گبرلو در بخشهای نخست، دوم، سوم و چهارم گفت و گو با «پروژه تاریخ شفاهی روزنامهنگاری و رسانه ایران» به نحوه ورود خود به حرفه روزنامهنگاری و مجریگری پرداخت. وی در بخش پنجم و آخرین این مصاحبه نگاه خود به سینما، هالیوود و روزنامهنگاری را بیان میکند.
نگاه من به سینما
من نگاه خیلی خوش بینانهای به سینما و تلویزیون بعد از انقلاب اسلامی دارم. چون احساس میکنم دنیای امروز دنیای سینما و فیلم دیدن است. بچههای من و شما در وهله اول از طریق دیدن فیلم آموزش میبینند نه از طریق مدرسه.
شما نگاه کنید بچه کوچکتان، همین که بازیاش تمام میشود سراغ تلفن همراه مادرش میرود و همان فیلم یا انیمیشن یا بازی سرگرم کنندهای را که یک بچه آمریکایی یا اروپایی میبیند را دانلود و مشاهده یا بازی میکند. این کودک از این طریق، فرهنگ و کلام را میآموزد پس چرا ما نباید از این دستگاه پرقدرت بهره ببریم و آثاری خلق کنیم که از نظر فکری امنیت داشته باشند؟ سینما و فیلم یک قدرت برتر و به شدت تاثیرگذار است و من با همه فراز و نشیب ها و غصهها و مشکلاتش به شدت مدافع آن هستم.
همان موقع که برنامه «هفت» را اجرا میکردم از مرکز تحقیقات صدا و سیما خواهش کردم تحقیقی را درباره میزان گرایش مردم به سینمای ایران انجام دهند. نتیجه این بود که درصد مخاطبان سینمای ایران دارد کاهش پیدا میکند. زنگ خطر این تحقیق کجا بود؟ این که وقتی درصد مخاطبان سینمای ایران کم میشود بر درصد مخاطبان فیلمها و سریالهای خارجی و ماهوارهای افزوده میشود. بنابراین من استراتژی برنامه هفت را بر این گذاشتم که به هر طریقی شده مردم را تشویق به دیدن فیلم ایرانی کنم. سعی میکردم برنامه را جذاب کنم. با هنرمندان گفتوگو میکردم. اگر نقدی داشتم نقد را مانند برنامههای امروز یک طرفه اعمال نمیکردم بلکه آن را به مناظره و چالش تبدیل میکردم و طرفهای مخالف و موافق را میآوردم. میگفتم با هم گفتوگو و چالش کنید تا مردم بروند فیلم را ببینند و نظرشان را بگویند. مردم وقتی تلویزیون را روشن میکنند و یا سینما میروند میخواهند یک سریال یا فیلم خوب ببینند. چه کسی میتواند به آنها دیدن یک فیلم خوب را پیشنهاد کند؟ من منتقد. از چه طریقی؟ از طریق یک برنامه سینمایی مثل هفت.
نکته مهم این است که من چطور حرف بزنم که تماشاگر احساس کند این فیلم خوب است و ارزش دیدن را دارد. مثلا من فیلمهای اصغر فرهادی را خیلی دوست دارم به خاطر این که با نسل جوان امروز بسیار خوب ارتباط برقرار میکند. خیلیها میگویند فرهادی پولش را از خارج میگیرد و جشنوارههای خارجی حمایتش میکنند و نگاهش آن ور آبی است، درباره این میتوان بحث کرد اما فیلمهایی که آقای فرهادی ساخته به نسل امروز ما میگوید خیانت نکنید، با هم دوست باشید و به یکدیگر محبت کنید.
نجابت سینمای ایران
در هفت ما بلک لیستی نداشتیم. من ترس و واهمهای نداشته و ندارم که روبروی هر هنرمندی بنشینم که در حلقه نظام جمهوری اسلامی دارد فعالیت میکند، حتی با آنهایی که آن سوی آب هستند. چون استدلال محکمی برای اندیشه خود دارم و پای اندیشههایم هم هستم. اندیشههای اسلامی ما پس از انقلاب اسلامی در عرصه هنر بسیار وسیع و گسترده و روشن است. بنابراین من دغدغهای و ترسی از مواجهه آن با دیگر اندیشهها ندارم. یادم است سالها قبل سریالی در صدا و سیما ساخته شد به نام «پاییز صحرا». آن موقع متعصبین به رییس وقت صدا و سیما آقای محمد هاشمی معترض شدند که این چه سریالی است که اتاق خواب را نشان میدهد که در آن انگار زنی لباس خواب پوشیده است. آقای محمدهاشمی نامهای به امام خمینی (ره) در این باره نوشت و از ایشان نظر خواست. امام در همان گوشه نامه جواب داد: بیینده خودش را اصلاح کند. متاسفانه هیچ وقت هم نیامدند بررسی کنند امام چرا این جواب را داد.
