زیر فشار موشکهای خودشان و با تهاجم قویّ سلاح پیشرفتهٔ خودشان با خاک یکسان کنند! این یکی از بزرگترین نعمتهای الهی است.
به همین مناسبت رسانه KHAMENEI.IR در پرونده «روایت فتح» که به تحلیل کلان پیروزی جمهوری اسلامی ایران در نبرد تحمیلی ۱۲ روزه اخیر با رژیم صهیونیستی میپردازد، اقدام به انتشار گفتوگویی منتشرنشده با سردار شهید حاجیزاده، فرمانده فقید نیروی هوافضای سپاه پیرامون نقش فرماندهی کل قوا در رشد و پیشرفت قدرت موشکی ایران، کرده است.
در گفتوگو با همسر شهید حاجی زاده، روایتی از آخرین ساعت زندگی این سردار شهید پیش از شهادتش را میبینید.
متن این گفتوگو که در سال ۱۴۰۰ به همّت نمایندگی مشهد دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای اخذ شده، به شرح زیر است:
*برای شروع گفتوگو و به عنوان اولین سؤال، لطفاً تشریح بفرمایید که فرماندهی کل قوا در جمهوری اسلامی ایران چه جایگاهی دارد؟
انگشتر حدید سردار شهید امیرعلی حاجیزاده به سردار سید مجید موسوی فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اهدا شد.
یا در جنگ افغانستان و در این ۳۰ سال اخیر از این موارد زیاد داشتیم که ورود به این عرصهها یک تله بود برای کشور. این بهخاطر آن شمّ اطلاعاتی و بینش و فهم حضرت آقا بهعنوان فرمانده کل قواست، چون بههر حال مدیریت ایشان فقط مدیریت عمومی نیست، بلکه باید تسلط داشته باشند، تخصص داشته باشند و در همهی ابعاد ما دیدیم که واقعاً این را دارند. و در جمع فرماندهان مسلط و عالیرتبه، خوب وارد بحث میشوند و منطقی که دارند نشان میدهد که مسلط هستند و در خیلی از جاها کشور را نجات دادهاند.
شما نگاه بکنید الان در اطراف ما، در منطقهی غرب آسیا، کشورها واقعاً فشل شدهاند، حکومتها تضعیف شده، ارتشها از بین رفته، ناامنیها زیاد شده، بههمریختگی فراوان شده است. اینها طرحهای آمریکا، انگلیس، رژیم صهیونیستی و غربیها بوده که این منطقه باید بههم بریزد. هدف اصلیشان هم ایران بوده است. خب میبینید که الان وضعیت عراق چگونه شده، وضعیت افغانستان را همین روزها ببینید، وضعیت سوریه را ببینید، هرچند ایران ورود کرد، کمک کرد، ولی بالاخره آنجا ارتش را تضعیف کردند، کشور را منهدم کردند.
در بعضی جاها که باید ورود میکردیم، باز عدهای میگفتند نه، نباید ورود بکنیم. مثلاً موقعی که گروههای تکفیری و داعش در سوریه و عراق ورود کردند و آنجا را اشغال کردند، خیلیها میگفتند به ما چه ربطی دارد، ما برای چه باید خودمان را درگیر بکنیم. اینجا اتفاقاً بهصورت قاطع، مقام معظّم رهبری دستور دادند که نه، باید ورود بکنیم و برویم. امروز که از این قضیه سالها میگذرد، قضاوت کردن خیلی راحت شده است. امروز راجع به جنگ کویت، بحث افغانستان و تلههایی که دشمن برای ما درست کرده بود، خیلی راحت میتوان حرف زد. ولی ببینید آن روز حضرت آقا این تصمیمات را گرفتند، تصمیم گرفتند که ما باید در حوزهی جنگ سوریه ورود بکنیم، چون اگر آنجا نمیجنگیدیم، باید در تهران میجنگیدیم، در کرمانشاه باید میجنگیدیم، در همدان باید میجنگیدیم. یعنی یکجا باید ورود میکردیم، یکجا نباید ورود میکردیم. راهبری و مدیریت مقام معظّم رهبری بود که این اتفاق افتاد. بهنظر من این یک مسئلهی خیلی مهمی است که خودش جای بحث دارد.
