باشگاه خبرنگاران جوان؛ مهسا حنیفه - شروط مطرحشده توسط رژیم صهیونیستی، از خلع سلاح حماس تا تبعید رهبرانش، بیش از آنکه به دنبال پایان درگیری باشند، به نظر میرسد پروژهای برای تثبیت سلطه و حذف مقاومت را دنبال میکنند.
خاک غزه، میدان شروط ناممکن
شروط اعلامشده از سوی رژیم اسرائیل برای توقف جنگ در غزه که توسط شبکه i۲۴NEWS مطرح شدهاند، بیش از آنکه نقشهای برای صلح باشند، فهرستی از مطالبات یکجانبهاند که هرگونه امکان گفتوگو را به محاق میبرند. آزادی تمامی اسرای رژیم صهیونیستی، خروج کامل حماس از قدرت، خلع سلاح نوار غزه و تبعید دهها نفر از رهبران این جنبش، شروطی هستند که نهتنها با واقعیتهای میدانی غزه همخوانی ندارند، بلکه به وضوح نشاندهنده نیتی برای تحمیل تسلیم کامل بر مقاومتی هستند که سالهاست در برابر اشغال ایستادگی کرده است.
این شروط، در بطن خود، به دنبال حذف کامل هویت سیاسی و نظامی حماساند؛ سازمانی که برای بسیاری در غزه نه صرفاً یک گروه نظامی، بلکه نمادی از مقاومت در برابر محاصره و اشغال است. این شروط نشان میدهد که رژیم اسرائیل، به جای جستوجوی صلح پایدار، به دنبال تثبیت یک نظم یکجانبه است که در آن غزه به منطقهای خلعسلاحشده و تحت کنترل کامل بدل شود. این رویکرد، نهتنها با خواست حماس برای آتشبس دائم و خروج کامل نیروهای رژیم صهیونیستی از غزه در تضاد است، بلکه حتی با منطق مذاکرات بینالمللی نیز فاصلهای عمیق دارد. وقتی حماس آزادی اسرای اسرائیلی را مشروط به توقف جنگ میداند، شروط رژیم صهیونیستی بهمثابه تلاشی برای دور زدن این پیشنیاز اساسی و تبدیل مذاکره به ابزاری برای تحمیل اراده خود به نظر میرسد.
تهدید، ابزار کهنه در برابر اراده مقاومت
تهدید به ترور رهبران حماس در کشورهای عربی، آنگونه که روزنامه اسرائیل هیوم گزارش کرده، لایه دیگری از استراتژی فشار رژیم اسرائیل را آشکار میکند. این تهدیدها که در صورت عدم پذیرش شروط مطرحشده مطرح شدهاند،نه تنها نشانهای از ضعف در دیپلماسی رژیم صهیونیستی هستند، بلکه نشاندهنده تداوم رویکردی هستند که سالهاست در برابر مقاومت فلسطینی ناکام مانده است. ترور رهبران حماس، چه در غزه و چه در خارج از آن، در گذشته نه تنها نتوانسته مقاومت را تضعیف کند، بلکه اغلب به تقویت جایگاه حماس در میان مردم فلسطین و حتی در سطح بینالمللی منجر شده است. این تهدیدها، در واقع، به جای آنکه اهرم فشاری موثر باشند، بهمثابه اعترافی به ناتوانی در شکستن اراده مقاومت از طریق ابزارهای نظامی و سیاسیاند.
از سوی دیگر، این رویکرد نشاندهنده یک تناقض آشکار در سیاست رژیم صهیونیستی است: از یک طرف، شروطی برای مذاکره مطرح میشود که ظاهراً به دنبال توقف درگیریهاست، اما از طرف دیگر، تهدید به خشونت و ترور، هرگونه فضای اعتماد لازم برای گفتوگو را از بین میبرد. این تناقض، ریشه در یک واقعیت عمیقتر دارد؛ رژیم صهیونیستی، در مواجهه با مقاومتی که حتی در بدترین شرایط محاصره و ویرانی همچنان پایدار مانده، به جای بازنگری در استراتژی خود، به ابزارهای کهنه و ناکارآمد گذشته پناه برده است. اما آیا تهدید به ترور میتواند حماسی را که در میان ویرانههای غزه همچنان ایستاده، به زانو درآورد؟ تاریخچه این درگیری نشان میدهد که چنین رویکردی، بیش از آنکه به پیروزی منجر شود، به چرخهای بیپایان از خشونت دامن زده است.
