شناسهٔ خبر: 72804912 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: آنا | لینک خبر

سیاست متزلزل آمریکا گروگان لابی‌های صهیونیستی/ تغییر موضع ویتکاف چندان هم عجیب نیست

استیو ویتکاف، نماینده ویژه آمریکا، با زبان تهدید و تحکم از پایان غنی‌سازی ایران و تعطیلی نطنز و فردو سخن می‌گوید. اما واقعیت ماجرا چیزی فراتر از بحث‌های فنی مذاکرات است. سیاست‌های دوگانه واشنگتن و تأثیر آشکار لابی‌های اسرائیلی، بار دیگر نشان می‌دهد که هدف اصلی نه نگرانی از فعالیت‌های هسته‌ای صلح‌آمیز، بلکه حرکت در راستای سیاست‌های صهیونیستی است.

صاحب‌خبر -
به گزارش خبرگزاری آنا، این‌روزها، وقتی صحبت از سیاست خارجی آمریکا و مذاکرات هسته‌ای با ایران می‌شود، داستانی تکراری و خسته‌کننده به گوش می‌رسد؛ داستانی که بازیگران اصلی آن، همان شخصیت‌های دائماً متناقض و پرتنش هستند. نماینده ویژه آمریکا، استیو ویتکاف، بار دیگر با ادعا‌هایی بزرگ، مشتی تهدید و وعده‌های توخالی به میدان آمده است. از او خواسته شده تا نقش مردی مقتدر را بازی کند؛ مردی که با چهره‌ای جدی، در مقابل ایران ایستاده و می‌گوید: «هیچ برنامه غنی‌سازی در ایران نباید وجود داشته باشد.»، اما واقعیت این است: این نمایش، نه مقتدرانه است و نه تازه. این فقط یکی دیگر از پرده‌های ماجراجویی استکباری آمریکاست که به‌سختی تلاش می‌کند انفعال پشت صحنه خود را پنهان کند.
 
سیاست‌های آمریکا را رژیم صهیونیستی تعیین می‌کند
آنچه نماینده دولت آمریکا نمی‌گوید، این است که سیاست‌های واشنگتن به‌طرز آشکاری اسیر لابی‌های اسرائیلی شده‌اند. تصمیم‌گیری‌هایی که به‌جای احترام به دیپلماسی و حقوق ملل، عمدتاً بر اساس منافع رژیم صهیونیستی تنظیم می‌شوند. اسرائیل، قدرت هسته‌ای مخفی منطقه، با صد‌ها کلاهک هسته‌ای که هیچ‌گاه تحت هیچ نظارتی نبوده، در حاشیه امن ایالات متحده نشسته و با خیالی آسوده فشار‌های خود را بر طرفیت مذاکرات وارد می‌کند. ویتکاف با بیانی فریبنده می‌گوید که تعطیلی نطنز، فردو و اصفهان، کلید دستیابی به صلح است؛ اما حقیقت روشن است. هدف اصلی، نه امنیت جهانی، بلکه تضعیف ایران و حفظ برتری اسرائیل در منطقه است.
 
این سیاست دوگانه آمریکا، به همان اندازه که مسخره است، خطرناک به‌نظر می‌رسد. آمریکا از یک طرف ادعا می‌کند که به‌دنبال تعامل سازنده است، اما از طرف دیگر هر گفت‌وگویی را با تهدید به اقدام نظامی آغاز می‌کند. ماجرا از این قرار است که واشنگتن یک‌بار با جنجال از توافق برجام خارج شد، بعد به‌جای عذرخواهی یا اصلاح سیاست‌هایش، دوباره با پیش‌شرط‌هایی غیرمنطقی بازگشت و حالا می‌خواهد ایران را وادار کند تا همه چیز را کنار بگذارد. انگار که ایران یک مشتری است که باید به شرایط تحمیلی قرارداد فروش تن دهد. اما پاسخ ایران ساده است: «نه»
 
