باقر سروش مستندساز و فیلمنامهنویس که ساخت آثاری چون «میتان»، «قوس الکتریکی» و «ماسی درهم» را در کارنامه خود دارد، درباره اوضاع و احوال سینمای مستند گفت: در حال حاضر دو نوع مستند داریم که یکی از آنها مولف یا کارگردان بنا به دغدغهای که دارد، سوژهای را انتخاب کرده و کار را خود پیش میبرد و دیگری مستندی است که حامی نهاد یا ارگان خاصی است. این نهاد یا ارگان معمولا برای سازنده محدودیت زمانی تعیین میکند و سازنده باید طبق زمانبندی آنها پیش برود. پس در چنین شرایطی در مورد تولید سازنده مستند دقیقا عین سازنده داستانی با فیلمش برخورد میکند.
وی ادامه داد: شکل برخورد داستانی با فیلم مستند آن هم به دلیل شرایط اقتصادی پاشنه آشیل مستند میشود، زیرا مستند زمان بردار نیست و به اقتضای سوژه و پروژه ممکن است در زمانهای متفاوتی کار پیش برود که محصور کردن آن در یک بازه زمانی نوعی آفت است و کمتر مستندی میبینیم که از چنین قاعدهای مستثنی باشد.
این مستندساز در بخش دیگری از صحبتهای خود مطرح کرد: برخوردی که نهادها و ارگانهای حامی مستند با فیلمسازان میکنند، در ظاهر امر خیرخواهانه است. آنها میخواهند با ساخت بیشتر مستند، آدمهای بیشتری را درگیر فیلمسازی کنند، اما واقعیت این است از جایی به بعد آن نهاد متولی توان مدیریتیاش در حوزه کنترل کیفیت را از دست میدهد و فیلمهای ساخته شده، در عمل ساخته میشوند که ساخته شده باشند. در حقیقت ۸۰ درصد این فیلمسازها هنوز صلاحیت ساخت فیلم مستقل را ندارند و نهایتا بعد از یکی دوبار فیلم ساختن، بیخیال ماجرا میشوند. در حقیقت اتلافی که این وسط صورت میگیرد، صرف کسانی شده است که هیچ پیوند و درگیری عمیقی با سینمای مستند ندارند و گاهی اوقات پیش میآید که یک تنه میخواهند یک بار دیگر تاریخ مستند را خودشان اختراع کنند.
سروش افزود: نهادها و ارگانهای حمایتی باید خیلی سختگیرانهتر و حرفهایتر و کارشناسانهتر برخورد کنند و به جای اینکه از تعداد زیادی افراد حمایت کنند، حمایتهای خود را بیشتر به سمت افرادی که واقعا استحقاق آن را دارند، معطوف کنند.
وی مطرح کرد: امروزه مستندهای پژوهشی بسیار کم شدهاند و فضای مستند بیشتر به سمت مستندهای سوژه محور رفته است. در این نوع مستند، بیشتر مسیر را خود سوژه از قبل طی کرده است و مولف کار دشواری در پیش ندارد. این فضا باعث یک انحراف تاریخی شده و بیشتر مستندسازها همیشه به دنبال پیدا کردن سوژههای عجیب و غریب هستند تا از این طریق برای اثرشان مشروعیت کسب کنند. این در حالی است که مستندساز ایرانی امروزه بیشتر از هر زمان دیگری باید به سمت مستند پژوهشی برود و بیشتر از هر زمان دیگری باید از فضای شاعرانه و استعاری بپرهیزد و تصویر ماتریالیستیتری از جهانش ارائه دهد.
این نویسنده و فیلمنامهنویس درباره کارهای اخیر خود توضیح داد: سال گذشته بیشتر درگیر سینمای داستانی بودم و نگارش فیلمنامه فیلم سینمایی «گوزنهای اتوبان» به کارگردانی ابوالفضل صفاری را برعهده داشتم که در جشنواره فیلم فجر هم حضور داشت و اتفاقا نامزد دریافت جایزه هم شد. در ادامه همکاری با ابوالفضل صفاری مشغول نگارش یک فیلمنامه جدید هستم که در مرحله پژوهش آن قرار دارم. همچنین قراردادی با پلتفرم فیلم نت برای سریال «میخ» نوشتهام که به صورت موازی آنها را پیش می.برم.
سروش در پایان در خصوص دغدغههای امروزش در مورد مستند گفت: مستندهایی که موقعیت تاریخی را به تصویر کشیدهاند، بسیار برایم ارزشمند هستند. به عنوان نمونه در مرحلهای به دنبال اطلاعاتی از انقلاب اسلامی بودم که با مستندی از اصغر فردوست آشنا شدم که حیرتانگیز بود. در فیلم فردوست تصویری جامع و کامل از ایران سال ۵۷ میبینیم و یک منبع محسوب میشود. به نظر من باید آن نگاهها دوباره احیا شود و مستندهایی داشته باشیم که موقعیتهای تاریخی ما را مستند کنند. اینکه آدمها در این کشور در مقاطع مختلف چگونه به پدیدهها نگریستهاند و تصویر جامعه چه بوده است. در چندین سال اخیر ما نقاط عطف اجتماعی بسیاری را تجربه کردهایم اما این امکان به سینمای مستند داده نشد که خارج از وضعیت سیاسی و ایدئولوژی حقایق و تاریخ را ثبت کند.