به گزارش خبرگزاری آنا، یک اختلاف تاکتیکی یا یک شکست سیاسی فاحش؟ وقتی میگوییم «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر اسرائیل و «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا «به اختلاف خوردهاند»، باید بهطور دقیق مشخص کنیم که دامنه این اختلاف تا کجا پیش رفته و به کجا ختم میشود.
شبکه ۱۲ رژیم صهیونیستی حدود سه روز پیش، به نقل از «استیو ویتکاف» نماینده ویژه رئیسجمهور آمریکا گفته بود: «توافق آتشبس با حوثیها فقط مقدمهای بود، و اگر اسرائیل به خود نیاید، حتی توافق قرن (توافق با عربستان سعودی) نیز بدون آن بسته خواهد شد. ما امیدواریم که اسرائیل این قطار تاریخی را که از ایستگاه حرکت کرده، سوار شود، اما آمریکا در ایستگاه منتظر نخواهد ماند.»
ظاهراً ویتکاف این اظهارات را در جمع خانواده اسرای صهیونیست گفته بود که از اصرار تلآویو برای ادامه جنگ به ستوه آمدهاند.
امروز دوشنبه ۲۲ اردیبهشت، حماس مذاکره با آمریکا برای آزادی یک اسیر اسرائیلی-آمریکایی به نام «ادان الکساندر» را بهعنوان بخشی از تلاشها برای دستیابی به توافق آتشبس در غزه و اجازه ورود کمکهای بشردوستانه به این منطقه تأیید کرد.
اسرائیلیها قبلاً هم گفته بودند که نگراناند واشنگتن بدون حضور آنها به توافقی برای آزادی تنها یک یا دو اسیر دست یابد.
گزاره «مذاکراه حماس با آمریکا بدون حضور اسرائیل» در کنار گزاره «سفر این هفته ترامپ به منطقه بدون توقف در فلسطین اشغالی» بهاضافه گزاره «لغو سفر این هفته وزیر دفاع آمریکا به فلسطین اشغالی»، ذهن مخاطب را وارد این بازی خوشایند میکند که ماهعسل نتانیاهو و ترامپ شماره ۲ (اشاره به دور دوم زمامداری ترامپ) به پایان رسیده است.
موضعگیری «یائیر لاپید» رهبر اپوزیسیون رژیم صهیونیستی مبنی بر اینکه مذاکره مستقیم حماس و آمریکا، نشانهای از «شکست سیاسی فاجعهبار» دولت جعلی اسرائیل و نخستوزیر آن است را باید در همین راستا ارزیابی کرد. یا تعبیر «ترامپ به نتانیاهو سیلی زد» که شبکه ۱۲ رژیم در توصیف توافق آزادی اسیر آمریکایی-اسرائیلی به کار برده است.
مشابه این اظهارنظر را چندی پیش از زبان یک کارشناس اسرائیلی طرف صحبت با «بیبیسی» هم شنیدیم؛ اینکه ساکنان سرزمینهای اشغالی به این نتیجه رسیدهاند که نخ پیوند عاطفی میان نتانیاهو و ترامپ بسیار نازک شده و نشانه آشکار هم اختلاف نظر درباره نحوه حل مسئله هستهای ایران است.
در این روایت، دو عنصر «حقیقت» و «اغراق» بهشدت با یکدیگر آمیخته شدهاند:
حقیقت اینکه اصرار نتانیاهو برای تداوم جنگ غزه یا کشیدن پای ترامپ به جنگ با ایران، با خلقوخوی معاملهگر سکاندار کاخ سفید که برای حصول دستاورد سیاسی در منطقه عجله دارد، جور درنمیآید.
اغراق در اینکه، ترشرویی ترامپ نسبت به نتانیاهو را بیش از یک تاکتیک در نظر بگیریم و آن را بهاشتباه، اختلاف راهبردی تلقی کنیم.
اختلاف میان حقیقت و اغراق در دو موضعگیری اخیر ویتکاف نمود پیدا میکند:
*اسرائیل برای پایان دادن به جنگ آماده نیست.
*نتانیاهو و مردم اسرائیل متحدان قوی ایالات متحده هستند و این رابطه دوطرفه است. رسانهها از یک اختلافنظر کوچک میشنوند و آن را به مقالهای مفصل درباره بحرانهای بزرگ تبدیل میکنند.
اما در مرز باریک میان «حقیقت» و «اغراق» یک نکته مهم نهفته است: حمایت افکار عمومی آمریکا بهخصوص قشر جوان از اسرائیل کاهش یافته و همدلی با رژیم به پایینترین سطح خود رسیده است. اگرچه هیچ تضمینی وجود ندارد، اما تغییر در افکار عمومی ممکن است در بلندمدت بر حمایت عملی و سیاستهای دولت واشنگتن تأثیر بگذارد. سیاست داخلی که هر یک از این دو (اسرائیل و آمریکا) در پیش میگیرد تا حد زیادی میتواند آینده روابط واشنگتن-تلآویو را تعیین کند. این تصمیمی است که در سطح کلان گرفته میشود و بسیار فراتر از دایره رابطه فردی ترامپ و نتانیاهو است.
ازآنجاکه ویتکاف میگوید از دید راهبردی و «از منظر سیاست خارجی (ازجمله درباره ایران)، تفاوت چندانی میان نگاه اسرائیلیها و ما وجود ندارد»، این «سیاست داخلی» است که میتواند در این برهه از روابط واشنگتن-تلآویو نقشی تعیینکننده ایفا کند و ترامپ سعی میکند با رفتار کجدار و مریزی که با نتانیاهو در پیش گرفته، این مسئله را به او تفهیم کند.
در کوتاه تا میانمدت، پیوند میان آمریکا و اسرائیل تضمینشده است، اما این به معنای حمایت بی چون وچرای واشنگتن از شخص نتانیاهو نیست.
انتهای پیام/