سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مرضیه نگهبان مروی: رامبد خانلری داستاننویسی است که بیشتر در ژانر فانتزی مینویسد و داستانهایش آثاری روانشناختی با حالوهوایی سوررئالاند. او با ترکیب تخیل، روانشناسی و فرهنگ ایرانی، خوانندگان را به دنیاهای بدیع میبرد. رمان «دماسبی» خانلری در سال ۱۴۰۳ برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی در بخش رمان شد. همچنین اولین اثر او، سرطان جن، که مجموعه داستانی فانتزی و ترسناک است، نامزد جایزه جلال آلاحمد شد و جایزه مهرگان بهترین مجموعه داستان ۹۲-۹۳ را کسب کرد. «آقای هاویشام»، دومین مجموعه داستان او، با فضایی فانتزی و روایتهای پیچیده نیز مورد توجه قرار گرفت. دیگر اثرش، «سورمهسرا»، داستان بلندی با فضای جادویی است که جایزه مهرگان را دریافت کرد و بهخاطر شخصیتپردازی قوی، تحسین شد. «گربهزاد» او نیز رمانی فانتزی با عناصر بومی است که با استقبال روبهرو شد. «هنر چاق بودن» او اما اثری غیرداستانی است که با طنزی صمیمی، تجربیات کاهش وزن ۸۰ کیلوگرمی خانلری را روایت میکند.
خانلری در پادکستهایی مانند کتابگرد و نشستهای ادبی حضور فعال دارد و داستانهای کوتاهی در مجموعههایی چون «سلام همسایه» و در «رویای بابل» منتشر کرده است. آثار او در پلتفرمهایی مانند طاقچه و فیدیبو هم در دسترس است. او دبیر داستان ایرانی هفتهنامه «کرگدن» و مجموعه «سمر» بوده و با رسانههای متعددی همکاری داشته است.
در بازدید رامبد خانلری از سیوششمین نمایشگاه کتاب تهران، با او گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
علاقه شما به ادبیات داستانی از کجا آغاز شد و چگونه به بخشی از زندگیتان تبدیل شد؟
علاقه من به ادبیات داستانی از جایی شروع شد که داستان خواندن برایم به یکی از لذتبخشترین تفریحات زندگیام تبدیل شد. این علاقه بهتدریج به من آموخت که چگونه با خواندن داستان، زمان زندگیام را شیرینتر و معنادارتر کنم. به نظرم هر مسیری که به ایجاد علاقه به ادبیات داستانی منجر شود، میتواند نقطه شروعی برای تبدیل شدن به یک مخاطب حرفهای یا حتی یک داستاننویس حرفهای باشد.
الان رمان تازهای آماده انتشار دارید؟
در حال حاضر مشغول نوشتن رمانی به نام «فریبند» هستم که امیدوارم بهزودی به پایان برسد و منتشر شود. این اثر آخرین پروژهای است که روی آن کار میکنم.
چه توصیهای برای نویسندگان جوان دارید؟
در سالهای ابتدایی، یکی از چالشهایم این بود که نمیتوانستم به داستاننویسی بهعنوان یک حرفه نگاه کنم. مسائل اجتماعی و اتفاقات دنیای بیرون گاهی مرا از این مسیر دور میکرد و به فکر یافتن آیندهای در حوزهای دیگر میافتادم. توصیهام به نویسندگان جوان این است که اگر واقعاً داستاننویسی دغدغه اصلیشان است و احساس میکنند در نوشتن داستان از هر کار دیگری توانمندتر هستند، با پشتکار به این مسیر ادامه دهند تا روزی که این باور را به خودشان ثابت کنند.
اخیراً چه کتابهایی خواندهاید که برایتان جذاب بودهاند؟
اخیراً دو کتاب را بسیار دوست داشتم: «ضیافت اشباح»، منتشرشده در نشر خوب و «ذهن مهرزاد»، منتشرشده در نشر چشمه. همچنین کتاب «شب بخیر غریبه» که در نشر بیدگل منتشر شده نیز از آثاری بود که اخیراً خواندم و برایم خاطرهانگیز شد.
نمایشگاه کتاب تهران برای شما چه معنایی دارد و چه خاطراتی از آن دارید؟
نمایشگاه کتاب تهران برای من همیشه یادآور شور و اشتیاق کودکیام به کتاب است. در آن سالها، خانوادهام مرا به نمایشگاه میآوردند و بودجهای برای خرید کتاب در اختیارم قرار میدادند. بهخصوص به یاد دارم که عاشق ادبیات جنایی و معمایی بودم و با هیجان کتابهایی در این ژانر میخریدم. آن روزها، نمایشگاه برایم جایی بود که عشق به کتاب را در من بیدار کرد. هنوز هم این حس و حال با من است و انگار بخشی از مسیرم در ادبیات از همان نمایشگاه آغاز شده است. خاطراتی از نمایشگاه کتاب در مصلای تهران و پیشتر در چمران دارم که همیشه برایم زنده و ارزشمند هستند.
انتظارات شما از نمایشگاه کتاب تهران چیست؟
نمایشگاه کتاب برای من هنوز هم فرصتی برای مواجهه با دنیای کتاب و کشف آثار جدید است. انتظار دارم فضایی باشد که همچنان شور و اشتیاق به کتاب و ادبیات را در بازدیدکنندگان زنده نگه دارد و بستری برای ارتباط نویسندگان، ناشران و مخاطبان فراهم کند.