به گزارش خبرگزاری ایمنا، سالهاست که سایه سنگین و سرد قدرتهای فرامنطقهای، همچون ابری تیره، بر آسمان خاورمیانه گسترده شده است. قدرتهایی که خود را «نگهبانان نظم جهانی» مینامند، در عمل با نام صلح و ثبات، در دل منطقهای بحرانزده، زخمبرزخم میافزایند، آمریکا در رأس این بازیگران، با آرایش نظامی گسترده، در بیش از ۱۹ نقطه از این منطقه، پایگاهی بنا نهاده و دهها هزار نیروی مسلح را در آمادهباش نگاه داشته است؛ نیرویی که نه برای محافظت که برای پیشبرد مطامع خودساخته مستقر شدهاند.
در سحرگاه روزی که جهان هنوز در خواب غفلت بود، دونالد ترامپ رئیسجمهوری که نامش در تاریخ با دیوارکشی، تحریم و تهاجم گره خورده با افتخار از حملهای خبر داد که سه قلب تپنده صنعت هستهای ایران را نشانه گرفته بود: فردو، نطنز و اصفهان. این اقدام، چیزی جز نمایشی بیپرده از دکترین زورگویی نبود؛ تلاشی بود برای تحمیل ارادهای غیرمشروع از جانب کشوری که دهههاست به دخالت در امور ملتها عادت کرده است.
پیش از آغاز این تجاوز آشکار، واشنگتن که همواره در نقش مدعی حقوق بشر ظاهر میشود، خونسردانه دستور تخلیه بخشی از نیروهایش را از سفارتها و پایگاههایش در عراق، بحرین، کویت و امارات صادر کرد؛ اقدامی نه از سر احتیاط، بلکه همچون پردهای جدید از سناریویی تکراری که طی سالها، هزاران جان را در آتش جنگهای نیابتی و مستقیم سوزانده است.
ترامپ در توجیه این تحرکات، منطقه را «ناامن» خواند، اما کدام قلمرو ناامنتر از سرزمینی که خود آمریکا در آن آتش جنگ، تجزیه و تحریم را شعلهور کرده است؟ دستی که آتش را افروخته، اکنون نقش آتشنشان را بازی میکند و در پس لبخند دیپلماتیک، آتش خشم ملتها را به جان میخرد.
طبق گزارشهای رسمی، ایالات متحده با چیدمان هدفمند پایگاههایی در قلب کشورهای عربی، تسلط خود را از خلیجفارس تا دریای سرخ گسترانده است، هشت پایگاه دائمی تنها نمای سطحی از این سلطه نظامیاند، مراکزی که نه برای کمک، بلکه برای کنترل، شنود، تهدید و مداخله فعال هستند.
این سلطهجویی بیریشه نیست، بازخوانی تاریخ نشان میدهد که نخستین گامهای چکمهپوشان آمریکایی، در سال ۱۹۵۸ و به بهانه «بحران لبنان» برداشته شد، از همان روز پرچم آمریکا بر خاک خاورمیانه برافراشته شد، نه برای برافراشتن امید، بلکه برای نهادینهسازی ترس.
امروز در میانه سال ۲۰۲۵ هنوز چکمههای هزاران سرباز آمریکایی بر خاک منطقه سنگینی میکند، از پایگاههای اشرافی در قطر، بحرین و عربستان گرفته تا نقاط پراکندهای که در قالب مشاوره و آموزش، نقش اتاقهای فرماندهی عملیاتهای پنهانی را بازی میکنند.
و در این میان، آنچه نادیده گرفته میشود، رؤیای ملتهایی است که قرنها برای استقلال، عزت و آرامش جنگیدهاند. در حالی که مردم با آوای صلح زندگی را میطلبند، حاکمانی در آن سوی اقیانوسها، با صدای موشک، مهرههای خود را روی صفحه خاورمیانه جابهجا میکنند.
ترامپ و دولتش، بار دیگر ثابت کردند که واژههایی چون امنیت، دموکراسی و حقوق بشر، تنها ماسکی هستند بر چهرهای که حقیقت آن چیزی جز مداخله، جنگافروزی و بیثباتسازی نیست.
