اینجا، ارادت نه در کلام که در عمل معنا پیدا میکند. نامها مهم نیستند، مقامها رنگ میبازند، تفاوتی در جایگاهها نیست. اینجا، هر کس که آمده، با دستان خود خادمی را معنا کرده است. در میان نذرهایی که با اخلاص تدارک دیده شده، در میان سوغاتیهایی که با عشق به دست زائران میرسد، و در لحظههای شبزندهداری که نه خستگی، که اشتیاق در آن موج میزند.
در میان موکبهای بزرگی که هر ساله در مناسبتهای مذهبی صف میبندند، نام انصار الحسین(ع) بردسیر کرمان به چشم میخورد؛ مجموعهای که سالهاست با حمایت مردمی در مسیر خدمترسانی ایستاده است. حالا این روایت درباره موکب بزرگ انصار الحسین(ع) و گروهی کوچکتر به نام موکب سیدالشهدا(ع) از شهرستان سیرجان است که زیر پرچم انصار الحسین(ع) با عشقی همیشگی به میدان آمده. هر کدام از این زنان و مردان، نه فقط برای زیارت، بلکه برای خدمت راهی شدهاند؛ آمدهاند تا سهمی از ارادتشان را ادا کنند و لحظهای در کنار زائران باشند، تا از جان برای این عشق مایه بگذارند.
طعم خدمت، عطر ارادت
در چایخانه باغ رضوان چیزی جز شور خدمت به چشم نمیآید. صف زائرانی که با دستهای گرم شیرینیها را میگیرند، خادمانی که با دقت نذریها را تقسیم میکنند و فضای عجیبی که آدم را میان شوق زیارت و حس بخشش گم میکند. هر لقمهای که میان زائران میچرخد، جرعهای از اخلاص کسانی است که بدون هیچ چشمداشتی برای میزبانی از زائران امام رضا(ع)، همه چیزشان را گذاشتهاند.
مسعود میرمحمدی، مسئول موکب انصار الحسین(ع) بردسیر کرمان، درباره این کاروان میگوید: «این مجموعه با هزینههای مردمی و عشق زائران به امام رضا(ع) شکل گرفته است. همه ما آمدهایم تا سهمی در خدمت داشته باشیم. این کاروان در این روزها در چایخانه باغ رضوان، با افتخار با سوغات کرمان از جمله گل محمدی لالهزار، کلمپه و قطاب پذیرایی میکند. هر کس از هر گوشهای آمده، به اندازه توانش کمکی کرده و این نذریها نتیجه همان عشق و اخلاص است».
آغاز یک حرکت عاشقانه
۱۱ سال پیش تصمیمی ساده اما بزرگ گرفته شد؛ تصمیمی که قرار نبود فقط یک حرکت باشد، بلکه سرآغاز راهی بود که تا امروز ادامه دارد. خانم عمادزاده و همسرش، آقای علی باسفهرجانی نیت کردند هیئتی مستقل داشته باشند. نه برای خودشان که برای خدمت. برای خدمت بیمنت به زائران، برای گسترش نام سیدالشهدا(ع)، برای آنکه هر کس دلش به این مسیر گره خورده، جایی در آن پیدا کند.
آنها از نخستین کاروانهایی بودند که مسیر کربلا را تجربه کردند، نه برای سفر که برای خدمت. در نخستین قدمها، جمع کوچکشان فقط خانواده نزدیک و چند همراه بود، اما به مرور این دایره گستردهتر شد. از مشهد و قم، از مسیرهای پیادهروی، از جلسات هیئت، آرامآرام نام این موکب میان عاشقان شناخته شد و کسانی که در گوشهای از مسیر، این حرکت را دیدند، بیدرنگ به آن پیوستند. موکب سیدالشهدا(ع) دیگر یک هیئت خانوادگی نبود؛ حالا جمعی از زنان و مردان از شهرهای مختلف زیر پرچم آن ایستاده بودند. هر کس به اندازه وسع و توانش قدمی برداشت؛ یکی برای پذیرایی، یکی برای پخت نان، یکی در تهیه مایحتاج سفر و دیگری در هماهنگی و سازماندهی. این عشق، محدود به یک شهر نماند، به یک خانه تعلق نگرفت، بلکه در دل راه ریشه دواند و به حرکتی جهادی تبدیل شد. حالا ۱۱ سال از آن روز گذشته، اما جوهره موکب همان است که بود؛ ارادتی خالص، خدمتی عاشقانه و خادمانی که در این مسیر نه فقط زائران را میهمان میکنند، بلکه خود نیز با اهل بیت(ع) پیوندی عمیق میسازند.
