شناسهٔ خبر: 72281290 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جماران | لینک خبر

پایان ۱+۵ و آغاز ۱+۲؛

بررسی جزئیات مذاکرات مسقط میان ایران و آمریکا

** چرا ایران مذاکره غیر مستقیم را بر مذاکره مستقیم ترجیح داد؟ ** چرا پاسخ آمریکا به ایران دو هفته طول کشید؟ ** پاسخ آمریکا به ایران چه زمانی و از چه طریقی رسید؟ ** چرا اروپا از مذاکرات کنار گذاشته شد؟ **آیا ترامپ در نامه ی خود برای دیپلماسی فرصتی محدود تعریف کرده است ؟ ** چرا ترامپ فقط درباره مساله‌ی هسته‌ای پیشنهاد مذاکره داده است؟ ** چرا ترامپ اولین کسی بود که خبر مذاکره را داد ؟ ** شیوه برگزاری جلسه مذاکره غیر مستقیم چگونه خواهد بود؟ ** عراقچی و و تیکاف چه زمانی به مسقط خواهند رسید؟ ** چه کسی از سوی ایران سخنگوی مذاکرات خواهد بود؟ ** نقطه مثبت نامه ترامپ به ایران چه بود؟

صاحب‌خبر -

پایگاه خبری جماران، محمد قوچانی، در روزنامه سازندگی نوشت:  شنبه ساعت 10 صبح، مسقط پایتخت عمان دو میهمان عالی رتبه ی خارجی از شرق و  غرب جهان دارد؛ دو دیپلمات ارشد از ایران و آمریکا، سید عباس عراقچی وزیر  امور خارجه جمهوری اسلامی ایران و استیو ویتکاف نماینده ویژه رئیس جمهوری آمریکا در خاورمیانه. تا اینجای کار، ایران دست‌کم در تشریفات سیاسی، یک گام جلوتر از آمریکاست:

استیو ویتکاف مامور ویژه دونالد ترامپ است که معمولا برای مذاکره با رؤسای دولت‌ها اعزام می شود و ترامپ با اعزام او برای دیدار با وزیر امور خارجه ی ایران، عملا جلوی هماوردی همتای آمریکایی او؛ مارکو روبینو - که جمهوریخواهی به شدت محافظه کار و همزمان رادیکال است - را گرفته است. مشابه ی دولت اولش که رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه بود و مقابل زیاده‌روی‌های مایک پمیو رئیس وقت سیا  را میگرفت. آن دوره البته ایران از این شکاف استفاده نکرد و پمپئو با حذف  تیلرسون به مقام وزارت امور خارجه آمریکا رسید و به حدی ترین مانع توافق دو کشور و عامل خروج آمریکای ترامپ از برجام شد. پمپئو که رسما صهیونیستی مسیحی بود، به حمایت جراد کوشنر، داماد یهودی ترامپ، متکی بود که مانع حذف پمپئو از فرآیند دیپلماسی بود و در نهایت فرصت توافق ایران و آمریکا از دست رفت. حال اما در دولت دوم ترامپ دیگر نه خبری از پمپئو است و نه هنوز کوشنر آفتابی شده است، و ترامپ دامادی لبنانی هم دارد. البته نفوذ استیو ویتکاف در کاخ سفید بیشتر از رکس تیلرسون به نظر می رسد که خیلی زود حذف شد ؛ به شرطی که ایران از این شکاف ویتکاف - روبینو بهنگام بهره ببرد

شواهد البته از هوشمندی و هوشیاری ایران تا این مرحله حکایت دارد

راهبرد «نه جنگ - نه مذاکره» به استراتزای مذاکره غیر مستقیم بدل شده است که گرچه در ظاهر نسبت به «مذاکره مستقیم» کمتر امید بخش تلقی می شود اما می تواند حتى نسبت به آن، موفق تر عمل کند. «مذاکره مستقیم» با ترامپ فعلاً تجربه ی  شکننده ای است؛ سه تجربه رهبر کره شمالی، رئیس جمهور اوکراین و حتی نخست وزیر اسرائیل نشان میدهد که دونالد ترامپ هنوز به نمایش بیش از گفتگو توجه دارد؛ وقتی حتی بنیامین نتانیاهو در سفر اخیر به واشنگتن با ترس و لرز روی صندلی میهمان نشسته بود و ظاهراً نه موفق شد مجوز حمله به ایران را بگیرد و نه توانست  روابط ترامپ - اردوغان را شکر آب کند و حتی در زیاده‌روی‌هایش در غزه  هم از ترامپ کارت تشویق نگرفت

