شناسهٔ خبر: 72538803 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جماران | لینک خبر

در گفت و گو با جماران؛

علیرضا مجیدی، کارشناس مسائل خاورمیانه: کشورهای عربی به این نتیجه رسیده‌اند که تنش در منطقه به ضرر خودشان است/ اسرائیل می‌خواهد القاء کند توافق با آمریکا، عدول از اصول ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است

علیرضا مجیدی در این گفت‌وگو، با بررسی پرونده‌های یمن، لبنان و نقش کشورهای عربی، روند مذاکرات ایران و آمریکا را در بستر تحولات منطقه‌ای تحلیل کرد. به گفته او، کشورهای عربی با درک هزینه‌های جنگ، به سمت کاهش تنش و همکاری با ایران گرایش پیدا کرده‌اند و تحرکات دیپلماتیک اخیر، نشانه این تغییر رویکرد است. وی در خصوص یمن توضیح داد که ایران و عربستان بر سر عدم مداخله مستقیم به توافق رسیده‌اند، اما درباره تشکیل دولت وحدت ملی هنوز اختلاف نظرهایی وجود دارد. مجیدی همچنین تاکید کرد که حملات اخیر آمریکا به یمن به دلیل نبود اشراف اطلاعاتی و نیروی زمینی مؤثر، نتوانسته معادله میدان را تغییر دهد. در بخش دیگری از گفتگو، مجیدی هشدار داد که حتی در صورت توافق میان ایران و آمریکا، اسرائیل ممکن است با اقدامات مستقل و تحریکات داخلی، مسیر دیپلماسی را مختل کند. او درباره لبنان نیز تصریح کرد که خلع سلاح حزب‌الله مشروط به خروج کامل اسرائیل از جنوب لبنان است و بدون این پیش‌شرط، امکان پیشرفت در این پرونده وجود نخواهد داشت.

صاحب‌خبر -

پایگاه خبری جماران: علیرضا مجیدی، تحلیلگر مسائل راهبردی منطقه، در گفت‌وگو با جماران، به بررسی روند مذاکرات ایران و آمریکا از منظر تحولات خاورمیانه پرداخت. او با مرور تحرکات دیپلماتیک اخیر، از سفر وزیر دفاع عربستان به تهران تا تحولات میدانی یمن و مواضع احزاب لبنانی درباره خلع سلاح حزب‌الله، تلاش کرد نشان دهد که چگونه مناسبات منطقه‌ای به ویژه رفتار کشورهای عربی، آینده مذاکرات تهران و واشنگتن را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

مجیدی معتقد است که تغییر نگاه کشورهای عربی نسبت به تهدیدات منطقه‌ای، سفرهای دیپلماتیک پرشتاب و اجماع بر سر پرهیز از تنش، جملگی ناشی از درک جدیدی است که هزینه‌های جنگ را برای این کشورها بیش از گذشته ملموس کرده است. او تأکید دارد که در موضوع یمن، دو سطح از توافق میان ایران و عربستان تعریف شده است؛ نخست تعهد متقابل به عدم مداخله مستقیم، و دوم اختلافات درباره نحوه تشکیل دولت وحدت ملی.

در بخش دیگری از گفت و گو، مجیدی با اشاره به حملات ناکام آمریکا به یمن، تصریح می‌کند که نبود اشراف اطلاعاتی کافی و عدم حضور نیروی زمینی، امکان تغییر ژئوپولیتیکی را از آمریکا سلب کرده و تجربه یمن می‌تواند سنجه‌ای برای محدودیت‌های هرگونه عملیات نظامی احتمالی علیه ایران باشد.

وی با تحلیل نقش رژیم صهیونیستی، هشدار می‌دهد که حتی در صورت حصول توافق میان ایران و آمریکا، اسرائیل با اقدامات مستقل و تحریک داخلی، تلاش خواهد کرد مسیر توافق را پرهزینه کند. مجیدی همچنین در توضیح مسأله لبنان، یادآور می‌شود که خلع سلاح حزب‌الله از منظر داخلی لبنان مشروط به خروج کامل اسرائیل از جنوب این کشور است؛ شرطی که تحقق آن در کوتاه‌مدت دور از دسترس به نظر می‌رسد.

مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با وی در پی می‌آید:

 

آقای مهندس مجیدی، در آستانه دور سوم مذاکرات قرار داریم. در فاصله میان دور دوم و سوم، اتفاقاتی رخ داد که به نوعی اهمیت و حساسیت ایران در مورد مسائل منطقه‌ای را برجسته‌تر کرد. مهم‌ترین آن، سفر وزیر دفاع عربستان سعودی به ایران بود که فرستاده ویژه بود و پس از سال‌ها، یک مقام رسمی عربستانی با رهبری جمهوری اسلامی ایران دیدار کرد. اهمیت این سفر و فضای پیش از دور سوم مذاکرات را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ با توجه به اتفاقات منطقه‌ای اخیر، کشورهای مختلف مانند عمان که نقش واسطه را ایفا می‌کند و امارات که به طور نسبی سکوت کرده است، فضای فعلی را چگونه می‌بینید؟

 

تنش‌های منطقه‌ای اکنون برای کشورهای عربی تهدید بزرگی است

وابستگی کشورهای عربی به سرمایه‌گذاری خارجی باعث می‌شود که در صورت بروز درگیری، آسیب بیشتری ببینند

اگر ایران تضعیف شود، اسرائیل ممکن است به نیروی هژمونی منطقه تبدیل شده و اراده خود را به همه تحمیل کند

 

اگر بخواهیم این موضوع را به طور خلاصه توضیح دهیم، در سال ۲۰۱۵ که برجام به مرحله انحراف رسید، کشورهای عربی نگرانی‌هایی داشتند. برخی از آن‌ها مخالف توافق برجام بودند و برخی دیگر نگران این بودند که در توافق ایران و آمریکا جایگاه عرب‌ها مشخص نباشد. این نگرانی‌ها یکی از عواملی بود که نهایتاً باعث خروج آن‌ها از برجام شد. در آن زمان، وزیر خارجه وقت ایالات متحده در اجلاس شورای همکاری خلیج فارس صراحتاً اعلام کرد که «شما باید مسائل خود را با ایران حل کنید و به ما ارتباطی ندارد.» این موضع‌گیری، باعث سرخوردگی و ناراحتی در میان کشورهای عربی شد و پس از آن، لابی‌هایی علیه این توافق شکل گرفت.

اما در دوره کنونی، کشورهای عربی به دو نکته مهم پی برده‌اند. اولاً، آن‌ها به اجماع رسیده‌اند که هرگونه تنش در منطقه می‌تواند به شکست بزرگ خودشان منجر شود. این نکته باعث می‌شود که تمام کشورهای عربی به دنبال کاهش تنش‌ها و حفظ ثبات منطقه‌ای باشند.

آمریکا در جنگ جهانی دوم، با وجود فاصله جغرافیایی از مرکز درگیری در اروپا، به نوعی برنده نسبی این جنگ بود. این موضوع با وضعیت کنونی کشورهای عربی نیز قابل مقایسه است. به عنوان مثال، اگر ایران درگیر جنگی با کشورهای دیگر مانند ترکیه یا اسرائیل شود، پیش‌تر تصور می‌شد که تنش بین رقبای ایران به سود کشورهای عربی خواهد بود. در آن زمان، رقبا اگر یکدیگر را تضعیف کنند، در نهایت منافع کشورهای عربی تأمین می‌شد.

اما اکنون این نگرش تغییر کرده است. اجماع جدید در منطقه این است که تنش‌های نظامی می‌تواند برای همه طرف‌ها خطرناک باشد. در صورت وقوع درگیری نظامی، کشورهای عربی بازنده اصلی خواهند بود. زیرا این کشورها وابسته به سرمایه‌گذاری خارجی هستند و در صورت تشدید تنش‌ها در منطقه، سرمایه‌ها از منطقه خلیج فارس فرار خواهند کرد. این اتفاق می‌تواند آسیب بیشتری به کشورهای عربی وارد کند تا به ایران یا اسرائیل.

