به گزارش خبرنگار ایلنا، پس از حمله جنایتکارانه اسرائیل و البته آمریکا به کشورمان ایران، اقشار مختلف جامعه نسبت به این هجوم واکنشهای متفاوتی از خود نشان دادند. هنرمندان رشتههای مختلف نیز از این قاعده مستثنی نبودند. در این میان برخی از همان ابتدا موضع خود را نسبت به این واقعه تلخ مشخص کردند و کنار نظام و مردم ایستادند. برخی دیگر سکوت اختیار کردند و تعدادی نیز تحت تاثیر رسانههای معاند و فضای مجازی به انتشار مطالبی کذب و ضد کشور پرداختند.
اولین سوالی که در این رابطه مطرح میشود این است که در چنین شرایطی جایگاه هنرمند کجاست؟ هنرمند تا کجا باید نقش هنرمندانهاش را ایفا کند و از چه جایی به بعد نقش فعالی مدنی و اجتماعی دارد؟
حامد حنیفی نوازنده، آهنگساز و مدرس موسیقی که در تمام این سالها با خوانندگان داخل و خارج از کشور همکاری کرده، نسبت به برخی از همکاران خود موضع واضحتری دارد. او طی گفتگو با ایلنا ضمن توضیح درباره نقش موسیقی در شرایط بحرانی از جایگاه هنرمندان در شرایط جنگی گفت.
سوال این است که نقش هنر در شرایط بحران چیست؟ بخصوص موسیقی. آیا میتوان (با وجود انبوه و تعدد رسانهها در دنیای امروز) به واسطه هنر و تولید آثار موسیقایی به آگاهسازی و تلطیف بحران پرداخت؟ و اینکه هنرمند چه زمانی باید از حیطه هنر بیرون بیاید و به عنوان یک فعال مدنی و اجتماعی ایفای نقش کند؟
در مورد سوال شما من معتقدم هنر در تمام شرایط زندگی حتی جنگ موثر است. خودم اتفاقا در اوج روزهای موشک باران به مخاطبینم موسیقی بیکلام پیشنهاد میکردم که مثل مُسکن عمل میکرد و برای حفظ آرامش بهترین دارو است. اتفاقا در آلبوم بیکلام دومم (دومین آلبوم از سهگانه بیکلامی که طی سالهای قبل منتشر کردم)، قطعهای هست با نام «انسان و جنگ» که دقیقا انگار موسیقی متنی برای وضعیت امروز جامعه است. به خاطر دارم زمانی که خودم بچه بودم، در زمان موشکباران عراق، آهنگ زیبای بیکلامی را با ضبط کاست زرد رنگ تکباندی که داشتیم، میشنیدم و هنوز طعم آن آرامش در خاطرم مانده است. پس معتقدم هنر موسیقی در شرایط بحرانی، مثل دارو التیامبخش هست؛ اما شخصا در تمام روزها و شبهای آن ۱۲ روز تلخ و البته تا همین امروز، هر روز مشغول اطلاعرسانی روی صفحهام هستم و اگر کسی از قبل مرا نشناسد، تصور میکند یک رسانه یا یک خبرنگار را فالو کرده است! چون معتقدم وقتی به خاک کشور تعرض میشود، دیگر «هنر» و «صنعت» و «علم و دانش» و هیچ چیز دیگر بالاتر و با ارزشتر از خاک وطن و دفاع از آن وجود ندارد؛ بنابراین تا جایی که ممکن است برای روشن شدن ذهن مخاطب و دادن اطلاعات واقعی به او تلاش میکنم. انشالله روزهای بازگشت به دنیای هنر، باشد برای دوران بعد از جنگ!
چه عواملی باعث شده به این سمت و سو بروید. در حالی که برخی از هنرمندان و همنسلان شما سکوت اختیار کردهاند!