حوزهی دوم این است که الان نیروهای مسلح ما، نیروهای نظامی ما ــ هم ارتشی، هم سپاهی، هم بسیجی ــ یک روحیهی سلحشوری و شجاعت و ظلمستیزی دارند. اینکه در مقابل فلان ارتش ممکن است شکست بخورند، اصلاً چنین احساسی ندارند. احساس قدرت میکنند، قوی هستند. اینها ناشی از تربیتی است که اینها در دوران بعد از پیروزی انقلاب و بهویژه در این سه دههی اخیر، پیدا کردند.
* تربیت روحی و اعتقادی نیروهای مسلح در این سالها چه نسبتی با رهبر انقلاب داشته و چگونه انجام شده؟
ما در زمان هشت سال جنگ، روبهرویمان صدام بود. ولی بعد از آن بحث آمریکا مطرح شد، تهدیدهای غربیها بود، خب یک نگرانیهایی بود که بالاخره ما که قدرتمان به اندازهی آنها نیست. ولی الان رزمندگان ما، نیروهای ما، با شجاعت در کلیهی سطوح احساس این را ندارند که ممکن است ما در مقابل کسی کم بیاوریم. امروز همه اقرار میکنند که نیروهای مسلح ایران، سپاه ایران، ارتش ایران، مجموعاً قویاند.
این تربیت چطور اتفاق افتاده؟ در طی این سه دههی اخیر، کلیهی برنامههای مربوط به نیروهای مسلح، برنامههای آموزشی، برنامههای تربیتی، مراسماتی که داریم، جلساتی که بهصورت هفتگی و مستمر مقام معظّم رهبری با فرماندهان دارند، یعنی این جلسات ثابت است، ممکن است اضافه بشود ولی کمتر نمیشود، یعنی حداقل یک جلسه در هفته؛ اصلاً یک روز را اختصاص دادند به نظامیان. این کارهای مستمر حضرت آقا، این تربیت را در نیروها بهوجود آورده، این آمادگی را بهوجود آورده است. اینها دیگر بحث سلاح و ابزار و اینها نیست، اینها جنبهی روحی دارد، جنبهی اعتقادی دارد، جنبهی تربیتی دارد. این هم یک جنبه از کارهایی بوده که توسط حضرت آقا انجام شده و الان مطالبی که ایشان در این حوزه دارند، میتوان کتابها از آن چاپ کرد و مطالب پرمغز و عمیقی است.
* نقش رهبر انقلاب در مسیر خودکفایی و بومیسازی تسلیحات چه بوده و چه تصمیمات سرنوشتسازی اتخاذ شده؟
در بعضی از جاها میبینیم تصمیماتی که رهبر انقلاب میگیرند، ورودی که میکنند، شاید بگویم مسیر تاریخ نظامی ما را تغییر میدهند. ریلگذاریای که میکنند خیلی تأثیرگذار است. من به چند نمونه اشاره میکنم:
در سال ۱۳۶۳ تعداد محدودی موشک به ما دادند. نظام آمد تصمیم گرفت از این تعداد محدود، دو فروندش را بگذارند برای مهندسی معکوس. مثلاً ۳۰ فروند موشک از لیبی گرفتیم که دو فروندش را گذاشتیم برای ساخت و تولید. این طی دو سال اتفاق افتاد، یعنی هیچوقت موجودی ما از هفت، هشت فروند تجاوز نکرد. یعنی اگر موشک میآمد چون جنگ بود و درگیر بودیم، میزدیم. حالا شما از هفت، هشت فروند، دو تایش را هم جدا کنی، ببری برای مهندسی معکوس! این تصمیم خیلی سختی بود.
من یادم هست در یک جلسهای خود حضرت آقا ــ آن زمان رئیسجمهور بودند ــ آمدند یک محلی بود که تحقیقات را بچههای وزارت سپاه آن روز آنجا شروع کرده بودند و حضرت آقا بازدیدی داشتند. آن موقع یک جلسهای داشتیم. آقا نگران بودند که چرا اینها را اینقدر وسواس بهخرج میدهید، زود باز نمیکنید، دمونتاژ نمیکنید، چرا شروع نمیکنید، چرا نگران هستید. حتی به شوخی هم فرمودند که اینها را اگر زودتر باز نکنید، ممکن است بیایند ببرند، اینها را هم شلیک کنند و دستتان خالی بشود! حضرت آقا اهمیت تحقیق، بومیسازی و تولید داخل را خیلی مهم و برجسته میدانستند. در همان سالها، کلنگ ساخت کارخانهی موشکی را حضرت آقا آن روز آمدند زدند، فیلمهایش هم هست. این یعنی چه؟ یعنی اهمیت دادن به این موضوع از همان دوره، از همان سالها بوده است.
