شناسهٔ خبر: 73862548 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

در گفت‌وگوی «ایبنا» با مترجم «دوست من ون‌گوگ» مطرح شد؛

شور درونی ون‌گوگ؛ راز ماندگاری یک هنرمند

کتاب «دوست من ون‌گوگ» مجموعه‌ای از نامه‌ها و خاطرات امیل برنار درباره رابطه‌اش با ون‌گوگ و نگاهی به فراز و فرودهای روحی و هنری این نقاش را در بردارد.

صاحب‌خبر -

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا ونسان ون‌گوگ، یکی از چهره‌های ماندگار دنیای هنر نقاشی است که تا زمان مرگش ناشناخته باقی ماند. سبک پست امپرسیونیسم منحصربه‌فرد او در آثارش نشان از دنیای درونی پرشور و آشفته دارد. هنرمندی که گویا هیچ وقت شور دوران کودکی خود را هیچ وقت از یاد نبرده و سعی کرده این شور را تا لحظه آخر زندگی خود حفظ کند. او از نخستین هنرمندانی بود که طبیعت، چهره‌ها و اشیا را نه با هدف بازنمایی واقع‌گرایانه، بلکه به‌عنوان وسیله‌ای برای انتقال احساسات درونی و روانی خود نقاشی می‌کرد. گویا رنگ‌ها و ضربه‌های قلم او بازتابی از درون او بودند، نه صرفاً چشم‌انداز بیرونی. گفته می‌شود این هنرمند در طول حیاتش با بیماری روانی، شرایط سخت مالی و اجتماعی دست و پنجه نرم می‌کرد و همین باعث شد که بعدها از او با عنوان «هنرمند رنج‌کشیده» یاد کنند. امروز آثار معروف او از قبیل «شب پرستاره»، «گل‌های آفتاب‌گردان» و خودنگاره‌هایش جزو شناخته‌شده‌ترین و گران‌قیمت‌ترین نقاشی‌های جهانند که به نمادهای جهانی هنر تبدیل شده‌اند.

کتاب «دوست من ون‌گوگ» به قلم امیل برنار و ترجمه زهرا ابراهیمیان، نگاهی نزدیک و شخصی به زندگی و هنر ونسان ون‌گوگ از زبان یکی از دوستان نزدیکش است. این کتاب مجموعه‌ای از نامه‌ها و خاطرات امیل برنار درباره رابطه‌اش با ون‌گوگ و نگاهی به فراز و فرودهای روحی و هنری این نقاش را در بردارد. کتاب «دوست من ون‌گوگ» از مجموعه کتاب‌های اکسفراسیس و از تازه‌های نشر آبان است؛ با زهرا ابراهیمیان، مترجم این کتاب گفت‌وگو کردیم.

دلیل اهمیت ون‌گوگ را چه می‌دانید که سراغ این کتاب رفتید؟ این هنرمند چه ویژگی‌هایی داشته که بیشتر از سایر هنرمندان از او حرف به میان می‌آید؟

در صفحه شخصی خودم هم نوشته بودم که ون‌گوگ واقعاً یک انسان هنرمند است که نمی‌توانیم او را در هر دوره‌ای ببینیم. او یک ویژگی خاصی دارد، بر اساس شور درونی خودش پیش می‌رود. با اینکه هیچکدام از تابلوهایش را نتوانست بفروشد اما همچنان تا آخرش پیش رفت تا هنری که دوست داشت را بروز بدهد و آن را نشان بدهد و با آن کار کند؛ همین موضوع او را منحصر به فرد می‌کند. ون‌گوگ مثل همه ما آدم‌هاست که گویا یک سرخوردگی را تجربه می‌کند ولی باز هم به ندای درونی‌اش گوش می‌دهد؛ برای همین این شخصیت برایم بسیار خاص و متفاوت بود.

همان‌طور که می‌دانید ون‌گوگ روابط پر فراز و نشیبی با دوستان و اطرافیانش داشته؛ با امیل برنار چطور بوده؟

امیل برنار نزدیک‌ترین دوست ون‌گوگ بود و از طریق امیل برنار با گوگن آشنا شد. گوگن و ون‌گوگ با هم کار را شروع کردند و در دوره‌هایی با هم زندگی کردند. امیل برنار همیشه سعی می‌کرد نقطه تعادل را حفظ کند اما ون‌گوگ تا انتهای این شور را داشت. برنار برای ون‌گوگ همانند نقطه اتصالی بوده که او می‌توانست با دنیای واقعی داشته باشد. در واقع برنار همان دوستی بوده که به او می‌گفت چه چیز درست و چه چیز غلط است.

در کتاب با چه لایه‌ های کمتر شناخته شده از ون‌گوگ آشنا می‌شویم؟

در این کتاب، مانند کتاب «نامه‌های ون‌گوگ» ترجمه رضا فروزی، تمرکز بر نامه‌ها است اما این دفعه متفاوت است. در این کتاب هر نامه‌ای که امیل برنار مطرح می‌کند، برایش یک پیشگفتار وجود دارد که مارتین بیلی جمع‌آوری کرده است. در این کتاب توضیح می‌دهد این نامه‌ها چرا منحصر به فردند و چه اتفاقی افتاده است و همین باعث می‌شود که ما صرفاً نخواهیم حرف‌های ونگوگ را بشنویم. او تنها به دوستانش نامه نمی‌داده؛ به برادرش و اطرافیان هم نامه می‌داده و این نشان می‌دهد پشت این نامه‌ها چه اتفاقاتی افتاده و چه رابطه‌هایی بوده است. مثلاً زمانی که از ناراحتی خود در نامه می‌گوید دقیقاً برایش چه اتفاقی افتاده بود. همان زمان یکی از منتقدان ون‌گوگ می‌توانست از کارهای ون‌گوگ حمایت کند ولی این کار را نکرد، ولی بعدها که برنار با او صحبت می‌کنه می‌گوید که کارهای ون‌گوگ بسیار خاص است و شروع به تحسین کارهای ون‌گوگ می‌کند ولی این اتفاق پس از مرگ او بوده است. تازه پس از مرگ از ون‌گوگ تقدیر می‌َ‌شود.

