به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، در دنیای پررمزو راز موسیقی ایرانی، ارکستر چکاوک با رهبری رضا شایسته، سالهاست که نوای اصالت، احساس و نوآوری را به گوش جان مخاطبان میرساند. رضا شایسته، با نگاهی عمیق به ریشههای موسیقی کلاسیک ایرانی و همزمان دغدغهای جدی برای حفظ و گسترش آن، توانسته است ارکستری پویا، منظم و اثرگذار را هدایت کند؛ ارکستری که همواره در تلاش است تا مرز میان خاطره و نوآوری را از نو تعریف کند.
در این گفتوگو، با رضا شایسته از دغدغههای هنریاش، مسیر شکلگیری ارکستر چکاوک، و چالشها و امیدهای رهبری یک گروه بزرگ موسیقی ایرانی سخن گفتهام؛ نگاهی نزدیکتر به ذهن و جهان یک رهبر ارکستر که موسیقی را نهتنها میشنود، بلکه زندگی میکند. فیلم بخش نخست این گفتوگو را ببینید و مشروح آن را بخوانید:
آقای شایسته بفرمایید موسیقی را از کی و کجا و با چه اساتیدی آغاز کردید؟
سلام و امیدوارم امسال سال خوبی برای جامعه موسیقی و رسانه و شما در خبرگزاری آنا باشد. من کارم را با ویولن ایرانی نزد اسدالله ملک شروع کردم. سه تفنگدار موسیقی داشتیم که خیلیها آنها را میشناسند؛ اسدالله ملک، پرویز یا حقی و حبیب الله بدیعی و یک تعداد هم معتقدند که علی تجویدی و همایون خرم سازشان امضا دارد. یک گروه موسیقی سال ۷۷ با نام «چکاوک» و با هفت عضو تشکیل دادیم. سال ۸۰ استاد ملک فوت کرد، من به همسر استاد قول دادم که راه ایشان را ادامه دهم، شرایط طوری نبود که نوازندگی را ادامه دهم پس سعی کردم ارکستر را گسترش دهم و تعدادمان به چهل نفر رسید. هدفم از فعالیت دراین ارکستر زنده نگه داشتن موسیقی فاخر بود.
حال چندین سال است که گروه چکاوک بدون وقفه فعالیت میکند به هرحال این ارکسترها در همه کشورها حامی میخواهند اصلا موسیقی جدی حامی میخواهد ما هر چه اسپانسر داریم سمت موسیقیهای پاپ میرود، ارکسترهایی مثل چکاوک حمایتی نمیشوند، بنابراین به سختی ادمه میدهند و از راه فروش بلیت و دیگر فعالیتها ارتزاق میکنند. ارکستری مثل ارکستر ملی که دولتی هم هست و ارکستر سمفونیک تا به حال بارها دچار مشکل شدند و بنیاد رودکی و وزیر پا میان گذاشتند تا مشکلات حل شوند چه رسد به ارکستر های خصوصی!
چه اجراهایی در این سالها داشتید؟
عموما آثار فاخر موسیقی ملی ایران خیلی از آنها را نسل الان اصلا نشنیده است، کارهای اساتید وفادار، لشگری، توکل، یا حقی ، ملک و ... که روح وحس و حال دیگری دارند . بهرحال شاعر، آهنگساز و خواننده یک روح در سه بدن هستند.
چرا این نوع کارها را دیگر نمیبینیم که تولید شود.
در گذشته ترانه سرا، خواننده و آهنگساز با هم هماهنگ بودند و آهنگساز می دانست که برای کدام خواننده آهنگ می سازد بنابراین روحیات و رنگ کار را در جریان بود نه مثل حالا که آهنگساز، آهنگش را می سازد بعد دنبال خواننده می گردد تا آن را برای اجرا آماده کند، این فاجعه است! به همین دلیل کارها روح ندارند. واقعا هنرمندان آن دوره عاشق بودند، فقط به مسائل مالی و مادی فکر نمی کردند، الان این مسئله روی همه زندگی ما تأثیر منفی گذاشته، حتی آموزش های موسیقی.
ما در گذشته استاد داشتیم که از شاگردش شهریه نمی گرفت مثل اساتیدمان صبا و ملک ، حتی استاد ملک را زمانی که بیمار و تنها شد با تشویق توانستند راضی به ازدواج کنند چون عاشق سازش بود ، به همین دلیل هم هست که هر چه ساختار ماندگار شده است.
حال شرایط خوب نیست. اساتیدی چون تجویدیها، خرمها، گلپاها و ایرجها که همانها هستند که آثارشان ماندگار و فاخر شده و مردم هنوز قطعاتشان را زمزمه می کنند دیگر نیستند. وقتی از کنسرت یک خواننده خارج میشوی شعر و آهنگش دیگر یادت نیست!