من پیشتر، روی صفحهام فقط به معرفی محصولات هنری خودم مشغول بودم. اکثر مواقع، پُستهای روزانهام با قطعاتی مرتبط بود که تولید کرده یا مشغول تولیدشان بودم. اما وقتی به ایران حمله شد، کلا دیگر هیچ پستی در مورد موسیقی منتشر نکردم و اتفاقا با تمام وجود به موضوع یورش نظامی به ایران پرداختم. من کلا بدون تعارف هستم؛ چه در کار و زندگی هنری و چه زندگی شخصی! و چه در برخورد با مسائل واقعی اجتماعی. از نظر من هیچ چیز (تاکید میکنم هیچ چیز)، مهمتر از حفظ تمامیت کشور نیست و وقتی یک گرگ وحشی به ما حمله کرده، ساکت ماندن و تماشا کردن نهایت بیوجودی است. اصلا نمیتوانم با کسانی که در این اوضاعِ کشور، منفعل هستند و بدون هیچ واکنشی شاهد اتفاقات هستند همذاتپنداری کنم! ضمنا از آن معدود نفراتی که از این یورش شوم، خوشحال شدند تا عمر دارم، بیزارم. محال است بتوانم این شادی را حتی اگر ناشی از حماقت بوده باشد، ببخشم. پس هر کس (اعم از هنرمند و پزشک و مهندس و …)، از هر قشر؛ اگر در مورد تجاوز به خاک کشورش سکوت اختیار میکند از نظر من هموطن نیست. شاید ساکن این خاک باشد، ولی دلسوزش نیست و اینجاست که مرزها مشخص میشوند.
شما سالها با خوانندگان اصطلاحا آنطرف آبی و لسانجلسی همکاریهای جدی داشتهاید اما با این حال طی حملات دوازده روزه اسرائیل این هجوم را محکوم کردید و به آمریکا نیز تاختید. نگران قطع همکاری با برخی هنرمندان خارج از کشور نیستید؟ به هرحال شما جزو هنرمندان بینالمللی ما محسوب میشوید.
اتفاقا از مدتی قبل برای گرفتن یک مدرک معتبر بینالمللی در تلاش هستم. امیدوارم این هدف محقق شود و به این واسطه باعث اعتلای نام ایران و ایرانی شوم؛ شاید این بار با تولیداتی فرا مرزی. همیشه گفتهام شغل من ساخت موسیقی است و آهنگسازم. به خواننده آن طرف آبی و این طرف آبی هم اعتقادی ندارم! من حتی با یک خواننده تاجیک که فارسی میخواند نیز،همکاری کردهام. پس موضوع همکاری من با خوانندههای مثلا لس آنجلسی و یا داخلی، هیچ ارتباطی به مواضع شخصی من در مورد کشورم نداشته و ندارد. اتفاقا خودم پیش دستی کردم و هر کسی در استوری یا پست عکسی از شاهزاده خودفروخته پهلوی را نشر داد، آنفالو کردم! تمام خوانندههای معروفی که با آنها کار کرده بودم و اتفاقا روابط صمیمانهای در رابطه به کار موزیک داشتیم را در اینستاگرام رها کردم! دلیل هم دارم؛ وقتی شما نیم قرن است بیرون از یک کشور هستید و آنجا، زندگی ساختهاید، در چنین مواقعی حواستان به جایگاهتان نیست (شما ایران زندگی نمیکنید) و از میلیونها نفر که برای هنر شما، مخاطب صفحاتتان هستند، سوءاستفاده میکنید. شما در چنین حالتی، کسی را تبلیغ میکنید که من معتقدم بیشخصیتی و سرسپردگی و بیشرفی از صفات بارزش است و در میانه موشکباران کشور، در کنار دشمن یهودی ایستاده است. در چنین حالتی شما دیگر هنرمند نیستید و رسما در حال انجام فعالیتهای سیاسی هستید. شما کسی را حمایت میکنید که برای اهدافی چون تجزیه ایران به اربابانش قول داده است. اینجاست که چنین فردی که منافع و نظر شخصی خود را بر منافع بلندمدت یک تمدن بزرگ و خیر جمعی نود میلیون نفر ارجح میبینید، با تبلیغ فردی بیعرضه (که حتی تا به امروز یک شغل هم نداشته) مخاطبانش را به اشتباه میاندازد. اینجاست که معتقدم راه ما جداست! البته که درک میکنم که هنرمندان غربتنشین دوست دارند به ایران برگردند و انصافا حق هم دارند.
