به گزراش ایرنا ، ابو در این یادداشت افزود: نیروهای پشتیبانی سریع به ریاست حمیدتی، معاون سرکش و جاه طلب البرهان مجبور به پذیرش شکست و عقب نشینی به مناطقی در دارفور شدند. هر چند نیروهای شکست خورده، به صورت پراکنده در برخی مناطق کشور مستقر و دنبال تجدید قوا هستند. مروری بر آنچه بر سودان پس از سرنگونی عمرالبشیر در فروردین ۱۳۹۸ تا امروز گذشت ویژگی هایی را در تحولات داخلی این کشور و منطقه برجسته می کند که توجه به آنها خالی از لطف نیست.
۱- سودان به دلیل جغرافیای مورد توجه، تاریخ پرتحول و تلاطم و تلاقی فرهنگی، نمی تواند کشوری منزوی، تاثیرناپذیر و بدون رابطه باشد. حاکمیت مصر و انگلیس بر این کشور در سده های گذشته و چشم طمع آمریکا بر منابع غنی نفت و طلای آن در دهه های اخیر و حساسیت فرهنگی برخی بازیگران مهم عربی به سودان، نتیجه ویژگی های گفته شده می باشد.
۲- بافتار فرهنگی و اعتقادی مردم سودان، بر اساس آموزه های اسلامی شکل گرفته است و تاریخ معاصر این کشور، نشان داده است که حاکمیت های لائیک و غیر اسلامی، توفیقی در استمرار حکمرانی نداشته اند و ژست های سکولار در برخی از دولت های سودان، عمق چندانی نداشته است. نمونه این ژست سکولار، روی کار آمدن جعفر نمیری چپگرا در سال ۱۹۶۹ و تغییر رویکرد سیاسی از چپگرایی به سمت نگاه به غرب بود که اصالت و دوام نداشت و در ۱۹۸۱ ناگزیر به بازگشت به اسلام گرایی شد.
۳- این ویژگی اسلامی بودن سودان، خوشایند برخی از بازیگران منطقه ای و غربی و مهم تر از همه رژیم صهیونیستی نبوده است. اوج این نارضایتی، در دهه آخر حکمرانی عمرالبشیر بر سودان مشاهده می شود. دهه ای که همراهی آشکار البشیر با جبهه مقاومت، این کشور را به عنوان تهدیدی برای اسرائیل و عضو سرکش اتحادیه عرب تبدیل کرد.
۴- کودتا، مهم ترین گزینه برای تغییر دولت ها در سودان است. تقریبا همه حکومت ها در سودان از زمان استقلال(۱۹۵۶) تا کنون، بر اساس کودتا، تغییر کرده اند. به طوری که عده ای، سودان را کشور کودتاها می نامند. البرهان نیز راهی غیر از کودتا را انتخاب نکرد و از فرصت بحران مشروعیت و کارآمدی البشیر برای تغییر نظام استفاده کرد. اما، سنگ بنای حکومت جدید را بر اعتماد و نزدیک شدن به محور غربی و عربی مخالف اسلام گرایان، جانمایی کرد و با اعلام دولت سکولار، به دنبال کسب مشروعیت بین المللی بر آمد. بر این اساس، بلافاصله به سراغ عادی سازی روابط با اسرائیل رفت و توافق عادی سازی را شخصا امضا کرد. لیکن، ظرفیت داخلی برای پذیرش عادی سازی، محدود و اعتمادسازی سودان نزد بازیگران منطقه ای و بین المللی ناچیز بود.
۵- اختلافات داخلی، مهم ترین ویژگی نظام های سیاسی سودان بوده است. تنها یک قدرت تمام کننده و مقتدر، توان مدیریت اختلافات را دارد. هر وقت این قدرت تضعیف شود، کودتایی رخ می دهد و به عنوان قدرت حاکم، همان نقش قبلی را ایفا می کند. البرهان پس از کودتا علیه البشیر، نتوانست به سرعت، تبدیل به قدرت حاکمه شود. به موازات وی، حمیدتی، رئیس نیروهای پشتیبانی سریع که سهم خود را در براندازی نظام قبلی، بیشتر از البرهان می دانست، راضی به ایفای نقشی جز در قالب رئیس جمهور جدید سودان، نشد.