نکته دوم که اخیراً در محافل عربی مطرح شده، این است که وزن و جایگاه کشورهای عربی در فضاهای بین‌المللی، نظیر غرب و چین، به عنوان نیروی موازنه‌ساز بین ایران و اسرائیل است. اگر اهمیت و جایگاه این دو کشور (ایران و اسرائیل) کاهش یابد، وزن کشورهای عربی نیز کاهش خواهد یافت. به طور خاص، نگرانی‌های آن‌ها این است که اگر ایران تضعیف شود، اسرائیل به عنوان یک نیروی هژمون در منطقه ظاهر شده و سعی خواهد کرد اراده خود را به تمامی طرف‌ها تحمیل کند.

حتی کشورهای عربی نزدیک به اسرائیل، مانند امارات، که بهترین روابط را با اسرائیل دارند، از بلندپروازی‌های نتانیاهو نگران هستند. این نگرانی‌ها نشان‌دهنده توجه کشورهای عربی به برقراری توازن در منطقه است.

 

آیا می‌توان سفر وزیر دفاع عربستان را نیز در همین چارچوب تحلیل کرد؟

 

ایران با وجود همه مشکلات، همچون سدی در برابر اسرائیل عمل می‌کند

شکستن سد ایران بحران‌های بیشتری برای کشورهای عربی ایجاد خواهد کرد

 

بله، دقیقاً همین را می‌گویم. کشورهای حاشیه خلیج فارس به طور جدی این نگرانی را دارند که تضعیف بیشتر ایران باعث بلندپروازی بیشتر اسرائیل شود و این موضوع منافع خود آن کشورها را هم تهدید کند. به همین دلیل، آن‌ها معتقدند که ایران با تمام مسائلی که با آن دارند، همچون یک سد در برابر اسرائیل است. هرچقدر هم این سد مشکلاتی داشته باشد، اگر بشکند، مشکلاتشان چندین برابر خواهد شد. به همین دلیل به دنبال این هستند که تنش از منطقه دور شود و ایران – به تعبیر خودشان – بیش از این ضعیف نشود.

 

آیا این تحلیلی که فرمودید، تحلیل متأخر کشورهای عربی است؟ یعنی این تغییر دیدگاه مربوط به دوره جدید است؟

بله، این تحلیل جدید است و قطعاً مربوط به یک سال اخیر می‌شود.

 

در خصوص سفر وزیر دفاع عربستان به ایران، صحبت‌های مختلفی مطرح شد. مشخصاً می‌خواهم نظر خودتان را بدانم. به‌ویژه درباره بسته‌ای که تحت عنوان بسته پیشنهادی به رهبری تقدیم شد و بین سطور آن، به موضوع پیشنهادهای سرمایه‌گذاری هم اشاره شده بود. این سفر و محتوای آن را چگونه تحلیل می‌کنید؟

 

پیوستگی جغرافیایی ایران و عربستان، هر دو کشور را به تعامل ناگزیر کرده است

حرکت به سوی همکاری‌های ایجابی میان ایران و عربستان از سال ۱۴۰۱ کلید خورد

عربستان تأمین امنیت خاک خود را در اولویت روابط با ایران قرار داده است

تحولات منطقه‌ای عربستان را به بازنگری در سیاست‌هایش نسبت به ایران واداشته است

ناامنی آبراه‌های منطقه‌ای، نیاز به همکاری با ایران را برای عربستان دوچندان کرده است

 

در بحث سفر وزیر دفاع عربستان، باید تصویر کلان مسأله را در نظر بگیریم. اساساً نه ایران می‌تواند عربستان را حذف کند یا نادیده بگیرد و نه عربستان می‌تواند ایران را نادیده بگیرد. حالا اگر هیچ‌یک از طرفین امکان حذف دیگری را ندارند، سه مسیر در پیش دارند: یا باید به سمت تقابل حرکت کنند، یا به سمت همکاری‌های ایجابی بروند، یا اینکه نسبت به یکدیگر کاملاً خنثی رفتار کنند.