پیامتان به هنرمندان موافق دشمن یا آنهایی که سکوت کردهاند، چیست؟
به آنها میگویم، هنر و کاربه جای خود، اما اگر از کسی که با نتانیاهو هم پیمان شده حمایت میکنید، دیگر دوست من نیستید و باید بدانید پایان فصل مشترک ما از راه رسیده است. اتفاقا چند نفر در آستانه انتشار، کار را به خاطر واکنشهای تند من به خاندان منحوس پهلوی متوقف کردند! البته کسی که آسیب میبیند، من نیستم، این آنها هستند که یک کار ارزشمند از کارنامهشان کم میشود. من آن اثر را به همکار دیگری میدهنم و بالاخره اثر تولید میشود. من به این مسیر ایمان دارم و مطمئنم رفتار و واکنشهایم صحیح و شرافتمندانه هست و تصمیم ندارم رفتارم را تغییر بدم! خاطرات شیرین همکاری برای من کافی است، برای دوستیهای عمیق نقاط مشترک فکری و عقیدتی هم لازم است! که مشخص شد ما که داخل کشور هستیم با آن هنرمندان که خارجنشین هستند «از لحاظ خیراندیشی برای ایران» خیلی دور از هم فکر میکنیم! این روزها مهمترین موضوع «ایران» است.
یک هنرمند چقدر باید از رسانه و اهمیت ارائه اخبار درست آگاه باشد؟ و شما طی روزهای جنگ دوازده روزه، چقدر رسانهها را در انعکاس اخبار درست، منصف یا زوایهدار دیدید؟
خیلی ساده است؛ اساسا رسانه فقط اطلاعاتی را نشر میدهد که فرد تاسیس کننده از او میخواهد. ممکن نیست از کانال و رسانه و سایتی که هدفی جز ذلیل دیدن ایران ندارد، اخباری صحیح بشنوید. طبیعتا اخبار، همه آلوده به سمِ دروغ هستند و متاسفانه مخاطبی که مطالعه تاریخی ندارد و حوصله بررسی بیشتر اخبار را هم ندارد به راحتی گول چنین رسانههایی را میخورد و به همین انفعالی که اوایل عرایضم گفتم، میرسد! اصلا هنرمندی که ماهیت رسانهها را نفهمد، نمیتواند در هیچکدام از شاخههای هنری، تالیفاتی ارزشمند داشته باشد. شناخت رسانه برای هنرمند امروزی از واجبات است و من همیشه با نگاهی بیطرفانه اخباری که برایم مهم باشد را از تمام مجاری ممکن بررسی میکنم؛ تا به حقیقت واقعی برسم. اتفاقا همیشه به همراهانم در صفحات مجازی پیشنهاد میکنم اخبار را از دو طرف دنبال کنند و خودشان با عقل و درایت برداشت و نتیجهگیری نمایند!
از این رسانههای جهتدار مثال بزنید.
مثلا رسانه یوتیوب تمام اخبار اصابت موشکهای ایران به خاک متجاوز رو سانسور میکرد! یا اینستاگرام خیلی استوریها (از جمله استوری من در مورد شهادت قاسم سلیمانی را) حذف کرد! پس حالا دیگر همه چیز مشخص است؛ اینکه تصور کنیم رسانههای غربی دموکراسی محور هستند یک سراب خندهدار است. من به عنوان کسی که ۳۰ سال است (از دوران روزنامه تا ابداع پلتفرمی چون اینستاگرام) هر روز اخبار ایران و جهان را دنبال میکنم، با قاطعیت میگویم رسانههای غربی دروغگو و فریب کار هستند.
طی روزهای جنگ همواره روی نسلکشی و کودک کشی اسرائیل تاکید کردهاید. برخی هنوز ممکن است گمان کنند نتانیاهو با شهروندان عادی کاری ندارد! برای چنین افرادی چه پیام یا پیشنهادی دارید؟
وقتی میبینم یک پیرمرد مبتلا به جنون اختیار دارد که با یک فرمان و اشاره آن هم نه در نبرد تن به تن (با هواپیما و پرتاب موشک و بمب) بیش از پنجاه هزار نفر زن و بچه و پیر و جوان را به مرگ بکشاند، محال است ساکت بمانم. جنایتی که در غزه اتفاق افتاد و ادامه دارد تا ابد لکه ننگی روی پیشانی کشورهای غربی خواهد بود. اتفاقا منفعل بودن اعراب هم دست کمی از آن جنگافروزی غربیها ندارد. غرب و عرب خاموش هر دو به یک میزان در این نسلکشی گناهکارند. تصویر شوکهکننده و ویرانشده غزه از دلخراشترین تصاویر تاریخ بشری است؛ چیزی در حد بمب اتم هیروشیما! بدون تردید نتانیاهو خودِ خود شیطان هست و حتی از هیتلر برای بشر خطرناکتر است! این نظر من است؛ حالا دیگران مختار هستند در استوریهایشان جای اعتراض به کشتار کودکان در غزه و لبنان و سوریه به آتشسوزی لسانجلس آمریکا بپردازند، یا نگران منقرض شدن پانداها باشند!
