سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - نیما بهاروندی: کتاب «دولت، جنگ، سرمایهداری: مطالعاتی در جامعهشناسی سیاسی» اثر «مایکل مان»، استاد دانشگاه ممتاز کالیفرنیا، دانشآموخته دانشگاه آکسفورد، متخصص در رشتههای جامعهشناسی تاریخی و جامعهشناسی سیاسی، مجموعه مقالاتی است که وی طی سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۶ نگاشته است. این کتاب سال ۱۴۰۲ توسط انتشارات نگارستان اندیشه و به ترجمهی میلاد یزدانّپناه روانهی بازار نشر کشور شد.
کتاب از هشت مقاله تشکیل شده که بیشتر آنها ارتباط محتوایی و انسجام روشی با یکدیگر دارند. از اهداف اصلی مایکل مان در این مقالات، گام برداشتن جهت ارائه یک سنتز از دو سنت عمدهی دانش روابط بینالملل، یعنی رئالیسم و وابستگی متقابل است. بنابر گفته نگارنده، کتاب از نظریات انتزاعی و انطباق آنها بر واقعیات و دادهها فاصله گرفته و متمایل به بهرهگیری از تئوریهای تجربی است؛ دیدگاهی که «مان» را به گفته خودش، در تقابل با نظریات تقلیلگرایانه از دولت، از مارکسیسم گرفته تا پلورالیسم، که کارکرد دولت را به اقتصاد و عرصه داخلی فرومیکاهد، قرار میدهد. کتاب متغیرهای دولت، جنگ و سرمایهداری را در نسبتی پیچیده با یکدیگر میبیند و علاوه بر طرح مباحث نظری، نظریات خود را به محک مسائل عینی و ملموس نیز میزند.
مایکل مان در این مقالات، به پرسشی اساسی میپردازد که پیشتر ذهن اندیشمندانی چون «چارلز تیلی» را به خود مشغول کرده بود: جنگ دولتها را میسازد یا دولتها جنگ را؟
تیلی در این دوگانه، معتقد بود که این جنگ است که دولتها را میسازد، اما نظر «مان» پیچیدهتر است تا حدودی میتوان گفت وی به رابطهای دیالکتیکی میان جنگ و دولت معتقد بود. وی دیدگاهی چندبعدی دارد و در این رابطه، عوامل اقتصادی، ایدئولوژیک، نظامی و سیاسی را همزمان بررسی میکند.
دولت: ابزار طبقات مسلط یا تمایزگذار دوست از دشمن؟
در مقاله اول کتاب، «قدرت خودمختار دولت: سرچشمهها، سازوکار و نتایج آن»، نگارنده با پذیرفتن تعریف ترکیبی کارکردی-نهادی وبر از دولت، سهم خود را به آن میافزاید؛ مرکزگرایی و سرزمینگرایی، دو بخش اساسی تعریف دولت، و قدرت خودمختاری (قدرت استبدادی یا قدرتی که نخبگان دولتی بر جامعهی مدنی تحمیل میکنند) و زیرساختی (توانایی عملی دولت در نفوذ و رخنه در جامعهی مدنی و اجرایی کردن خواستههایش) دو نوع قدرت دولتی هستند.
به نظر وی «استقلال دولت از هر دو شکل قدرت خودمختار و زیرساختی، به طور عمده به توانایی منحصر به فرد دولت در ایجاد نوعی سازمان سرزمینی متمرکز بستگی دارد» (ص ۱۹). در ادامه «مان» به دو بعد از دولت اشاره میکند؛ اقتصادی-ایدئولوژیکی داخلی و نظامیِ بینالمللی.
مختصات تعریف «مان» از دولت او را وامدار سنت وبری و در مجادله فکری با دو سنت مهم دیگر، میلیتاریستی (سنتی که اندیشمندانی مانند کارل اشمیت مبلغ آن بودند) و مارکسیستی (ابزارگرایانه) قرار میدهد؛ دولت از نظر نگارنده، تنها عامل طبقات مسلط، یا تمایزگر دوست از دشمن نیست. مقالهی اول در باب ایضاح همین مفهوم از دولت، ضرورت آن و تمرکز سرزمینی است. به نظر او از قرن سیزدهم به بعد دو فرایند اجتماعی بیشترین نقش را در پشتیبانی از تمرکز سرزمینی و دولت ملی در اروپا بازی کردند؛ ۱- جنگ؛ ۲- سرمایهداری.