واشنگتن یک‌بار با جنجال از توافق برجام خارج شد، بعد به‌جای عذرخواهی یا اصلاح سیاست‌هایش، دوباره با پیش‌شرط‌هایی غیرمنطقی بازگشت و حالا می‌خواهد ایران را وادار کند تا همه چیز را کنار بگذارد.
چطور رژیمی مثل آمریکا، که خود میلیون‌ها تن اورانیوم غنی‌شده برای تسلیحات هسته‌ای تولید کرده است، جرات می‌کند درباره برنامه صلح‌آمیز ایران سخنرانی کند؟ چطور رژیمی که اسرائیل را در مسیر تولید کلاهک‌های هسته‌ای آزاد گذاشته، به خود اجازه می‌دهد کشوری را که حتی فتوای مذهبی در مورد حرام‌بودن تسلیحات هسته‌ای صادر کرده است، تهدید کند؟ این پرسش‌ها نه تنها پاسخی دریافت نمی‌کنند، بلکه بخش مهمی از سیاست آمریکا این است که نگرانی‌های واقعی را پشت پرده پنهان کند و صدایی جز صدای تهدید به گوش نرسد.
 
دوران تعظیم و ترس در برابر غرب گذشته است
آنچه آمریکا و نمایندگانش نمی‌خواهند بپذیرند، این است که دوران «کلاه از سر برداشتن» و تعظیم کردن در برابر قدرت‌ها به پایان رسیده است. ملت‌ها، به‌ویژه در خاورمیانه، دیگر حاضر نیستند چکمه‌های استعماری را بر خاک خود تحمل کنند. ایران بار‌ها اعلام کرده که برنامه غنی سازی بومی نه‌تنها صلح‌آمیز است، بلکه یک حق قانونی و غیرقابل مذاکره است. رهبر معظم انقلاب نیز به‌صراحت گفته‌اند که سلاح هسته‌ای در دکترین این کشور جایگاهی ندارد. این مواضع روشن است، اما چرا آمریکایی‌ها همچنان نمی‌خواهند گوش فرادهند؟ علت مشخص است. به رسمیت شناختن حقیقت، با منافع لابی‌های اسرائیلی که سیاست‌های واشنگتن را دیکته می‌کنند، در تضاد است.
 
همین حالا که ویتکاف برای ایران خط‌ و نشان می‌کشد، اسرائیل به‌عنوان تنها دارنده سلاح‌های هسته‌ای در خاورمیانه، زیر سایه حمایت آمریکا از هرگونه نظارت بین‌المللی فرار می‌کند. خطری که از سوی تسلیحات اسرائیل جهان را تهدید می‌کند، برای غرب نادیده گرفته می‌شود، چراکه اسرائیل در نقش نوچه منطقه‌ای آمریکاست. این دوگانگی به حدی آشکار است که حتی کودک خردسال سیاست هم می‌تواند آن را بفهمد. چگونه می‌توان از ایران حق استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای را سلب کرد، اما زرادخانه صهیونیست‌ها را نادیده گرفت؟
 
آمریکا مدت‌هاست به سیاست‌های تهدیدآمیز و القای هراس متوسل شده است. وقتی به حافظه تاریخی منطقه نگاه می‌کنیم، وقایع گذشته نشان می‌دهند که این تهدید‌ها بیشتر شبیه یک نمایش است، تا یک واقعیت عملی. ایران بار‌ها نشان داده که از مسیر مقاومت، نه تنها به دستاورد‌های علمی و صنعتی مهمی رسیده، بلکه به یک الگوی موثر برای استقلال در میان ملت‌های منطقه تبدیل شده است. اما این چیزی نیست که واشنگتن یا اسرائیل بتوانند تحمل کنند.
 