طی چند هفته گذشته بارها به شبکههایی چون «اینترنشنال» و «بیبیسی» تاختهاید! اصولا رسانه معاند از نظر شما به چه معناست؟
ممنون از این سوال بهجا. اگر کسی بخواهد متوجه موضوع شود؛ همین چند خط جواب من؛ که در ادامه عرض میکنم، قانعش خواهد کرد، اما اگر خودش را به خواب زده باشد، هیچکس نمیتواند بیدارش کند! ببینید راهاندازی و اداره یک شبکه در بیرون کشور، کلی مخارج میلیوندلاری دارد؛ مثلا هزینه ساخت استودیوهای مجهز، شارژ سالانه فضای ماهوارهای در چند سَت جهانی، خرید تجهیزات بسیار گرانقیمتِ تصویربرداری و صدابرداری و تدوین، هزینه تجهیزات پرتابل و مخارج سفرها و اقامت گزارشگرهای پر تعداد، لباس و دکور و گریم و مخارج یومیه! حقوق ماهانه به پوند و یورو و دلار، صدها کارمند جلو و پشت دوربین! اینها همه هزینه دارد. تبلیغات هم که ندارند تا به این واسطه درآمدزایی کنند. پس خرج این شبکه که ماهانه میلیونها دلار است از کجا تامین میشود؟! یک لحظه مطالعه این مصاحبه را رها کنید و به این فکر کنید! خب معلوم است دیگر! حتما باید بودجههای بزرگ دولتی در پس چنین جریانی وجود داشته باشد، که بتواند این همه سال دوام بیاورد و روی آنتن باشد. اگر یادتان باشد، خود شبکه «من و تو» به خاطر قطع شدن بودجه، حتی ۱ ماه نتوانست دوام بیاورد و در نهایت کلأ جمع شد! چون دیدند در بلند مدت به نتیجهای که میخواستند نرسیدند. شبکه صدای آمریکا نیز هم همینطور بود، که بسته شد، اصطلاحا چون جواب نداد. البته صدای آمریکا دقیقا همزمان با جنگ ۱۲ روزه شروع به کار کرد! اما شبکه اینترنشنال چون جواب داد، نه تنها ادامه پیدا کرد! بلکه تعداد دفاترش هم در لندن و هم در آمریکاه افزایش یافت! پس تا اینجا قطعی شد که یک کشوری باید این خرج هنگفت را بدهد و قطعا باید از این کار، هدفی داشته باشد. وقتی شبکهای با این حجم برنامه بصورت شبانهروزی در حال بد گفتن از ایران است، چه کسی سود میبرد؟ قاعدتا دشمنان ما! خب چطور؟ عرض میکنم؛ چنین رویهای وجود دارد و مدام میگویند، ایران بدبخت شده است! در ایران اعتراضات بالا گرفته! جنگلها سوختهاند! دریاچهها خشک شدهاند، مدیران دزدیدند و بردند! معترضان زندانی و اعدام شدند و هزاران اخبار اینچنینی. در چنین فضایی، افرادی که پای چنین شبکههایی مینشینند، میگویند ایران ویرانه است دیگر! مردم داخل کشور نیز بدبخت و گرسنه و زندانی هستند و دقیقا هم از لفظ «گروگان» استفاده میکنند. حالا این وسط تا اسرائیل حمله میکند، تازه ذات خبیث رسانه اینترنشنال عیان میشود. پخش اخبار دروغ، وهمانگیز و براندازانه شروع میشود، کم کم میگوید مردم به خیابانها بروید! قیام کنید! آتش بزنید، غارت کنید! شاهزاده پهلوی (که او را چاهزاده مینامم) دارد، میآید و به شکوه قبل بازخواهد گشت! شما تصور کنید این سیرک مسخره (اینترنشنال) بیش از ۱۰ میلیون فالوور هم دارد! از طرفی برای مردم جالب است که صبح تا شب اخبار لحظهای بشنوند! این را هم بگویم که این نقص و ایراد از ماست که شبکهای به این شکل بیست و چهارساعته و فعال نداریم! در چنین شرایطی نهایتا همه آن تلاشهای سیاه بالاخره بر اوضاع تاثیر مخرب میگذارند. ما که نمیتوانیم خودمان را گول بزنیم. همین الان خیلیها رسانه اولشان همین شبکه دروغپرداز است.