در واقع شکلگیری دولت مدرن، نسبت پیچیدهای با جنگهای اروپاییها و نیاز دولت به بهرهوری بیشتر اقتصادی برای موفقیت در تامین نیازهای جنگ و امنیت داخلی دارد. در نتیجه رفتهرفته نظام اقتصادی از نظام فئودالی، به سرمایهداری و نظامهای سیاسی از دوکنشینها، امپراتوریها و دولت-شهرها به دولت ملی تغییر یافتند. این روند منجر به کاهش قدرت استبدادی و افزایش قدرت زیرساختی دولتها نیز شد؛ توازن قدرتی که به نظر «مان» ویژگی دمکراسیهای کاپیتالیستی است.
بخش مهمی از ایدههای اصلی کتاب در مقاله اول، که از سایر مقالات جدیدتر است، آورده شده و خواندن سایر کتاب وابسته به فهم این فصل است.
جنگ و توسعه
مقاله دوم، بازگشت به تمایز هربرت اسپنسر در رابطه با جوامع ستیزهجو و جوامع صنعتی است و بدیل قراردادن آن در برابر اعتقاد مارکسیسم به نقش اقتصاد و ساختار طبقاتی جوامع بر چیرگی یا شکست آنان است. اسپنسر معتقد است تاریخ بشر شاهد تغییر در جوامع مرکبتر از نوع ستیزهجو به صنعتی بوده است (ص ۱۰۲). در واقع جوامع ستیزهجو جوامعی هستند که با زور و قدرت اجباری به سمت تشکیل امپراتوری یا توسعهطلبی در انحا مختلف میرود ولی جوامع صنعتی به بهرهگیری از اقتصاد جهت توسعه تمایل دارند. «مان» تماماً نظریهی اسپنسر را تایید نمیکند و او را به سبب اینکه هیچ تئوریای در باب توسعه در خود جوامع صنعتی ندارد، مورد نقد قرار میدهد.
نگاهی مختصر به سایر مقالات کتاب
مقاله سوم، به ارائهی اطلاعاتی دقیق از دولت در انگلیس و غلبه و سلطه نقش نظامی خارجی دولت در سراسر قرون وسطی و اوایل دوره مدرن را بر اساس هزینههای آن نشان میدهد.
مقاله چهارم مجادلهای است بر نظریاتی که پیدایش سرمایهداری را از نظر تاریخی، کاملاً صلحآمیز یا کاملاً نظامی میدانند. وی استدلال میکند اگرچه سرمایهداری صنعتی تغییراتی اساسی در روشها و سازمان جنگ ایجاد کرد، اما هیچ تغییر بزرگی در انگیزه نظامیگری پدید نیاورد که نتیجه روابط ژئوپولیتیکی بودند که با ظهور سرمایهداری نیز بدون تغییر ماندند (ص ۱۵).
مقاله پنجم به بررسی ارتباط نزدیک میان طبقات، ملتها و نخبگان دولت در توسعه جنگ و نزاعهای مدرن میپردازد، همچنین در نهایت ایدههایی برای ایجاد جهانی امنتر مطرح میکند.
مقاله ششم کوششی برای درک تمایلات و اصول اقدامات نظامی متنوع معاصر از رویارویی هستهای تا جنگ فالکلند است.
مقاله هفتم پنج استراتژی نهادینه کردن تعارض و تضاد طبقاتی در جوامع مدرن را بازشماری میکند و هرکدام را مفصلاً بررسی میکند: لیبرالیسم، اصلاحطلبی، سلطنتطلبی اقتدارگرا، فاشیسم و سوسیالیسم اقتدارگرا. و در نهایت مقاله هشتم، به زوال امپراتوری بریتانیا و دلایل آن میپردازد.
محل نزاع
کتاب حاضر را میتوان نظریهای توامان در پیدایش دولت ملی مدرن، و بررسی نقش تعاملی و بعضاً متضاد متغیرهای دولت، جنگ و نظام اقتصادی در پیشبرد تاریخ دانست. «مان» در این کتاب گامی رو به جلو نسبت به سایر نظریهپردازان ناسیونالیسم و پیدایش دولت-ملتها (نظریات مدرنیستی و ازلیگرا) برداشته است. همچنین این کتاب مجادلهای با دو سنت یادشده در تعریف دولت، یعنی سنت مارکسیستی و سنت میلیتاریستی نیز است.
تاکید بر نقش دولت نسبت به جامعه مدنی، بررسی نقش جنگ، متفاوت با دریافت میلیتاریستی و همچنین نقش سرمایهداری، متفاوت با دریافت مارکسیستی، از نقاط اختلاف کتاب با سایرین است. اهمیت کتاب نیز در همین ارائه نسبت پیچیده سه متغیر یادشده با یکدیگر است. کتاب منبع بسیار ارزشمندی برای فهم و مطالعه نسبت نظامات سیاسی و اقتصادی با جنگ است.
∎