جوان آنلاین: کانال تلگرامی ایران شهر خورشید نوشت: پاول زاروبین، روزنامهنگار شبکه «روسیه۱»، بخشی از مصاحبه جدید خود با ولادیمیر پوتین را منتشر کرد. سعی کردم مهمترین قسمت این مصاحبه که به زبان روسی بود را با کمک هوش مصنوعی ترجمه کرده و در اختیار شما قرار دهم. این بخش از مصاحبه، درس بزرگی برای قشر غربگرای ما دارد. اگر صداقت دارید و واقعاً دلتان برای کشور و مردم میسوزد، مسیر اشتباهی را که روسیه سالها در آن گام برداشت، تکرار نکنید. مشکل ما با غرب، فراتر از شعارهایی، چون «مرگ بر امریکا»، «مرگ بر اسرائیل» یا «نه غزه، نه لبنان» است. لطفاً اینقدر سطحی به مسائل نگاه نکنید. حتی با کنار گذاشتن کامل ایدئولوژی انقلاب اسلامی نیز به یک کشور متمدن از نگاه غربیها تبدیل نخواهیم شد. این کشور از درون ساخته میشود و از طریق تعامل با کشورهایی که با احترام و از موضع برابر با ما رفتار میکنند نه با تکیه بر رابطه با معدود کشورهای غربی. ترجمه مصاحبه پوتین را میخوانید:
من روزهایی را به یاد میآورم که مدام در سفرهای کاری به کشورهای اروپایی بودم. آن زمان، میل مداومی از سوی روسیه برای تعامل و برقراری روابط وجود داشت. اما در چه زمانی متوجه شدیم، این به اصطلاح «شریکان» ما، در واقع چندان هم شریک ما نیستند؟
واقعیت این است که این موضوع از همان اوایل دهه ۲۰۰۰ روشن بود. با این حال، ما دچار توهماتی بودیم، خود من هم همینطور. این توهمات در این خلاصه میشد: من و بسیاری دیگر در آن زمان تصور میکردیم، مشکلات روابط بین اتحاد جماهیر شوروی و غرب بهاصطلاح متمدن، ریشه در اختلافات ایدئولوژیک داشت. از یکسو، رژیم کمونیستی وجود داشت که بسیاری آن را نوعی دیکتاتوری میدانستندو از سوی دیگر، دنیای دموکراتیک به رهبری ایالات متحده؛ و بسیاری، حتی خود من، با وجود اینکه نزدیک به ۲۰ سال در دستگاه اطلاعاتی شوروی کار کرده بودیم، همین را فکر میکردیم: که ریشه اصلی اختلافات، ایدئولوژیک است. اما وقتی دیگر نه از اتحاد جماهیر شوروی خبری بود، نه از رژیم کمونیستی، دیدیم باز هم برخوردی بیاعتنا نسبت به منافع راهبردی دولت روسیه ادامه دارد. نهتنها بیاعتنایی، بلکه این برخوردها اغلب با تلاش آشکار برای کسب امتیازهای ژئوپلیتیکی همراه بود. حتی زمانی که من رئیسجمهور شدم، همه چیز را بلافاصله درک نکردم. شروع کردم به توضیح دادن به همتایان غربیام. ببینید، شما این را میگویید، ولی آن کار را میکنید، این هم شواهدش. آنها سر تکان میدادند، میگفتند: بله، بله، حتماً بررسی میکنیم. اما در عمل هیچ اتفاقی نمیافتاد، یا حتی برعکس، درست خلاف آن چیزی که میگفتند عمل میکردند. در آن زمان برای من کاملاً روشن شد که بله، ایدئولوژی شاید نقشهایی داشته باشد، اما در اصل، همه این اختلافها ریشه در منافع ژئوپلیتیکی دارد. این مسئله، نکته اصلی است. اتحاد شوروی، بهنوعی خودکشی کرد، خودش را منحل کرد. من فکر میکنم رهبری وقت که البته هرگز با آنها دربارهاش صحبت نکردم، تصور میکرد روسیه به بخشی از جهان بهاصطلاح متمدن تبدیل خواهد شد.
اما در غرب تصمیم گرفتند: حالا که دیگر شوروی وجود ندارد، پس چرا باید همچنان قواعد گذشته را رعایت کنیم؟
روسیه دیگر آن قدرت بالقوه شوروی را ندارد. حالا وقت آن است که منافع خودمان را، هر طور شده، پیش ببریم. ما زندگی خواهیم کرد، بر اساس قوانینی که خودمان برای خودمان وضع کردهایم، بیتوجه به منافع روسیه. این روند، قدمبهقدم، شکل گرفت. من وارد جزئیاتش نمیشوم، چون ما پیشنهادات زیادی مطرح کردیم، در حوزه تسلیحات راهبردی، در زمینه دفاع ضدموشکی، اما همه رد شد.
در نهایت برایمان روشن شد تا زمانی که ما خود را بهعنوان یک کشور مستقل و دارای حاکمیت که توانایی دفاع از آیندهاش را دارد مطرح نکنیم، هیچکس ما را جدی نخواهد گرفت. در دهه ۹۰میلادی – همین دوران نهچندان دور – وقتی که سعی داشتیم همه چیز را از غرب کپی کنیم، خیلیها تقریباً به ایالات متحده سر تعظیم فرود آورده بودند. به یاد دارم که یکی از امریکاییها در فرودگاه، بجز این رفتاری بسیار توهینآمیز با یکی از روسها داشت. وقتی متوجه شدم، حاضر نشدم آن هیئت را در شهرداری سنپترزبورگ بپذیرم.
آیا واقعاً چنین اتفاقی افتاد؟
ببینید، ماجرا خیلی مهم نبود، اما بله، چنین چیزی بود. یک هیئت امریکایی به سنپترزبورگ آمده بود و یکی از اعضای آن برخورد بسیار بیادبانهای با یکی از مرزبانان ما داشت، دقیقاً، مرزبان یا مأمور گمرک. من این را کاملاً غیرقابلقبول دانستم، چون کسی که با لباس رسمی در حال انجام وظیفه است، نماینده دولت ماست و توهین به او، در واقع توهین به دولت ماست. ما البته آن هیئت را طبق پروتکل، همانطور که باید، پذیرفتیم و همه چیز طبق برنامه انجام شد. اما شخصاً با آنها ملاقات نکردم، فقط همین.