قدس؛ شهری که بهطور تاریخی پناهگاهی برای مهاجران از سراسر جهان بوده، اکنون درگیر بحرانی است که بهروشنی ابعاد تازهای از جدال بر سر هویت، قانون و قدرت را در این کشور نمایان میکند.
آغاز ماجرا در واکنش به بازداشت دستهجمعی مهاجران
آغاز ماجرا از بازداشت ۱۲۱ مهاجر در یکی از عملیاتهای سراسری اداره مهاجرت بود؛ رخدادی که معترضان، آن را نشانهای دیگر از سختگیریهای فزاینده در سیاست مهاجرتی آمریکا دانستند. تجمعات اعتراضی در مقابل یکی از بازداشتگاههای فدرال در لسآنجلس، بهسرعت گسترش یافت و در دو روز متوالی به درگیریهای خیابانی میان معترضان و نیروهای پلیس ضدشورش انجامید.تصاویر مخابرهشده از صحنه درگیریها همه حکایت از شدت درگیریها داشت؛ خودروهای زرهی، ونهای ویژه ضدشورش، گاز اشکآور و مأمورانی که با باتوم به معترضان هجوم میبردند. پلیس، این تجمعات را غیرقانونی اعلام کرد و هشدار داد ادامه حضور معترضان در محل، منجر به بازداشت خواهد شد.
ورود بیسابقه گارد ملی بدون موافقت فرماندار
اما شاید آنچه این بحران را وارد مرحلهای بیسابقه کرد، نه درگیریهای خیابانی، بلکه تصمیم کاخسفید بود؛ اعزام ۲هزار نیروی گارد ملی به لسآنجلس، بدون موافقت فرماندار ایالت. تصمیمی که در حافظه سیاسی آمریکا تنها چند بار سابقه دارد. وزیر دفاع نیز از آمادگی برای ورود تفنگداران نیروی دریایی در صورت ادامه اعتراضات خبر داد؛ اقدامی که بیش از آنکه امنیتبخش بهنظر برسد، بازتابدهنده سطح تنشهای سیاسی در مرکز قدرت ایالات متحده است.دونالد ترامپ در پیامی صریح در شبکه اجتماعیاش «تروث»، فرماندار کالیفرنیا و شهردار لسآنجلس را به ناتوانی در مدیریت بحران متهم کرد و نوشت: «اگر مقامات محلی ناتوان باشند، نیروهای فدرال وارد میشوند و مشکل را حل میکنند» عباراتی که در ادبیات رئیسجمهور آمریکا سابقه دارد، اما در متن بحران مهاجرتی جدید، معنایی عمیقتر یافته است.فرماندار «گوین نیوسام» اما در پاسخی تند، اقدام ترامپ را «عامدانه التهابزا» توصیف کرد و گفت: «استفاده از گارد ملی، ناشی از کمبود نیروی پلیس نیست، بلکه برای تماشای یک صحنه پرشکوه است».
لسآنجلس امروز؛ بازتاب چهره متناقض آمریکای مدرن
در پس این تبادل اظهارات، اما سؤالی اساسی در ذهن بسیاری نقش بسته؛ چرا بحران مهاجرت در آمریکا بار دیگر به نقطهای چنین انفجاری رسیده و آیا مواجهه نظامی با معترضان، راهکاری پایدار برای یک مسئله ریشهدار اجتماعی است؟
از زمان روی کار آمدن دولت ترامپ، برخورد با مهاجران به یکی از ستونهای اصلی سیاست داخلی آمریکا بدل شد. فرمانهای اجرایی متعددی برای تسهیل اخراج مهاجران غیرقانونی صادر شد، توافقهایی با کشورهای ثالث برای انتقال مهاجران به آن کشورها به امضا رسید و حتی صحبت از انتقال برخی بازداشتشدگان به گوانتانامو به میان آمد. تمام این اقدامها، گواهی است بر گسترش رویکرد امنیتی به مسئله مهاجرت؛ رویکردی که برخی ناظران، آن را «نظامیسازی سیاست مهاجرتی» مینامند.
در همین حال، چهرههایی نزدیک به دولت ترامپ، اعتراضات اخیر را نه صرفاً یک واکنش اجتماعی، بلکه «شورش علیه حاکمیت» توصیف کردهاند. استفن میلر، مشاور ارشد پیشین رئیسجمهور، از معترضان با عنوان «شورشیان خشونتطلب» یاد کرد و معاون ترامپ نیز در بیانیهای نوشت: «شورشیان با پرچمهای خارجی به مأموران مهاجرتی حمله میکنند».زبان این بیانیهها، ذهن را ناخواسته به دهههایی از تاریخ ایالات متحده میبرد که در آن، مخالفان داخلی با انگهای امنیتی و برچسبهای افراطی، به حاشیه رانده میشدند. آیا اعتراض به بازداشت مهاجران بهسرعت میتواند به عنوان تهدیدی علیه امنیت ملی تلقی شود؟ این پرسشی است که شاید پاسخ آن، بیش از هر جای دیگر، در چگونگی عملکرد پلیس و ارتش در لسآنجلس امروز نهفته است.از سوی دیگر، منتقدان این رویکرد هشدار میدهند استفاده از نیروهای نظامی برای مواجهه با نارضایتیهای اجتماعی، تنها موجب تعمیق شکاف میان دولت فدرال و جامعه مدنی خواهد شد. یکی از مقامهای دموکرات در کالیفرنیا با اشاره به حملات پلیس گفت: «این سوءاستفاده از قدرت است، نه اجرای قانون».واقعیت آن است بحران مهاجرتی در آمریکا، تنها درباره عبور انسانها از مرزها نیست، بلکه نشاندهنده نوعی تنش ساختاری میان ارزشهای ادعایی نظام سیاسی این کشور و شیوههای اعمال قدرت است. لسآنجلس این روزها، بیش از همیشه آینهای شده از چهره متناقض آمریکای مدرن؛ کشوری که همواره خود را سرزمین فرصتها خوانده، اما در مواجهه با تازهواردان، گاه بهسان قلعهای محصور با سیمخاردار عمل میکند.