لذا این کار شروع شد، آن هم در دوران جنگ. ولی این یک کار طولانی، سخت و پیچیدهای در حوزهی موشکی و خیلی از بخشها بود چون زیرساختهای اولیه را نداشتیم. الان ممکن است تصمیم بگیریم چیزی را بسازیم، خب اجزائش تولید شده، تهیه میکنیم و یک سیستم را طراحی میکنیم. آن موقع، زیرمجموعهها اساساً تولید نمیشد، اصلاً فناوریاش در کشور نبود. ما برای اینکه به فناوری موشک برسیم، باید چند فناوری پیشنیاز را طی میکردیم تا به آن برسیم.
در اوایل دههی ۷۰، سال ۱۹۹۱ میلادی در هنگام فروپاشی شوروی، یکباره یک وضعیتی پیش آمد که پیشنهادات خیلی خوبی به ایران شد. وضعیت اقتصادی شوروی بههم ریخته بود، فروپاشی اتفاق افتاده بود و این کشورهایی که بعد از فروپاشی بهوجود آمده بودند، مشکل مالی داشتند. آنها آمدند گفتند که ما موشک به شما میفروشیم، سکوی پرتاب میفروشیم. ما موشکی را که از کرهی شمالی حدود دو و نیم میلیون دلار آن روز میخریدیم، دانهای دو و نیم میلیون دلار! آنها گفتند دانهای ده هزار دلار به شما میدهیم. سکوی پرتابی که حدود دو و نیم، سه میلیون دلار شاید آن روز از کرهایها میخریدیم، که کیفیتش هم با روسها قابل مقایسه نبود، آنها گفتند با صد هزار دلار به شما میدهیم. خب، در نیروهای مسلح، در مجموعهی موشکی، در مجموعهی نیروی هوایی، هیچکس نهتنها با این خرید مخالفت نکرد، بلکه همه میگفتند عالی است، سریع بروید بخرید. در جمهوری اسلامی، یک نفر مخالفت کرد، آن هم حضرت آقا بود. خیلی از مسئولین حتی آمدند ورود کردند و گفتند که برویم حضرت آقا را توجیه و قانع کنیم. اما حضرت آقا مخالفت کردند، تا جایی که عصبانی شدند و گفتند برای چه دنبال این موضوع هستید، چرا پیگیری میکنید، کسی این موضوع را پیگیری نکند. چرا؟ چون ما از سال ۱۳۶۳ شروع کرده بودیم به ساخت موشک.
سال ۱۳۶۹، ۱۳۷۰، ۱۳۷۱، یواشیواش داشت این کار به بار مینشست. حالا آن روزهایی که داشت نتیجه میداد، ما یکباره میخواستیم چه کار کنیم؟ برویم تعدادی موشک آماده بخریم بیاوریم. نتیجهاش چه میشد؟ نتیجهاش این میشد که کار متوقف میشد. حضرت آقا به خاطر اینکه این کار متوقف نشود، گفتند خرید ممنوع! حتی ایشان عصبانی شدند، به سر بعضی از مسئولین داد زدند، گفتند برای چه این را دنبال میکنید، نکنید این کار را. مخالفت کردند.
حالا من به شما عرض کنم، ما زمانی میتوانیم یک برآورد دقیق داشته باشیم که چه اتفاقی افتاده، چقدر پیشرفت کردهایم، که بتوانیم مقایسه بکنیم. ببینید، آخر جنگ و قبول قطعنامه را نگاه کنیم، ببینیم کجا بودیم، و امروز که رسیدیم به سال ۱۴۰۰، ببینیم کجاییم. نگاه بکنیم که در این ۳۲ سال اخیر، چقدر پیشرفت کردهایم. سپاه در جنگ که وارد شده بود، چیزی نداشت، ولی آخر جنگ یکسری تجهیزات غنیمتی داشت. حداکثر توپ و تانک و خمپاره و سلاحهای سبک و نیمهسنگین بود، سلاحی نداشتیم. ارتش هم که ده سال از انقلاب میگذشت، هشت سالش را درگیر جنگ بود، هرچه داشت یا آسیب دیده یا کاهش پیدا کرده بود و مهمتر از همه، یک فاصلهی دهساله از فناوری روز دنیا پیدا کرده بودیم. یعنی در این سالها، ما تحریم بودیم به ما چیزی نمیدادند.