حالت سوم، یعنی رفتار کاملاً خنثی، زمانی امکان‌پذیر بود که پیوستگی جغرافیایی میان این دو کشور وجود نداشت. برای مثال، ایران و مصر با وجود اختلافات، به دلیل فاصله جغرافیایی زیاد، لزوماً مسائل وابسته و در هم تنیده‌ای ندارند. یا مثلاً مغرب (مراکش) و ایران، هرچند اختلافاتی دارند، اما پرونده داغی که مستلزم تعامل مداوم باشد بینشان وجود ندارد. اما در مورد ایران و عربستان، جبر جغرافیایی آن‌ها را وادار کرده که نتوانند نسبت به هم بی‌تفاوت باشند. در چنین شرایطی، دو انتخاب بیشتر باقی نمی‌ماند: یا رابطه‌شان را بر مبنای تقابل سلبی تعریف کنند یا بر مبنای همکاری ایجابی. آنچه اکنون در حال رخ دادن است، از سال ۱۴۰۱ شروع شده و حرکت به سمت تعریف رابطه‌ای بر مبنای همکاری ایجابی است.

البته حرکت به سمت همکاری‌های ایجابی ملزومات و اقتضائات خاص خودش را دارد. در همه حوزه‌ها هم نمی‌توان روابط را صرفاً ایجابی پیش برد. مواضع عربستان در این زمینه مشخص بود. اصلی‌ترین دغدغه‌ای که نسبت به ایران داشت، تأمین امنیت عمق خاک عربستان و خود عربستان به طور کلی بود. در سال‌های ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲، زمانی که این دغدغه تا حدودی برطرف شده بود، عربستان تمایل چندانی به گسترش همکاری نداشت و بیشتر مایل به حفظ وضعیت موجود بود.

اما در شرایط فعلی، عربستان شاهد تحولات جدیدی در منطقه است. اگرچه ایران نقش مستقیمی در ناامن‌سازی عمق خاک عربستان ندارد، اما تحولات منطقه‌ای به‌ویژه در آبراه‌های اطراف عربستان، تهدیداتی را ایجاد کرده که خطر آن ممکن است به داخل خاک عربستان نیز سرایت کند.

با این تفاسیر، عربستان اکنون به این نتیجه رسیده که دوباره نیازمند نوعی توافق و همکاری با ایران است. بنابراین مسیر فعلی، به‌طور مشخص، مسیری به سوی توافقات ایجابی تعریف شده است.

مناظره علیرضا مجیدی و محمد خاجویی

اولین و اصلی‌ترین موضوع میان ایران و عربستان، موضوع یمن است. فکر می‌کنید دو طرف در مورد یمن به چه نقطه مشترکی خواهند رسید؟

 

تشکیل دولت وحدت ملی در یمن، محور اصلی فشار عربستان به ایران است

ایران و عربستان متعهد شده‌اند از مداخله مستقیم در جنگ یمن خودداری کنند

موافقت ایران و عربستان بر واگذاری سرنوشت یمن به خود یمنی‌ها

آمریکا بدون نیروی زمینی نمی‌تواند تغییر معناداری در یمن ایجاد کند

 

در مورد یمن، اولین سطح از توافق این است که هم ایران و هم عربستان تعهد بدهند که مستقیماً وارد درگیری نشوند. از اواخر سال ۲۰۱۹ تا امروز که در سال ۲۰۲۵ صحبت می‌کنیم، بیش از پنج سال است که آتش‌بس در یمن برقرار بوده است. با این حال، اکنون احتمال لغو آتش‌بس و از سرگیری جنگ زمینی مطرح شده است. همچنین عملیات‌های خارجی توسط آمریکا نیز آغاز شده است.

در این شرایط، سطح اول توافق میان ایران و عربستان این است که نه ایران مستقیماً وارد جنگ یمن شود و نه عربستان. حتی اگر آمریکا عملیات‌هایی انجام دهد، ایران باید از طریق دیپلماسی مستقیم با آمریکا مسائل را حل کند و نه اینکه وارد درگیری با عربستان یا پایگاه‌های آمریکایی در خاک عربستان شود. به همین ترتیب، عربستان هم نباید در این جنگ مستقیماً دخالت کند یا اجازه دهد پایگاه‌های آمریکایی داخل خاک خود وارد عملیات شوند. همکاری‌های اطلاعاتی ممکن است ادامه داشته باشد، اما مشارکت عملیاتی مستقیم منتفی است. این سطح از توافق نهایی شده و در عمل نیز به احتمال زیاد اجرا خواهد شد.