با توجه به نگاه منتقدانهتان به شبکههای برونمرزی معاند؛ درباره سیاستهای صدا و سیما چه نظری دارید؟
به نظرم نباید تقصیر صدا و سیما را هم نادیده بگیریم. متاسفانه صدا و سیما در این مسیر، با بودجههای نجومی که داشت، طیفی خاص را مورد توجه قرار داد؛ تا آنجا که همه مخاطبان از این رسانه زده شدند. بارها گفتهام تنها شبکه تلویزیونی که بیننده دارد شبکه شش یا همان شبکه خبر است. بقیه شبکهها در کما به سر میبرند. باید شجاع باشیم و اگر دلسوز هستیم، باید اشکالات موجود را بیان کنیم تا رفع شوند. بنده از مردم باشعور دعوت میکنم شبکه اینترنشنال را خاموش کنند و حتی آن را در صفحات مجازی آنفالو نمایند. شخصا با استوریها و پستهایی که میگذارم بارها ثابت کردهام که این رسانه جز دروغ و نیرنگ و خباثت چیزی در خورجین ندارد. البته طی این مدت دیدهام که خیلی از فعالان هنری و رسانهای همین پیام را برای مخاطبانشان، مخابره میکنند و از ذات پلید شبکه اینترنشنال میگویند. این وظیفه همه هنرمندان هست که هم صدا این شبکههای معاند را تحریم کنند تا مردمی که دانش شناخت رسانه کمتری دارند، به پیشنهاد هنرمند محبوبشان لبیک بگویند و بساط این شبکه هم به زبالهدان تاریخ ریخته شود و صورت مجریان و مدیران این رسانه دوزخی لجن مال شود. در مورد تلویزیون بیبی سی نیز تحلیل دیگری دارم که در حوصله این بحث نیست. یادم میآید که روزی میگفتند اخبار روزنامه اطلاعات بیات است، حال و احوال امروز بیبیسی نیز همین است؛ میانهرو و بیخاصیت. شبکه بیبیسی سالهاست تاثیرش روی مردم جهان را از دست داده است. به نظرم بهتر است این شبکه به ساخت مستندهای حیات وحش بپردازد چون فقط در این بخش موفق است.
تبلیغات در دنیای امروز حرف اول را میزند. نظرتان درباره تبلیغ خاندان پهلوی توسط غربیها چیست؟
امان از این پهلویهای منحوس! راستش یک هایلایت ویژه در صفحهام برای آگاهیرسانی در مورد این سه پهلوی (رضا شاه، محمدرضا شاه و شاهزاده) ساختهام که به این واسطه، تقریبا هر روز برگی از تاریخ کثیف آن دوران را تشریح میکنم. خیلیها میگویند تو موسیقیدانی و تو را چه به سیاست و تاریخ! یادم هست در دوران دبیرستان به کلاسهای تندخوانی میرفتم. از شانسم نصف دوران سربازیام را دژبان فرمانده پادگان شدم و به کتابخانه بزرگ نیروی زمینی ارتش دسترسی نامحدود داشتم! تازه آنجا بود که علاقهام به تاریخ را کشف کردم و متوجه شدم چقدر آن را دوست دارم و تا چه حد برایم مهم است. تقریبا هر سه روز یک کتاب را تمام میکردم و به سراغ اثر بعدی میرفتم. از مذاهب ملل خواندم تا دوران پیش از تمدن و جنگهای جهانی و سیاست و تاریخ استعمار و دنیای باستانی چین و شرق آسیا و تاریخ استقلال کشورها؛ و البته تاریخ پر فراز و نشیب ایران عزیزمان. از همان سالها تا به امروز همچنان مشغول مطالعه تاریخ هستم. در سالهای اخیر هم که پدیده شیرین کتاب صوتی اختراع شده، در تمام زمانهای خالیٍ روز، چه در ترافیک و چه در حال انجام کارهای یومیه مشغول گوش دادن هستم. این موارد را میگویم تا مردم تصور نکنند آنچه راجع به تاریخ معاصر و