۶- همواره، ریشه جنگ های داخلی در سودان، عامل داخلی داشته است. ولی بلافاصله پس از شروع بحران، بازیگران خارجی بر آن سوار می شوند. با آغاز درگیری بین نیروهای پشتیبانی سریع به ریاست حمیدتی و ارتش سودان به ریاست عبدالفتاح البرهان، حمایت بازیگران خارجی از آنها نیز شروع شد. زورآزمایی رئیس و معاون، دو سال طول کشید و نتیجه آن، ده ها هزار کشته و ۱۱ میلیون آواره، قحطی نیمی از جمعیت کشور و ویرانی گسترده و تاسف بار زیرساختها، منازل و اماکن عمومی و مسکونی کشور بود.
۷- تغییر مسیر جنگ داخلی به نفع البرهان، از زمانی شروع شد که در داخل، وی به این نتیجه رسید که رویکرد سکولار و غیراسلامی و حتی ضد اسلامی، کارایی نداشته و از هیچ پشتوانه مردمی برخوردار نیست لذا مواضع خود را به سمت اسلام گرایان متمایل کرد. آزادی بسیاری از چهره های زندانی دولت قبلی و توقف روند دادگاهی البشیر از نمونه های آن است. در بعد خارجی، نه تنها پروژه عادی سازی را متوقف کرد بلکه روابط خود را با کشورهای عربی حامی حمیدتی به حداقل رساند. نزدیک شدن به جبهه ضد غربی از جمله روسیه و ترمیم و سپس برقراری روابط با جمهوری اسلامی ایران به عنوان حامیان شناسنامه دار سودان، بر اعتبار وی افزود.
۸- پیش از این و در سال ۲۰۱۱، بخش جنوبی سودان که ۷۵ ٪ منابع نفتی کشور به اضافه منابع معدنی غنی، یک سوم سرزمین و جمعیت در آن قرار داشت، از این کشور جدا شد. به تعبیر دیگر، یک سوم از کیک سودان، با فشار و دسیسه خارجی و عدم تعهد داخلی، کنده شد.
بعد از جدایی جنوب سودان، عمر البشیر دهه سوم زمامداری خود را با بیم و نگرانی گذراند و نتوانست تهدیداتی را که متوجه کشور بود خنثی کند. سودان جدید، از نظر نگارنده، با سرنگونی البشیر آغاز و با پیروزی البرهان بر حمیدتی، وارد مرحله جدیدی شده است. یک پیکره به غایت آسیب دیده از جنگ، با مردمی ناامید و مصیبت زده، منابع محدود، خطر همیشگی جدایی دارفور (به ویژه با استقرار نیروهای پشتیبانی سریع در آنجا) و احتمال مواجه با هرگونه بحران جدید و ناگهانی است.
هیات حاکمه سودان کار دشواری در تعامل با محیط پیرامونی و بین المللی دارد. بسیاری از بازیگران، هنوز درکی از سودان جدید ندارند. البرهان، در حال شناسایی و ارزیابی محیط بین المللی، بازتعریف سازوکار حاکمیت و سرو سامان دادن نسبی به وضعیت داخلی است. سودان جدید، قابلیت به چالش کشیدن ثبات منطقه ای را بیش از هر زمان دیگر دارد.
دسترسی مستقیم به دریای سرخ و هم مرز بودن با مصر و لیبی و تاثیر و تاثر متقابل از تحولات این دو کشور، بر ابعاد بی ثباتی در این منطقه حساس، می افزاید. سودان جدید، در عین حال مقصد جذابی برای بازیگران خارجی ای می باشد که خواهان گسترش نفوذ منطقه ای هستند.
در سایه تحولات جنگ اوکراین، عملیات ۷ اکتبر و جنگ جبهه مقاومت با اسرائیل و تحولات اخیر در سوریه، آنچه در سودان طی ۲ سال گذشته رخ داد، در راس اخبار و تحولات قرار نگرفت، اما، نمی توان از حجم و عمق ویرانی و نیز اهمیت جنگ داخلی سودان و تاثیر منطقه ای أن چشم پوشید. مساله سودان، یکی از پرونده های باز بین المللی است که سرانجام بخشیدن به آن، پیچیدگی های زیادی دارد و وابسته به عوامل داخلی، منطقه ای و بین المللی متعددی است و به نظر می رسد جامعه جهانی تا کنون، وقت مناسب برای در اولویت قرار دادن رسیدگی و حل این پرونده را پیدا نکرده است.