به گزارش گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز، «پیامبر دستانش را به سمت سوسمار گرفت و به او اشاره کرد و فرمان داد: ای سوسمار! مرا میشناسی؟ نام من، پدرم و اجدادم را بگو.
سوسمار بر پاهایش ایستاد. پوزهاش را به سمت بالا گرفت و باز کرد. صدایی در مسجئ پیچید که صدای انسان نبود. آن صدای مهیب آوازی داشت که هیچ انسانی تا بحال با گوش هایش نشنیده بود. سوسمار کلمات را شمرده و زیبا و گویا ادا میکرد:
شهادت میدهم که تو محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدالمنافی!
سکوت سراسر مجسد را گرفته بود. مسلمانان با چشمان گشاده شده به منظره روبهرو نگاه می کردند. نفس ها در سینه حبس بود. حاضران مسجد صحنه هایی باورنکردنی را می دیدند. همه جا میخکوب شده بودند. کودکان به پدارنشان چسبیده بودند و ساکت به سوسمار نگاه می کردند.»
در دل تاریخ اسلام، گنجینهای از داستانهای شگفتانگیز نهفته است؛ روایتهایی که در لابهلای متون کهن یا نقل سینهبهسینهی گذشتگان، گاه فراموش میشوند، اما هر کدامشان توانایی جذب نسل امروز را دارند. اگر ما بتوانیم این داستانها را از حالت خشک تاریخی بیرون بکشیم و در قالبی شیرین، زنده و پرشور بازآفرینی کنیم، نسلی که در دنیای مدرن با اژدهای رسانه، گیم و سریالهای رنگارنگ سر و کار دارد، باز هم مجذوب حقیقتی خواهد شد که قرنها پیش، با نور هدایت آغاز شد.
یکی از این روایتهای حیرتانگیز، داستان تمساحی است که با پیامبر اکرم (ص) سخن گفت. این حکایت، که در برخی کتب متقدم و آثار اخلاقی نقل شده، از آن دسته داستانهایی است که در مرز میان شگفت و معنا قرار دارد؛ جایی که طبیعت خاموش نیز در برابر صداقت و نور نبوّت، زبان میگشاید.
آیا این داستان شگفت است؟ بدون شک. آیا غیرواقعی مینماید؟ شاید در نظر برخی. اما مهمتر از همه این است که نسل جدید، اگر این روایت را در قالبی ادبی و عاطفی، مثل یک داستان کودک یا رمان نوجوانانه بخواند، بیشتر از آنکه درگیر حقیقت ظاهری آن شود، جذب پیام لطیف آن خواهد شد، رحمتی که پیامبر نه فقط برای انسان، بلکه برای تمام هستی بود.
همانطور که رمانهایی مثل شازده کوچولو، هری پاتر یا قصههای هزار و یک شب توانستهاند بر ذهن میلیونها نوجوان در سراسر جهان اثر بگذارند، ما نیز باید به سراغ بازآفرینی ادبیات دینی خود برویم. باید پیامبر را، همانطور که واقعاً بود، در قابهای تازه و زنده نمایش دهیم؛ نه فقط با احادیث خشک، بلکه با روایتهایی پرشور از زندگی، عشق، طبیعت، دوستی و عدالت.
داستان سخن گفتن سوسمار با پیامبر اسلام در کتابهای گوناگونی نقل شده و با یک سرچ ساده در اینترنت نیز مصالب گوناگونی در دسترس خواهد بود اما رمان «پس از بیایان» به قلم فرخنده سادات صالحی از جمله کتاب هایی است که این معجزه پیامبر را به نثر روان و با ادبیاتی امروزی نقل کرده که انتشارات کتاب جمکران آن را منتشر و راهی بازار نشر کرده است.