اتفاقات جهان مینویسم، سرچ و کپی هستند. تکتک جملات را بارها بررسی میکنم و به دقیق و درست بودن چیزی که مینویسم اعتقاد دارم، البته که تاریخ را نمیشود با دید پَس نگر قضاوت کرد، اما به هر حال تاریخ چیزی است که اتفاق افتاده و میتواند برایمان درس عبرت باشد. عرض میکردم که در مورد دوران پهلوی چند سال تحقیق کردم، خواندم و از بسیاری از افرادی که آن دوران را دیده بودند، نظرخواهی کردم. حتی با پیرمردهایی که دوران رضا شاه را به خوبی یادشان بود و وقایع را تشریح میکردند، به صحبت پرداختم، حال نیز مشغول تدوین کتابی بسیار سبک و کم حجم و فشرده و خلاصه برای نسل جدید هستم (نسلی که حوصله مطالعه ندارد)، اما لازم است لااقل کلیات را حتما بداند. ضمن اینکه شبکههایی که طی گفتگو در موردشان صحبت کردیم نیز در پانزده سال اخیر عامدانه سعی در باشکوه نشان دادن دوران پهلوی داشته و تا حدودی هم موفق بودهاند؛ در حالی که تحقیقات من چیزی برعکس آن را نشان میدهد. تا به امروز اطلاعات و تحقیقاتم را علنی نکرده بودم، اما جنایت اخلاقی نوه رضاخان که با نتایاناهو همدست شده و کنار اسرائیل ایستاده تا ایران را ویران کند، من را وادار کرد برای مردم، بخصوص دهه هفتادیها و هشتادیها پردههایی از تاریخ را به صورت مختصر رونمایی کنم؛ تا به این واسطه گول تبلیغات خاندان پهلوی و شبکههای پشتیبانش را نخورند. اتفاقا سلسله متون کوتاهی را نیز با تحقیق و نگارش خودم، در دست تهیه دارم که به دوران تولد تا به قدرت رسیدن رضا شاه (و در ادامه دوران پهلوی اول و دوم) میپردازد. امیدوارم این اثر بسیار روشنگر و بحثبرانگیز باشد.
طی این مدت تا چه حد مورد انتقاد و هجوم هنرمندان و مخاطبان داخلی و خارجی قرار گرفتهاید.
با بدترین ناسزاها، عجیبترین تهمتها، زشترین تعابیر هر روز مورد لطف دوستان نا آگاه قرار میگیرم و دایرکتم مملو از این جنس پیامهای محبتآمیز است! ولی به پشتوانه تمام آن خوبانی که مرا دنبال میکنند سر سوزنی از مسیری که پیش گرفتهام عقب نخواهم نشست و به اطلاعرسانی ادامه خواهم داد. به نظرم جنگ هنوز تمام نشده و هر لحظه باید منتظر عهدشکنی و شبیخون ناجوانمردانه آنها باشیم. اگر ما پیروز شدیم که به استودیوی کوچکم برمیگردم و به تولید موسیقی میپردازم. اگر هم قسمت شد انشالله حتما دوباره لباس خدمت به تن میکنم و آماده نبرد زمینی میشوم تا برای کشورم شهید نه (سعادت داشتن این لقب را ندارم) پس کُشته میشوم تا جلوی تجاوز به مام میهن رو بگیرم. با وجود همه برچسبهایی که جدیدا میخورم! و به حکومتی بودن و ساندیسی و ارزشی و خودفروخته و این القاب متهم میشوم، اما خدا شاهد است که از کسی سر سوزنی توقع درک یا تشویق ندارم. همه اطرافیان من میدانند که تا امروز از صدا و سیما، دولت و هیچ ارگان دولتی ریالی نگرفتهام. نه اصلا رانتی داشتهام و نه مسیر شغلیام (به دلیل همکاری همزمان با خوانندگان داخلی وخارجی) مورد پسند سیستم بوده است. در هیچ جشنوارهای حتی کاندیدا نشدهام و اتفاقا مصائبی از سرگذارندم که بین من و نظام مثل راز باقی خواهد ماند؛ تا دشمنشاد نشویم.