یا همین چند وقت پیش آقای منوچهر محمدی نقلی کرد که دفتر مقام معظم رهبری آن را تکذیب نکرد. او گفت فیلم «بازمانده» را نشان آقا دادیم و گفتیم آقا آیا این فیلم به خاطر بی حجابی این خانم مشکل پخش دارد که آقا فرمودند من در این فیلم بیحجابی ندیدم. ببینید این نگاه دقیق علمای ما نسبت به فیلم و سینماست. اما اینها تحلیل و تبیین نمیشود. خود من فتوایی از مقام معظم رهبری دارم که سالها پیش این را منتشر کردند که خوانندگی زن فی نفسه اشکال ندارد مگر این که غنا باشد. غنا را چه کسی تعیین میکند اگر این جوری باشد و این جوری نباشد. یعنی فی نفسه مشکلی ندارد. اسلام و فقه پویای شیعه راه ما را باز گذاشته است برای این که ما انسان درستی باشیم. اصل این است که ما چگونه از این اندیشه اسلامی، درست استفاده کنیم که دیگران قانع شوند. در مقطعی ما به این جا رسیده بودیم که خود مراجع گفته بودند که اگر دو بازیگر زن و شوهر واقعی باشند می توانند در فیلم با هم رابطههای حسی داشته باشند. یعنی ما به این مرز رسیده بودیم اما این روند ناگهان متوقف شد. مراجع تقلید ما میتوانند این مشکلات را حل کنند. اما وقتی این مسائل حل نمیشود تبدیل به تنش و بحثهای جدی می شود. بعد ناخودآگاه میبینید همه سراغ اینترنت و ماهواره میروند.
البته در جعبه میوه یک میوه هم میتواند خراب باشد. ولی در مجموع فیلمهای ایرانی نجیبند.
نان حلال اصغر فرهادی
اصلا شک نکنید بسیاری از فیلمسازان ما وقتی پذیرفتند در حلقه قوانین جمهوری اسلامی فیلم بسازند فیلمهای نجیب میسازند. شما اگر سینمای روز دنیا را ببینید تازه میفهمید سینمای ما خیلی نجیب است. نجیب از این جهت که قصههای سالم و پاکی دارد و درام را خیلی جالب و جذاب درآورده است، طوری که تماشاگر مینشیند و آن را نگاه میکند و هیچ صحنهای که خلاف شرع باشد در آن وجود ندارد. مثلا در فیلم فروشنده اصغر فرهادی سکانسی وجود دارد که در آن مرد (شهاب حسینی) به همسرش (ترانه علیدوستی) میگوید امشب شام چه داریم؟ زن میگوید ماکارونی و پولش را هم از روی طاقچه برداشتهام. مرد تصور میکند این پول از راه خلاف به دست آورده است و سفارش پیتزا میدهد.
این همان نان حرامی است که بر پرهیز از آن در دین ما بسیار تاکید شده است. من منتقد میتوانم به جای این که بگویم پول این فیلم را خارجیها دادهاند بر این سکانس فیلم تاکید کنم.
هالیوود؛ الگوی ساختاری درست
من حداقل هفته ای ۳ فیلم روز سینمایی دنیا را میبینم. قصهها انسانی و زیباست. دغدغههای انسانی دارند. اما تلویزیون ایران آنها را نمایش نمیدهد چرا که دیدش این است که هالیوود کلا فاسد است.
من یک بار خواستم به مقامات پیشنهاد دهم درباره هالیوود کمتر صحبت منفی شود. چرا که هالیوود الگوی ما است. تمام فیلمهای هالیوود بلااستثنا حماسه، قهرمان و خانواده دارد. شما نگاه کنید اول برای خانواده قهرمان داستان اتفاقی رخ میدهد بعد سرباز میشود و میرود مبارزه میکند. حالا کاری نداریم شاید برود و با اسلامگراها مبارزه کند. ولی ساختار فیلم این طور است. این الگوی خیلی خوبی برای ما است. سینمای اروپا اما این طور نیست. پایان باز دارد و پوچ گرایی و ناامیدی در آن بسیار زیاد است. در تمام فیلمهای آمریکایی سردرشان پرچم آمریکا دارد، چرا؟ چون این فرهنگ و ساختار را درست کردهاند. ما بدون استثنا کشوری هستیم که حماسه و دشمن داریم. وقتی دشمن داریم باید قهرمان داشته باشیم. چه کسی میتواند این قهرمان را درست کند؟ سینما. چون تفریح اول نسل ۱۵ تا ۳۰ سال فیلم دیدن است. من البته منتقد فیلم های ضدمذهب هالیوود هستم اما ساختار سینماییاش غلط نیست.
روزنامهنگاری در ایران
روزنامهنگاری امروز ایران، روزنامهنگاری نیست. روزنامهنگار باید مطالبهگر باشد. هم درد مردم را بیان کند هم درمان را از طریق کارشناسان به درمانگر بگوید. کار روزنامهنگار بیان معضلات و مشکلات مردم و نقد موضوعات اجتماعی و مسائل سیاسی با هدف توسعه و پیشرفت جامعه است. اگر جامعه آگاهی کامل داشته باشد توسعه حتما رخ میدهد. شک نکنید ۹۹ درصد روزنامهنگاران از روی دلسوزی و برای پیشرفت جامعه مسائل را نقد میکنند و نظر میدهند وگرنه یا اصلا این حرفه را انتخاب نمیکردند یا در ایران نمیماندند. امروزه مهاجرت کردن خیلی آسان شده است. وقتی یک پرستار میرود و خارج کشور یک زندگی و رفاه خوبی دارد چرا روزنامهنگار نرود. روزنامهنگار دغدغه وطن دارد که میماند.