ایران اما در پاسخ به نامه ی «تهدید تحبیب» ترامپ به واکنشی گام به گام  دست زد: مذاکره مستقیم را غیر مستقیم کرد، زمین بازی را از امارات متحده عربی (مدعی تمامیت ارضی ایران) به سلطنت عمان (متحد تاریخی ایران در میان اعراب از زمان حکومت پهلوی تا جمهوری اسلامی) تغییر داد و با عبور از صورت بندی های سنتی مذاکرات به خصوص ۱+۵ آن را به فرمول جدید2+1 بدل کرد که در آن نہ فقط اروپا که چین و روس هم مشارکت مستقیم ندارند

گذار از ۱+۵ به  2+1 (ایران و آمریکا به وساطت عمان) تحولی کیفی در روابط خارجی ایران و بی سابقه است. حتی در مذاکرات علی اکبر صالحی در دوران پیشا برجام (که به ابتکار او و مخالفت محمود احمدی نژاد و سعید جلیلی با اذن آیت الله خامنه ای برپا شد) این ترکیب علنی نبود و محرمانه تلقی میشد. اما از امروز 2+1 رسماً جایگزین ۱+۵ میشود که برای یک دهه تنها صورت ممکن رایزنی ایران و آمریکا در حضور نه واسطه ها که هووهایی چون چین، روس، فرانسه و انگلیس و حتی آلمان بود

شاید به همین جهت باشد که یک مقام عالی رتبه در پاسخ به پرسش ها می گوید  که دیگر ۱+۵ وجود ندارد و این پذیرش همان راهبردی است که یک دهه  قبل ریس جمهور وقت ایران از آن به عنوان راهبرد کدخدای غرب نام میبرد. اینک نه تنها دیگر اروپا (فرانسه و آلمان) دیگر حاضر نیستند با روسیه (متجاوز  به اوکراین پای یک میز بنشیند، بلکه آمریکا هم با چین دور یک میز نمی نشیند و از همه جالب تر ایران و آمریکا هر دو از حضور روسیه در ترکیب مذاکرات پرهیز  دارند. در اینجا تحول کیفی دیگری در سیاست خارجی ایران رخ داده است و آن بازگشت به استراتژی «نه شرقی، نه غربی» یا موازنه ی منفی است. چرا که پس از هم پیمانی دولت سیدابراهیم رئیسی با روسیه در ماجرای اوکراین با وجود فاصله گذاری  هوشمندانه مقام رهبری، که روابط ایران و اروپا را ویران کرد و محصول تله ی روسیه برای ایران بود، جمهوری اسلامی از این تله عبور کرده است و با وجود روابط راهبردی با روسیه، به پوتین کارت اعتباری در مذاکرات نداده است.

تیم مذاکرات امروز همان تیم مذاکرات برجام است که کارشکنی روس‌ها در توافق  را به یاد دارد؛ وقتی که طرح ایران برای تولید سوخت نیروگاه بوشهر را رد کردند و می خواستند ایران تا ابد مستعمره ی هسته ای روسیه باشد. چرا که ایران نه همسایه آمریکا که همسایه روسیه است و یک ایران هسته ای، برای مسکو «خطر نزدیک» و برای  واشنگتن «خطر دور» است.

