شناسهٔ خبر: 72165099 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: آنا | لینک خبر

فرار از واقعیت یا بازآفرینی هویت؟

زندگی دوم ما در شبکه‌های اجتماعی

در دنیای دیجیتال، هرکسی می‌تواند نسخه‌ای متفاوت از خود ارائه دهد؛ چهره‌ای که شاید شباهتی به آنچه در زندگی واقعی است، نداشته باشد. اما آیا این تغییر، راهی برای فرار از واقعیت است یا تلاشی برای ساختن هویتی که در دنیای واقعی امکان‌پذیر نیست؟

صاحب‌خبر -

به گزارش آنا، در دنیای واقعی، آدم‌ها محدودند محدود به ویژگی‌های ظاهری، موقعیت اجتماعی، و حتی نقش‌هایی که در زندگی شخصی و حرفه‌ای دارند. اما فضای مجازی به آنها فرصتی می‌دهد تا مرز‌های این محدودیت‌ها را جابه‌جا کنند. یک دانشجوی خجالتی در اینستاگرام، به یک اینفلوئنسر پرانرژی تبدیل می‌شود؛ یک کارمند کم‌حرف، در توییتر به یک تحلیل‌گر سیاسی تند و تیز. این تفاوت‌ها چقدر طبیعی‌اند؟ آیا این، صرفاً فرصتی برای آزادی بیشتر است یا نشانه‌ای از بحران هویت؟

زندگی دوم در دنیای دیجیتال

مفهوم «زندگی دوم» در شبکه‌های اجتماعی، مفهومی تازه نیست. خیلی‌ها در این فضا خود را آن‌طور که دوست دارند، بازنمایی می‌کنند، نه آن‌طور که در واقعیت هستند. این تغییر می‌تواند آگاهانه باشد مثلاً فردی که در دنیای واقعی احساس ناامنی می‌کند، با خلق هویتی قوی‌تر، اعتمادبه‌نفس بیشتری به دست می‌آورد. اما گاهی هم این تغییر، ناخودآگاه است و شخص به تدریج در شخصیتی که در شبکه‌های اجتماعی ساخته، غرق می‌شود.

این مساله در بین نوجوانان و جوانان پررنگ‌تر است. روان‌شناسان معتقدند که افراد در این سنین در حال کشف هویت خود هستند و شبکه‌های اجتماعی به آنها فرصتی می‌دهد تا ابعاد مختلفی از خود را آزمایش کنند. اما آیا این هویت‌ها در نهایت به شناخت واقعی از خود منجر می‌شوند یا فقط تصویری خیالی خلق می‌کنند که در دنیای واقعی تکرارشدنی نیست؟

کارشناسان چه می‌گویند؟

سمیرا رضایی، جامعه‌شناس و پژوهشگر رسانه، معتقد است که این تغییرات هویتی، هم فرصت‌هایی مثبت دارد و هم چالش‌هایی نگران‌کننده. او می‌گوید: «فضای مجازی به افراد امکان می‌دهد که جنبه‌هایی از شخصیت خود را که در زندگی روزمره مجال بروز ندارد، تجربه کنند. این می‌تواند برای اعتمادبه‌نفس آنها مفید باشد. اما مشکل وقتی شروع می‌شود که این شخصیتِ مجازی، از شخصیت واقعی فاصله زیادی بگیرد و فرد برای حفظ این تصویر خیالی، دچار استرس و اضطراب شود»

وی همچنین به پدیده‌ای اشاره می‌کند که آن را «فشار به خودنمایی» می‌نامد: «بسیاری از کاربران احساس می‌کنند که باید همیشه نسخه‌ای به‌روز، جذاب و موفق از خود ارائه دهند. این فشار باعث می‌شود آنها دست به اغراق بزنند، دروغ‌های کوچک بگویند، و در نهایت، از خود واقعی‌شان فاصله بگیرند. این مساله می‌تواند باعث فرسودگی ذهنی و احساسی شود.»

وی به تأثیر این دوگانگی بر روابط اجتماعی اشاره می‌کند: «وقتی شخصیت مجازی کسی با شخصیت واقعی‌اش تفاوت زیادی داشته باشد، ارتباطات او در دنیای واقعی دچار مشکل می‌شود. مثلا فردی که در فضای آنلاین بسیار برونگرا و اجتماعی است، ممکن است در برخورد حضوری خجالتی و کمرو باشد. این تفاوت می‌تواند برای او و اطرافیانش گیج‌کننده و حتی ناامیدکننده باشد.»

