به گزارش ایرنا از نوید شاهد البرز، سردار شهید مصطفی کرمانینیا در تاریخ یکم اردیبهشت ۱۳۳۶، در شهر خون و قیام قم متولد شد. در همان کودکی همراه خانواده خویش به کرج آمد و دوران تحصیل را در این شهر گذراند و موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. آن دوران مصادف بود با روزهای پرشور انقلاب او با اشتیاق به صف مبارزان پیوست و در این راه بسیار کوشش و فداکاری کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران جزو اولین گروهی بود که به عضویت این نهاد انقلابی در آمد و با شروع جنگ تحمیلی به جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت.
اخلاق خوب صفت بارز سردار کرمانی نیا بود
مصطفی سراسر زندگیاش مملو از تلاش و از خود گذشتگی در راه ایمان و اعتقاداتش بود. او به مدت سه سال مداوم در جبههها حضور داشت. بارها مجروح شده بود و بلافاصله بعد از بهبودی دوباره راهی جبهه می شد. در اکثر عملیاتها حضوری فعال داشت. مصطفی انسانی متواضع و فروتن بود. اخلاقش به حدی خوب بود که هر کس او را در همان برخورد اول می دید شیفتهاش میشد. هنگامی که او چند روزی به دلایلی از بچههای گردان دور میشد، تمام رزمندگان سراغش را میگرفتند و از دوری او احساس دلتنگی می کردند، گویی جبهه ها بدون او صفایی نداشت.
او وقتی برمیگشت به تمام دوستان سر می زد و مهمان آنان میشد و آنها را مورد لطف و مهربانیهای خویش قرار میداد و بچهها از کنار او بودن لذت میبردند، صفا و صمیمیتش موجب شده بود که نیروها ارتباط خاصی با او برقرار کنند. او همیشه میگفت: جنگ ما جنگ عقیدههاست و در این راه باید جانبازی و جانفشانی کرد. وی ادای تکلیف را با خلوص نیّت آمیخته بود و اعمال نیک او زبانزد خاص و عام بود. نمونه بارز مخلص بودن مصطفی در هنگام عمل به تکلیف بود.
سردار به هنگام مرخصی از جنگ آرام و قرار نداشت
رباب شکوری مادر بزرگوار این شهید والا مقام میگفت: پسرم هر گاه به مرخصی میآمد آرام و قرار نداشت. برای تسلی دل خانوادۀ شهدا به منزلهای آنان سر میزد و یا جهت عیادت مجروحان به بیمارستان میرفت. کمتر در خانه میماند و همیشه و مستمر، فکر مردم محروم و مستضعف بود و میگفت: اکنون دشمن از خارج حملهور شده اما نه برای گرفتن خاک بلکه برای نابودی این انقلاب کمین کرده است و اما در دل توطئهها و نیرنگها از یک طرف و ناجوانمردی نامردان پست هر روز زخمی تازه بر پیکر این انقلاب میزند و ما همگی باید آماده و هوشیار باشیم. او زیاد به مرخصی نمیآمد و زمانی هم که میآمد زود برمیگشت گویی خانه و خانوادهاش در آنجا بودند.
شهیدی که مجروحیت خود را پنهان می کرد
فاطمه کرمانینیا خواهر او میگوید: مادر ما بسیار دوست داشت، او همسری برگزیند و صاحب فرزندانی شود. چند بار هم به خواستگاری رفتیم ولی هر دفعه به عناوین مختلف شانه خالی میکرد. هر دفعه از او سوال میکردم، مصطفی جان! چرا برای ازدواج بهانه میآوری؟ میگفت: به خداوند قسم دلیل ازدواج نکردن من فقط این است که نمیخواهم دختری بی گناه را وابسته به خودم کنم، این دنیا کوچک است و من ماندنی نیستم. دلیل آمدن من به خواستگاری نیز فقط احترام گذاشتن به مادرمان است. شهید کرمانینیا انس و الفت عجیبی با بسیجیان داشت و دائم با آنها نشست و برخاست می کرد. وقتی یکی از آنان را از دست می داد بسیار متاثر می شد ولی شکوهای بر زبان نمیآورد و میگفت: باید امید و توکلمان به خدا باشد و در شهادت آنها چنان میگریست که گویی برادرانش را از دست داده است. او عاشق امام (ره) و ولایت فقیه بود و همیشه آرزوی دیدارش را داشت. شهید مصطفی صبر و استقامت عجیبی داشت و از قدرت بدنی بالایی برخوردار بود حتی مجروحیت خود را از دیگران پنهان می کرد.