در چنین ژئوپلیتیک پیچیده ای که ایران از تنهایی استراتژیک، نگران است پاسخ به  نامه ی ترامپ به رهبری ایران یکی از شاهکارهای دیپلماتیک جمهوری اسلامی بود

ایران تنها نکته ی مثبت نامه ی ترامپ را به فراست دریافت؛ آنجا که رئیس جمهور آمریکا خواهان مذاکره مستقیم فقط در موضوع هسته ای شده بود و هیچ مساله ی منطقه ای، موشکی، حقوق بشری و.... را طرح نکرده بود. از سوی دیگر بیرون از متن نامه در اظهارات علنی ترامپ هم مساله ی هسته ای به انصراف ایران از  ساخت سلاح هسته ای محدود شده بود که این نیز رویکردی مثبت بود. چرا که ایران بارها اعلام کرده است در پی ساخت سلاح هسته ای نیست و در ماه های اخیر ریس جمهور  و وزیر امور خارجه ایران این راهبرد را بارها تکرار کرده اند

مساله اصلی البته ادعای راستی آزمایی آمریکاست که این درخواست هم بی سابقه  نیست و در برجام این مسیر طی شد و به راه حل رسید. راه حلی که غایب آن دونالد ترایب بود و حالا شریک اصلی از راه رسیده است

استراتژی ترامپ اما نه جنگ که «صلح از راه قدرت» یا زور است؛ تحمیل صلح که در اولین دستورالعمل ریاست جمهوری ترامپ دوم هم به چشم می خورد. و این ترکیبی از بلوف و تهدید و تحریک بود؛ بدون آنکه بیش از اندازه یا کمتر از حد امکان جدی گرفته شود. کاخ سفید از آغاز دوره جدید ریاست جمهوری ترامپ دو خطر راهبردی در برابر ایران را همزمان بررسی می کند:

اول: خطر جایگزینی بازدارندگی هسته ای ایران به جای بازدارندگی منطقه ای پس از، از دست رفتن نفوذ عمیق در لبنان و سوریه و تضعیف یمن و غزه

دوم: از بین بردن برنامه هسته ای ایران نه تنها ناممکن است بلکه مفید هم نیست. چون به علت پراکندگی و وسعت جغرافیایی ایران ممکن است به مخفی کاری بیشتر و رازآلودگی ایران منجر شود و با سوق دادن ایران به سلاح هسته ای در صورت تخریب تاسیسات هسته ای برای ایران مشروعیت دفاع ایجاد کند؛ حتی اگر یک کارگاه کوچک با دانش هسته ای ایران از تیررس حمله در امان بماند.

خطر راهبردی اول، دولت آمریکا را به حمله نظامی و خطر راهبردی دوم، ترامپ را به پرهیز از حمله نظامی تشویق می کند. و این پارادوکس به در نهایت به جای تعارض به تلفیق راهبرد آمریکا منتهی شد: ترکیب مهلت مذاکرات و تهدید نظامی .

این گونه است که دونالد ترامپ از سیاستمداری قمارباز با قدرت ریسک زیاد به سیاستمداری دهن لق بدل شد که منویات قلبی خود را فاش می گوید از جمله محتوای نامه‌اش که پنجره ای ۲ ماهه برای توافق را تعیین کرده بود را در رسانه ها علنی کرد و دم خروس پیدا شد

ایران با کشف این پارادوکس در سیاست خارجی آمریکا در باره ی برنامه هسته ای خود به تکنیک بدل دست زد

در پاسخ به ترامپ ایران برای اولین بار «مذاکره» را رد نکرد و با تفکیک آن به دو روش مستقیم و غیر مستقیم (که خود به سه روش مجزا تقسیم میشود) آمادگی خود برای مذاکره فقط هسته ای با حضور «یک» واسطه را اعلام کرد. از دوشنبه 4 فروردین  ١٤٠٤ تا دوشنبه 18 فروردین ۱٤۰٤ دو هفته ی سخت برای آمریکا رقم خورد که نمی دانست چه جوابی به ایران بدهد

