شناسهٔ خبر: 72364152 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: باشگاه خبرنگاران جوان | لینک خبر

خوراک شاعران نون و پنیر است!

بیشتر شاعران امروز برای تامین هزینه زندگی، به شغل‌های جانبی روی آورده‌اند.

صاحب‌خبر -

باشگاه خبرنگاران جوان - روزنامه هفت صبح در گزارشی به بررسی وضعیت زندگی شاعران در عصر تکنولوژی پرداخت و نوشت:

روزی روزگاری، شاعران را پیامبران بی‌کتاب می‌دانستند؛ صدای وجدان جمعی، راویان عشق و مرگ و زندگی. از دربار پادشاهان تا مجالس درویشان، از محافل اهل ذوق تا میدان نبرد، شعر حضوری فعال و موثر در زیست جمعی داشت. شاعر صرفا سخنور نبود، بلکه یک شخصیت بود؛ کسی که کلامش مسیر فکر جامعه را می‌ساخت.

اما در روزگار ما‌ که تکنولوژی بر همه‌چیز چیره شده و الگوریتم‌ها انتخاب می‌کنند چه بخوانیم و چه نخوانیم و سرعت، جای تامل را گرفته، آیا شاعری هنوز می‌تواند یک شغل باشد؟ آیا می‌شود از شعر، نان خورد؟ یا این هنر، همچون پرنده‌ای خوش‌آواز، تنها برای نغمه‌سرایی زاده شده، نه برای تامین معیشت؟

از الهام تا قبض برق

در گذشته، شاعران گاهی از حمایت درباریان، گاه از نذورات اهل فرهنگ و گاه از احترام و جایگاه اجتماعی خود بهره‌مند می‌شدند. اما دنیای مدرن، به‌خصوص پس از سلطه بازار آزاد و فرهنگ مصرف، معیار ارزش‌گذاری‌اش را عوض کرده است. حالا «ارزش» نه به زیبایی‌ که به قابلیت فروش گره خورده.فروش کتاب‌های شعر، دست‌کم در بازار فارسی، اغلب ارقام نگران‌کننده‌ای دارد. تیراژها پایین، سود خالص ناچیز و مخاطب محدود است. شاعری که کتابی منتشر می‌کند، در اغلب موارد، سودی نمی‌برد که ‌‌هیچ، هزینه چاپ را هم باید از جیب خود بپردازد.بسیاری از شاعران، برای پرداخت اجاره خانه یا شهریه فرزند، باید به تدریس، ترجمه، نویسندگی تبلیغاتی یا مشاغل کاملا بی‌ربط روی بیاورند. و اینجا جایی‌ست که واقعیت سخت اقتصادی، با خیال شاعرانه، در تضاد قرار می‌گیرد.

رویای شغل یا افسانه‌ای شیرین؟

پرسشی که پیش می‌آید این است: آیا اصلا می‌توان شاعری را به‌عنوان یک شغل در نظر گرفت؟ آیا شعر، به‌خودی‌خود می‌تواند درآمدزا باشد؟

پاسخ، با تلخی آمیخته است. برای بخش بسیار کوچکی از شاعران—آن‌ها که به شهرت گسترده رسیده‌اند یا در کنار شعر، توانسته‌اند جایگاه رسانه‌ای یا نهادی پیدا کنند—ممکن است این رویا رنگ واقعیت بگیرد. اما برای اکثریت، شعر بیشتر یک «عشق» است تا «شغل».

پلتفرم‌های آنلاین مانند اینستاگرام، تلگرام یا وب‌سایت‌های انتشار شعر، از یک‌سو به شاعران این امکان را داده‌اند که بدون سانسور یا واسطه، آثارشان را منتشر کنند؛ اما از سوی دیگر، فرهنگ «مصرف رایگان» محتوا باعث شده که شعر به یک دارایی بی‌قیمت تبدیل شود: همه می‌خوانند، لذت می‌برند، نقل می‌کنند اما کمتر کسی بهایش را می‌پردازد.

میان بی‌پناهی و بی‌برنامگی

دغدغه اقتصادی شاعران اما فقط مسئله درآمد نیست؛ مسئله نبودِ ساختار حمایت است. شاعری که بیمار می‌شود، بازنشسته می‌شود یا حتی مشهور می‌شود، هیچ تکیه‌گاهی ندارد. نه صندوق حمایتی پایدار، نه بیمه تخصصی، نه نهاد صنفی موثر.در برخی کشورهای اروپایی، شاعرانی که به جایگاه رسمی رسیده‌اند، می‌توانند از کمک‌هزینه‌های دولتی یا بورسیه‌های هنری بهره‌مند شوند. اما در بسیاری از نقاط جهان، از جمله ایران، چنین حمایت‌هایی یا وجود ندارد یا آنقدر محدود است که نمی‌تواند پاسخگوی هزینه‌های زندگی باشد. در نتیجه، شاعر به جبر زمانه، ناگزیر است میان «شعر گفتن» و «زنده ماندن» یکی را انتخاب کند و اغلب، ترجیح می‌دهد زنده بماند.

آیا امیدی هست؟

با همه این چالش‌ها، باید پرسید: آیا می‌توان راهی یافت که شاعری، در دنیای مدرن، دوباره به یک حرفه پایدار تبدیل شود؟ شاید پاسخ در نوآوری، فناوری و پیوند با رسانه‌های نوین باشد. برخی شاعران امروز، با استفاده از پادکست‌ها، ویدئوهای کوتاه، جلسات آنلاین شعرخوانی یا حتی مدل‌هایی مثل NFT (توکن‌های غیرقابل معاوضه) توانسته‌اند راهی برای درآمدزایی از شعر بیابند.اما این مدل‌ها همچنان محدود، پرریسک و ناپایدارند. اگر قرار باشد شعر به حیات حرفه‌ای خود ادامه دهد، نیاز به یک نگاه جدید از سوی جامعه، دولت و حتی خود شاعران دارد، نگاهی که به هنر، تنها به‌عنوان یک دغدغه درونی نگاه نمی‌کند و به‌عنوان بخشی از اقتصاد خلاق آن را در نظر دارد.

شعر؛ صدای بی‌قیمت اما نه بی‌هزینه

در نهایت، شاید مهم‌ترین نکته این باشد: شعر ممکن است در بازار امروز «قیمت» نداشته باشد، اما «ارزش» دارد. ارزش آن در شکل‌دهی به روح انسان، در بیان آنچه گفتنی نیست و در نگه‌داشتن رشته‌های نازک انسانیت است.اما حتی زیباترین صداها هم، برای تداوم، به نان نیاز دارند. و تا زمانی که میان نان و نوا، این شکاف عمیق باقی بماند، شاعری در عصر مدرن، بیشتر شبیه راه رفتن بر لبه تیغ خواهد بود؛ میان شور و بی‌پولی، الهام و اضطراب، خلاقیت و قبض برق.شاید پاسخ نهایی ساده باشد اما به عمل درنمی‌آید. اگر جامعه‌ای شعر را می‌خواهد، باید شاعرانش را زنده نگه دارد.