سردار یاری رسانی به تمام مسلمانان را وظیفه می دانست
یکی از همرزمانش می گوید: در گرماگرم نبرد بودیم به یکباره متوجه شدم مصطفی همچون کبوتری که بالش شکسته باشد می آید و خون از بدنش جاری بود و اسلحهای که انیس همیشگیاش بود بر دوش او سنگینی میکرد به طرفش رفتم. او از ناحیه دست مجروح و به اصرار بچهها به پشت جبهه منتقل شد. در تابستان ۱۳۶۱ با عدهای از رزمندگان برای یاری رساندن به مردم مسلمانان جنوب لبنان داوطلبانه اعزام شد و هنگامی که جنگ تحمیلی آغاز شد به دستور امام (ره) به جبهه ها بازگشت. این جهادها احساس مسوولیت وی را نسبت به همهی مسلمانان نشان میداد. مسلمانان را برادران دینی خود میدانست حتی اگر در ایران نباشند وظیفه خود می دانست که به یاریشان بشتابد.
شهید کرمانینیا انسانی قانع و بی توقع بود و از زرق و برق دنیا دوری می کرد. وی روحی بزرگ و قلبی پر از مهر و صفا داشت در کمال بیریایی و قناعت زندگی میکرد و به نظم و پاکیزگی اهمیت فراوانی میداد. در آخرین شب شهید کرمانینیا و دوستانش قبل از عملیات در راه شهادت و مقدسات از اسلام بر هم سبقت میجستند، پس از امضای طومار عشق رزمندگان در نیایش فرو رفتند و در برابر آفریدگار برای آخرین بار چهره بر خاک ساییدند و با زمزمهای در هم آمیخته و گیرا و هماهنگ در ذکر خداوند غرق شدند و به انتظار دمیدن آخرین سپیده ی زندگی افتخار آمیز روز عمر نشستند و سر انجام با گذشتن این شب عجیب با پیکرهای خونین در این دشت آرمیدند.
او سرانجام پس از سه سال نبرد در منطقه جزیره مجنون درعملیات خیبرکه سمت فرماندهی گردان را بر عهده داشت در تاریخ بیست و نهم اسفند ماه ۱۳۶۲ زمانی که سوار بر موتور سیکلت برای رفتن به محل دیدبانی بود بر اثر اصابت ترکش به آرزوی دیرینهاش شهادت رسید. پیکر مطهر ایشان را در گلزار شهدای امامزاده محمد کرج به خاک سپردند.
استان البرز پنج هزار و ۲۵۰ شهید دفاع مقدس ، ۱۳۲ شهید مدافع حرم وتعدادی شهید امنیت تقدیم آرمانهای والای نظام اسلامی کرده است.
این استان دارای ۱۴ هزار و ۷۵۰ جانباز و یک هزار و ۵۶ آزاده دفاع مقدس است.
استان البرز این روزها با پیش بینی تمهیدات لازم در تدارک برگزاری کنگره پنج هزارو۵۰۰ شهیدی است که تقدیم آرمان های انقلاب داشته و این کنگره فرصتی بی نظیر برای ادای دین به این عزیزان است.
استان البرز قرار است در بیستم مهرماه ۱۴۰۴ کنگره پنج هزار و ۵۰۰ شهید دفاع مقدس و مدافع حرم خود را برگزار کند؛ از آنجاکه ترویج فرهنگ، ایثار و شهادت یکی از مهمترین و شاخصترین پدیدههای فرهنگی است این کنگره میتواند موجب ارتقای فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه شود که خبرگزاری جمهوری اسلامی ذره ای دراین زمینه با ارایه اخبار از زندگی نامه شهدای این استان ادای دین داشته است .