اما سطح دوم توافق درباره یمن، هنوز اختلافاتی میان ایران و عربستان وجود دارد. عربستان فشار می‌آورد که ایران انصارالله را متقاعد کند تا به سمت تشکیل دولت وحدت ملی حرکت کند. عربستان معتقد است که پنج سال آتش‌بس فرصت مناسبی بوده و انصارالله باید از بهانه‌جویی دست بردارد و زمینه‌های تشکیل دولت مشترک را فراهم کند.

بر اساس خواست عربستان، انصارالله باید گروه‌های رقیب را نیز در ساختار قدرت سهیم کند. عربستان حتی یک لیست مشخص پنج نفره ارائه داده و تاکید کرده که پنج گروه عمده شامل نیروهای منصور هادی، حزب اصلاح، شاخه جنوب، بقایای علی عبدالله صالح و دیگر گروه‌ها باید در دولت مشارکت داشته باشند. همچنین عربستان خواهان آن است که ریاست دولت نیز فقط در اختیار انصارالله نباشد و تقسیم قدرت واقعی صورت گیرد. هدف نهایی، تشکیل یک دولت وحدت ملی برای دوره گذار، برقراری امنیت در سراسر یمن، ایجاد یک نظام حکومتی یکپارچه و در نهایت تدوین و اجرای قانون اساسی جدید است.

در مقابل، ایران ضمن حمایت از اصل تشکیل دولت وحدت ملی، تأکید می‌کند که نیروهای نزدیک به عربستان نباید در مقطع فعلی وارد جنگ علیه انصارالله شوند. به ویژه با توجه به اینکه آمریکا عملیات‌های هوایی را شروع کرده، اما نیروی زمینی مستقیمی در یمن ندارد. بدون حضور نیروی زمینی، تغییری جدی در معادله ژئوپولیتیکی یمن رخ نخواهد داد. برای ایجاد تغییر واقعی، نیاز به نیروهای زمینی است که بتوانند قلمروهای سرزمینی را جابه‌جا کنند، مثلاً ارتباط انصارالله با دریای سرخ را قطع کنند.

در حال حاضر پنج محور عملیاتی در یمن وجود دارد و احتمال بالایی (بیش از ۹۰ درصد) وجود دارد که این گروه‌های مخالف انصارالله وارد جنگ شوند. از این پنج محور، سه محور عمدتاً نیروهای نزدیک به عربستان هستند. به همین دلیل ایران فشار می‌آورد که عربستان مانع ورود این گروه‌ها به جنگ شود و بر پایبندی به آتش‌بس تاکید کند.

در این زمینه، هر دو طرف اذعان دارند که پراکسی‌های موجود کاملاً تحت کنترل آن‌ها نیستند؛ یعنی نه ایران انصارالله را کاملاً کنترل می‌کند و نه عربستان نیروهای مخالف را. با این حال، اگر هر دو طرف فشار سیاسی کافی وارد کنند، احتمال تأثیرگذاری بر این گروه‌ها وجود دارد.

در مجموع، ایران بر این موضع تاکید دارد که مسأله یمن باید به خود یمنی‌ها واگذار شود و تهران تنها از استقلال یمن حمایت خواهد کرد، بدون آنکه نقش مستقیمی در تحولات آینده این کشور ایفا کند. عربستان نیز در این چارچوب تعهد داده که در عملیات نظامی آمریکا علیه یمن مشارکت نداشته باشد.

 

با توجه به اینکه در هفته‌های اخیر، حملات آمریکا به یمن نتوانسته به نتایج مورد انتظار برسد و حوثی‌ها همچنان به فعالیت‌های خود ادامه می‌دهند، برخی معتقدند این حملات می‌تواند یک سنجه برای ارزیابی میزان موفقیت عملیات نظامی احتمالی علیه ایران باشد. آیا این تحلیل را تأیید می‌کنید؟ و آیا ناکامی نسبی حملات در یمن نشانه‌ای از محدودیت‌های نظامی در قبال ایران محسوب می‌شود؟

 