العدید قطر؛ مغز متفکر تجاوز از دل صحرا
در دل صحراهای ساکت قطر، پایگاهی قد علم کرده که صدای جنگ از دیوارهایش برمیخیزد، نه صدای صلح. العدید، نه یک اقامتگاه نظامی، بلکه اتاق فرمان یک پروژه تمامعیار اشغالگری است؛ جایی که از سال ۱۹۹۶، ایالات متحده تصمیمات خونباری برای مردم عراق، سوریه و افغانستان گرفته است. با بیش از ۱۰۰ هواپیمای جنگی و پهپاد، و ۱۰ هزار نظامی، این مرکز نه حافظ امنیت قطر، بلکه چشم و گوش آمریکا برای کنترل منطقه است، این روزها اما سکوتی سنگین بر العدید سایه افکنده، چراکه پنتاگون آرام و بیسروصدا، قلب تپنده عملیات خود را به خاک عربستان منتقل میکند، با کاروانی از جنگندهها، تانکرها و پرندههای ترابری. شاید که نقشهها تغییر کردهاند، اما نیتها همچنان همان هستند.
بحرین؛ ناوگان پنجم و نگهبان خطوط نفت و فتنه
در جایی که زمانی مستعمره انگلستان بود، اکنون بزرگترین بندر آمریکا در خلیج فارس جا خوش کرده؛ پایگاهی که تحت عنوان «پشتیبانی دریایی» اما با مأموریتهای پیچیده اطلاعاتی و نظامی اداره میشود. ناوگان پنجم نیروی دریایی ایالات متحده با ۹۰۰۰ نیروی نظامی، نه در خدمت ثبات که در خدمت پیشبرد سیاستهایی است که منطقه را ناامن، منابع را قابلبرداشت و دشمنان واشنگتن را تحت فشار نگاه دارد. هر شناور عبوری از این دریا، زیر ذرهبین این مرکز ایستاده، اما نه برای امنیت بلکه برای کنترل کامل جریان انرژی و نفوذ.
کویت؛ کمپ عریفجان، ایستگاه مرکزی برای جابهجایی مهرهها
کمپ عریفجان، تنها یک پایگاه نیست؛ نقشهخوان و راهنمای عملیاتهای تهاجمی آمریکاست. در دل کویر کویت، پایگاهی ساخته شده که بهجای شن، بوی باروت میدهد. از سال ۱۹۹۹ تاکنون، این پایگاه مسیر عبور تانکها، خودروهای زرهی، و طرحهای نظامی به سوی عراق، سوریه و حتی ایران بوده است. تصمیماتی که در اتاقهای تاریک عریفجان گرفته میشوند، اغلب هزاران کیلومتر آنسوتر را به خاک و خون میکشانند.
الظفره امارات؛ چشم مصنوعی امپراتوری
اینجا نهتنها پایگاهی برای جنگندهها، بلکه مرکز فرماندهی یک جنگ اطلاعاتی است. جنگندههای رادارگریز F-22، پهپادهای جاسوسی و آواکسهایی که از آسمان، زندگی ملتها را زیر نظر دارند. الظفره نشان میدهد که آمریکا نه با مذاکره که با شنود و تصویربرداری، وارد خانه ملتها میشود. اگر روزگاری جاسوسی از سفارتخانهها بود، حالا پهپادها از آسمان و بیوقفه، گزارش میفرستند.
اربیل عراق؛ قرارگاه خاموش در خاکی زخمی
پایگاه اربیل، شاید در ظاهر مأموریت «مشاوره» داشته باشد، اما آنچه در عمل میگذرد چیزی جز دخالت عمیق در ساختار امنیتی و نظامی عراق نیست. نیروهای آمریکایی در لباس مشاور، فرمان میدهند، شنود میکنند و هدایت عملیاتها را بر عهده دارند. این پایگاه، بذر بیثباتی را در شمال عراق و شرق سوریه میکارد؛ در جایی که مرزها شکنندهاند و مقاومت همچنان زنده است.
پایگاه موفق اردن؛ حصار آهنین برای صهیونیسم
از سال ۱۹۹۷، جنگندههای F-16 در پایگاه موفق مستقر بودهاند، اما امروز با پهپادهای MQ-9 و سامانههای رهگیری موشک، این پایگاه عملاً به سپری برای تلآویو بدل شده. آمریکا با استقرار این تجهیزات، در پی خنثیسازی هر پاسخ احتمالی به تجاوزات رژیم صهیونیستی است، اردن، سرزمینی تاریخی با قلبی عربی، اکنون خواسته یا ناخواسته به ابزاری در دست واشنگتن برای دفاع از اشغالگری تلآویو تبدیل شده است.