این کتاب از هنر داستان نویسی بهره گرفته و با ذکر جزئیات و بدون پرداختن به حواشیای که صرفا باعث قطورتر شدن و به طبع آن گرانتر شدن کتاب میشود در ۱۱۴ صفحه داستان مردی فقر، بادیه نشین و بت پرست را روایت می کند که به دلیل کینه شخصی از پیامبر اسلام نیت سوقصد به جان وی را دارد و با شکار یک سوسمار زنده قصد دارد آن را به جان پیامبر بیاندازد که در نهایت همان سوسمار با دستور پیامبر لب به سخن میگشاید و این معجزه باعث مسلمان شدن فرد بادیه نشین و به دنبال آن مسلمان شدن تمام اعضای طایفهاش می شود.
در گذر قرون، داستانها همواره نقش پررنگی در انتقال فرهنگ، ارزشها و هویت جوامع داشتهاند. هر تمدن بزرگی، میراث خود را نه فقط از طریق اسناد خشک تاریخی، بلکه با زبان داستان، افسانه، شعر و روایت به نسلهای بعدی منتقل کرده است. در این میان، صدر اسلام سرشار از داستانهایی است که در قالب روایتهای زنده، انسانی و پُرتأثیر میتوانند بیش از هر منبری دلهای جوانان را جذب کنند.
در دنیای امروزی که نوجوانان و جوانان از کودکی با رنگ و صدا، تصویر و فانتزی بزرگ میشوند؛ دنیایی که روایت، بازی، سریال و فیلم در شکلدادن به ذهنیت انسانها بیش از هر زمان دیگری نقش دارد، آیا جای تعجب است که مفاهیم بلند اخلاقی، دینی و تاریخی، اگر در قالبی خشک و کلاسیک بیان شوند، تأثیر خود را از دست دهند؟ پاسخ روشن است: خیر. و به همین دلیل است که روایت داستانهای جذاب صدر اسلام در قالب رمان، کتاب داستان و آثار ادبی برای نسل جدید، نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت است.
بسیاری از ما داستانهایی از دوران پیامبر اسلام (ص)، اصحاب بزرگ، زنان مومن، کودکان قهرمان و حتی حیواناتی که در این تاریخ حضور داشتهاند شنیدهایم. اما اغلب این حکایات بهشکلی نقل شدهاند که برای ذهن نوجوان امروزی، جاذبهای ندارند. در حالیکه اگر این داستانها در قالبی رمانگونه، با شخصیتپردازی، توصیف، گفتوگو و تصویرسازی ارائه شوند، میتوانند معجزهآسا عمل کنند.
نسل امروز با موبایل، پلتفرمهای دیجیتال و دنیای بیمرز اینترنت رشد کرده است. او با انیمیشن ها، فیلمهای سکوهای فیلم و سریال مانند نت فلیکس، بازیهای ویدیویی و پادکستهای داستانی انس دارد. در چنین دنیایی، اگر ما همچنان بخواهیم مفاهیم دینی و تاریخی را تنها با زبان نصیحت و خطابه منتقل کنیم، باید بپذیریم که شکست میخوریم.
نوشتن رمانهایی دربارهی داستانهای صدر اسلام مانند «پس از بیابان»، فرصتی است تا به زبان امروز با نسل فردا سخن بگوییم و دنیای کتاب و کتابخوانی نیازمند تولیدات زیادی از این دست با رویکردی هنرمندانه است. زبان رمان، زبانی نیست که فقط حوادث را نقل کند؛ بلکه احساسات، درگیریها، تصمیمات، تردیدها و انتخابهای انسانی را به نمایش میگذارد. این زبان، نه تنها مؤثر است، بلکه مانا و ماندگار نیز است.
روایت داستانهای صدر اسلام به شکل ادبی، نه تنها برای حفظ هویت نسل نو ضروری است، بلکه گامی مهم در مسیر تمدنسازی نوین اسلامی است. اگر میخواهیم فرهنگی پویا و عمیق بسازیم، باید فرهنگنامهمان را از دل واقعیتهای گذشته، با هنر و تخیل امروز زنده کنیم.
انتهای پیام/