 
صدای ویتکاف صدای اسرائیل است
آمریکا چنان به منافع اسرائیل وابسته است که سیاست خارجی‌اش در خاورمیانه نه بر اساس صلح و امنیت جهانی، بلکه مطابق با خواسته‌های نتانیاهو و دست‌نشاندگانش تعیین می‌شود. این وابستگی چیزی نیست که بتوان آن را کتمان کرد. پشت تمام تهدید‌های ویتکاف، صدای تل‌آویو به‌وضوح شنیده می‌شود.
 
ویتکاف گفته است که اگر مذاکرات نتیجه ندهد، «گزینه دیگری» روی میز است. این ادبیات تهدید و ارعاب، دیگر هیچ تأثیری ندارد. ایران دهه‌هاست که در برابر بدترین تحریم‌ها، تهدید‌ها و حتی ترور‌ها ایستادگی کرده و اکنون ایستاده‌تر از همیشه است. مسئله این است که واشنگتن هنوز متوجه تغییر بازی در سطح بین‌المللی نشده؛ دنیا دیگر یک‌قطبی نیست. فشار‌های گاه و بیگاه آمریکا، اگرچه شاید در کوتاه‌مدت تبعاتی داشته باشد، در بلندمدت چیزی جز تزلزل بیشتر قدرت این کشور در جهان نخواهد بود. مفهوم قدرت در دنیای امروز تغییریافته، نه بمب‌های اتمی و نه تحریم‌های اقتصادی نمی‌توانند هویت و استقلال یک ملت را نابود کنند.
 
دوران استعمار مستقیم به پایان رسیده است و تلاش آمریکا برای اجرای نسخه‌ای جدید از همان استعمار، تنها باعث شکست خود این کشور خواهد شد. ایران بار‌ها نشان داده که منطق همکاری را می‌پذیرد، اما منطق تحکم را هرگز.
 
دوران «کلاه از سر برداشتن» و تعظیم کردن در برابر قدرت‌ها به پایان رسیده است. ملت‌ها، به‌ویژه در خاورمیانه، دیگر حاضر نیستند چکمه‌های استعماری را بر خاک خود تحمل کنند. ایران بار‌ها اعلام کرده که برنامه غنی‌سازی‌اش نه‌تنها صلح‌آمیز است، بلکه یک حق قانونی و غیرقابل مذاکره است.
 
آمریکا و غرب ایران مستقل را نمی‌خواهند
ایران، برخلاف ادعا‌های آمریکا و رسانه‌های وابسته به آن، به‌هیچ‌وجه تهدیدی برای صلح جهانی نیست. این واشنگتن و تل‌آویو هستند که با سیاست‌های جنگ‌طلبانه و فشار‌های اقتصادی، ثبات خاورمیانه را به خطر انداخته‌اند. حقیقت این است که برنامه هسته‌ای ایران تنها بهانه‌ای برای تضعیف این کشور است. موضوع اصلی همان استقلال و خودکفایی ایران است که کابوس همیشگی آمریکا و اسرائیل شده است. آنها نمی‌خواهند کشوری در قلب خاورمیانه باشد که بدون وابستگی به غرب، در حوزه‌های علمی، اقتصادی و نظامی پیشرفت کند.
 
سرانجام، باید اذعان داشت که تاریخ، معلم بزرگی است. تجربه نشان می‌دهد هرگاه کشوری تلاش کرده اراده خود را به ایران تحمیل کند، شکستی سنگین را متحمل شده است. انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و حتی تحریم‌های ظالمانه سال‌های اخیر، همگی نشان‌دهنده مقاومت و اراده ملت ایران هستند. آمریکا باید این واقعیت را بپذیرد که نه تهدید و نه تطمیع، هیچ‌یک نمی‌تواند ایران را از مسیر استقلال و پیشرفت منحرف کند. این کشور، با تمام زخم‌های گذشته‌اش، امروز مقتدرتر از همیشه ایستاده و بار دیگر ثابت خواهد کرد که حق‌طلبی و ایستادگی، می‌تواند زنجیر‌های استکبار را از هم بگسلد.
 

انتهای پیام/