آیا این به دلیل نزول سلیقه در حد موسیقی نازل و پایین نیست؟
بله ما بد عمل کردیم چون سالها در گوش مردم یک سبک موسیقی را آن هم موسیقی سنتی و موسم گل و بهار دلکش و مرغ سحر را زمزمه کردیم و همه گوش مردم شد همین و هر کسی که رفت نادر گلچین، گلپا، ایرج و ... را بخواند ترمز او را کشیدیم! زمانی که موسیقی پل های مختلف داشته باشد، تنوعش زیاد باشد، رقابت نیز در آن بیشتر است و مردم دیدشان بازتر می شود. الان هم همه سبک ها شده یک شکل و یک سبک تلفیقی و این فاجعه است .
من اصلا معتقد نیستم که موسیقی پاپ بد است، ما بد عمل کردیم که مردم زده شدند و این وضع ما شده که خوانندههای موسیقی اصیل ما طرفدار ندارند، گیشه ندارند.
خود این هنرمندان هم کم کار شدند...
باید چه کار میکردند؟ الان مگر آقای وحید تاج یا محمد معتمدی نمیخوانند دیگر باید چه کار کنند؟ این را باید ببینیم که انقدر بد عمل کردیم که عدهای هنجارشکن شدند نسلهایی تتلو پرور ودوست دار ساسی مانکن را پرورش دادیم! خیلی هنرمندانی که الان قابل اعتماد همه هستند نیز کنسرتهایشان تلفیقی شده وحتی با حضور بازیگران کار میکنند و اجرا دارند.
شما خودتان از آن دست افرادی هستند که توانستید سنت شکنی کنید و خیلی قطعاتی که تا به حال مجوز اجرا نمیدهند را مجوز بگیرید این اتفاق چطور افتاد.
با صحبت و مذاکره خیلی اتفاقات میافتد. ما کارهای فاخر و پرمعنی زیاد داریم که چون تعدادی خواننده آنسوی آبی خواننده اجازه اجرا ندارند. خاطرم هست که یک شعری از یکی از فیلم های فارسی زمان فردین خیلی علاقه داشتم و خیلی هم پرمعنی و مفهوم بود وقتی به همین دوستان شورا گفتم جواب قانع کننده نداشتند که چرا این قطعه مجوز ندارد و البته منطقی هم حرف مرا قبول کردند.
من یک آرزو دارم به جز عاقبت بخیری دنیا و آخرت که یک روز تابوی این موضوع شکسته شود که آهنگ را به نام خواننده بشناسیم، الان خیلی آهنگسازهای بزرگ هستند مثل محمد حیدری، جهانبخش پازوکی، بابک رادمنش و ... که آثارشان را مثلا فلان خواننده زن خوانده، درحالیکه این را می توانست یک مرد یا هر کسی دیگری هم بخواند واقعا دلم می سوزد درحالیکه می بینم مردم چقدر به خیلی ازاین قطعات علاقه دارند و وقتی ما در کنسرت اجر می کنیم حالشان عوض می شود.
بنابراین خیلیها می گویند که دست از این راه برنداریم و موسیقی جدی را دنبال کنیم، اما واقعیت این است که موسیقی جدی مخاطب عام ندارد و من دوست دارم مخاطب عام را همراه خود داشته باشم.
شما خودتان ترجیحتان اجراهای با کلام است یا بیکلام.
قطعا با خواننده را بیشتر دوست دارم چون مخاطب بیشتری دارد.
من یک تشکر هم بکنم از دفتر موسیقی که مجوز این قطعات را به ما و ارکستر زنده یاد چشم آذر دارد ، من مطرح کردم که تاریخ قضاوت خواهد کرد که این افراد چه خدمتی به موسیقی ما کردند همین کارهای آقای چشم آذر که در زمان خود سالن را پر میکرد، الان هم همینطور است. مردم این کارها را دوست دارند چون با آنها زندگی کردهاند ما نمیتوانیم این موسیقیها را از تاریخ حذف کنیم.
در نهایت چشم انداز موسیقی را چطور میبینید؟
چند مدیرکل از دوران آقای الهیاری و سمیعی تغییر کرده، الان هم مدیر جدید آمده امیدواریم که او هم کمک حال هنرمندان باشد با این تغییرات روند مثبت شود تا وضعیت موسیقی ما که خودش یک صنعت پولساز است بهبود یابد. ما یک زمانی کار موسیقی را شروع کردیم که کل تهران شاید چند آموزشگاه موسیقی داشت، اما الان اکثر خانوادهها که میتوانند بچههایشان را با سازی آشنا میکنند اینها جایگاه موسیقی است که باید برایش برنامه درست داشته باشیم.
انتهای پیام/