شناسهٔ خبر: 73818182 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: قدس آنلاین | لینک خبر

روایتی از روزگاری که مسجد گوهرشاد پاسدار هویت زنان ایران شد؛ قیام فیروزه‌ای که سرخ شد

مسجد گوهرشاد برای زائران امام رضا(ع) و اهالی مشهد به همان اندازه که یادآور ارادتی به رنگ فیروزه و هنر به آستان علی بن موسی‌الرضا(ع) است، زنده‌کننده خاطرات خون و قیام نیز است.

صاحب‌خبر -

خاطراتی که یادآور ایستادگی مردم مشهد، به‌خصوص زنان آن در برابر نفوذ فرهنگی غرب است. خاطراتی که از روزی سخت می‌گوید که مسجد گوهرشاد به عنوان پناهگاهی دینی و فرهنگی، پاسدار هویت زنان ایران شد.

مسجد گوهرشاد در عمر کهن خود به دلیل همجواری با حرم مطهر امام رضا(ع) و همچنین شناخته شدن به عنوان مسجد جامع شهر، در دوره‌های از تاریخ مرکز تجمعات و مبارزات مردمی بوده است. مردم مشهد در صحن فیروزه‌ای این مسجد بارها و بارها درس ایستادگی و مقاومت را با هم مرور کرده‌اند. از دوره صفویان تا قیام تنباکو این مسجد روزهای ملتهب بسیاری را به خود دیده است اما بزرگ‌ترین تجمع مردمی در این مسجد در دوره پهلوی و در دفاع از دین و فرهنگ ایرانی شکل گرفت. قیامی خونین و سرخ که در تاریخ معاصر ایران با نام مسجد گوهرشاد شناخته می‌شود و امروز ما نیز از آن به عنوان قیام گوهرشاد یاد می‌کنیم.

قیامی به نام هویت و مردم

سال ۱۳۱۴ رضاشاه تحت تأثیر سفر اخیر خود به کشور ترکیه تصمیم گرفت پا جای پای آتاتورک گذاشته و ایران را به سمت غربی شدن سوق دهد و بر همین اساس شماری قانون وضع کرد که یکی از آن‌ها به تغییر پوشش مردم مربوط است. تغییر پوششی که اجباری بوده و هر چند زن و مرد نمی‌شناخته اما مشخص بود پس از اعلام اجباری شدن استفاده مردان از کلاه شاپو، نوبت به چادر زنان خواهد رسید. بنابراین روحانیون در مشهد در برابر این قانون اجباری برخاسته و مخالفت خود را اعلام کردند. در آن زمان آیت‌الله سید حسین طباطبایی قمی به عنوان نماینده روحانیون رهسپار تهران شد تا با رضاشاه در این خصوص مذاکره کند، اما پس از ورود به شهرری در محل سکونتش حبس و محاصره شد. با رسیدن این خبر به مشهد، مردم برای اعتراض جمع شدند، اعتراضی که با ورود شیخ بهلول به شهر و سخنرانی‌اش در حرم مطهر و حبسش در یکی از حجره‌های مسجد گوهرشاد توسط شهربانی پس از سخنرانی، شکل یک اعتراض گروهی را به خود گرفت. اعتراضی که پس از آزادی شیخ بهلول سر و شکل بهتری گرفت و به یک تجمع بزرگ در مسجد گوهرشاد با حضور مردم و بزرگان شهر منجر شد. تجمعی که رفته رفته بزرگ شد. جز مردم مشهد، کسانی از روستاها هم خودشان را به مسجد رسانده بودند.