آن کشورهایی که میساختند، خب پیشرفت کرده بودند، آنهایی هم که هماهنگ با غرب و شرق بودند، سلاح میگرفتند از آنها. عراق تا روز آخر جنگ سلاح گرفت، سلاح پیشرفتهای هم گرفت، ولی ما نتوانستیم بگیریم، به ما ندادند، ما تحریم بودیم. این تحریم بودن، ما را عقب انداخت. پایان جنگ وضعیت نظامی ما، توان ما، تسلیحات ما، از یک عقبافتادگی برخوردار بود. ما واقعاً وضعیت خوبی نداشتیم، نه ارتش، نه سپاه. امکاناتی نداشتیم، یک مشت امکانات خارجی غربی بود، یک سری هم شرقی، غنیمتی و غیره بود، که واقعاً فاصله داشتند از توانمندی روز.
خب، وقتی پایان دوران دفاع مقدس را در نظر بگیرید، میبینید کجا بودیم. حالا امروز ببینید کجاییم. در این سه دههی اخیر، تحریمهای تسلیحاتیمان سختتر شده، آسان که نشد، بلکه رفتهرفته از دوران جنگ هم سختگیرتر شده. کمکی هم به ما نکردند. تحریم اقتصادی هم بودیم، حالا کم و زیاد شده، ولی خب بالاخره این تحریمهای اقتصادی، مشکلات و فشار اقتصادی را هم داشتیم، یعنی فشار میآوردند، قیمت نفت را پایین میآوردند، طبیعتاً نیروهای مسلح هم آنقدری که پول نیاز داشتند، هیچوقت نمیتوانستند بگیرند. همیشه در مشکل بودند، یعنی هم از نظر بودجه، هم از مسائل دیگر، الیماشاءالله.
* در شرایط سخت تحریمی، این پیشرفتهای بزرگ چطور ممکن شد؟ و رهبر انقلاب چگونه در این زمینه نقش راهبردی ایفا کردند؟
حالا ببینید، امروز به کجا رسیدیم. امروز نگاه کنید، در حوزهی تسلیحاتی، در حوزهی سامانههای موشکی زمین به زمین، پهپادها، رادارها، جنگ الکترونیک، پدافند و بسیاری از بخشهای دیگر، چه زمینی، چه دریایی، الان ما در طراز جهانی مطرحیم، نه منطقهای. هدفگذاریها و اسناد بالادستی میگویند ما باید در حوزههای اقتصادی جزو کشورهای طراز اول منطقه، یا یکی از سه کشور اول باشیم؛ ولی در حوزهی نظامی، بحث منطقهای نیست، بلکه در طراز جهانی هستیم
اگر در دنیا بیست کشور هستند که رادارهای کیفی، خوب و بهروز میسازند ــ حالا ممکن است طرازهایشان کمی تفاوت داشته باشد ــ ولی ما حتماً جزو آن بیست کشور هستیم. در حوزهی پهپادی و هواپیمای بدون سرنشین، چند کشور در دنیا کار میکنند؟ ما حتماً جزو پنج کشور برتر هستیم. کشورهایی که بتوانند سامانههای پدافندی بهروز بسازند، ما الان جزو آن کشورها هستیم. یعنی ببینید، در شرایطی که دست و پای ما بسته بوده، تحریم بودیم، تحریم تسلیحاتی داشتیم، حتی تحریم بازدید ــ یعنی بعضی از نمایشگاههای نظامی دنیا را هم حتی اجازه نداشتیم برویم، دعوت نمیکردند، اجازه هم نمیدادند ــ واقعاً تحریم بهصورت حداکثری بود، هیچ کشوری چنین وضعیتی نداشت. حالا ما رسیدیم به این نقطه، آیا این اتفاق تصادفی بوده؟ نه، کار شده، راهبری شده، نقشهی راه داده شده، اولویتبندی شده، ریلگذاری شده و به این نتیجه رسیدهایم. محوریتش هم با مقام معظّم رهبری بوده است.
یا در این سالهای اخیر در حوزهی پهپادی، خب آثارش را داریم میبینیم دیگر، یک قدرتی متولد شده، یک اتفاقی افتاده است. شما ببینید الان بعد از جنگ قرهباغ، جنگ ارمنستان و آذربایجان، مثلاً یک دفعه بعضی از کشورها بیدار شدند، نقش پهپادها را میبینند که خب خیلی مهم است، اثرگذار است. یک دانه پهپاد مثلاً سیهزار دلاری میزنی، یک سایت اس۳۰۰، سیصد میلیون دلاری را نابود میکند. یک تانک نمیدانم چند میلیون دلاری یا یک کاتیوشای سنگر نفرات با پهپاد نابود میشود. خب امروز اینها متوجه میشوند.