با توجه به اینکه در همه مقاطع به طور کم و بیش بله تولید محتوا مشغول هستید و با توجه به بحرانهای اقتصادی و سیاسی و بینالمللی، آینده هنر کشور را چگونه میبینید؟ از فعالیتهای هنریتان بگویید. آیا اثر یا آثاری را در دست تولید دارید؟
این روزها همه حواسها معطوف به نتیجه این آاتش بس موقت است، خیلی زود است به آینده فکر کنیم. من دست به قلم ٫ در کنار نیروهای مسلح که دست به ماشه هستند، منتظر هستیم تا نتیجه این جنگ بین خیر و شرِ مطلق، مشخص شود. در رابطه با تولید هم تلاشم این است که سرودی (ترانهای حماسی) در خور شهدا (که در جنگ دوازده روزه، تعدادشان بیش از هزار نفر بوده) بسازم. در این رابطه مشغول رایزنیهایی هستم. این در حالی است که این روزها خیلیها سعی دارند به هیچ سمتی اصطلاحا غش نکنند. اما من اینطور نیستم و تصمیم ندارم در چهل و چهار سالگی تغییر روال بدهم. اینجا خاک من است. اینجا به دنیا آمدهام و با بد و خوبش ساختهام و میسازم. تلاشم این است در حد توان برای تعالی کشورم قدم بردارم. اگر صلح برقرار شد، برای تحصیل علم و پیشبرد کار، دور دنیا هم بچرخم، انشالله برمیگردم و همینجا کنار همان مادری که با جنین داخل شکمش در بمب باران شهید شد، دفن میشوم. ترجیح میدهم، کنار راننده تاکسیها و دست فروشهای میدان تجریش که موشک اسرائیلی/آمریکایی شهیدشان کردند، دفن شوم. یا کنار دانشمندان نخبه که مهاجرت نکردند و با خانواده قتل عام شدند، به خاک سپرده شوم؛ یا کنار نظامیهایی که سلحشورانه برای دفاع از مردم پای پدافند ماندند و شهید شدند. ما کنار هم زندگی کردیم، کنار هم میجنگیم و کنار هم به خاک بوسه میزنیم و دفن میشویم! و تمام. این تنها برنامه من برای ادامه است. اوضاع عادی نیست، اما زندگی ادامه دارد، هنرمندان هم مثل سایر اقشار جامعه باید به کار برگردند و در آبادانی ایران کوشا باشند، من خودم شاگردانی دارم که این روزها با عطشی بیشتر مشغول فراگیری هستند و یقین دارم نسل جدید با هوش بالاتر و خلق و خوئی رُک و بیتعارف، روزهای قشنگتری را برای ایران رقم خواهند زد به امید خدا و کوری چشم اسرائیل و اربابانش.
آیا ناگفتهای باقی مانده؟
حتما میدانید که دلنوشتههایی دارم، چند دلنوشته در مورد ایران عزیزمان این روزها منتشر کردهام که برخی را همین جا به مخاطبانتان ارائه میکنم؛ «از مقدونی و مغول و عثمانی و افغان و روس و عرب تا امروز تاب آوردهام/ امروز دوباره از یورش دیو و دد بسیار زخم دیدهام/ بیا دردهایم را تیمار کن /دلخوش به مدد اغیار نباش/ خودت در آغوشم بکش و دوباره آبادم کن../ من ایرانم! زخمی و عزادار اما سربلند». این شعر واقعا اعتقاد قلبی من است و باید مجدد بگویم هر کس که از یورش بیگانگان به مام میهن به هر دلیلی خوشحال بوده، تا دنیا دنیاست از نظر من بیشرف نام دارد! اگر با فلان موضوع حکومتی مشکل داریم! یا عملکرد فلان مسئول مورد پسند ما نیست یا هر مورد دیگر؛ این موارد چه ربطی به مادر ما دارد که همان ایران است؟! مگر میشود از حمله به مادرمان خوشحال باشیم یا بیتفاوت باشیم. این همان مرزی است که من را از برخی دیگر که اینگونه میاندیشند، جدا میکند. در پایان دلنوشته دیگرم را به مخاطبان و ایرانیان تقدیم میکنم: وطن مثل مادر است/مظلوم، صبور، بیتوقع/ اگر مادرتان درد کشید و بیتفاوت بودید اسمتان انسان نیست! ممنون از شما و با آرزوی سلامتی برای مخاطبین آگاه رسانهتان.
گفتگو : وحید خانهساز