شور درونی ون‌گوگ؛ راز ماندگاری یک هنرمند

ون‌گوگ روحیه حساس و آسیب‌پذیری داشته و به خاطر همین معمولاً تنها بوده است. چرا حضور دوستانش مثل امیل برنار کمکی به شرایط روحی و بیرون آمدن او از تنهایی نکرد؟

برای اینکه ون‌گوگ خاستگاه متفاوتی با دوستانش داشت؛ به خاطر خانواده سنتی و مذهبی که داشته، همیشه ارتباطی که با خدا می‌توانست برقرار کند برایش یک ویژگی خاص بوده است. برداشتی که دارم این است که گویا در دوره‌ای از زندگی‌اش تجربه‌ای داشته که هر چقدر هم سعی می‌کرد از اهمیت آن دوران به دوستانش بگوید نمی‌توانست؛ همین باعث می‌شود که کارهایش خاص شود. مثلاً در همان تابلوی معروف «شب پرستاره» گویا ون‌گوگ چیزهایی از آسمان را می‌دیده که بقیه هیچ نمی‌دیدند. این تجربه را نمی‌توانست به دوستانش انتقال دهد و شاید برای همین احساس تنهایی می‌کرد. به نظرم تجربیات متفاوتی با بقیه داشت.

آیا به این موارد نیز در کتاب اشاره شده؟

بله! بعدها امیل برنار تلاش می‌کند که ونگوگ را معرفی کند؛ دوستی هنرمند و خاص که هیچ وقت قدر او دانسته نشد. کارهای ون‌گوگ را بررسی می‌کند و از منتقدان مختلف کمک می‌گیرد. منتقدان نیز در نمایشگاه‌هایی که برگزار می‌شد متوجه می‌شوند که چقدر کارهای ون‌گوگ خاص بوده و تا آن زمان به ویژگی کارهای این هنرمند دقت نکرده بودند.

کتاب دوست من ونگوگ

در نامه‌های امیل برنار به ون‌گوگ چه چیزی بیشتر جلب توجه می‌کند؟

این دو بیشتر از روزمرگی‌هایشان به هم می‌گفتند. خیلی جالب هست که دوست داشتند نقاشی‌هایی که کشیده‌اند را برای هم بفرستند. مثل درس خواندن یا کتاب خواندن با همدیگر؛ آنها با همدیگر نقاشی می‌کشیدند و در آن زمان که اداره پست مانند امروز سریع نبوده نقاشی‌ها را برای یکدیگر می‌فرستادند و درباره نقاشی‌های هم نظر می‌دادند. مثلاً ون‌گوگ همیشه در نامه‌هایش می‌گفت پول برای خرید وسایل نقاشی کم دارد و تو از این جهت که حمایت خانواده را داری شانس بیشتری داری. همیشه در حال مکاتبه درباره هنر بودند. آنها از یکدیگر و حتی از کتاب‌هایی که می‌خواندند تاثیر می‌گرفتند. مثل ما که امروزه فیلمی برایمان تاثیرگذار است، برای آنها کتاب این‌گونه بود. گزارش حال روزانه به یکدیگر می‌دادند.

عامل جذابیت ونگوگ برای مخاطب را چه می‌بینید؟ شخصیت و زندگی او یا هنرش؟

مسلماً اول با هنر ون‌گوگ روبرو می‌شویم. ولی بعد که وارد زندگی‌اش می‌شویم می‌بینیم شور و شیفتگی خاصی در کارش دارد. مانند کسی که دوران کودکی خود را هیچ وقت از یاد نبرده و سعی کرده این شور را تا لحظه آخر حفظ کند. با اینکه بارها در کارش شکست می‌خورد و هیچ وقت نمیتواند تابلوهایش را بفروشد اما دنبال رویایش می‌رود؛ ممکن است بسیاری از ما به خاطر سختی‌های راه جا بزنیم ولی این انسان تا انتها دنبال خواسته خود می‌رود و به نظرم این ویژگی بسیار خاصی است. البته جذابیت هنر او نیز کم نیست. به هر حال نئوپرسیونیسمی که ون‌گوگ می‌آورد بسیار خاص است و توسط او ابداع می‌شود، در حالی که دوره‌ای هم ندیده و همه با تمرین خودش بود.

در پایان از تازه‌ترین ترجمه‌تان بگویید که مربوط به چه کتابی است؟

مجموعه اکفراسیس، مجموعه بسیار جذابی است. من جلد دیگری از آن را به نام «احضار پرل‌هاربر» ترجمه کرده‌ام که در حال ویراست است و چاپ می‌شود. این کتاب درباره حادثه پرل هاربر است ولی از تاریخ‌دانی که دید ادبی و هنری به این حادثه دارد.