آمریکا بدون اشراف اطلاعاتی کافی و نیروی زمینی در یمن مسیری دشوار دارد

عملیات‌های هوایی بدون حضور نیروی زمینی تأثیری در معادله یمن نداشتند

تظاهرات بزرگ صنعا نشان داد سرمایه اجتماعی انصارالله همچنان بالاست

فشارهای نظامی، رفتار ایدئولوژیک انصارالله را تغییر نداد

ناکامی در یمن هشداری درباره محدودیت‌های عملیات نظامی علیه ایران است

 

بله، قطعاً این تحلیل را تأیید می‌کنم. ببینید، اطلاعات منتشرشده از چتر امنیتی اعضای برجسته کاخ سفید و سازمان سیا (CIA) نشان می‌دهد که برای انجام یک عملیات موفق در یمن، آمریکا به حداقل یک ماه زمان آماده‌سازی نیاز داشت. اما به دلیل دستوری که ترامپ صادر کرده بود، عملیات زودتر از موعد و بدون تکمیل مقدمات لازم آغاز شد.

واقعیت این است که عملیات نظامی آمریکا زمانی می‌تواند موفقیت‌آمیز باشد که دو ویژگی اساسی را داشته باشد:

اول، اشراف اطلاعاتی کافی بر منطقه؛

دوم، حضور نیروی زمینی آماده برای ورود به نبرد.

در حال حاضر، درباره اشراف اطلاعاتی آمریکا بر یمن داده‌های محکمی در دست نیست. به ویژه اینکه انصارالله طی سال‌های جنگ شدید با عربستان و امارات از ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۹، موفق شد بسیاری از ضعف‌های اطلاعاتی خود را ترمیم کند.

برای تقریب ذهن باید گفت که شرایط انصارالله شبیه ایران در دوران جنگ تحمیلی است. ایران در سال‌های ابتدایی جنگ با عراق، ضعف‌های جدی اطلاعاتی داشت و از چند ناحیه، به ویژه سازمان منافقین، برخی جریان‌های وابسته به خلق عرب در خوزستان، و بقایای رژیم سابق ضربه خورد. اما بعد از دو سال، ساختار نظامی ایران از نظر اطلاعاتی مستحکم شد و بسیاری از حفره‌های امنیتی رفع گردید.

همین روند در مورد انصارالله نیز اتفاق افتاده است. طی جنگ با عربستان و امارات که با پشتیبانی اطلاعاتی آمریکا همراه بود، انصارالله توانست بخش عمده‌ای از آسیب‌پذیری‌های اطلاعاتی خود را برطرف کند.

نکته دیگر این است که تا پیش از بحران اخیر، اسرائیل دغدغه خاصی نسبت به انصارالله نداشت و به همین دلیل عملیات‌های نفوذ اطلاعاتی جدی علیه انصارالله انجام نشده بود. برخلاف حزب‌الله لبنان که طی دهه‌ها هدف اصلی تلاش‌های اطلاعاتی اسرائیل قرار داشت، انصارالله تنها طی یک سال و نیم اخیر به یک بازیگر جدی برای اسرائیل تبدیل شده است.

بنابراین، انصارالله در حال حاضر نسبت به سایر اجزای محور مقاومت (در ایران، عراق یا لبنان) آسیب‌پذیری اطلاعاتی کمتری دارد و همین موضوع باعث شده که حملات اخیر آمریکا علیه یمن، نتایج محدودی به همراه داشته باشد.

نکته دوم مربوط به نیروی زمینی است. آمریکا در حملات اخیر خود به یمن، نیروی زمینی همراه نداشت و این یک ضعف مهم در عملیات بود. البته احتمال زیادی وجود دارد که در هفته‌ها یا حتی روزهای آینده، طرف‌های یمنی مخالف انصارالله وارد نبرد شوند، اما تا این لحظه، یعنی در طی حدود ۴۵ روز گذشته، چنین اتفاقی رخ نداده است.

وقتی اشراف اطلاعاتی به اندازه کافی وجود نداشته باشد – چرا که اشراف اطلاعاتی امری نسبی است – و نیروی زمینی آماده نیز در صحنه حضور نداشته باشد، عملیات هوایی آورده محدودی خواهد داشت. عملیات هوایی زمانی می‌تواند مؤثر واقع شود که یا خیزش‌های مردمی علیه حاکم ایجاد کند، یا رفتار حاکم را تحقیر کرده و او را به عقب‌نشینی وادار کند.