برای شهادت می‌روم

نیره سادات احتشام رضوی را همه با نام شهید نواب صفوی می‌شناسند. در روایتی از واقعه گوهرشاد به نقل از پدرش، او که از قضا از خادمان حرم علی بن موسی‌الرضا(ع) بود، می‌گوید: «من شیرخواره بودم که قیام مشهد در اعتراض به کشف حجاب رضاخانی رخ داد. زمانی که قیام مشهد شروع شده بود، پدرم برای خداحافظی نزد مادرشان می‌روند، دست ایشان را می‌بوسند و می‌گویند: «بی بی من برای شهادت می‌روم». او هم در جواب می‌گوید: «برو؛ من تو را به خدا می‌سپارم، کاش آن سه پسر دیگر من هم دارای این لیاقت بودند که در راه خدا به شهادت می‌رسیدند». پدرم بالای منبر صاحب‌الزمان(عج) در مسجد گوهرشاد می‌رود و در برابر جمع عظیم مردم می‌گوید: «مردم، این موقعی است که رضا سیاه حمال، این نوکر اجنبی‌ها و میرآخور انگلیسی‌ها می‌خواهد پرده‌ عفاف و حجاب را از سر زن‌ها بردارد تا فردا دست زنان و نوامیس شما در دست بیگانگان قرار گیرد. مردم باید قیام کرده و در مقابل او ایستادگی کنید». سپس پدرم کلاه پهلوی را که تمام رؤسا و کارمندان آستان قدس و دیگر کارمندان دولتی باید آن را به سر می‌گذاشتند، از سر برمی‌دارد و نشان آستان را می‌بوسد و کلاه را پاره می‌کند. بدین ترتیب در آن روز چند هزار کلاه به پیروی از پدرم پاره شده و با این عمل شالوده‌ قیام مشهد ریخته شد».

نیم بیشترشان زن بود

آری در اعتراض به سیاست‌های مخرب رضاخانی جمع بزرگی در گوهرشاد گرد آمده بودند که نیم بیشتر آنان را زنان تشکیل می‌دادند. تجمع و تحصنی که به مذاق رضاخان خوش نیامده و دستور سرکوب شدید آن را صادر کرد. این‌گونه بود که ایرج مطبوعی، فرمانده لشکر خراسان با اشاره فتح‌الله پاکروان، استاندار وقت و به دستور رضاخان، سربازان لشکر شرق را برای سرکوبی مردم به میدان فرستاد. سحرگاه ۱۹ تیر ۱۳۱۴، مسجد گوهرشاد محاصره شد. پس از شکست محاصره به دست مردم و ادامه تحصن در مسجد، دستور حمله به مردم صادر شد. سرانجام صبح جمعه ۲۰ تیر۱۳۱۴ (۱۰ ربیع‌الثانی ۱۳۵۴ق) نیروهای نظامی شاه، اطراف مسجد را محاصره کرده و در ۲۱ تیر(۱۱ ربیع‌الثانی ۱۳۵۴ق) متحصنان را در مسجد گوهرشاد به رگبار گلوله بستند. متحصنانی که مردم عادی و در میان آن‌ها زنان و کودکان بسیار بودند.

حسین مکی، مورخ معاصر در این باره می‌نویسد: «پاسی از نیمه‌های شب ۱۲ ربیع‌الثانی گذشته بود که صدای غرش مسلسل‌های قزاقان، آسمان مقدس خراسان را به لرزه انداخت و قشون شرق به فرماندهی سرلشکر ایرج مطبوعی و... برای فتح مسجد گوهرشاد به حرکت درآمد و صدای شیپور آغاز جنگ، از همه طرف بلند شد. عده‌ای از مأموران مخفی رژیم، قبلاً وارد مسجد شده بودند و قرار بود آن‌ها از داخل وارد عمل شده و راه‌ها را برای ورود نیروهای رضاخان به داخل مسجد هموار کنند و چنین شد. دژخیمان اسلحه به دست، پا به درون خانه خدا گذاشتند و همه مسجدیان را از دم تیغ گذراندند و به هیچ‌کس رحم نکردند و به قول خودشان کاری کردند که روس‌ها نکرده بودند. هنگامی که سپیده سر ‌زد، دیگر نه صدای گلوله‌ای بود و نه صدای «یاعلی، یاعلی» و قزاقان فاتح، پای بر کشته‌شدگان بر زمین افتاده می‌گذاشتند و به دنبال زندگانی بودند که در پناهگاهی از دسترس گلوله به دور مانده بودند. قزاقان با کشتن بیش از ۲ هزار تن و اسیر کردن هزار و ۵۰۰ تن، توانستند قلب مقاومت‌گران مسجد گوهرشاد را درهم شکنند».

