شناسهٔ خبر: 72391771 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

بقیه اعضای تیم اعدام در قهوه‌خانه «اکبر اوینی» منتظر بودند

جنایت در تپه‌های اوین با دستور از بالا

پس از تیرباران این ۹ نفر، قربانیان، به داخل مینی‌بوس زندان منتقل شدند و دست‌ها و چشم‌های آن‌ها را حسینی باز ‌کرد. چشم‌بندها و طناب‌ها سوزانده شد و اجساد توسط «نوذری و حسینی» به بیمارستان ۵۰۱ ارتش منتقل شد. قبل از جدا شدن اعضای تیم ساواک، به آن‌ها اعلام شد که افشای این موضوع جنایتکارانه عواقب وخیمی دارد و مواظب زبان خود باشید.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، محمود فاضلی در صفحه آخر اعتماد نوشت: در بعدازظهر جمعه، ۲۹ فروردین ۱۳۵۳، ُنه زندانی سیاسی که از پیش انتخاب شده بودند و در حالی که دست‌‎ها و چشمان‌شان بسته بود، در یک صف به تپه‌‎های اوین برده شدند. شعبانی (حسینی) و نوذری (رسولی) زندانیان را از زندان اوین تحویل ‌گرفته بودند. بقیه اعضای تیم اعدام در قهوه‌خانه «اکبر اوینی» که نزدیک زندان اوین بود، منتظر بودند. این گروه، با راهنمایی سرهنگ وزیری از طریق جاده‌ای که از وسط دهکده اوین می‌گذرد و از پشت بازداشتگاه اوین به بالای زندان اوین رفته و زندانیان که ۹ نفر بودندرا پیاده کردند.

رضا عطارپور به ۹ زندانی اطلاع داد که «همان‌طور که شما و رفقای شما در دادگاه‌های انقلابی خود رهبران و همکاران ما را محکوم کرده و اجرای حکم می‌کنید، ما هم شما را محکوم کرده و می‌خواهیم حکم را اجرا کنیم. پس از آن بود که سرهنگ وزیری رگبار مسلسل را به‌روی آن‌ها بست. از آن‌جایی که گفته بودند همه باید شلیک کنند، اعضای شرکت‌کننده، به نوبت به زندانیان سیاسی شلیک کردند و درنهایت یکی از مامورین ساواک به نام «سعدی جلیل اصفهانی» بالای سر هر ُنه زندانی سیاسی رفت به سر همه آن‌ها تیر خلاص زد. جلیل اصفهانی به‌ دلیل جدیت در شناسایی، دستگیری و اخذ اعتراف از دستگیرشدگان به هر روش ممکن، نشان‌های مختلف دریافت کرده و چند مرتبه نیز از سوی اداره کل سوم ساواک و رئیس شهربانی کل کشور مورد تقدیر قرار گرفته بود. همکاران وی در ساواک گفته‌اند دستگاه شوک الکتریکی را که ساواک در شکنجه‌هایش به‌ دفعات از آن استفاده کرد، نامبرده ساخته بود.

اعدام وحشتناک ُنه زندانی سیاسی برجسته توسط ساواک بعدها توسط «بهمن نادری‌پور» از اعضای تیم اعدام بازگویی شد. براساس اعترافات وی، در جریان محاکمه‎‌اش؛ رضا عطارپور (ملقب به حسین‌‎زاده) او را در ۷ فروردین ۱۳۵۴ به دفتر خود فراخواند. به او گفته شد که عملیاتی قرار است انجام شود. پرویز ثابتی به او دستور داده تا در آن شرکت کند. تعداد افراد جوخه اعدام به هشت نفر رسیده بود.

پس از تیرباران این ۹ نفر، قربانیان، به داخل مینی‌بوس زندان منتقل شدند و دست‌ها و چشم‌های آن‌ها را حسینی باز ‌کرد. چشم‌بندها و طناب‌ها سوزانده شد و اجساد توسط «نوذری و حسینی» به بیمارستان ۵۰۱ ارتش منتقل شد. قبل از جدا شدن اعضای تیم ساواک، به آن‌ها اعلام شد که افشای این موضوع جنایتکارانه عواقب وخیمی دارد و مواظب زبان خود باشید.