در مورد یمن، هیچ‌کدام از این دو هدف محقق نشده است. انصارالله از سرمایه اجتماعی بسیار بالایی برخوردار است. کمتر از ده روز پیش، یک تظاهرات عظیم در صنعا برگزار شد که نشان‌دهنده میزان بالای حمایت مردمی از این گروه است. از سوی دیگر، نگاه ایدئولوژیک انصارالله به گونه‌ای است که فشارهای خارجی نمی‌تواند رفتار آن‌ها را تغییر دهد. این ترکیب سرمایه اجتماعی و استحکام ایدئولوژیک، موجب شده که عملیات‌های هوایی آمریکا نتواند تأثیر جدی بر معادلات یمن بگذارد.

مناظره علیرضا مجیدی و محمد خاجویی

در موضوعات منطقه‌ای، بحث‌هایی درباره خلع سلاح حزب‌الله لبنان نیز مطرح شده است. با توجه به اینکه مقامات کشورمان اعلام کرده‌اند مذاکرات با آمریکا صرفاً محدود به پرونده هسته‌ای بوده و هیچ بحثی درباره مسائل دیگر انجام نشده است، آیا به نظر شما می‌توان موضوع خلع سلاح حزب‌الله را نیز در بستر مذاکرات ایران و آمریکا تحلیل کرد؟ یا این موضوع به‌طور کامل از روند مذاکرات جداست؟ با توجه به اینکه گفته می‌شود برجام پنج لایه مذاکراتی داشته و لایه نهایی آن مربوط به پرونده هسته‌ای بوده است، تحلیل شما چیست؟

 

خلع سلاح حزب‌الله منوط به تحقق یک‌سری شرایط است

تا زمانی که اسرائیل در جنوب لبنان حضور دارد، خلع سلاح حزب‌الله بی‌معناست

هم رقبای حزب‌الله و هم حامیانش می‌گویند خروج اسرائیل شرط اول است

حتی گروه‌های مخالف حزب‌الله نیز زمان خلع سلاح را هنوز مناسب نمی‌دانند

مذاکرات ایران و آمریکا نمی‌تواند بدون تحقق این شرایط به خلع سلاح حزب‌الله منجر شود

 

در موازات مذاکرات ایران و آمریکا، وضعیت لبنان نیز برای حزب‌الله تا حدی بهبود یافته است. اتفاق مهمی که رخ داد این بود که جوزف عون، رئیس‌جمهور لبنان، که از جمله افرادی است که در گذشته بر ضرورت خلع سلاح مقاومت تأکید داشت، موضع متفاوتی اتخاذ کرد. او تصریح کرد که خلع سلاح حزب‌الله منوط به تحقق یک‌سری شروط و ظرف‌های خاص است و بدون تحقق این شرایط، چنین چیزی ممکن نیست.

به زبان ساده‌تر، خلع سلاح مقاومت منوط به تحقق پیش‌شرط‌هایی است. مهم‌ترین این شروط، که مورد اتفاق نظر عمده گروه‌های لبنانی نزدیک به مقاومت و حتی برخی اجزای دولت فعلی لبنان نیز قرار دارد، خروج کامل اسرائیل از جنوب لبنان است.

تا زمانی که این موضوع محقق نشود، تقریباً تمامی جریان‌های سیاسی اصلی لبنان،  آن‌هایی که رقیب سیاسی حزب‌الله محسوب می‌شوند بر این نکته توافق دارند که بحث از خلع سلاح حزب‌الله بی‌معناست. حتی گروه‌هایی مانند حزب سوسیالیست پیشرو، حزب کتائب، یا جریان المستقبل که اساساً با حزب‌الله اختلاف دارند، معتقدند که با ادامه حضور اسرائیل در بخشی از خاک لبنان، زمینه‌ای برای بحث درباره خلع سلاح حزب‌الله وجود ندارد.

بنابراین، در چارچوب مذاکرات ایران و آمریکا نیز، موضوع خلع سلاح حزب‌الله به شرایطی گره خورده که اولین و اصلی‌ترین آن، خروج کامل اسرائیل از جنوب لبنان است. و طبیعتاً چنین اتفاقی به این سادگی‌ها قابل تحقق نخواهد بود.