آن لحظه از لطفی که همه دیدیم
برای خدمت، این بار اما پذیرایی خادمان موکب سیدالشهدا(ع) رنگ و بوی دیگری داشت و خبری از تنورهای داغ نانوایی نبود. این بار که برای رحلت امام خمینی(ره) و شهادت امام محمد باقر(ع) راهی مشهد شده بودند، تصمیم گرفتند از شهر و دیار خود، برای زائران علی بن موسی الرضا(ع) سوغاتی بیاورند. بخشی از این سوغاتی در شهر خودشان آماده شد و بخشی را در مشهد تهیه کردند تا خدمتشان کامل شود. از یک هفته قبل، پخت کلمپه در شهرشان آغاز شد. مواد اولیه آماده شد و دستگاههای شیرینیپزی مهیا شدند، و گروه زنان خادم از نخستین ساعات صبح کنار هم ایستادند تا نذرشان را به ثمر برسانند. کار ساده نبود؛ ساعتها تلاش، بستهبندی و آمادهسازی ادامه داشت تا سرانجام ۴ هزار و ۵۰۰ عدد کلمپه بستهبندی شد. حالا پس از این مرحله، طی دو روز در مشهد نیز قطابهای تازه پخته میشود تا میهمانی زائران با طعم سوغات کرمان کامل شود.
در میان صحبتهایی که با خانمها دارم، خانم نسا آبکار خاطرهای از روز شروع این خدمت میگوید: «ما همه چیز را آماده کرده بودیم، همه چیز طبق برنامه پیش میرفت، اما درست ساعت ۴ برق قطع شد. طبق برنامهای که از قبل اعلام شده بود، برق باید تا دو ساعت خاموش میماند، یعنی کارمان تمام بود و میدانستیم برق تا دو ساعت دیگر نمیآید. پس از قطعی برق که در کارگاه سکوت برقرار شد، یکی از خانمها زیر لب گفت: «یا امام رضا(ع)، ما برای زائران شما تلاش میکنیم، نگذار شرمندهشان شویم». از این جمله پنج دقیقه نگذشته بود که برقهای کارگاه روشن شد. عجیبتر اینکه گرمای دستگاهها هنوز باقی مانده بود، انگار حتی لحظهای خاموشی، دمای کارگاه را سرد نکرده بود. همه نگاه کردند، هیچ توضیحی نیاز نبود، لطف حضرت به خوبی برای همهمان روشن بود. ما اینجا نیامدهایم که فقط کار کنیم؛ آمدهایم که در راه عشق، ارادتمان را خرج کنیم. آن لحظه هنوز برای همه ما در ذهن مانده. آن لحظه از لطفی که همه دیدیم، همه حس کردیم و همه باور کردیم».
خانواده بزرگ خدمت
موکب سیدالشهدا(ع) موکب عشقی است که با نان و شیرینی، با اخلاص و ارادت، زائران را میهمان اهل بیت(ع) میکند. این مسیر ۱۱ ساله نه فقط یک هیئت، بلکه یک خانواده جهادی ساخته است؛ خادمان در کنار هم دردهایشان را فراموش میکنند و در لحظه خدمت، چیزی جز عشق و معنویت نمیبینند و این راه، تنها یک مسیر نیست؛ بلکه پیوندی است که دلها را در گذر زمان به هم گره میزند.
خانمهایی که چینهای پیشانیشان قصه سالهای خدمت را بازگو میکند، نه تنها خود راهی این مسیر شدهاند، بلکه دختران، نوهها، دوستان و آشنایان را نیز با خود همراه کردهاند. حالا آنها خودشان یک خانواده بزرگاند. خانوادهای که سالهاست با هم سفر میکنند، خدمت میکنند، خاطره میسازند و با تمام وجود دعا میکنند که این راه همیشه ادامه داشته باشد، راهی که با عشق آغاز شد و تا ابد در دلهای عاشقان زنده میماند.