از سالیان قبل حضرت آقا روی این تأکید داشتهاند، در نیروها هم انگیزه بوده، علاقه بوده، دنبال شده و الان ما در طراز جهانی هستیم. چیزی کم نداریم، در بعضی از حوزهها که جلوتریم. ابتکار، ایرانی است، کار ایرانی است و اصلاً متفاوت است، یعنی جنبهی اختراعی دارد.
* بهطور کلی اگر بخواهید نقش فرماندهی حضرت آقا را در اقتدار امروز ایران جمعبندی کنید، چه میگویید؟
یا دربارهی زدن عینالاسد، میگویند ایران هر نقطهای را که تصمیم گرفت، دقیقاً همان نقطه را زد. یا در زدن داعش، خب بالاخره این گروههای تروریستی یک ارتش منظّم نبودند که بشود جبههای عمل کرد. اینها عدهای بودند که در خانهها زندگی میکردند، زن و بچه هم ممکن بود کنارشان باشد. ما باید آن نقطه را که صرفاً مربوط به داعشیها بود، شناسایی و مشخص میکردیم و میزدیم. آن هم جلوی دیدگان همهی جهان. یعنی جایی که هواپیمای آمریکایی آنجا پرواز میکرد، اروپاییها بودند، سوریه بود، ترکیه بود. یعنی عملیات در جایی نبود که بگوییم رفتیم داخل شکاف کوهی، کاری کردیم و گفتیم این کار را کردیم، بلکه در معرض دید همهی دنیا بود و همه قضاوت میکردند. خب، همه هم تحسین کردند و گفتند کارتان عالی بود.
امروز، این امنیتی که در کشور هست، نتیجهاش امنیت مردم شده است. الان هم در نقاط مختلف منطقه، مشکل ناامنی هست، یعنی واقعاً بهصورت قرضی نمیتوان امنیت تأمین کرد. همین حالا، وقتی تعداد نیروهای آمریکایی در منطقه کم میشوند، کشورهای عربی ابراز نگرانی میکنند و میگویند نگرانیم آمریکا برود. چرا؟ چون قدرتشان مال خودشان نیست، قدرت قرضی و آمریکایی دارند.
اینها را ما مدیون هستیم و انشاءالله با این ریلگذاری، هدایت و رهبری مقام معظّم رهبری، حتماً قدرت ما روزافزون افزایش پیدا خواهد کرد. و اگر این نسخههایی که صادر شده ــ من در حوزهی نظامیاش را توضیح دادم ــ در حوزهی اقتصادی هم هست، برای فرهنگ هم هست، برای امور مختلف هست، برای سبک زندگی هم هست، خلاصه برای همه چیز هست، اگر اینها را مسئولین مختلف، مردم و کسانی که بالاخره مسئولیتی بر عهده دارند، عمل کنند، این کشور انشاءالله گلستان خواهد شد.
* در نیروی هوافضا چقدر از جامعه جوانان و نخبگان علمی استفاده شده است و الان این دستاوردهایی که داریم چقدر مربوط به حضور جوانان است؟
اتفاقاً در بخش محققین ما، کسانی که کارهای تحقیقاتی انجام میدهند، کارهای تولیدی دارند انجام میدهند، اینها همه جوانند، همهی سنها پاییناند. آیا ما این کارها را فقط توسط همین جوانهای داخل نیروی هوافضا به نتیجه رساندیم؟ خیر، این توانمندی و قدرت توسط کل کشور اتفاق افتاده است. ما الان با همه دانشگاهها ارتباط داریم، آن چیزی که حضرت آقا بارها فرمودند که اگر ما بخواهیم تحول در صنعت اتفاق بیفتد باید ارتباط بین صنعت و دانشگاه برقرار بشود، این ارتباط ما الان برقرار است.