 

دیشب یا پریشب، دونالد ترامپ پیش از سوار شدن به هواپیما صحبتی کرد و گفت که در واقع موافق حمله نظامی نبوده، اما اسرائیل ممکن است این اقدام را انجام دهد. این صحبت‌ها را می‌توان در راستای مذاکرات ایران و آمریکا تحلیل کرد؟ به این معنا که اگرچه مذاکراتی برای کاهش تهدیدات نظامی در جریان است، اما ممکن است حتی در صورت توافق میان ایران و آمریکا، اسرائیل به طور مستقل عمل کند و در موضوع لبنان نیز کوتاه نیاید؟

اساساً ایران و آمریکا زمانی می‌توانند در موضوع لبنان به توافق برسند که رفتار اسرائیل تغییر کند؛ در غیر این صورت، توافقی شکل نخواهد گرفت.

 

آیا نشانه‌هایی از تغییر رفتار اسرائیل دیده می‌شود؟

اصلاً.

 

به عنوان سوال آخر، ضمن اینکه امیدوارم بتوانیم طی دو هفته آینده مفصل‌تر در خدمتتان باشیم، می‌خواهم به نکته‌ای اشاره کنم. در هفته اخیر شاهد اتفاقاتی بودیم که شاید کمی رنگ و بوی رسانه‌ای داشت؛ مثل تخریب شخصیت وزیر دفاع عربستان یا اختلال در شبکه یک سیما. این نوع اختلالات که به صورت ناگهانی و همزمان رخ می‌دهد، ذهن را به این سمت می‌برد که شاید در فرآیند دیپلماسی بین ایران و آمریکا، برخی بازیگران بخواهند اختلال ایجاد کنند. آیا چنین برداشتی به نظر شما درست است؟

 

اسرائیل قطعاً به دنبال ایجاد اختلال در مسیر دیپلماسی ایران و آمریکا است

مذاکرات ایران و آمریکا از نگاه اسرائیل ذیل سه‌گانه ایدئولوژی، حاکمیت و ملت تحلیل می‌شود

هدف اسرائیل این است که توافق با آمریکا، ایران را در داخل دچار بحران کند

تحریک جامعه انقلابی علیه مواضع جمهوری اسلامی، یکی از تاکتیک‌های اسرائیل است

اسرائیل می‌خواهد القاء کند که توافق با آمریکا، عدول از اصول ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است

 

بله، صد درصد. اگر من جای اسرائیل بودم، حتماً در این فضا به سمت ایجاد اختلال حرکت می‌کردم..

در تحلیل راهبردی اسرائیلی‌ها، مذاکره ایران و آمریکا ذیل یک سه‌گانه تعریف می‌شود: ایدئولوژی، حاکمیت و ملت. طبق این مدل، اسرائیلی‌ها طوری برنامه‌ریزی می‌کنند که حتی اگر توافقی در هر سطحی میان ایران و آمریکا حاصل شود، ایران در داخل دچار مشکلات و بحران‌هایی شود.

اگر بخواهم یکی از وجوه این مدل را خیلی ساده توضیح بدهم، باید بگویم که هدف اسرائیل این است که بخشی از جامعه انقلابی یا به اصطلاح حزب‌اللهی را علیه مواضع جدید جمهوری اسلامی تحریک کند؛ همان چیزی که گاهی از آن به عنوان «هسته سخت» یاد می‌شود. آن‌ها می‌خواهند این جریان را به این باور برسانند که جمهوری اسلامی با پذیرش توافق با آمریکا، از اصول ایدئولوژیک خود عدول کرده است.

برای تحقق این هدف، گاهی این تحریکات در قالب نزاع‌های مذهبی صورت می‌گیرد، گاهی در قالب حمله به عربستان سعودی، و گاهی به اشکال دیگر. اصل ماجرا این است که اسرائیل تلاش می‌کند القا کند که توافق ایران با آمریکا به معنای عدول از مبانی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است.

در نتیجه، اسرائیل نمی‌خواهد توافقی بین ایران و آمریکا بدون ایجاد هزینه‌های داخلی برای ایران شکل بگیرد.

اخبار مرتبط

انتهای پیام