او در ادامه به نمونه‌هایی از تأثیرات این دوگانگی در زندگی افراد اشاره می‌کند: «ما در جلسات روان‌شناسی، بار‌ها با افرادی مواجه شده‌ایم که در فضای مجازی بسیار موفق، محبوب و فعال به نظر می‌رسند، اما در زندگی واقعی با احساس پوچی، اضطراب و نارضایتی از خود دست‌وپنجه نرم می‌کنند. این تضاد، در برخی موارد حتی به افسردگی و کاهش عزت‌نفس منجر می‌شود، زیرا فرد احساس می‌کند که هرگز نمی‌تواند به اندازه‌ای که در دنیای دیجیتال نشان داده، در دنیای واقعی موفق باشد.»

به گفته‌ی این روان‌شناس، این مساله به‌ویژه در میان اینفلوئنسرها، افرادی که از طریق شبکه‌های اجتماعی کسب درآمد می‌کنند، و حتی کاربران عادی که تحت تأثیر محتوای پرزرق‌وبرق دیگران قرار می‌گیرند، شدت بیشتری دارد. او اضافه می‌کند: «در مواردی که فرد به حفظ یک تصویر ایده‌آل از خود در فضای مجازی عادت می‌کند، ممکن است به طور ناخودآگاه از موقعیت‌های واقعی که تصویر او را خدشه‌دار می‌کند، اجتناب کند. مثلاً، فردی که همیشه به عنوان شخصی شاد، پرانرژی و موفق در اینستاگرام دیده می‌شود، ممکن است در مواجهه با مشکلات واقعی، از درخواست کمک بترسد، زیرا نگران است که تصویری که ساخته، از بین برود.»

این پدیده می‌تواند به «اضطراب از افشا شدن» منجر شود؛ اضطرابی که در آن فرد همواره نگران است که دیگران متوجه تفاوت میان شخصیت آنلاین و واقعی او شوند. رضاییمی‌گوید: «یکی از پیامد‌های مهم این مسئله، شکل‌گیری نوعی اضطراب اجتماعی جدید است. فرد دیگر نه فقط از قضاوت شدن در دنیای واقعی، بلکه از این که تصویر دیجیتالی‌اش فرو بریزد، وحشت دارد. این می‌تواند روابط عاطفی و اجتماعی را هم تحت‌تأثیر قرار دهد، چون دیگران در مواجهه‌ی حضوری احساس می‌کنند که شناخت درستی از او ندارند.»

آیا راهی برای تعادل وجود دارد؟

کارشناسان معتقدند که استفاده‌ی آگاهانه از شبکه‌های اجتماعی می‌تواند از این بحران‌های هویتی جلوگیری کند. یکی از راهکارها، ایجاد تعادل میان شخصیت مجازی و واقعی است وی پیشنهاد می‌کند: «افراد باید از خود بپرسند که چقدر آنچه در فضای مجازی به اشتراک می‌گذارند، با آنچه در زندگی واقعی تجربه می‌کنند، هم‌خوانی دارد؟ اگر تفاوت زیادی میان این دو وجود دارد، شاید وقت آن رسیده که به این سوال فکر کنیم: چرا؟ »

او همچنین تأکید می‌کند که شفافیت و پذیرش خود، یکی از بهترین راه‌ها برای کاهش استرس ناشی از این دوگانگی است: «لازم نیست همیشه بهترین نسخه از خود را ارائه دهید. پذیرفتن نقاط ضعف و به اشتراک گذاشتن تجربیات واقعی، نه‌تنها به دیگران کمک می‌کند که تصویری واقعی‌تر از شما داشته باشند، بلکه فشار روانی ناشی از نمایش همیشگی موفقیت و شادی را نیز کاهش می‌دهد.»

مرز میان واقعیت و خیال کجاست؟

اما چطور می‌توان فهمید که حضور ما در شبکه‌های اجتماعی، یک بازآفرینی سالم از خودمان است یا یک فرار از واقعیت؟ برخی روان‌شناسان معتقدند که اگر تغییرات هویتی ما در فضای مجازی باعث افزایش اعتمادبه‌نفس و رشد شخصی شود و بتوان آن را در دنیای واقعی هم اعمال کرد، مشکلی وجود ندارد. اما اگر این تغییرات باعث شود که فرد از زندگی واقعی فاصله بگیرد، از روابط اجتماعی‌اش دور شود و در حفظ تصویری که از خود ساخته، دچار اضطراب شود، نشانه‌ای از مشکل خواهد بود.

زندگی دیجیتال مرز‌های تازه‌ای برای ما ترسیم کرده است؛ مرز‌هایی که میان آنچه هستیم و آنچه می‌خواهیم باشیم، در نوسان‌اند. آیا شبکه‌های اجتماعی فرصتی برای تجربه‌ی نسخه‌ای بهتر از خودمان هستند یا ما را به دام یک نمایش بی‌پایان می‌اندازند؟ شاید پاسخ به این سوال، بستگی به این داشته باشد که چقدر بتوانیم میان این دو جهان تعادل برقرار کنیم.

انتهای پیام/