خیلی از جوانهایی که مستعد بودند را کمک کردیم، تشویق کردیم، اینها رفتند شرکتهای دانشبنیان ایجاد کردند و آمدند طرف قرارداد شدند، در عرصههای مختلف، هم با ما، هم با دیگران دارند کار میکنند. ببینید این کارها عمدتاً توسط همین جوانها اتفاق افتاده است. به نظر من راهحل برونرفت از مشکلات همین جوانها امکانپذیر است؛ منتها با استفاده از تجربیات آنهایی که سن و سال دارند. موقعی که میگوییم جوان، منظورمان این نیست که این جوان را، یک جوان سیساله را، به عنوان وزیر بگذارید، منظورمان این نیست. ولی بالاخره همه مسئولیتها که در حد وزارت و رئیسجمهور نیست. شما ببینید ما چقدر مدیرکل داریم، فرماندار داریم، بخشدار داریم، در کارخانجات، در کف صنعت کشور، در دانشگاهها، بر و بچهها میتوانند بیایند کار بکنند و ما تجربه بسیار موفقی در این زمینه داریم.
این کارهایی که داریم میکنیم، شما با تعداد چند صد نفر یا حداکثر دو هزار نفر که نمیتوانید این کارهای وسیع را انجام بدهید. خب طبیعتاً این جوانها هستند که دارند این کارها را میکنند. به اعتقاد من نه تنها در حوزه نظامی و تسلیحاتی، بلکه در حوزههای اقتصادی و در بقیه بخشها هم راه برونرفت، اعتماد به این جوانهاست، میداندادن به آنهاست که بیایند این مسائل را حل کنند و ما هم استفاده حداکثری کردیم.
*از جلسات و ملاقات با رهبر انقلاب اسلامی چه خاطرات دیگری دارید؟
حضرت آقا اینطور نیستند که یک جلسه بیایند، یک صحبتی بکنند و تمام بشود. حضرت آقا با مطالعه در جلسه مینشینند. بارها شده که ما در جلسات رفتیم و متوجه شدیم که حضرت آقا گزارشهای قبلی را، تمام نوشتهها را دقیق مطالعه میکنند. وقتی آدم با بعضیها جلسه میگیرد، طرف ساعتش را نگاه میکند، حوصلهاش سر میرود و این برخورد، آدم را کسل میکند؛ ولی حضرت آقا دقیق مطالعه میکنند، گذشته را میدانند، تدابیرش را میدانند و یک روند چند ساله جلوی چشمشان هست.
یعنی در همه بخشها، آقا تدبیر دارند. اینها میتواند نقشه راه باشد. ببینید، فقط با دویدن کار درست نمیشود، بعضیها میگویند ما ۲۴ ساعته، ۲۰ ساعته باید کار کنیم! معلوم نیست، شاید این ۲۰ ساعت کار، ما را از مسیر دور بکند. کار زیاد بعضی از مسئولین، خرابکاری زیاد نتیجه میدهد. باید دقیق، در جهت درست حرکت کنیم. مسیر باید درست باشد، ریلگذاری باید درست باشد، نقشه راه باید درست باشد. به نظر من این تدابیر رهبری یک سرمایه بزرگ برای ماست، این تدابیرِ این سه دهه را اگر همه بخشها خوب استفاده کنند، فکر میکنم کشور، انشاءالله نجات پیدا خواهد کرد.
نکته دیگری که هست، ممکن است بعضی از مدیران را داشته باشیم که واقعاً فکر خوبی دارند. من الان خودم تجربه کردهام، ممکن است آشنا باشند، مسلط باشند، ولی همراهسازی همه مدیران خیلی ضرورت دارد. اگر همراه نشوند و ما بخواهیم فقط دستور بدهیم، دستور تا زمانی که هستی کار پیش میرود، بعدش کنار میرود. چرا ما الان نسبت به کاری که سردار مقدم انجام داده، وفاداریم؟ به خاطر اینکه شهید مقدم مینشست، با ما صحبت میکرد، ما را همراه میکرد، و در واقع چون مسائل را همه خوب میفهمیدیم، مثل شهید مقدم فکر میکردیم. این خیلی تعیینکننده است. حرکت فردی یک مسئول در اتاقِ دربسته ــ که فقط بخواهد خودش تصمیم بگیرد ــ معلوم نیست چه نتیجهای بدهد. ممکن است یک چیزهایی را بدانی، حتی مسلط هم باشی؛ ولی باید بیایی، بنشینی، با نیروها صحبت بکنی، نظرخواهی بکنی. این تبادلنظرها، افراد را همراه میکند. ممکن است حالا بالاخره بیست درصد، سی درصد هم جمعبندی شما را قبول نداشته باشند، ولی وفادار خواهند بود به شما.