ایران در این فاصله با عربها و نیز ژاپنی ها ( و نه روس ها یا چینی ها یا اروپایی ها) رایزنی فشرده ای را انجام داد و مبانی «مذاکره غیر منظم هسته ای» را توضیح داد که همه این کشورها حق را به ایران دادند و نشانی این همدلی سیاسی این بود که برای میانجی گری اعلام آمادگی می کردند. در آمریکا نیز دو جناح باز و کبوتر در حزب جمهوریخواه دچار تنش شدند و در نهایت کبوترها بر بام مسقط نشستند: ساعت 4 و نیم بعد از ظهر دوشنبه ۱۸ فروردین ماه 1404 وزیر امور خارجه عمان که  به پیشنهاد ایران جایگزین امارات شده بود به همتای ایرانی خود پیامک داد که آمریکا پیشنهاد ایران را پذیرفته است و استیو ویتکاف آماده است دو روز بعد چهارشنبه ۲۰ فروردین ماه تا جمعه ۲۲ فروردین ماه ١٤٠٤ مهمان مسقط باشد. وزیر امور خارجه ایران اما راهی الجزایر بود و ساعت ۶٫۵ باید سوار هواپیما می شد.

از این فرصت دو ساعته حداکثر استفاده را کرد و شخصا به رایزنی با مقامات عالی نظام و کشور پرداخت و تایید رئیس جمهور را هم دریافت کرد. ساعت ۶٫۵ عراقچی قبل از پرواز به الجزایر به وزیر امورخارجه عمان پیامک تایید را فرستاد و با خیال راحت با نیم ساعت تاخیر سوار هواپیما شد؛ در حالی که موبایلیش را در حالت هواپیما قرارداد. در فرودگاه الجزایر وقتی موبایل را از حالت هواپیما خارج کرد سیل اخبار بود که مخابره میشد. خود دونالد ترامپ خبر دیدار دو مقام عالی رتبه ی ایران و آمریکا در عمان را اعلام کرد؛ با در حالی که آخرین پیشنهاد ایران برای انجام  دیدار در شنبه ۲۳ فروردین ١٤٠٤ هم پذیرفته شده بود. واقعاً آقای قمارباز به آقای دهن لق بدل شده بود. گویی خود در پی کسب گوی افتخار اعلام مذاکرات بود؛ بخصوص که ترامپ میزبان نتانیاهو بود و می خواست جلوی کارشکنی اسرائیل را بگیرد.

تنها خبر کذب ترامپ طرح مذاکره مستقیم بود که در توافق نبود اما عمان به ایران تضمین داده است که از سه شیوه مذاکره غیر مستقیم؛۱- در دو هتل جداگانه  2- در دو اتاق جداگانه در یک هتل و ۳- روی دو میز جداگانه در یک اتاق هتل راه دوم را طراحی می کند، نام هتل را تا لحظه آخر محرمانه نگه می دارد و شیوه مذاکره، مکتوب خواهد بود که با توجه به ضرورت دقت کلمات کاری سخت خواهد بود. این شیوه مذاکره البته بی سابقه نیست. همین حالا روسیه و اوکراین به میانجیگری آمریکا در حال مذاکرات فشرده پایان جنگ هستند و چند سال قبل اسرائیل و لبنان بر سر مرزهای دریایی خود باز هم با وساطت آمریکا مذاکره غیرمستقیم میکردند. در مقاطعی از برجامه هم میان ایران و آمریکا چنین مذاکراتی برپا شد

مبنای این شیوه مذاکرات، عدم اعتماد طرفین به یکدیگر است که در اسناد مکتوب این مساله می تواند راستی آزمایی شود؛ گرچه در مذاکرات مستقیم امکان انعطاف بیشتر است و بهتر می توان با کلمات بازی کرد و از سردی مکتوبات کاست

اما طرفین هنوز گرم نشده اند: هم ایرانی ها به نمایش ترامپ بدبین هستند و فکر  می کنند این نه مذاکره معطوف به توافق که برای اتمام حجت نزد افکار عمومی جهان است و هم آمریکایی ها، ایرانی ها را استاد مذاکرات طولانی برای وقت خریدن میدانند