صبح شنبه، ۳۰ فروردین ۱۳۵۴، یک نوشته نسبتا کوتاه در نیمه بالایی صفحه روزنامه منتشر شد که خبر مرگ ُنه زندانی سیاسی در حین فرار را اعلام می‌کرد. این روزنامه به اطلاع خوانندگانش رساند که تمامی ُنه زندان سیاسی «ماجراجو» به هنگام تلاش برای فرار از اتوبوسی که آن‌ها را به زندان دیگر منتقل می‌کرد، کشته شدند.

مردم با ناباوری این خبر را دریافت کردند. در بین ُنه نفر بنیان‌گذاران گروه بیژن جزنی، ضیا ظریفی، عباس سورکی، محمد چوپان‌زاده، عزیز سرمدی، مشعوف کلانتری و احمد جلیل‌افشار حضور داشتند. همچنین دو تن از اعضای اصلی مجاهدین (کاظم ذوالانوار و مصطفی جوان خوشدل) هم در میان آن‌ها حضور داشتند.

در جریان یکی از ملاقات‎‌های شاه، «اسدالله علم» وزیر دربار و از افراد بسیار نزدیک و محرم شاه، از این اعدام‌ها به عنوان یک اشتباه بزرگ یاد می‌‎کند که اعتبار ایران را خدشه‌‎دار کرده بود. شاه پاسخ داده بود: «هیچ راه‌حل دیگری وجود نداشت. همه آن‌ها خرابکار و در حال فرار بودند، وضع بدتر می‌شد.» پرویز ثابتی از بلندپایه‌ترین مقامات امنیتی در حکومت محمدرضا پهلوی در این جنایت هولناک سهیم و دستوردهنده بود و جزئیات را احتمالا او طرح‌ریزی یا تصویب کرده بود. شاه مخلوع و ارتشبد نعمت‌الله نصیری هم از این جنایت بدون اطلاع نبودند. ساواک که نمی‌توانست جنبش‌های چریکی را به زانو درآورد اکنون با رضایت شاه به اقدامات خود شدت بخشید. اعدام‌‎ها یک پیام تهدیدآمیز مبنی بر اقدام متقابل در ازای تلافی عملیات چریک‌ها بود. در مورد انتخاب زندانیان بی‌تردید این انتخاب با دقت انجام شده بود، زیرا اولا هر یک از آن‌ها اطلاعات خود را در دوران بازجویی با وجود شکنجه‌ها و فشارها نداده بودند و علاوه بر این در داخل زندان هم فعالیت داشتند.

سه هفته بعد، یکی از ماموران ساواک گزارش داد که براساس گفت‌و‎گو با مردم عادی، مرگ نُه زندانی «تاثیری کاملا منفی بر افکار عمومی» گذاشته بود. حتی حامیان حکومت معتقد بودند که این نُه نفر زندانی به قتل رسیده و ماجرای فرار آن‌ها تنها یک سرپوش انحرافی بوده است. حتی کارکنان دفتر نخست‌وزیری که ساواک از لحاظ سازمانی به آن تعلق داشت در مواجهه با این ماجرا «اندوه و نفرت» خود را ابراز می‌کردند.

اعدام‎ فراقانونی فوق تقریبا یک ماه پس از ترور «رضا زندی‎پور»، دومین رئیس کمیته مشترک ضد خرابکاری توسط مجاهدین در ۲۶ اسفند ۱۳۵۳ آغاز شد. کمیته مشترک ضدخرابکاری مدتی بدون سرپرست بود و رضا عطارپور (حسین‌زاده) که پست معاون کمیته و رئیس واحد اطلاعاتی را داشت، امور محوله را انجام می‌داد. محمدحسن ناصری (عضدی) هم معاون عطارپور بود.

ساواک از سر استیصال امیدوار بود که اقتدار خود را بار دیگر به‎ دست آورد و با کشتن نُه زندانی سیاسی، ترس در دل مخالفان بیفکند. در سه ماه آخر سال ۱۳۵۳ ساواک مبهوت ضربات بی‌‎وقفه چریک‌‎های مذهبی و مارکسیست شده بود.

۲۵۹