هیروشیمای غزه، فریاد خاموش بشریت
روایت پزشک آمریکایی، کلایتون دالتون، از وضعیت شمال غزه، تصویری هولناک از عمق فاجعه انسانی در این منطقه ترسیم میکند. توصیف او از شمال غزه به عنوان «هیروشیمای پس از حمله اتمی» نهتنها یک تشبیه ادبی، بلکه هشداری عمیق به وجدان جهانی است. تخریب ۲۲ بیمارستان در شمال غزه و از کار افتادن بیمارستان بزرگ الشفا، نشاندهنده یک استراتژی هدفمند برای فروپاشی کامل زیرساختهای حیاتی این منطقه است.
این ویرانیها، که به گفته پزشکان بینالمللی با حملات مستقیم و برنامهریزیشده صورت گرفته، فراتر از یک اقدام نظامی، بهمثابه تلاشی برای نابودی ظرفیتهای بقای یک جامعه است. وقتی سیستم بهداشتی یک منطقه به طور کامل فرومیپاشد، نهتنها بیماران و مجروحان قربانی میشوند، بلکه کل ساختار اجتماعی و انسانی آن جامعه در معرض فروپاشی قرار میگیرد.
این وضعیت، شروط رژیم صهیونیستی برای خلع سلاح غزه را در پرتوی جدیدی قرار میدهد؛ خلع سلاح یک منطقه که حتی بیمارستانهایش دیگر قادر به خدمت نیستند، چه معنایی جز تحمیل یک تسلیم مطلق میتواند داشته باشد؟ از سوی دیگر، این روایتها نشاندهنده یک پارادوکس تلخاند؛ در حالی که رژیم صهیونیستی مدعی مبارزه با حماس است، این غیرنظامیان، پزشکان و زیرساختهای حیاتیاند که هزینه اصلی این جنگ را میپردازند. گزارشهای پزشکان بینالمللی، از جمله دالتون، علاوه براین که سندی از فاجعه انسانی در غزهاند، بلکه گواهی بر مقاومتی هستند که حتی در میان این ویرانیها، چه در قالب ایستادگی حماس و چه در تلاش پزشکان برای نجات جانها، همچنان ادامه دارد.
بنبست خودساخته در برابر اراده فولادین غزه
شروط رژیم صهیونیستی برای توقف جنگ در نوار غزه، بیش از آنکه راهحلی برای پایان بحران باشند، نقشهای برای تثبیت سلطه و حذف مقاومتاند. این شروط، که با تهدیدهای ترور و تخریب زیرساختهای حیاتی غزه همراه شدهاند، نهتنها با خواست حماس برای آتشبس دائم و خروج کامل رژیم صهیونیستی از غزه در تضادند، بلکه حتی با منطق صلح پایدار نیز فاصلهای عمیق دارند. روایت پزشکان بینالمللی از غزه هم عمق فاجعه انسانی را نشان میدهد که در سایه این شروط و سیاستها رقم خورده است.
با این حال، تاریخ غزه گواه آن است که مقاومت، حتی در بدترین شرایط، نه با تهدید و نه با ویرانی از پای درنمیآید. بنبست کنونی، بیش از آنکه نتیجه ایستادگی حماس باشد، محصول رویکردی یکجانبه است که به جای گفتوگو، به تحمیل و حذف میاندیشد. آینده این بحران، نه در شروط فضایی و تهدیدهای کهنه، بلکه در به رسمیت شناختن واقعیتهای میدانی و خواست مردم غزه برای زندگی در آزادی و کرامت رقم خواهد خورد.