اما مقامات عالی رتبه ای که ما با آنان صحبت کرده ایم می گویند این مذاکرات  از نظر ایران کاملاً استراتژیک است و به هیچ وجه تاکتیکی نیست. به شرط آنکه محدود به محتوای پیشنهاد آمریکا در نامه ی ترامپ یعنی انحصار در مساله ی هسته ای باشد. در عین حال حتی در این بحث هم حق هسته ای ایران باید محفوظ بماند و البته راهبرد ایران در عدم تسلیح هسته ای  همچنان پابرجات است. مورخان البته به یاد دارند که ایران در برجام نیز هرگونه بحث منطقه ای را رد کرد و بر سر موشک تا جایی پیش رفت که اعلام کرد به محض تکرار موضوع میز مذاکره را ترک می کند؛ در حالی که طرف مذاکره مدعی بود نه بر سر اصل موشک که بر سر کلاهکهای هسته ای آن می خواهد مذاکره کند و راههایی برای راستی آزمایی پیشنهاد کرد که در نهایت ایران هیچکدام را نپذیرفت و آمریکا نیز استدلال کرد با برنامه ی مدیریت هسته ای ایران به خودی خود توان هسته ای موشکها هم مهار می شود

توافق جدید هم از یکسو امتداد منطقی برجام است حتی اگر ترامپ یا منتقدان برجام در ایران و آمریکا این نامه را نپسندند و از سوی دیگر نمی تواند در برجام هم متوقف بماند. بدیهی است ترامپ که همواره به نوبل صلح باراک اوباما شک برده است، به توافقی بهتر از برجام دل بسته است. چنانکه ایران هم از برجامی بهتر و بیشتر استقبال می کند و دست کم روی کاغذ این آرزو بعید نیست؛ اما مسیر بسیار سخت و دشوار است؛ نه برای ایران که برای آمریکا هم راه سخت است و صعب

اولین چالش برای طرفین مخصوص آمریکا، مهار محذوفین به خصوص اروپاست که  تنها اهرم باقی مانده برای بازیگری ایشان استفاده از اسنپ بک است که می تواند تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد ر ا بازگرداند و البته این می تواند آزمونی برای آمریکا باشد که نشان دهد در غیاب اروپا می تواند با ایران به توافق برسد. در واقع اکنون جای اروپا و آمریکا عوض شده است. و امانوئل مکرون رییس جمهور فرانسه

که در دوره ترامپ اول برای دیدار او با روحانی و ظریف تلاش میکرد و فاصله هتل محل اقامت روسای جمهور دو کشور را پیاده در می‌نوردید و پشت در اتاق روحانی با دستگاه تلفن تصویری به انتظار نشسته بود، حالا از فرایند مذاکرات حذف شده است. فرانسه ممکن است به دوره ی فابیوس یهودی وزیر خارجه قبل خود در دوره فرانسوا اولاند بازگردد که نقشی پلیس بد را بازی میکرد. چنان که این خطر از جانب روس ها هم وجود دارد

بدین ترتیب اکنون به تعبیر عباس عراقچی واقعاً توپ در زمین آمریکاست که باید نشان دهد کدخدای اروپا و غرب است. منطق ایران همان منطق برجام است : اعتماد سازی هسته ای در برابر رفع تحریم ها.

ایران بر سر حق غنی سازی خود در سطحی که نیازهای فناوری و تکنولوژی کشور را تامین کند چانه نمی زند اما درباره ابعاد و شیوه و نظارت قانونی نهادهای بین المللی یعنی آژانس جهانی انرژی اتمی حاضر به گفتگو است و این فقط در چارچوب حقوق بین الملل یعنی سازمان ملل متحد ممکن است

چار چوب مذاکرات روشن است: ۱- نفی تهدید نظامی ۲- فقط مذاکره هسته ای 3- فقط حق غنی سازی  هسته ای در چارچوب آژانس اتمی ٤- لغو تحریم ها ۵- بازی برد برد

وزیر خارجه ی ایران با اختیارات کامل مورد اجماع ارکان نظام بر مبنای راهبرد وفاق ملی راه مسقط می شود و ضمن داشتن ابتکار عمل،کاملاً در چارچوب  دستورالعمل رهبری و رئیس جمهوری ایران عمل میکند. بر مبنای مصوبات نهادهای بالا دستی به خصوص شورای عالی امنیت ملی ایران، دکترین هسته ای کشور مبتنی بر حق فناوری و حفظ دانش هسته ای بدون تحریک دشمن، تغییر ناپذیر است و به همین علت به نظر می رسد موضع هسته ای کشور را  فقط رهبری، رئیس جمهور و وزیر امور خارجه اعلام می کنند و با همه اهمیتی که مشاوران سیاسی و نظامی کشور دارند، بر اساس مصوبه شورای عالی امنیت ملی باید چارچوب دکترین هسته ای کشور رعایت شود تا اختلالی در مذاکرات صورت نگیرد.