مسجدی می‌سازم از اولی بهتر

برای درک بهتر آنچه بر مردم رفت می‌توانیم به بخشی از کتاب «قیام گوهرشاد» که توسط مؤسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده، مراجعه کنیم و از زبان حسینعلی ذوالفقاری گلمکانی از پاسبانانی که خود شاهد جریان‌های مسجد گوهرشاد بوده، شرح ماوقع را چنین بخوانیم: «شب پنجشنبه چند نفر نظامی و پلیس رفتند و چند تیر انداختند که ۲۸ نفر کشته شدند. شب که صبح شد باز لجاره زیادتر شد. تلگراف کردند از شهربانی برای شاه حسین قلی‌زاده بیات سرهنگ‌دوم رئیس شهربانی. پهلوی دستور داد مردم را هر طور که هست بیرون کنند و مسجد را خراب کنند، مسجد می‌سازم از اولی بهتر. به رئیس نظمیه اینجا گفت این‌ها را».

وی ادامه می‌دهد: «برای روز پنجشنبه و جمعه ۲۰ نفر از ما را ...مأمور کردند رفتیم به مسجد. وقتی رسیدیم به مسجد دیدیم همه نشسته‌اند و شیخ بهلول هم بالای منبر موعظه می‌کند. ساعت ۱۲ شب وارد مسجد شدیم. بهلول داشت صحبت می‌کرد. سه چهار نفر هم مثل نواب احتشام، بحرالعلوم، حسن اردکانی و حاج سید ابوالحسن اصفهانی پای منبر نشسته بودند. یک‌دفعه تیراندازی شروع شد و تمام مردم حرکت کردند. ایرج مطبوعی به ما گفت فرار کنید. من به صحن نو آمدم و از صحن نو به دم بست پایین خیابان جلو گاراژ سعادت رفتم. صدای تیر در مسجد بلند شد و تک تک بود و بعد پرزور شد و ما رفتیم جلو دارالسیاده. در را از تو شکستند، آن وقت از آن در شکسته من با دو نفر وظیفه آن طرف رفتیم دیدیم خدا بدهد برکت، هزار نفر هزار نفر فرار می‌کنند. تیر هم بی‌شمار درمی‌رفت، همه می‌افتادند این طرف و آن طرف. تا ساعت ۵ صبح مردم را پرت‌وپلا کردند. نواب و حسن اردکانی و بحرالعلوم را از منبر صاحب‌الزمان بیرون آوردند و کتف آن‌ها را بستند و بردند». وی درباره تعداد شهدای آن روز می‌گوید: «رضا کوه‌سرخی پشت مسلسل بود، آن شب حدود ۳-۲ هزار نفر را کشتند و بردند بیرون دروازه پایین خیابان در قبرستان بالاخیابان که الان درخت کاشته‌اند، خندق کندند. هر کسی که کشته می‌شد مثل جوال گندم همه را می‌ریختند توی ماشین، می‌بردند می‌ریختند توی آن خندق و خاک روی آن‌ها می‌ریختند. روز جمعه کسی را به بارگاه راه نمی‌دادند، هر جای مسجد را که گلوله خورده بود درست می‌کردند. بعد از درست کردن اجازه دادند که رفت و آمد بشود».

واقعه‌ای که فراموش نشد

این واقعه خونین هیچ گاه از خاطر مردم مشهد پاک نشد و مسجد تا سال‌های بعد و رسیدن به روزهای انقلاب اسلامی همچنان محل تجمع مبارزان در کنار علما بود. در قیام مسجد گوهرشاد، زنان یکی از ارکان مبارزه بودند؛ زنانی که پس از این قیام هم چادرها را بر سر حفظ کرده و پای حرم مردم در این قیام ایستادند و در ادامه نیز با وجود دیدن آن واقعه خونین همچنان آماده بودند تا به قیمت جانشان، از چادر که بخشی از فرهنگ و هویتشان بود دفاع کنند. این روزها مسجد گوهرشاد که روزی به دست زنی بنا شده و در روزگاری با خون زنانی سرخ شد، همچنان محل تجمع زنان و دختران برای عبادت و زیارت است.

خبرنگار: آزاده خلیلی