با فرارسیدن شب عاشورا، حال و هوای استان البرز رنگ دیگری به خود گرفت ؛ پرچمهای سیاه بر فراز کوچهها، صدای طبل و سنج و زمزمه روضهها، جانها را میلرزاند. جوانان با شالهای عزا، کودکان با پیشانیبندهای یا حسین(ع) و کهنسالان با دستانشان بر سر و سینه می زدند و از این مجلس به آن مجلس میشتابند تا دمی در خیمه ماتم حسین(ع) آرام بگیرند.
شعلههای عشق حسینی در دلها زبانه میکشد؛ مداحان در سوگ عطش خیمهها، حضرت علیاصغر(ع)، حضرت قاسم(ع) و حضرت عباس(ع) روضه میخوانند و آسمان گویی همنوا با این مصیبت گرفته و اندوهگین است.
در بسیاری از حسینیهها، صدای گریه کودکان با اشک مادران درهم میآمیزد و شب عاشورا را به شب بیقراری دلها بدل میکند.
طعام عشق
در این شب، مردم البرز هر یک به وسع خود سفرهای از محبت باز کردند و در گوشه گوشه شهر های استان، ایستگاههای صلواتی برپاشد و عطر غذای نذری در کوچهها پیچید. برخی با دیگهای برپا شده در خیابانها، برخی با شربت و چای و برخی تنها با یک ظرف خرما، دل عزاداران را میخریدند.
این اطعام ساده، طعام عشق است که با اشک و ارادت آمیخته شده است.
شب عاشورا و بیقراری برای فرزندان امیرالمومنین(ع)
شب عاشورا در جایجای استان البرز، جلوهای از عشق، دلدادگی و بیقراری شیعیان برای آقا اباعبدالله الحسین(ع) بود ؛ شبی که در آن مساجد، حسینیهها و خیابانهای شهر و روستاهای البرز لبریز از حزن و اندوه دوستداران اهل بیت(ع) شد و مردم با برپایی آیینهای مختلف، اوج ارادت و محبت خود را به خاندان عصمت و طهارت (ع) نشان دادند.
هیأتها و حسینیهها؛ سنگرهای عشق حسینی از غروب تاسوعا و خیابانهای استان، شاهد حرکت دستههای عزادارانی بود که با نوای یا حسین (ع) و یا ابوالفضل (ع) به استقبال شب عاشورا رفتند.
جوانان و پیران، زنان و کودکان، سیاهپوش و دلشکسته در حسینیهها و مساجد گرد هم آمدند تا در سوگ مظلومیت امام حسین(ع) و یاران وفادارش اشک ماتم بریزند. در این شب ها، دلهای مردم البرز بیش از همیشه متوجه کربلاست؛ مداحان در وصف عطش، غربت و مصائب کاروان حسین(ع) مرثیه میخوانند و عزاداران در سوگ تشنگی حضرت علیاصغر(ع) و مصیبت حضرت زینب کبری (س) ناله سر میدهند. شب عاشورا در البرز، سراسر با اشک و آه به پایان رسید.
در شب عاشورا تمام عزاداران حسینی دلهای خود را با افلاکیان گره زدند و در سوگ فرزندان برومند رسول خدا (ص) اشک ماتم ریختند.
مکن ای صبح طلوع
در واپسین ساعات شب عاشورا، زمزمههای «مکن ای صبح طلوع» در هیأتهای مذهب طنین افکند؛ گویی هیچکس دل ندارد این شب تمام شود؛ شیعیان در این شب، غریبانه با حسین(ع) و اهل بیتش وداع کردند و دلهایشان را تا سحر در آستان خیمههای سوخته کربلا گذراندند.