امروز عباس عراقچی ساعت 10 صبح به مسقط می رود و وزیر امور خارجه عمان، اول با او و سپس با استیو ویتکاف رایزنی و چارچوب اجرایی مذاکرات را بررسی می کند. اگر این مذاکرات از روز اول به روز دوم  برسد یعنی دود سفید از دودکش هتل بیرون آمده است اما هرگونه احتمال دیگر در مذاکرات نباید به معنای بن بست در سیاس خارجی کشور  تعبیر شود و با شرطی شدن اقتصاد توان پایداری ایران کم شود. دشمنان مذاکرات و  راس آنان اسرائیل، در کمین نشسته اند و هر یک کرسی که از میز مذاکرات کاسته می شود به میز آنان افزوده می شود. دولت چهاردهم تاکنون با وفاق ملی و در راس آن حمایت رهبری از تنش داخلی و خارجی چنان که مطلوب دشمنان ایران است جلوگیری کرده است. نه فقط دشمنان خارجی که دشمنان داخلی که به شکست برنامه وفاق ملی امید بسته اند و از ترامپ که به جای جنگ ، حداقل فعلاً ادعای صلح دارد هم چندان راضی نیستند. این مذاکرات اما هم فرصتی برای ایران و از آن بیشتر برای آمریکاست که با عبور از مساله ایران به نبرد اصلی خود با چین بپردازد. طبق خبرهای رسیده مذاکرات سیاسی ایران و آمریکا پیوستی اقتصادی و تجاری هم دارد تا مساله حذف امریکا از بازار ایران پس از برجام را حل کند. نه تنها دونالد ترامپ که استیو ویتکاف هم یک بازرگان و تاجر حرفه ای است و می دانند که راه ابریشم از زمان مارکوپولو از ایران می گذرد. اشاره مستقیم رئیس جمهور ایران به موافقت مقام رهبری برای سرمایه گذاری آمریکا در ایران، می تواند مکمل مذاکره مستقیم باشد که باید در گزارشی دیگر به آن بپردازیم

گذار از 5+1 به 2+1 گذار از شرکت سهامی ابرقدرتها به قدرتهای جهانی و منطقه ای مستقلی است کہ باوجود اختلافات ایدئولوژیک می توانند در مسائل استراتژیک به حل منازعه بپردازند. ایران هنوز پس از حوادث تلخ سال ١٤٠٣ می تواند یکی از این  قدرتهای منطقه ای باشد و بدون خوش خیالی با واقع بینی به صلح مسلح به مذاکره با آمریکا برسد و با ایجاد شکاف میان آمریکا و اسرائیل از درد و رنج مردم منطقه از  تهران تا لبنان بکاهد و با صلحی از نوع صلح حدیبیه به فتحی عظیم برسد

سید عباس عراقچی به عنوان کارگزار و دیپلمات حرفه ای وفادار به ایران می تواند در ترکیبی از میدان و دیپلماسی، مقاومت و مذاکرات، بدون آنکه در پی برندسازی شخصی باشد، به بزرگترین خدمت ملی خود بپردازد و برای همیشه این گره‌ی کور پنجاه ساله را اگر نه باز که دست کم سست سازد و در برابر چشمان متعجب اپوزسیون جنگ طلب و حاکمیت برخی جناح‌های بنیادگرای درون کشور راه حل سومی را نشان دهد که با تک تک رای های ملت ایران در انتخاب مسعود پزشکیان رقم خورد: راه دیپلماسی از دموکراسی  می گذرد....

 

 

اخبار مرتبط

انتهای پیام