به گزارش همشهری آنلاین، محمدعلی محمدی قرهقانی- جامعهشناس و تحلیلگر: گاهی تصور میکنم فهم حتی دیپلماتهای ما و برخی سیاسیون ریشهدار از روابط بینالملل بسیار سادهانگارانه است. این قضیه بیشتر به عدم شناخت گفتمان، فرهنگ و منش و شخصیت غربیها از طرف ما برمیگردد. یعنی آن که واقعاً غرب را نمیشناسیم و بابت آن هزینههای گزافی هم میپردازیم. البته در این میان طی این سالها دکتر ظریف یک استثناء بود که در غرب زندگی کرده و با آنان درآمیخته بود و به شناختی قابل قبول از غربیها رسیده بود. اما در مورد سایر سفرا، فرستادگان، دیپلماتها و افرادی که روسای نمایندگیهای مذاکرات ایران را داشتهاند قضیه فرق میکند. سالهای پیش یکی از مقامات ارشد که مسئول مذاکره با غربیها بود، هر دفعه در پایان گفتگوهای خود با ۵+ ۱، در مصاحبه با صدا و سیما میگفت، ما نظرات خود را به غربیها گفتیم و آنها هم پذیرفتند! اما هنوز مقام ارشد ما به ایران وارد نشده، تحریمی سختتر از قبل بر ایران وضع میشد و حضرات را در بهت فرو میبرد. در واقع نه زبان بدن، نه زبان گفتار و زبان گفتمانی و سیاسی- دیپلماتیک آنان را نمیشناختند. با خندهرویی و ادب و احترام و با سر تکان دادنهای مکرر و متعدد، تصور میکردیم که استدلال ما را پذیرفته و خیلی هم خوششان آمده! اما هرگز چنین نبوده و پشت همه آن ظواهر دوستانه و خوش و بش گرم، یک طرح بیرحم و چاچوبدار و اندیشیده شده وجود داشته که عدول از آن به آسانی صورت نمیگیرد.
این حکایت برای ما زیاد تکرار شده و آخرین آن در مسقط و دور تازه گفتگوها با آمریکا بود که نماینده ما از این که رابطه گرم و صمیمانهای بر فضای مذاکرات حاکم بوده، به وجد آمده و فضایی از امیدواریهای به نظر من بیهوده در کشور ایجاد کرد. همه از اولین جلسه دیدار هیاتهای آمریکا و ایران خوشحال بودند و حتی بازار هم واکنش مثبت قابل توجهی نشان داد، غافل از آن که دیدار مسقط فقط یک بگو بخند و یک ارزیابی و محک زدن بود و بس! ذوقزدگیها بیشتر از عدم شناخت غرب و انسان و دیپلمات غربی نشات میگیرد! بنابراین به دلایل زیر، دور دوم گفتگوها آغاز بروز اختلافات خواهد بود که احتمال دستیابی به یک توافق را بسیار دشوار میکند، مگر آن که یک طرف مذاکره واقعاً از مواضع خود عقبنشینی کند که آمریکا قطعاً چنین کاری نخواهد کرد:
۱. این تصور و تحلیل جدی در نظام مدیریتی غرب و آمریکا وجود دارد که ایران الآن به لحاظ داخلی و خارجی، در ضعیفترین وضعیت چهل ساله خود قرار دارد.
۲. سکوت دو گروه مخالفین داخلی توافق و مخالفین خارجی بخصوص نتانیاهو که هردو با اطلاعاتی که دارند، احتمال میدهند و یا مطمئن هستند که با شرایط جدیدی که بروز خواهد کرد، امکان توافق از بین میرود.
۳. ترامپ با روانشناسی شخصیتی که دارد، چیزهایی بسیار بیشتر از دولتهای قبلی دموکرات میخواهد و آن را با توپ و تشر هم میخواهد که تسلیم در برابر او بسیار ویرانگر خواهد بود و ایران بعید است آن همه که ترامپ میخواهد را بتواند بدهد.
۴. شرط برچیدن برنامه هستهای ایران به نحو غیر قابل بازگشت، در ازای لغو بسیار محدود تحریمها و امکان غنی سازی ۳.۶۷ درصدی، بسیار برای ایران ناپذیرفتنی است. وقتی تخریب و تعطیلی برنامه هستهای بدون بازگشت باشد، یعنی ایران هرگز برگی برای بازی در دست نخواهد داشت و آنگاه هر اقدامی علیه او، ساده خواهد بود.
۵. امریکا به دنبال توافق مرحلهای با تعجیل در مرحله اول یعنی تعطیلی برنامه هستهای و خارج کردن اورانیم غنی شده از ایران در ازای یک مشوق مالی قابل توجه و وسوسهانگیز است، اما پس از خلع سلاح هستهای، آمریکا دیگر تعجیلی برای ادامه مذاکرات نخواهد داشت و تحریمها تا فروپاشی نظام سیاسی ادامه خواهد یافت.
۶. توافق بدون بحث موشکی از نوع بالستیک دور برد و متوسط و موشکهای کروز با قابلیت حمل کلاهک هستهای، برای آمریکا محال است و برای ایران هم محال! خط قرمز ایران بحث موشکی است و برای آمریکا هم همین خط قرمز وجود دارد که بتدریج از دور دوم گفتگوها شروع خواهد شد، اما برای آمریکا مهم است که اول بی سر و صدا مساله هستهای ایران را حل کند، حتی اگر در این مرحله قضیه موشکی را مسکوت بگذارد که بعید است ایرانیها فریب مرحلهای شدن توافق را بخورند.
۷. با توجه به جمیع شرایط و جهات، امکان توافق برد- برد بسیار بعید به نظر میرسد، اگر توافقی صورت پذیرد، یعنی تجدید نظرهای اساسی صورت پذیرفته که نتایج آن هم اثرات بسیار زیادی بر حوزه سیاست و قدرت در ایران و جهان خواهد داشت.